چندباري خواستم رهاش كنم و بهش فكر نكنم اما نميشه .طوري رفته تو پوست و خون من كه بيرون كردنش سخته . دل كندن سخته . ميدونم اونم منو ميخواد .حالا چي مي گين ؟
نمایش نسخه قابل چاپ
چندباري خواستم رهاش كنم و بهش فكر نكنم اما نميشه .طوري رفته تو پوست و خون من كه بيرون كردنش سخته . دل كندن سخته . ميدونم اونم منو ميخواد .حالا چي مي گين ؟
عزيزم من دارم از يه جنس ديگه صحبت ميكنم.شما اينا رو با هم قاطي نكن .اگه مي خواي معني عشقو درك كني و با تمام وجودت اونو احساس كني بايد يه جاي ديگه دنبال اون بگردي.ولي اگه هدفت اينه كه به يه نفر برسي قضيه متفاوت ميشه.به نظر من آدم آگه يه ازدواج غير رومانتيك هم كه داشته باشه مي تونه بعدا احساس خوشبختي كنه پس اين قضيه اصلا مد نظر من نيست من دارم راجع به واژه عشق صحبت مي كنم.
الهی گرچه درویشم ؛ولی داراترینم چون تو دارایی منی .
«الهی نامه آملی»
پيكر تراش پيرم و با تيشه خيال
يك شب تو را ز مرمر شعر آفريدم
تا بر نگين چشم تو نقش هوس نهم
ناز هزار چشم سه را خريدم
اما تو چون بتي كه به بتساز ننگرد
مست از مي غروري و دور از غم مني
انگار دل از كسي كه تو را ساخت كنده اي
زنهار كه در پس اين پرده نياز
آن بت تراش پير دل شكسته ام
يك شب كه خشم عشق تو ديوانه كرد
ديدند سايه ها كه تو را هم شكستم.
همه خواب بودندو من بیدار
چشمانم به اسمان دوخته:203:[/size]
افکارم در پی ستاره ای ناگاه همچو مرواریدی در صدف
ستاره در قلبم ارمید
باور نمی کردم! ستاره! زمین! من !!!!!
سرمست از اینکه ستاره ای دارم :227:
در ارزوهایم پرواز می کردم
هرروز درخشان تر از دیروز
به او می بالیدم
سنبل نا امیدان گشتم
به اسمان چشم نداشتم
چرا که در رویا با ستاره ام به اسمان می رفتم
گه گاه کابوس ستاره ام مرا می اشفت
دل خوش به اندک نورش
باور نمی کردم که تا می تپد این قلب کم نور شود[size=x-large]
اما...:302:
شبی اشک ریزان به پایش خوابیدم:47:
از تاریکی قلبم از خواب پریدم
جایگاهش سوخته و ویران بود
ستاره ی من شهابی بیش نبود:54:
بعداز ان شبها با فروغ
پیشرو:چهره ی تلخ زمستانی
پشت سر اشوب تابستان عشقی ناگهانی
با سینه ای منزلگه اندوه و بدگمانی
چشم به اسمان خوابیدم:203:
آدمك آخر دنياست ، بخند.
آدمك مرگ همين جاست، بخند.
آدمك خل نشوي گريه كني!
كل دنيا سرابيست ، بخند.
آن خدايي كه تورا عاشق كرد.
به خدا مثل تو تنهاست ، بخند.
به راستی صلت کدام قصیده ای ؛ای غزل
دچار باید بود.
دچار یعنی عاشق!
وفکر کن چه تنهاست اگر که ماهی کوچک دچار آبی دریای بیکران باشد
من عاشق نیستم دارم با خودم و زندگی می جنگم و این نشانه عشق من به زندگیه نه نامزدم!
سلام پیروز
من واقعا چشیدم سختم چشیدم همین عشق های زمینی رو میگم زندگیمو به پاش گذاشتم از تمام وجود دوستش می داشم و خودش همین جور ولی برام کاری نکردورفت نمی دونم نامردی بود یا عشق نمی دونم هوس بود یا عشق نمی دونم ..........
دیر زمانی نیست که از رفتنش می گذرد ولی تارهایم همه روبه سفیدی اند داشتم می گفتم این تاپیک شما باعث شد که تصمیم بگیرم از فکرش بیام بیرون خیلی سخته خیلی خودتم خوب می دونی چون تجربه داشتی اگرنداشتی می گفتم نمی تونی درکم کنی حالا که این تجربه تلخ و داشتی خوب می تونی درکم کنی ولی میخوام یه عشقی به پاکی وزلالیه عشق شما جایگزینش کنم عشقی که هیچ وقت تنهام نمی زاره عشقی که وقتی بهم ثابت شد دوسم داره پاش وایسه پس چه عشقی بهتر از عشق به خدا دست هرچی مرده روازپشت بسته من که به عشقم نرسیدم هنوز از هجرش پریشانم ولی جاش دارم یه عشق دیگه ای رو می زارم که تضمین شده ولی برای همه ی عاشقای دلشکسته و همه ی عاشقایی که امید وصال دارن دعا می کنم چون جدایی خیلی سخته امیدوارم از این لحظه به بعد هیچ کسی جدایی رو نچشه.ولی انگار این رسم روزگاره ..............
عشق آغازش آسان پایانش سخت و فراموش کردنش محال
خداي من ، خداي بزرگ، خداي مهربون. منو ببخش به خاطر تمام بي توجهيام، به خاطر اينكه با من بودي ولي من نمي ديدمت و مي خواستم خلاء تو رو با چيز ديگه اي پر كنم. منو ببخش . به خودت قسم مي خورم كه فقط تويي كه ازرش عشقو مي دوني .منو كمك كن كه ديگه به حالت اولم برنگردم. ازت خواهش مي كنم مي خوام غرق دنيا نشم. مي خوام با تو باشم. فقط با تو.