+خانوم هایی که دو سال از همسرشان بزرگترند زندگی با دوام تری دارند!

درود بر تو
دوست عزیز درخواست دارم اگه لطف کنی تاپیک منو بخونی و نظر بدی ممنونت میشم چون تا جایی که من فهمیدم تحصیلات روانشناسی داری و من از تمام پست هات چه اینجا چه جاهای دیگه خیلی خوشم اومده تقریبا همشو خوندم ممنون میشم تاپیکمو بخونی
با سپاس فراوان

منظورت نقابه؟
نقاب گرامی غایبه!
چند وقتی است که تالار را ترک کرده هر چند که ما میدونیم چقدر عاشق تالاره و ...!
به هر حال جای ایشون در تالار خیلی خالیه و...کرمی و بزرگی ای میطلبه که دل ایشون به دست بیاد و دوباره برگردند به تالار.
مایه اش یه لعنت به شیطون گفتنه و دراز کردن دست دوستی و گشودن آغوش مهر از نوع پدرانه. حالا ما به سن و سال کار نداریم، اسمشو میذاریم تجربه و پختگی و کار کشتگی و دل گندگی که اگه غیر از این باشه... میشه رطب خوردن و منع رطب کردن.

پیش از اینت بیش از این اندیشه عشاق بود
مهرورزی تو با ما شهره آفاق بود
یاد باد آن صحبت شب‌ها که با نوشین لبان
بحث سر عشق و ذکر حلقه عشاق بود
...
سایه معشوق اگر افتاد بر عاشق چه شد
ما به او محتاج بودیم او به ما مشتاق بود
...

با سلام
آغوش دوستي و همكاري همدردي هميشه گشوده است. اما گاهي افراد بالنده و رشد يافته نياز بيشتري به استقلال دارند،‌همانطور كه فرزندان ما بعد از يك زماني زندگي مستقل و جدايي تشكيل مي دهند. كه اين كاملا عالي و رو به جلوست.
نقاب گرامي هم با خلاقيت و درايتي كه داشتند ظاهرا سايت مستقلي را راه اندازي كرده اند. كه «كوروش اول» مي توانند براي كسب اطلاعات بيشتر در مورد اين موضوع ، از طريق سايت ايشون هم اقدام نمايند.

مدیر عزیز باز هم ممنون نمیدونم چطور این همه لطفو جبران کنم
واقعا سپاسگذارم

من اين نظريه رو قبول ندارم نه به دلايل علمي نه روانشناسي و... چون من تخصصي در اين زمينه ندارم...
اما به عنوان يك دختر هرگز حاضر نيستم با مردي كه چند سال از من كوچكتره ازدواج كنم.
دليل: 1-من دوست دارم همسرم تكيه گاه من باشه كه اگر كوچكتر از من باشه نيست
2-من دوست دارم مرد خانه ي من از نظر من "مقبوليت" داشته باشه اما اگر از خودم كوچكتر باشه اين مقبوليت رو در نظر من نداره
3- متاسفانه خيلي از زنها عادت دارند براي مردشون نقش مادرو بازي كنند (حتي با اينكه كوچكترند) كه اين يك آفت بزرگه چه برسه به اينكه چند سال هم بزرگتر باشند

دوست عزیز این مسائلی که مطرح فرمودید زیاد به سن افراد مربط نیست مسولیت پذیر بودن به نوع تربیت انسان بر میگرده تکیه گاه بودن مرد هم اصلا به سنش مربوط نیست، من مردانی را میشناسم که با 50 سال سن و 15 سال بزرگتر بودن از همسرشان بازم نقش حامی را ندارند
این مسائل را در شخصیت طرف مقابلتون بگرید نه سن اون منم به شما هرگز این نوع ازدواجو توصیه نمی کنم چون شما هر قدر هم طرف مقابلتون کامل باشه بازم قبولش نخواهین کرد که این از اعتقادی که فرمودین نشات میگیرد پس خیلی در انتخاب همسر اینده خود دقت کنید چون اکثر پسران امروزی مسولیت پذیر نیستن البته با عرض پوزش بسیار از همه دوستان این فقط نظر بنده حقیر است و شاید یکی از دلایل بالا رفتن سن ازدواج همین عدم مسولیت پذیری باشد

yasa جان
هرکسی از دیدگاه خودش به زندگی نگاه میکته
شاید کسی باشه که عکس نظر شمارو داشته یاشه
این دیدگاهای ما هستش که زندگی رو میسازه
نگاه به زندگی مثل اینه که پشت یه دیوار بلندی باشی که به تعداد آدما پنجره داره و از پنجره ی خودت به زندگی نگاه کنی. هرچی پنچره ات به آسمان نزدیک تر باشه دیدت به زندگی وسیعتر میشه و هر چه به زمین نزدیکتر، دید محدود تری از زندگی داری.

خوب مسلما اونقت خانوم بیشتر سازگارتر میشه...یعنی بیشتر وقتها سعی میکنه که کوتاه بیاد...ولی توی عرف و جامعه ما این بینش هستش که میگن چون حاملگی باعث افتاده(پیرتر!!!) شدن خانوماست(من خودم به این موضوع شک دارم) واس همین بیشتر پسرا دوست دارن که خانومشون چند سال ازشون کوچیکتر باشه...
آما دیگه از اون آماری که دادید زیاد خبر ندارم....
اگه واقعاً درست باشه برم یک دختر بزرگتر از خودم(31-34 ساله) پیدا کنم:43::72::227:

دوست عزیز زیاد خودتو درگیر سن وسال نکن اما در مورد افت خانوم ها با پول میشه همه چیزو تغییر داد از سزارین گرفته تا عمل های زیبایی که افرادو چندین سال جوان تر میکنه
منظورم از درگیر سن شدن اینه که نه به دنبال ادم بزرگتر نه کوچکتر از خودت باش فقط دنبال ادم مناسب و همگن خودت نباش
پیروز و سر بلند باشید

شايد بهتر بود مستقيما با كساني صحبت مي كرديد كه اين شرايطو دارند
نمونه اش خود من ، در اينكه چنين خانمهايي عاقلانه تر و مدبرانه تر زندگي مي كنند شكي نيست اما آيا شوهرانشون هم اينقدر پخته و عاقل هستند
من 27 و شوهرم 25 سالشه حدود 1.5 كه ازدواج كردم اونم با يه پشتوانه عاشق معشوقي 1 ساله و يا بيشتر
نمي دونم شايدم همه مردا اينجوري باشند، همسرمو خوب مي شناختم اما فكر نمي كردم زواياي پنهاني هم باقي مونده باشه بعضي وقتا اونقدر عصبي مي شه و يه قضيه رو بزرگ مي كنه و واكنش هاي خيلي تندي از خودش نشون ميده و همش حرف طلاقو از روي عصبانيت يا ... مي زنه فكر مي كنم از خاميشه كه چنين راه حل هاي به ذهنش مي رسه و اي كاش ازدواج نمي كردم اما در اكثر موارد مهربان و همراهه
حالا موندم درمونده هيچ وقت هم به خودم اجازه نميدم واسه كسي درد دل كنم حتي مادرم
حالا اينو مي خوام بگم اولا چنين زني بايد خيلي صبور تودار و با گذشت باشه و ثانيا اگه پشتوانه عاشقي نداشته باشند چه بسا مرده در سنهاي بالاتر دنبال زن بهتري باشه... همچنان كه نمونشو تو فاميلاي همسرم ديدم.