RE: مگه من چه گناهي كردم ؟؟؟تنهام نذاريد
همتاي عزيز
پست هاي دوستان واقعا جوابهاي عالي بود كه متأسفانه شما فقط نگران فروختن ماشين و بيكار شدن شوهرتان هستيد. بهتر است مشكل را طوري حل كنيد كه شوهرتان اينقدر عصبي نشود كه بخواهد با پرخاش شما را از اتاق بيرون كند و به فكر خانه نشستن بيفتد.
آب از سرچشمه گل است.
RE: مگه من چه گناهي كردم ؟؟؟تنهام نذاريد
بچه ها ممنون از راهنمايتون اما باور كنيد من به كمك هاتون فكر مي كنمو سعي مي كنم عملي شون كنم اما يك كم بهم حق بدين صبح تا شب زحمت مي كشم به اميد اين كه همون يك ساعتي كه همسرمو مي بينم آرامش پيدا كنم اما!!!!!!!!! من نمي تونم انتقالي يگيرم چون تا چند ماه ديگه تكليفم واسه عروسي روشن مي شه ....ديروز كه رفتم خونه مادر شوهرم گفت كه همسرم صبح ماشينو واسه تعمير برده (تا چند روز ديگه نمي تونه بره سركار) تا ساعت 9 نيومد پدر شوهرم گفت مغازه ها تا ساعت 7 باز هستند پس اين كجا رفته بهش زنگ زدم گفت با عصبانيت جايي هستم مي آم . يه جاي خيلي ساكتي بود درست شدم مثل روزايي كه مشكل داشتم و با كمك شما دارم حلش مي كنم و فكر هاي چرت ائمد تو ذهنم وقتي ازش پرسيدم كجا بودي گفت به تو ربطي نداره!!!!!!!براش شام آوردم داشت در مورد ماشينش با خانوادش و من و گفت كه دوستش چه حرفايي زده ( داشت مي فهموند كه پيشه دوستش بوده البته اين فكر منه)حرف ميزد يك دفعه با خانوادش دعواش شد رفت تو اتاق من رفتم پيشش بهش گفتم قصد اذيتشو ندارم بهت حق مي دم كه ناراحت باشي اما منم درك كن شروع كرد به توهين كردن و اينكه از اتاق برم بيرون بهش گفتم من بهت احتياج دارم مگه ماشينه تواينطوري شده من مقصر بودم از اتاق اومدم بيرون و ديگه محلم نداد ................ راست مي گين من مقصرم وگرنه انقدر بدبخت و كوچيك و ذليل نبودم .........فقط دلم به همين چند دقيقه درد دل با شما خوشه من خيلي تنها هستم......................
RE: مگه من چه گناهي كردم ؟؟؟تنهام نذاريد
همه ما تنهاییم!!!!!
ولی ...... ولی اینجا جای خوبی برای تنها نبودنه
RE: مگه من چه گناهي كردم ؟؟؟تنهام نذاريد
همتا جان اولا وقتی شوهرت عصبانیه اصلا نرو سراغش یا اگه میری همون یه با ر که میگه میخام تنها باشم سریع از اتاق بیا بیرون نزار کار به توهین و دعوا برسه از الان حرمتها شکسته میشه خیلی بده. در ثانی یه خرابی ماشین فکر نمیکنم اینقدر اعصاب خوردی داشته باشه . ریز شو ببین شوهرت مشکله دیگه ای واسش پیش نیومده.
دوسته من اینجور که پیداست شما خیلی خودتو جلوی شوهرت و خونوادش دست کم گرفتی. یه کم بیشتر به خودت بها بده . بشین با مادر شوهرت صحبت کن بگو مگه من مقصرم که پسرتون اینجور برخورد میکنه .یه کم به خودت بها بده .
RE: مگه من چه گناهي كردم ؟؟؟تنهام نذاريد
همتا جان
مدتي سر به سرش نگذار
RE: مگه من چه گناهي كردم ؟؟؟تنهام نذاريد
با مردمك موافق هستم
اجازه نده كه خورد و بي احترام شوي. اگر حس مي كني كه مي خواهد تو را بي حرمت كند به سمت او نره. به او اجازه بده تا با خودش راحت باشد و در وقتي مناسبت تر سراغ او برو و از او مشكلش را جويا شو.
RE: مگه من چه گناهي كردم ؟؟؟تنهام نذاريد
از نظر من اين قدر كار ارزش نداره كه خودت تو اون خونه خرد كني. همين سه ماهم اگه اينطوري پيش بره. بهتر نمي شه كه بدتر مي شه. از اول اشتباه كردي كه رفتي تو اون خونه. وقتي شوهرت عصباني هست پيشش نرو . خودت وابسته به اون نشون نده. يه مدت اصلاً بهش محل نذار. آسمون خدا كه به زمين نمي ياد. اگه اين رفتارت ادامه بدي اوضاع بدتر مي شه. اگه شوهرت مقصره شما هم به خاطر اين دلسوزي هاي بيجاتون مقصرتري. پس با يه كمي منطق مي توني جلوي اين دعواها رو بگيري.
RE: مگه من چه گناهي كردم ؟؟؟تنهام نذاريد
بچه ها وفقط سرزنش م نكنين كه خودم مي دو.نم چه قدر بدبخت و ذليلم واصلا به جز خودم به شما هم احترام نذاشتم ( از همتون معذرت مي خوام)...........ديروز از ظهر كه رفتم خونه محلم نداد از عصري كه از پيش ماشين اومد ازش مي پرسيدم چه خبر از ماشين مي گفت به تو ربطي نداره تا آخر شب يك بار رفتم پيشش گفتم چرا با من اينطوري رفتار مي كني مگه من چي كار كردم بعد گريم گرفت گفتم الهي من بميرم گفت زودترررررررررررر گفتم پس چرا نگهم داشتي گفت كسي به زور نگهت نداشته مي توني بري ............شب داشت تلويزيون ميديد بهش حرف هاي قبلو زدم انقدر گره كردم تا زد دره گوشم من رفتم خوابيدم صبح پاشودم ديدم تو اتاقه ديگه خوابيده رفتم بيدارش كردم گفتم ديگه دارم مي ترسم بچه ها از اتاق پرتم كرد بيرون................ما هميشه بدترين دعوا ها رم كه مي كرديم اگه انقدر التماسش مي كردم با هام حرف مي زد يا بهم مي گفت از دستم ناراحته هيچوقت دست روم بلند نكرده بود ............................ صبح به مادر شوهرم گفتم گفت تقصيره تو هم بوده اون با خودش فكر مي كنه با مسافرتي كه اومد 10 روز از كار افتادا تازه از جيبم واسه ماشينش بايد پول بده به خاطر همين مي ريزه به هم تو بايد به عنوان يك زن قبول نمي كردي كه برين مسافرت با ما لجبازي كردين خدا جوابتونو داد..................................... بچه ها قول مي دم هر كاري بگين انجان بدم مي گين همسرم ازم متنفره ........ فقط مردي كه از زنش متنفر باشه مي تونه اين حرفا رو بزنه.........كمكم كنيد!!!!!!!!!!!! مرزي تا ديونه شدن برام نمونده ...............
RE: مگه من چه گناهي كردم ؟؟؟تنهام نذاريد
همتا جان
این همه التماس واسه چیه؟ چرا واسه خودت ارزش قائل نیستس؟ چرا دعواهاتونو واسه مادر شوهرت تعریف میکنی؟ چرا ....
به خودت بها بده. تا اون هم یاد بگیره به تو بها بده.
نمیدونم باید دیگه بهت چی بگم؟
RE: مگه من چه گناهي كردم ؟؟؟تنهام نذاريد
وای وای خدای من...
باورم نمیشه همتا جان..
اصلا فکر میکنم با واژه غرور و شخصیت فردی آشنا نیستی.....
عزیز من....میخوام به شما یاد آور بشم که درسته شما اینجا میآی و درد دل میکنی اما توجه داشته باش که همه دوستان راهنمائیت کردن/// پس خواهشا کمی با تعقل بیشتر رفتار کن..( خواهش میکنم رک گویی من رو ببخش و فقط به حساب راهنمائی از جانب یک دوست بدون)
قبل از هر چیز میخوام بهت بگم مردها از زنهای ضعیف خوششون نمیاد... پس بهتری کمی خودت رو جمع و جور کنی...
برای خودت احترام قائل شو. غرور داشته باش. شما دختری مستقلی هستی و سر کار میری پس چرا اینقدر ضعیف؟؟ یعنی چی که من اینجا به غیر از همسرم کسی رو ندارم و محتاج محبت اونم؟؟؟؟ خدا رو چی نداری؟؟؟ اهل نماز هستی؟؟؟ راز و نیاز چه طور؟؟؟ بهتر نیست به چای اینکه مدام دنبال همسرت باشی کمی با خودت و خدا خلوت کنی؟؟؟ در طول روز یک ساعت اون رو میبینی؟؟ خوب چه اشکالی داره اگر اصلا یک هفته نبینیش؟؟؟ آسمون به زمین میاد؟؟؟ خوبه هنوز نامزد هستین...تصور کن به جای خانوادت اون الان توی شهر دیگه بود...اصلا تا قبل از ازدواجت با کی توی اون شهر زندگی میکردی؟؟؟ اون موقع هم باز هم همینطور بودی؟؟؟خیلی متاثر شدم از اینکه به شوهرت اجازه دادی روت دست بلند کنه اون هم در جائی که تو به عنوان مهمان توی خانه اونها زندگی میکنی و باید بیشتر از اینها هوای تو رو داشته باشه...خیلی ببخشید اما احساس میکنم الان شما نقش یک بچه نق نقو رو برای همسرت بازی میکنی که دلش میخواد چند وقتی از دستت خلاص بشه و کمی آرامش داشته باشه ..برای همین این برخورد رو با شما داشته و به خودش اجازه میده به شما توهین کنه و دست روت بلند کنه. از همه اینها گذشته چه دلیلی داره که هر مساله بین خودت و همسرت رو برای مادر اون مطرح کنی؟؟ که اونها هم به جای عکس العمل درست و شرمنده شدن از اینکه پسرشون روی شما دست بلند کرده شما رو توبیخ کنن؟؟ یعنی عملا کتک خوردن شما از همسرت برای اونها یک عمر عادی محسوب شده و مطمئن باش بعد از این هم عادی خواهد بود اکر خودت نخواهی جلوی این رفتارها رو بگیری..
به نظ من بهتره اصلا مسائل و مشکلات رو با خوانواده همسر مطرح نکنی..و تا زمانی که همسرت از تو مذرت خواهی نکرده ازش دوری کنی و با اون هم کلام نشی.. امیدوارم بتونی از غرورت توی زندگی به جا ودرست استفاده کنی... و این رو بدون کسی برای تو احترام قائل نخواهد شد اگر و تنها اگر خودت برای خودت احترام قائل باشی..
موفق و شاد باشی...در پناه حق