بازم اين اس ام اس و ايرانسل هاي خانمان سوز

عزیزم چرا اینقدر ناامیدی . بیا یه دستی به شوهرت بزن ببین چی میشه مثلابرو بهش بگو من به تو اعتماد دارم و بابت اون موضوع هیچ ناراحتی ازت ندارم مطمئنم فقط یه مزاحم بوده چند روزی با این حرفا جورو آروم کن بهت قول میدم دپرسی شوهرت فقط به خاطر اون حرفیه که تو راه پله بهش زدی (بی اعتمادی) همه چی دسته خودته اینکه شوهرتو برگردونی یا اونو از خودت دور کنی . بعد از چند روز که دوباره اعتماد گذشته بین شما ایجاد شد به فرض محال اگه شوهرتون با کسی ارتباط داشته باشه دوباره شروع میشه البته این دفعه احتیاط میکنه و شما باید خیلی مراقب باشی تا متوجه بشی . اگرم که مزاحم بوده که حتما هم همینطوره همه چی به خیرو خوشی تموم میشه و شوهرتم از این حس و حال بیرون میاد .

عزیزم هیچ وقت دست رو دست نزار و شاهد از بین رفتن روزای قشنگ عمرو زندگیت باش . هیچ مشکلی خود به خود حل نمیشه پس بجنب عزیزم این مشکلم سریعتر برطرف کن .

موفق باشی و سربلند از تمامی آزمایشات زندگی

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط ماندگار

شايد منم خيلي در روابط پيش آمده همسرم مقصرم ، مگر نه اين است كه زن و شوهر آينه يكديگرند.

---

عزیزم من حرفتو تایید می کنم. به نظر من هم خیلی جاها اشتباه کردی. اینو نمی گم که بگم تو بدی و کارهای همسرتو توجیح کنم نه. ولی خیلی جاها افراط و تفریط کردی. تو عشقت- زیر مسئولیت رفتنت- بخششت- از خود مایه گذاشتنت و حتی دعوا و قهر کردنت و ...

می دونی کی این روزها رو پیش بینی می کردم؟ همون روزی که همسرت تو ماشین دست روت بلند کرد و مادرشوهرت پای تلفن اون طعنه ها رو بهت زدو ... بعد چند روز خیلی راحت خام شدی.
نمی خوام سرزنشت کنم چون سودی از این کار نمی برم.
فقط خواستم یادآوری کنم کمی بیشتر به کارهات و رفترهات فکر کنی. :72:

ماندگار جان زياد خودت رو ناراحت نكن يه مرتبه گفتم و بازم ميگم مطمئن باش هيچ مردي نيمياد دو ماه مونده به جشن عروسيش خيانت كنه. اما خودت پيگير باش و ببين كه اين مزاحم كي بوده و علت دشمنيش با شما چيه؟ضمنا فكر نكنم هيچ دوست يا فاميلي تا اين حد به خودش اجازه بده وارد حريم خصوصي زن و شوهر باشه .مگه اينكه مثل اين رحمان يه موجود نامرد باشه.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط ماندگار

آره واقعا صد واي از اين موجود دو پا
نمي دونم ، شايد منم خيلي در روابط پيش آمده همسرم مقصرم ، مگر نه اين است كه زن و شوهر آينه يكديگرند.
امروز ظهر خيلي گريه كردم ، برايه خودم برايه زندگيم ، حتي برايه شاد عزيز !! بغض عجيبي راه گلومو بسته بود
چقدر برايه داشتن يه زندگي سرشار از عشق آرزوها داشتم ، چقدر دوست داشتم شوهري داشتم كه وقتي بهش فكر ميكنم ، تمتم غمهام فراموش ميشد ، نه اينكه الان وقتي بهش فكر ميكنم ، پايانه شاديهامه !!!! افسوس كه همه چيز برخلاف آرزوهايم گذشت و ...

---

تو رو به خدا بگيد چي خلاف آرزوهاتون گذشت؟ چرا اينقدر قضايا رو بغرنج مي كنيد؟ ببينيد ماندگار عزيز از شما كه من به عنوان يك فردتا حدودي منطقي مي شناختمتون بعيده اين اظهار نظرها. مسير ايجاد مشكل رو روي يك برگه كاغذ بكش. ببين كجاش مشكل بوجود اومد و حاد شد. اون قسمت رو رفع كن. سعي نكن اينقدر در برابر مشكلات خودت رو دست و پا بسته نشون بدي. دوستان به شما دارند مي گن من هم به عنوان يك مرد به شما مي گم. همسر شما به شما خيانت نكرده. رفتار شما هم با اون واقعا بد بوده. انتظار نداشته باشيد وقتي به يك نفر توهين مي كنيد اون رو به خيانت متهم مي كنيد و بعد توهين پشت سر هم اون بياد رفع اتهام كنه. اون كه اول اومد نوازشتون كرد گفت به خدا خيانتي نبوده.
يخورده از تصور زندگي رويايي خارج بشيد. اين براتون بعدها دردسر ساز مي شه . زندگي قشنگ زندگي پر از عشق به مفهومي كه تو رمانها اومده نيست!! زندگي با تلاش براي رفع اين مشكلات و كسب قدرت از راه حل اين مشكلات رو مي شه گفت زندگي قشنگ و با مفهوم. آرزوهاتون هر چي هست سعي كنيد خودتون هم آستين بالا بزنيد و به تحققشون كمك كنيد. اينقدر منفعل نسبت به محيط اطرافتون عمل نكنيد. با همسرتون صحبت كنيد و بگيد اشتباه فكر مي كرديد و شرايط روحي بدتون باعث اين اشتباه شده. شما داريد ريشه هاي زندگي رو مي كنيد و بعد مي گيد چرا اين درخت بار نمي ده؟ !!

سورنا جان ، شما خيلي از چيزهاي زندگي منو نميدونيد ، من و همسرم با وجود مخالفت هاي بسياري كه از طرف خونواده هامون بود ، به هم رسيديم ، اينقدر دست و پا زديم ، اينقدر تحقير شديم ، اينقدر شب تا صبح سركوفت شنيديم كه بلاخره به هم رسيديم ، خونواده هامون به شدت از هم دوري ميكنن ، نه خونواده من چشم ديدن اونا رو دارن به خاطر توهينهاشون و نه خونواده همسرم ، خلاصه با وجود اينهمه مشكل ، هميشه من سعي كردم جلو خونوادم از خوبيهاي همسرم بگم ، از مهرو محبتهاشون كه در حقم نميكنن ، به خوبي ياد مي كنم ، خوب به هر حال برايه اندك رضايت خاطر خونواده ام مجبورم !!!! خونواده من فوق العاده به همسرم احترام ميكنن ؛ خوب بالطبع منم همين انتظارو از همسرم دارم ، كه وجهه منو جلويه خونواده اش حفظ كنه ، كه متاسفانه نه تنها اينكارو نمي كنه ، بعضا جلويه اونها به من تعرض هم مييكنه ، يعني من اونهمه زجر و سختي رو به خاطرداشتن اين روزها تحمل ميكردم ؟؟؟، اينجاست كه افسوس مي خورم ، كه برايه داشتن اين روزها چه طور جلويه مامان و بابا ، خواهر و برادر ، دايي و هزارتا بزرگتر وايسادم ،
حالا هم مجبورم با اوضاع پيش امده كنار بيام و بسازم
سورنا جان ، دردي كه در دلم خونه كرده بسياره كه درحجم اندك اين چند خط نمي گنجد .
پس اندكي بدرود

ماندگار عزیز ، من نمیدونم علت اختلاف خانواده هاتون چی بوده ولی الان دیگه زمان فکر کردن به این مسائل نیست سعی کن خودت رو به خاطر گذشته ها سرزنش نکنی ، وای از دست شما جوانها چرا اینقدر زودرنج و حساسید ، عزیزم زندگی خیلی کوتاهتر از اینه که خودت را زجر بدی ، سعی کن خودت برای خودت احترام بیاری اصلا با شوهرت لجبازی نکن ، با اصرار زیاد روی این مسئله وادارش میکنی که کار نکرده رو انجام بده ، امروز که رفت دیگه بر نمی گرده از لحظات باهم بودن لذت ببر فردا جمعه دست شوهرت رو بگیر و بزن بیرون مطمئنم بهت خوش میگذره و روحیهت عوض میشه ، خبرش را به ما هم بده

قبلا هم گفتم بهتون
خانمی شوهرت بهت خیانت نکرده که اگه بخواد بکنه اینقدر راه وجود داره که نفهمی کی برات هوو اورده چه برسه به دوست دختر! باور نداری از آقای سورنا-آرمان بپرس؟ ازشون بپرس که چقدر مرد اطرافش می بینه که چند تا دوست دختر دارن و زناشون خبر ندارن؟(ایشون بیشتر از ما از جامعه مردا و پدر سوخته بازی بعضیاشون اطلاع دارن)
چرا دوست داری این قضیه رو اینقدر کشش بدی و بغرنجش کنی؟
به حرف فاطیما گوش کن
منتظر خبرای خوشت هستم

آخه كي دوست داره مسائل ناخوشايند زندگيشو كه نه تنها برايه خودش كه برايه اطرافيانشم خوشايند نيست و كش بده ،
به خدا منم دوست ندارم و دائم به اين فكر كنم كه همسرم داره بهم خيانت ميكنه يا نه ؟؟؟ حالا نميدونم چرا اينهمه تغيير رفتار اونم ظرف همين هفته كه من اس ام اس ها رو ديدم !!!!
خوب به هر حال منم مثله خيلي از زنايه ديگه مسائل زندگيم اونقدر برام اهميت داره كه بهشون بپردازم و چاره اي برايه رفعشون بينديشم ، من زندگيمو خيلي دوست دارم بچه ها ، چون همونطور كه گفتم با سختي بدستش آوردم و نمي خوام به سادگي از دستش بدم .

فقط برات دعا مي كنم.

ماندگار به نظر من شما همون لحظه به اون شماره یک اس ام اس میدادی...مینوشتی عزیزم الان باهات تماس میگیرم..من احساس میکنم اون شخص از دوستان همسرتون بودن...بعد از چند دقیقه تماس میگرفتین..البته بهتر بود اصلا به گوشی همسرت سرک نمیکشیدی...حالا هم اینقدر خودخوری نمیکردی...درکت میکنم میدونم 1000 جور فکر تو ذهنت میاد..بعدشم خانوم خوب از این شکل مزاحمین زیاد هست حتی اگر خانوم هم باشه به معنای خیانت همسرت نیست...شاید کسی باشه که نمیخواد خوشبختی شما رو ببینه...بهتر فکر های منفی رو از ذهنت بیرون کنی...از همسرتون هم دلجویی کنی...