-
RE: روحم خسته است
ani عزیز من دقیقا این صحبت تو را به مامانم گفتم التماسش کردم که این رفتارو با من نداشته باشه گریه کردم که داره زندگیم و خراب می کنه ذهنم را نسبت به شوهرم تغییر می ده اما همون لحظه گفت راست میگی اما دوبارذه همون آش و همون کاسه
و حالا.....................واسه خوب شدنش خیلی دیر شده
-
RE: روحم خسته است
پس دیگر باید بدانی که مادرت را نمی توانی عوض کنی و دست خودش نیست و نمی تواند خودش را کنترل کند تو باید بیشتر به شوهرت محبت کنی و خلا های ایجاد شده از طرف خانواده ات را خودت پر کنی . غصه نخور همین مسائل را با جوک کردن مسئله با شوهرت در میان بگذار و بخندید این روزها می گذرد و تنها خاطره باقی می ماند پس سعی کن که به خودت و شوهرت بد نگذرد برای مامان هم خرابکاری هایش را با جوک کردن تعریف کن مطمئنم نتیجه می گیری .حالت جبهه گیری نداشته باش تا این زمان با کمترین آسیب بگذرد .
-
RE: روحم خسته است
مرسی ani عزیز
باشه تمام تلاشم را می کنم که بهتر و مقاومتر عمل کنم
حاجی فیروز از تو هم ممنونم
-
RE: روحم خسته است
مهسان خوبم می دونی که باهات همدردم ولی دوست گلم من و تو چاره ای جز صبر نداریم. الانم شرایط همسر من ناجوره و چون خونه ما نمی یاد سختی می کشه ولی این طوری بهتره . ما قرار گذاشتم تحت هر شرایطی فقط و فقط 5 شنبه جمعه ها خانه والدینمون بریم . چاره ای نیست.
هر چه رابطه ها کمتر باشه حرف و حدیث ها کمتره.
اگه می تونی کاری کن همسرت خیلی نیاد خونتون.
-
RE: روحم خسته است
سلام مهسان عزیز
منم در دوران عقدم مشکلات تو رو داشتم ولی سعی کن کمتر به مشکلات فکر کنی چون مشکلات حل میشه ولی این تویی که داغون شدی وافسوس گذشته ای رو می خوری که می تونست بهتر باشه .شنیدی میگن :تجربه را تجربه کردن خطاست؟من که خیلی افسوس گذشته را می خورم ولی تو بزن به بی خیالی .
در مورد مسایل مالی هم اگه میتونی یه جهاز معمولی تهیه کن در حد وسایل ضروری زندگی و بقیه پولت را به عنوان قرض به شوهرت بده تا خرج عروسی کنه در این مورد به مادرت هم چیری نگو تا انشاا.. زودتر بری سرزندگی خودت.:72:
-
RE: روحم خسته است
saleh عزیز میدونی مشکل چیه اینه که من اصلا با جهاز زیاد موافق نیستم اما هرچی به مامانم می گم به خرجش نمی ره منم ولش کردن که هرکاری دوست داره بکنه با این حال که می دونه من خیلی موافق جهاز زیاد و گرون نیستم بازم وقتی به باب میل خودش می ره یک تیکه چیزی می خره 100 با ر میگه گرون خریدم خوب خریدم مارک داره و.............. واقعا موندم از دستش چی کار کنم کاریشم نداشته باشم اون ول نمی کنه
-
RE: روحم خسته است
مامان و بابا ها دوست دارند بهترین کارهایی که از دستشان بر می آید برای بچه ها انجام دهند و معمولا هم به واسطه طرز تفکر و تفاوت نسل با هم افکارشان همسو نخواهد بود پس به جای اینکه به جهاززیاد و گران مخالفت کنی به آرزوهای مامان و بابا فکر کن و تشکر کن .چون آنها از دیدگاه تو آگاه هستند ولی مخالفتهای تو که می گویی به خرج مامان نمی رود در این است که تو آرزوهای درست و یا نادرست مامان و بابا را نمی خواهی ببینی . وقتی در کنار مخالفت با مامان از این همه آرزوی قشنگی که برای تو دارد تشکر و قدردانی بکنی و بگویی که چقدر آرزوهایش برایت اهمیت دارد و خوشحالی که او را خوشحال و سرگرم می بینی او هم با تو همسو می شود و یقین در مقابل شوهرت انعطاف بیشتری از خود نشان می دهد . خیلی قشنگ است که این همه مامان دوستت دارد. به زبان ازش تشکر کن و در آغوش بگیرش و ببوسش او دارد خودش را برای مرحله بعدی زندگی اش که دوری از توست اماده می کند و خیلی از مامان ها با این پروژه چهازبازی و... خودشان را سرگرم می کنند تا کمتر غصه بخورند . به هر حال هر پدر و مادری نگران خوشبختی بچه اش است . سعی کن با مامان هم کل بی خودی نزنی او در عالم خود ش است به درست و نادرست کار نداشته باش به عمق احساس او نسبت به خودت فکر کن . دستان نازنینش بوسیدنی است یقین تو هم همین احساس را داری !