RE: خانومم میگه خسته شدم ازت, واسم اهمیتی نداری !
منم با نظر بچه ها موافقم اجازه نده هیچ کس وارد حریم خصوصی تو و همسرت بشه حتی پدر و مادر
به نظر من همیشه می شه به آدما یه فرصت دیگه داد شما می تونید با یه دسته گل از پدر و مادر هردوتون عذر خواهی کنید و از دلشون در بیارید این کار رو هم از پدر و مادر همسرتون شروع کنید بذارید اونا فکر کنند که شما دیگه مشکل ندارید بعد که دو طرف رو اروم کردید به دور از دخالت اونا مشکلاتتون رو با هم حل کنید
از همسرتون بخواهید این راه رو هم امتحان کنه
RE: خانومم میگه خسته شدم ازت, واسم اهمیتی نداری !
سلام، به نظر من هم این کارهای پدر و مادر شما اصلا نمی تونه طبیعی باشه و تازه به زندگی تون هم ضربه میزنه! من خوب می فهمم که همسر شما چه احساسی داره و اینکه شما چقدر همسرتون رو دوست دارید، اما به نظر من ایشون احساس می کنن که شما اصلا استقلال شخصیتی ندارید و مدام سر هر مساله کوچیکی از نظرات و تصمیمات پدر و مادرتون استفاده می کنید. و این دقیقا چیزی هست که یه خانوم ازش بدش میاد و باعث میشه که به مرور زمان از همسرش و رفتارهاش خسته بشه!
راستش همسر من تک پسر هست و توی دوران نامزدی ایشون مدام یا توی کلماتشون مامانم میگه، مامانم میگه بود یا هر اتفاقی که بین مون می افتاد رو براشون تعریف می کرد یا اینکه اون قدر این کارها رو انجام داده بود که اگر یه روزی یه حرفی رو نمی گفت، چون می دونست که من از شنیدن اون ناراحت میشم، مادرش اون قدر به دست و پاش می پیچید و ازش سوال و جواب می کرد تا همه چیز رو می فهمید و دقیقا این همون چیزی بود که مشکلات ما رو بیشتر می کرد، و فکر می کنم همسرتون هم از اون دسته خانوم هایی هست که همه چیز زندگی تون رو حالا یا با رفتارهاش یا با کلماتش به خانواده اش میگه و اینجاست که مشکلی رو که شما دو تا می تونستید با عشق و محبت و با گذشت حلش کنید به جاهای باریک کشیده میشه و برداشت های غلط دیگرون هم به اون افکار دامن میزنه و همه چیز به هم میریزه.
آقای محترم خواهش می کنم! شما دیگه ازدواج کردید و قراره که مسئولیت یه زندگی رو به عهده بگیرید، شما باید یه حد و مرزی رو و چارچوبی رو برای زندگی تون مشخص کنید و اجازه ندید که نه دیگرون راحت بتونن به حریم زندگی شما وارد بشن و نه به خودتون و خانومتون اجازه بدید که خیلی راحت به پدر و مادرهاتون بی احترامی کنید.
بهترین راه حل به نظر من اینه که شما یه روز بشینید و تمام مشکلاتی که از نظر شما باعث یه دلخوری کوچیک بین شما و همسرتون شده بنویسید، همین طور متقابلا همسرتون هم این کار رو انجام بدن، البته فقط شما مشکلات رو بنویسید و به اینکه کی توی این ماجرا مقصر بوده و اینها اصلا فکر نکنید، به همسرتون بگید و اجازه بدید که ایشون در مقابل هر مشکلی احساسی رو که در اون زمان نسبت به اون موضوع پیدا کردن رو هم بنویسند و بهشون بگید که حتما لطف کن اول جملاتت از کلمه ی "من" استفاده کن، یعنی بنویس "من احساس کردم" یا "من دوست داشتم" ، بهشون بگید این جوری هم من قدرت پذیرش حرفها و احساسات شما رو دارم و همین طور شما تخلیه می شید و مهم تر از همه اینکه من بیشتر شما رو می شناسم.
بعدش، به همسرتون بگید اگر واقعا می خوان که به زندگی شما برگردن ، شما و ایشون شروع کنید به ساختن زندگی تون و هر دو با هم پیش خانواده ها رفته و معذرت خواهی می کنید و بعد از اون شروع می کنید به حل کردن مشکلاتتون به صورت کاملا منطقی و البته توی خلوت دو نفره که صحبت های منطقی تون بوی عشق و احساس هم بده.
امیدوارم که موفق بشید!
RE: خانومم میگه خسته شدم ازت, واسم اهمیتی نداری !
به خدا خیلی دارید بزرگش میکنید. اصلاا اینطوری نیست. هیچ کس تو زندگی ما دخالت نمیکنه. هیچکس, اما خانواده اون رو مطمئن نیستم. با چیزایی که پیش اومده شک دارم که خانوادش باهش حرف نزنند.
خانوم ها ! من تک پسر نیستم ! لوس هم نیستم ! بچه هم نیستم ! من عاشقم. مادرم هیچ وقت در زندگی ما دخالت نکرده و نمیکنه, حداقل منظورش این نبوده.
حالا دیگه هیچی مهم نیست. من یه همسرم احتیاج دارم.
باهش خیلی حرف زدم تو دانشگاه اما اون خودشم نمیدونه باید چیکار کنه.
1000000 بار بهش گفتم بیا زندگیمون رو بسازیم, من اشتباهاتی داشتم که جبران میکنم. اما فعلا فایده ای نداره. فکر میکنم هنوزم باید صبر کنم.
ممنون:72::47:
RE: خانومم میگه خسته شدم ازت, واسم اهمیتی نداری !
صبر كنيد . خانواده همسرتان هم چون خانواده شما قصد دخالت ندارند و با نيت دخالت صحبت نمي كنند . مطمئن باشيد . چقدر خوب كه اينقدر خانم نازنين تان را دوست داريد . دوران عقد هميشه از همين حكايات دارد . اگر توانايي مالي و استقلال مالي داريد . دست همسرتان را بگيريد و سر خانه زندگي تان برويد اين مسائل هم تمام مي شود .
RE: خانومم میگه خسته شدم ازت, واسم اهمیتی نداری !
ani جان من این رو هم بهش گفتم که اگه من بخوام بریم سر خونمون میای ؟ گفت : نمیدونم, فکر نکنم. چون من تو رو هنوز نمیشناسم. من خیلی بازم ناراحت شدم. ولی وانمود کردم که واسم مهم نیست. گفتم هر چی خودت میخوای واسه من فرقی نمیکنه.
RE: خانومم میگه خسته شدم ازت, واسم اهمیتی نداری !
وقتی دوست داره حتی اگه خودش بخواد بازم نمیتونه ترکتون کنه پس دیگه بابت این موضوع ناراحت نباش فقط به ادامه ی زندگی مشترکتون فکر کن.
RE: خانومم میگه خسته شدم ازت, واسم اهمیتی نداری !
poune جان سلام.
ممنون بابت پیگیری و کمکت.
RE: خانومم میگه خسته شدم ازت, واسم اهمیتی نداری !
بچه ها من برگشتم خونه, اون پیامک داد : "سلام. رفتی خونه ؟"
گفتم : بله رفتم.
گفت : سلامم بکنی بد نیست ! کارت ملی و گواهینامم خونه ی شماست واسم بیار دانشگاه فردا.
گفتم : Ok.
الان واسش زدم : من میرم تا خوابم ببره. شب بخیر عزیزم.
گفت : آها, خوبه, هر وقت ماشین دستت بود لباسامو, کفشام و ... رو بیار.
گفتم :باشه.
گفت : کفشام 3 تاست, لباسام دوتاست, سویی شرتمم بیاری. ممنون.
بازم گفتم : باشه.
===========
احساس میکنم میخواد منو آنتریک کنه ! منو تحریک کنه که کم بیارم و دوباره ازش بپرسم چرا ؟ واسه چی بیارمشون ؟ مگه همه چیزو میخوای تموم کنی ؟ بهقوله شما شاید میخواد بترسونتم !
اما اگه واقعا تصمیم به جدایی گرفت چی ؟
خدااااااا من دوسش دارم :47:
RE: خانومم میگه خسته شدم ازت, واسم اهمیتی نداری !
salam dooste aziz
be nezare man shoma nabayad bish az andaze ozrkhai va ebraze alaghe konin
zemn inke bayad be oon ye vaghte ba moddate maloom ( ba tavafoghe har dotoon) bedid
khode shoma ham be andaze oon be vaght niaz darin
albatte dar toole in moddat khaili kam hamdige ro bebinid
behesh begid ke bad az moddate maloom shode bayad tasmimesho begire
pirooz bashin
RE: خانومم میگه خسته شدم ازت, واسم اهمیتی نداری !
منم موافقم هرچی بیشتر عذر خواهی کنی بیشتر ازت دور میشه چون تجربه اش رو داشتم
به عنوان یه دختر وقتی همسرم ازم عذر خواهی می کرد و اصرار می کرد برگردم ازش بدم میومد حتی فکر می کردم دوسش ندارم ولی وقتی دیگه کوتاه اومد و گفت خودت می دونی به دو روزنکشید طاقت نیاوردم رفتم طرفش