بله
من به شكل تحقير آميزي كنار گذاشته شدمخواستگار دست به نقد اومد كسي كه تو صحبتهاش از خودكشي براي نبود من صحبت مي كرد از اينكه بكارت روحيش رو به من داده( و عذر مي خوام) از دست دادن بكارت جنسيش هم براي من براش زيباترين لحظه زندگيشه!!! من رو به جرم اينكه گفتم ما بايد يك مدت دور از هم به شناخت برسيم به بي غيرتي متهم كرد با اومدن خواستگار مناسب ول كردو رفت و اينو حق طبيعي يه دختر دونست( احتمالا مشابه عمده خانومها!) من چون ايشون همچين ديدگاهي رو ندارند و بسيار پاك بسيار دلسوز هستند ايشون رو دوست دارم. من هيچ وقت با نفر قبليم نتونستم بگم درونم چي وجود داره. فقط يك شنونده بودم. شنونده..الان با وجود اينكه رابطه عاطفي بين ما چندان قوي نيست حتي بعضي اوقات من هم مثل اون پشت تلفن راحت بغض مي كنم(اميدوارم اينو نشونه بدي براي من ندونيد!) اشك مي ريزم و اون آرومم مي كنه. هر لحظه اي كه آروم مي شم مي خوام با تمام وجودم دستشو ببوسم به خاطر اين لطفي كه به من مي كنه. نمي دونم شناخت به اون شكلي كه شما مي گي ميسر نبوده تا به حال. راستي من خيلي هم باگذشت نيستم. توصيفات قبليم مي رسونه قسمت عمده اي از اين قضيه به خاطر خود منه