RE: سخت گیری بیش از حد در مسائل عاطفی به خاطر اعتقادات قدیمی
بچه ها، شما تا حالا به اين فكر كردید كه ممكنه روزی ازدواج ازبین بره؟!!
یعنی آدما دیگه نیازی به پایبندی به زندگی مشترک و همیشه در کنار یک نفر بودن رو احساس نکنن و حتی براشون مسخره باشه؟!
فکر کنم بعضی کشورا دارن به این سمت پیش می رن،
یه کم با وسعت نظر جواب بدید!
RE: سخت گیری بیش از حد در مسائل عاطفی به خاطر اعتقادات قدیمی
راستش رو بخوای من هم همین فکر رو می کردم،تصورم این بود که در کشورهای پیشرفته مسئله خانواده داره تعریفشو از دست میده تا اینکه چند وقت پیش برای یک آموزشی رفتم دبی اتفاقا استادمون یه آمریکایی بود،میانسال،و دیدم که روی صفحه مونیتور لب تابش عکس 1 دختر و 1 پسر کوچیک بود ازش که در این مورد پرسیدم گفت نوه های من هستند و خیلی دوسشون دارم بخاطر همین علاقه دارم هر وقت پیشم نیستند حداقل عکسشون رو حتی در سر کلاس هم ببینم،و برای ما تا آخرین روز از خصصوصیات و بازیگوشی های نوه هاش تعریف می کرد،همچنین میگفت خانواده در اونجا فوق العاده نهاد مهمی است بر خلاف چیزایی که شنیده بودم،البته شنیدم در اروپا مفهوم خانواده خیلی تضعیف شده البته میگم که شنیدم شاید بعدا نقض اون رو ببینم،نمیدونم
فقط در یک مقاله خوندم چیزی که از سالهای پیش در این کشورها داره به سرعت تغییر میکنه نیازهای سکسی دختر و پسره،یعنی نحوه سکس دخترها وهمچنین نحوه ارضاء شدنشون داره تغییر میکنه.
RE: سخت گیری بیش از حد در مسائل عاطفی به خاطر اعتقادات قدیمی
نقل قول:
نوشته اصلی توسط tak-bo'di
بچه ها، شما تا حالا به اين فكر كردید كه ممكنه روزی ازدواج ازبین بره؟!!
یعنی آدما دیگه نیازی به پایبندی به زندگی مشترک و همیشه در کنار یک نفر بودن رو احساس نکنن و حتی براشون مسخره باشه؟!
فکر کنم بعضی کشورا دارن به این سمت پیش می رن،
یه کم با وسعت نظر جواب بدید!
سلام
چرا شما همچین فکری میکنید ؟ منظورتون کدوم کشورهاست ؟ آیا از روی آمار رسمی به این نتیجه رسیدید ؟
بنظر من نیاز به زندگی مشترک یک نیاز فطری هست . مشاهدات شخصی من هم از زندگی اطرافیانم نشون میده که کسانی که متاهل هستند شرایط روحی بهتر و آرامش بیشتری دارند . البته اگر ازدواجشون بر اساس معیارهای درست بوده باشد.
در غرب هم که به اندازه شرق تشکیل خانواده اهمیت نداره ( فشار اجتماعی روی مجردها زیادنیست ) خیلی از افراد مخصوصا افراد موفق باز هم به سمت تشکیل خانواده میرن . ( همین اقای اوباما تا جاییکه یادمه 31 سالگی ازدواج کرده ).
RE: سخت گیری بیش از حد در مسائل عاطفی به خاطر اعتقادات قدیمی
شما برای کار اشتباه خود دلیل از شهر خود دور بودن و غیره می آورد که اصلاً منطقی نیست و نذار ازت سوء استفاده کنن بذار اونا هر چی دست دارن فکر کنن چون این کار از لحاظ اون عادیه دو راهی نداره خودتو آلوده نکن چون با هر کس که دوست بشه نمی خواد ازدواج کنه پس اعتماد نکن و به تحصیلت بپرداز و موقعیت های خوبه خودتو از دست نده
RE: سخت گیری بیش از حد در مسائل عاطفی به خاطر اعتقادات قدیمی
ممنون اما من هیچ اشتباهی مرتکب نشدم، حق دارم به دنبال حقیقت بگردم! وحتی حق دارم در این مسیر به بیراهه برم و برگردم. خود من مسئولش هستم و کسی نمی تونه منو سرزنش کنه.
من در این مدت فهمیدم که این یک حقیقت است که مدل ازدواج داره تغییر می کنه و به سمت غربی شدن داره پیش می ره. بگذارید یک بار هم از دید این افراد با این قضیه برخورد کرد. نباید این قدر تحجر داشت. من وارد مکالمه های زیادی با این افراد شدم تا از طرز فکرشان خبردار بشم، هم دختر و هم پسر، همه دارای مدارج عالی تحصیلی و موقعیت های خوب. پزشک، دامپزشک، مهندس،... نمی شه مثل کبک سرمون رو زیر برف کنیم، یه نگاه که به دور و برمون کنیم، می بینیم قریب 50 درصد آدما قبل از ازدواج رابطه دارند، دوست دختر یا پسر دارند و این رابطه در حد یک دوستی عادی نیست، بلکه اختلافات دو جنس باعث می شه تا به رابطه جنسی کشیده بشه و البته تمام این ها با خواست هر دو طرف هست. هیچ اجباری در کار نیست. اصلا به این تفکرات دست و پاگیر هیچ اعتقادی ندارند و هیچ خطری دختر را تهدید نمی کند، چون کاملا منطقی پیش میرن و هیچ ترسی از بدنامی ندارند، حتی به نظرشون آدامیی مثل ما مشکل دارن و عقب مونده هستن. معتقدن نمیشه چشم و گوش بسته رفت پای سفره عقد نشست، باید تجربه کرد تا به بلوغ ازدواج رسید. حتی این تنوع طلبی که درموردش حرف زدیم، باور دارن که در آدمایی که با بی تجربگی ازدواج کردن، بیشتره چون تازه بعدش می فهمن که شاید سرشون کلاه رفته باشه، شاید این انتخابشون بهترین نبوده و بعد از ازدواج سر و گوششون می جنبه، پس بهتره در دوران مجردی تمرین کرد تا با چشم و گوش باز انتخاب کرد و پشیمون نشد. حتی این مواردی که باهاشون صحبت کردم، کاملا به تعهد بعد از ازدواج معتقد بودن و خیلی هاشون که متأهل بودن، از ازدواجشون راضی بودن و از اینکه قبل از ازدواج رابطه داشتن، هیچ احساس ناراحتی یا پشیمونی نمی کردن و خیلی هم خوشحال بودن. حتی وقتی از متخصصان در این مورد پرسیدم، گفتن که خیلی از مشکلات جنسی در افرادی که رابطه ندارن و خویشتن داری می کنن، به وجود میاد، چون فاصله بین سن بلوغ و سن ازدواج بالا رفته و این مشکل با رابطه حل میشه، اما نمیزارن ما این موارد رو مطرح کنیم، چون نه مردم دوست دارن و نه جامعه.
اگر راه اونا هم اشتباه بود، ازدواج های ناموفقی داشتن.
البته تمام این مواردی که مطرح کردم، فقط در بین افراد داری سطح علم و فرهنگ و شعور خیلی خیلی بالا بود. برای افراد عامه این روش خیلی خطرناکه، چون منجر به فساد و آشفتگی و هرج و مرج می شه. یک سری قوانین برای آدمای خاص هست و هرکسی توانایی درک اون رو نداره. یک تفاوت فرهنگی و یک فاصله شدید بزرگ، که باعث میشه به خیلی چیزا شک کنیم.
حالا من احساس می کنم مثل یه اسکیمو می مونم که اگر بخواد وارد استوا بشه، به جای این که یخش باز شه، بی شک می میره.
خدا خودش به دادمون برسه. من که نفهمیدم راه درست چیه. هر چی بیشتر می بینم و می پرسم و بحث می کنم، بیشتر گیج می شم.
RE: سخت گیری بیش از حد در مسائل عاطفی به خاطر اعتقادات قدیمی
تک بعدی جان درسته شما حق دارید انتخاب کنید و همه حق انتخاب دارند . حتی حق دارید به بیراه بروید و برنگردید .
مدل ازدواج داره به سمت غربی شدن پیش میره ؟ میشه مدل ازدواج غربی را توضیح بدید ؟
شاید دور و بر شما قریب 50% آدمها قبل از ازدواج رابطه داشته باشند ولی دور و بر ما همچین چیزی نیست . اینم بگم من هم محل سکونتم و هم دانشگاهم در تهران بوده .
البته این شعور خیلی خیلی بالا نظر شخصی شماست و شاید کسانی به دلیل همین طرز فکر اونها را خیلی خیلی بیشعور بدونن .
این نظر که یکسری قوانین مخصوص آدمهای خاص هست چند هزار سالی هست که منسوخ شده ( بعد از فراعنه و ... )
موفق باشید .
RE: سخت گیری بیش از حد در مسائل عاطفی به خاطر اعتقادات قدیمی
یک نکته دیگر هم این است که اگر قرار باشد زن و مرد قبل از ازدواج رابطه جنسی داشته باشند یا به قول شما تمرین کنند . ممکن است سالها بگذرد و این تمرینات به مسابقه منجر نشوند !! به عبارتی ممکن است برخی خانم ها تا سنین بالا مشغول تمرین باشند و خواستگاران بیایند و طعم خانم را بچشند و خوششان نیاید .
بهر حال اگر رابطه جنسی با تمرین بهتر میشود من ترجیح میدهم با همسرم تمرین کنم .
RE: سخت گیری بیش از حد در مسائل عاطفی به خاطر اعتقادات قدیمی
ممنون از نظر.
همون طور که گفتم، اینا نظرات من نبود. من نه تا به حال عاشق شدم و نه دوست پسر داشتم، در تمام عمرم هم با هیچ پسری گرم نگرفتم و به هیچ کس راه ندادم. پس لزومی نداره با حالت تهاجمی با من برخورد بشه، من خودم رو یکی از پاکترین دخترا می دونم.
این جا هم در نقش یک محقق بودم، نه یک فرد قربانی از نسل سوخته یا یک فرد مشتاق برای دوست پیدا کردن! اما خیلی ناراحت بودم که در حین مکالمه واقعا بعضی جاها کم میاوردم و هیچ دلیلی برای اعتقاداتم نمی دیدم، احساس می کردم فقط کورکورانه دارم پیروی می کنم و هیچ منطق و دلیل علمی پشت این قضیه نیست. نمی دونم کتاب سینوهه رو خوندید یا نه؟ دقیقا همون حالتی که به سینوهه دست داد، وقتی فهمید خدایش دروغی بوده و یک سری مسائل اجتماعی و منافع افراد بالادست باعث شده اعتقادات بسیار محکمی در بین عامه مردم شکل بگیره و خود مردم مثل سد محکمی در مقابل اون بایستند و تمام اعتقاداتش پوشالی بوده، به من دست داد. خب لازمه ی ایمان شک هست. تا شکاک نبود، نمی شه مؤمن خوبی شد. من برای به دست آوردن این ایمان به نظر همه احتیاج دارم، چه شما و چه افرادی که در آن سوی قضیه ایستادن. اونا کاملا منطقی یا حتی خیلی تخصصی و علمی دلایل اعمالشون رو برای من توضیح دادن اما متأسفانه از شما فقط احساسات می بینم و تحجر...
می تونیم این سؤال رو از خودمون بپرسیم که چرا وقتی تو یه جامعه امنیت کم می شه، همه مجاز هستند اسلحه با خودشون حمل کنند، چیزی که در زمان معمولی جرم محسوب می شه.
یا مثلا چرا دست دادن خانم ها و آقایون بعضی جاها ناپسنده و بعضی جاها دست ندادن بی احترامیه؟! با همین یه مثال کوچیک می شه دید قوانین همه جا صدق نمی کنه و افراد خاص با فرهنگهای خاص، سبک های خاص زندگی دارند. چرا در برخی مناطق جنوب کشور دخترا روبنده می اندازن و بعضی جاها به حجاب هیچ اعتقادی ندان و هیچ کدوم هم با این قضیه مشکلی ندارن و راضی هستن؟! یا همین یک مثال کوچیک میتونه ثابت کنه سبک زندگی آدما با هم فرق می کنه و هر جا قانون خاص خودش رو داره.
مدل غربی شدن یعنی همین که اولین تماس جنسی با همسر نباشه، داشتن سکس قبل از ازدواج. البته این آدما به نسبت آدمای معتقدی بودن، خدا و پیامبر رو قبول داشتن، نماز و روزه رو هم، و در ضمن اونا هم اعتقادات خاص خودشون رو داشتن از جمله این که رابطه جنسی فقط باید با دوست دختر یا دوست پسر برقرار بشه و خلاف اون یعنی بی بند و باری، به نوعی اونا هم حد و مرزی داشتن، اما متفاوت از تعاریف ما. مثلا یکیشون از پارتی های همسایه شان که موسوم به "سکس پارتی" یا "استخر پارتی" بود، شاکی بود و میگفت این یعنی نهایت بی بند و باری و فساد. پارتی که در آن هر کس تنها دعوت می شد، آن جا با هم آشنا می شدن، همدیگر را انتخاب می کردن، ... و فردای آن روز اصلا همدیگر را نمی شناختند! پس هر کدام از ما برای خودمان ارزش هایی داریم و به آن وفاداریم، حال اینکه در چه جایگاهی قرار گیریم و راه درست را انتخاب کنیم، عملیست ظریف و حساس که باید همه مدل را دید و از بین آن درست را انتخاب کرد....
شما هم اگر الان دور و بر خودتون رو بهتر ببینید، این آدما رو به وفور می بینید. همون طور که من الان که نسبت به این مطلب آگاه شدم، توی شهر خودم هم این روش رو زیاد می بینم. این مسأله خاص تهران نیست، هرچند اینجا بیشتره.
RE: سخت گیری بیش از حد در مسائل عاطفی به خاطر اعتقادات قدیمی
تک بعدی جان(ببخشین اسمتون رو نمیدونم) دوست من
شما رشتتون چیه؟ چند سالتونه؟ من حدس میزنم که البته یه جورایی مطمینم شما بین مسایلی که براتون وجود داشته مثل دین و عقایدتون با تفکراتتون و زندگی امروز مردم توی جامعه و این سری موارد دچار پارادوکس شدین و این موضوع خیلی اذیتتون میکنه و بهش فکر هم که میکنید میبینید هر یک این تفکرات به خودی خود بی عیب و نقص به نظر میرسه,درسته خانم؟
RE: سخت گیری بیش از حد در مسائل عاطفی به خاطر اعتقادات قدیمی
سنم رو قبلا گفته بودم، 22
رشته ام رو نمی تونم بگم، چون میترسم توسط دوستان شناسایی بشم!
فکر کنم حدس شما درسته. راحش چیه؟!
دیگه نمی تونم. همش تو فکرم. از هر کی و هر چی می پرسم، احساس می کنم راه جدیدی پیش پام به وجود میاد که تا به حال بهش فکر نکرده بودم. این همه تنوع و تضاد تا کی؟! من کجای این دنیا هستم!؟ می ترسم نهیلیست بشم به خدا!!!