-
واااااااای که چقدر حرفاتون روم تاثیر مثبت گذاشت ستاره عزیز
الان که فکر میکنم میبینم من هیچی از سیاست و جذابیت زنانه رو اجرا نکردم و در عوض انتظار یه زندگی عاشقانه داشتم.... ممنون از این همه دقت و راهنمایی خوب....
از این به بعد میخام واقعا این کارا رو احرا کنم.... ممنون میشم بازم بهم یاد بدین....
شوهرم آدمی نیست که بخواد از قصد کسی رو آزار بده و خیلی همیشه سعی داره رک و راست باشه...بهم میگه من نمیتونم راجب احساسم و این چیزا دروغ بگم...و همون چیزی رو نشون میدم که تو دلم هست... و این بی میلیش به من رو هم بهمین خاطر بیان کرده ..... اما خب الان فهمیدم من هیچ فرصتی بش ندادم تا بهم علاقه پیدا کنه....
اما الان یه حس بدی که دارم اینه که وای دیگه از دستم رفته.... دیگه نمیتونه بهم علاقه پیدا کنه... وای همه چیو خراب کردم...میدونم هیچوقت واسه شروع دیر نیست... اما الان حس میکنم دیگه از من رنجیده و برگشتنی نیست...تازه از اولم وه بم علاقه نداشته حالا دیگه بد تر شده...
-
عزيزم من اصل حرف رو زدم. بهت گفتم اين راهه اينم چاه. ديگه اين خود شمايي كه تصميم ميگيري فكرت رو درگير كدوم مسير كني. اگه حسش نيست و حال نداري و ... خب نكن. اگه زندگيت ارزش داره، بشين وقت بذار اين سياست ها رو پيدا كن. تو اين سايت يا تو وبلاگاي عاشقونه. من فقط يه سري كليات رو بهت گفتم. ديگه به اندازه اي كه زندگيت برات ارزش داشته باشه تلاش مي كني براي پيدا كردن راه ها. هرچند اين كار رو بايد از همون پست شيدا شروع مي كردي.
من تعجب مي كنم از اينكه ميگي همسرت بعدا پيش خودش نگه براي اين زندگي تلاشي نكردي!!! واقعا الان دقيقا چه تلاشي داشتي؟ من بارها گفتم بازم ميگم عشق يه جريان دو طرفه ست. زن و مرد به يك اندازه در به وجود اومدن و دوامش سهم دارن. همسر شما الان توي سني هست كه عطش و ميل جنسيش همين طوري الكي شكل نميگيره و بعد از يك رابطه عاطفي عالي به وجود مياد. يعني اگه عاشقت باشه، از رفتارهات لذت ببره، متوجه شه كه چقدر دوسش داشتنت از ته قلبه، تازه اون موقع حس عاطفيش فعال ميشه و بعد به دنبالش ميل جنسي.
وقت بذار راجع به روحيات مردها بيشتر مطالعه كن. نكات دلبرانه رو تو خلوت خودت بارها تمرين كن مثل يه نمايشنامه و تمام خلاقيتت رو نشون بده. بجاي اينكه تو زمان هاي خالي بشيني فكرهاي منفي كني، وقت بذار واسه تمرين. هيچ بني بشري از اين فكراي منفي به جايي نرسيده.
يه مثال خلاقانه از زندگي خودم؛ چند روز پيش كه حالم خوب نبود يا نمي دونم شايد هم داشتم الكي غر مي زدم از همسرم خواستم يه شكلات خاصي رو برام بخره. نمي دونم اصلا تو ايران وجود داره يا نه :311: تا الان چندين جا سر زده و حتي از دوستاش پرس و جو كرده ، منم هر از گاهي ميگم يعني نمي خواي بخري؟ و اون ميگه چرا؟ تا الان كه پيدا نكرده ولي باز يه جاي جديد به ذهنش اومد براي رفتن. خب الان فكر مي كني تو همه اون لحظاتي كه داره فكر مي كنه از كجا مي تونه اين شكلات رو پيدا كنه، چي تو سرش ميگذره؟ داره به من فكر مي كنه. داره فكر ميكنه اين دختر چقدر دوست داشتني و با ارزشه كه من دارم براش اين وقت و انرژي رو ميذارم. و به اين فكر مي كنه كه چقدر من رو دوست داره. در واقع براي من ِ دختر اين شكلات يه بهونه ست فقط!
اين يه مثال ريز بود. متوجه شدي؟ اين مدلي خلاقيت نشون بده. البته مردها تا زماني كه احساس خاصي نداشته باشن معمولا نسبت به مايه گذاشتن ها يه مقدار واكنش و مقاومت نشون ميدن ولي اين اصلاااااا نبايد تو رو نااميد يا مايوس كنه. اگه بهت گفت نه فقط بگو چشم و ديگه ادامه نده. به فكر سياست بعدي باش. بالاخره يه سوراخي براي نفوذ به درونش پيدا ميشه.
اگه دوست داشتي بعدا بيا كارهايي كه داري انجام ميدي و نتايجي كه به دست مياري رو برامون بنويس. اول بايد كم كم به قلبش نفوذ كني و بعد ديگه نفوذ به جسمش راحت تره. هرچند اون هم روش هاي خودش رو داره.
-
خانم ستاره شما مطمینی مردهارو میشناسی؟
من فک میکنم خیلی خیلی از شناخت مردها فاصله داری...
خانم باز کننده تاپیک بعضی مواقع ادامه یه رابطه میتونه از روی خیلی چیزا باشه.میتونه از رو عادت یا میتونه از رو دلسوزی یا میتونه از سر ناچاری و و و باشه.
و در ادامه رابطه به یه جایی میرسه آدم که دیگه میگه بیخیال همه چیز و اون چیزی که در درونش هست رو میگه.
به نظرم هر مردی با مرد دیگه متفاوته.مثلن اگه من یه زنی مثل خانم ستاره داشتم و حتی براش میمردم و ایشون یه همچین شکلاتی از من میخواستن اولین چیزی که تو ذهنم میومد میگفتم چه دختر لوسی.
و اگه اصرار داشتن به خریدش شاید شاکی هم میشدم.
به نظرم شما باید ببینید واقعا چی تو سر شوهرتون هست که میگه به دلم نمیشینید.البته برا مردا صحبت کردن راجع به این چیزا سخته.
اگه تغییر دادنی بود که میتونید.ولی اگه تغییر دادنی نباشه کار یه کم سخت میشه
-
جناب دني من اصلا حرفم اين نبود كه مردها رو مي شناسم. مسلما هر فردي نسبت به فرد ديگه متفاوته! من فقط چندتا مثال براي خانم خوش شانس نوشتم. اين ها همه مثاله و دقيقا اگه بخونين نوشتم خودت به مرور راه نفوذش رو پيدا ميكني. من در حال حاضر انقدري نسبت به همسر خودم شناخت دارم كه يه همچين پيشنهادي بدم ولي شايد مسلما اگه اخلاقيات همسرم متفاوت بود رفتار ديگه اي در پيش مي گرفتم. لطفا توجه كنين كه اين ها همه مثاله! هر زني در زندگي خودش خلاقيت ها رو بايد به كار ببره. حالا اينكه شما سبك زندگي ما رو نمي پسندين، به هر حال براي ما باعث شادي و علاقه ميشه! هرچند كه اينها همه از خصوصي ترين مسائل زندگي هستن وگرنه از بيرون ديگران چيزي جز تلاش ها و توانايي ها و موفقيت ها و .،، نمي بينن!
رفتارهاي دلبرانه يك زن فارغ از كليت زندگيه و دقيقا اين رفتارها بايد بر حسب طرز فكر اون مرد كشف بشه ولي يه سري كليت وجود داره كه توي پست قبلي بهشون اشاره كردم. من نمي تونم به استارتر بگم آره زود برو طلاق بگير در صورتي كه هنوز كلي راه نرفته وجود داره! شما پست قبل تر من رو هم بخونين بهشون گفتم كه من واقعا نمي دونم تو سر همسرشون چي ميگذره و اصلا اين زندگي ادامه دار هست يا نه! اما وقتي ايشون به اينجا مراجعه كردن براي راه حل گرفتن، شما مخالفتي داري با اينكه چند تا راه كه احتمال بهبود زندگي رو دارن، بهشون پيشنهاد بشه؟؟
در ضمن نكاتي كه اينجا از زندگي خودم نوشتم تنها براي راهنمايي استارتر بوده و شما هيچ حقي براي به تمسخر كشيدن زندگي ديگران نداري! به همون اندازه كه شما از سبك زندگي من خوشت نمياد، من هم سبك زندگي شما رو دوست ندارم! لطفا براي حريم ديگران و خودتون ارزش قائل باشين!!
-
با سلام
مشکلی که استارتر محترم باهاش مواجه شدن پیچیدگیهای خودش رو داره .به این دلیل که ما دقیقا نمیدونیم تو ذهن همسر ایشون چی میگذره.
من هم موافقم که همه مردها شبیه هم نیستن .اینجا هم بعضی وقتها توصیه هایی به خانوم ها میشه که ممکنه در مورد شماری از مردها تاثیری نداشته باشه.
ولی فکر میکنم خیلی از توصیه هایی که خانم ستاره داشتن چه در مورد مشکل استارتر جواب بده چه نه ،برای اینکه به طور کلی یک زن رو جذاب تر کنه میتونه مفید باشه.
البته اگر همونطور که خودشون گفتن به طور کلی بهش نگاه بشه.
مثلا اینکه بیشتر افراد خیلی جذب آدمهای وابسته و به اصطلاح آویزون نمیشن هم در مورد مردها و هم زن ها صدق میکنه.
و یا اینکه روحیه شاد داشتن یک زن رو جذاب تر میکنه کاملا درسته.
و یک نکته به خانم استارتر
لطفا هر اتفاقی که بیفته و تصمیمی که بگیرین اجازه ندین نظر همسرتون در اعتماد به نفس شما تاثیر بزاره. شما همیشه یه دختر جذاب بودین و الان هم چیزی عوض
نشده.این مشکل شما نیست،مشکل همسرتونه .
میدونم سخته و این مساله به شما خیلی آسیب زده، ولی اگه بخواین تحت تاثیر این مساله اعتماد به نفس و شادی و احساس زنانگی و جذابیتتون رو از دست بدین
شرایط فعلیتون سخت تر میشه و این میتونه باعث دوری و سردی بیشتر همسرتون از شما بشه.
چه شما با این مرد بمونین و چه نمونین توصیه های دوستان رو اجرا کنین .یه زن قوی،شاد و دارای اعتماد به نفس برای هر مردی جذاب تر از یه زن وابسته و ترسو و ضعیفه.
-
سلام
دوستانی که لطف کرده وراهنمایی میکنند،بین صحبتها مسیر رو به سمت بحث با سایر کاربران نبرند.
با تشکر
http://www.hamdardi.net/thread-12005.html
-
ممنونم از کمک ها و توجهتون و دقت بسیار....
راستش من از حرفای خانوم ستاره یاد گرفتم که خیلی راه ها رو اصلا بلد نبودم و نرفتم....و انتظار عجولانه واسه عشق و علاقه باعث فاصله بیشتر شد....
من الان با راهنمایی های شما یادگرفتم واسه جذب مرد خیلی کارها باید کرد....
اما مشکلی که هست اینه که وقتی اون رک و راست به من میگه تو اونی که میخاستم نبودی تلاش ای من چه فایده داره؟.
مثلا بین خیلی زن و شوهرا اخلتلاف پیش میاد و یکم سرد میشن اما بعد از انجام این کارها باز علاقه جون میگیره...
اما من که کلا از اول علاقه نبوده چی؟
تازه الان فهمیدم شوهرم یکیو میخاسته که بهش نرسیده.. خودش بهم گفت... البته گفت حتی شرایطشم جور شد اما خودم پشیمون شدم..اینم گفت که نخاستنش مربوط به اون عشق قبلی نیست...گفت که من اصلا دوست نداشتم زن بگیرم
اما یجا گفتم خانواده تشکیل بدم و بعد از مشکل پسندی تو رو پسندیدم..اما حالا زده شدم از ازدواج و زن داری...
خب مسلما من تو این شرایط ناراحت میشم اما بخدا انقد محکم شدم ک تا میتونم چیزی نگم و غر نزنم ...فقط میگم ما الان زن و شوهریم و محرم هم...مسئولیت منو به عهده گرفتی..خانواده هامون چه گناهی دارن..بش میگم خود من دوست دارم و دلم نمیخاد ازندگیم ازهم بپاشه...خودش میگه من ی آدمی شدم که فقط میخام تنها باشن...علاقه ای به زن داشتن ندارم...میگم پس چرا زن گرفتی میگه فکر کردم خوب میشه...اما نشد
بعد دوباره بهانه میکنه اون چیزایی که من میخام رو نداری...
خانوادش میگن عروسی کنین خوب میشه..اما من نمیخام با این وضع عروسی کنم...
نفوذ به قلبش خیلی سختهگ.. بالاخره اون باید میدون بده تا منم بتونم براش کارایی انجام بدم...وقتی حوری بام برخورد میکه که ینی هرکار بکنی بی فایدست چی بگم؟!
فعلا که دارم صبوری میکنم و درپاسخ تمام سردی هاش محبت میکنم و یکاری میکنم به هیحان بیاد....
اما اگه یجا ببینم دیگه واقعا نمیشه مجبورم برم سمت جدایی...
ستاره جان مثلا واسه خیبی از کارایی که گفتین من اصلا زمینه شو ندارم که اونکارو بکنم...مثلا بهش میگم یه برنامه خیلی خوب دارم...واسه روز جمعه...بعد قشنگ میگه نه و حوصله ندارم و نمیام... منم هیچی نمیگم و دوباره بش محبت میکنم بدون به رو اوردن ناراحتی.....
خیلی سختمه.اما تحمل میکنم چون ازدواج رو مقدس میدونم و بنظرم نباید به راحتی خرابش کرد..من دیدم اینه که خوشبختی دست خود ماست...البته اگه دو طرف بخوان... الان حس میکنم شوهرم فقط محض احترام و رعایت حال خانواده ها چیزی نمیگه و سکوت کرده...
من ایتطور زندگیو نمیخام.میخام دوسم داشته باشع...درسته باید سیاست خرج داد...اما دوست داشتن یه چیز درونیه...
حالا من تصمیمم همونه ک تا روز تولدش و اینا فقط محبت کنم و با راهکارهای ستاره جون و بقیه دوستان پیش برم...بالاخره اگه روش تاثیری داشته باشه یذره نشون میده...
دیگه توکل ب خدا...فقط ازتون خواهش میکنم اگه راهکاری یا سیاستی واسه جذب چنین مردایی دارین بم بگین....
ستاره جون من شوهرم اینطور نیست که اینکارا رو بکنه...میدونم حوصله خرید و بازار نداره... زود خسته میشه...
اما شاید بقیه راهکارها واقعا مفید باشن که من دارم روشون تمرین میکنم... حتی نسبت به بی اعتنایی ها و سردی هاش من همش قربون صدقش میرم و با خوبی برخورد میکنم... نمیدونمکارم درسته یا نه... یوقت با خودش نگه من هرجور باشم این دختر منو میخاد پس بذار هرکاردوست دارم بکنم....
-
سلام خانم محترم " دختر خوش شانس"
اول اینکه خدا رو شکر کنید که هنوز در دوران عقد هستید و حتی اگه خدای نکرده از هم جدا هم بشید , اتفاق خاصی نیفتاده و اتفاقا شما صاحب تجربه هم شده اید و قطعا هوشیارتر خواهید بود و قطعا مانند سایر دختر خانمها صاحب فرصت برای ادامه یک زندگی خوب .
منم دقیقا مشکل همسر محترم شما رو نسبت به همسرم دارم و این تاپیکی هست که من چند روز هست در این سایت زدم : من هم دقیقا مشکل وسواس نسبت به قد و ظاهر همسرم دارم
خوشحال میشم شما هم در حق من خواهری کنید و از دید یک خانم , من رو راهنمایی کنید و متقابلا من هم همانند یک برادر از دید یک آقا شما رو راهنمایی خواهم کرد.
ولی من در حال حاضر اصلا این موضوع بی میلی رو به روی همسرم نیاوردم چون دلم نمیاد دل یک انسان آن هم یک خانم رو بشکنم , و واقعا دنبال یک راه حل هستم
به امید روزهای خوب و شاد و پر از انرژی برای شما و همه انسانها و من
-
سلام آقای پیمان...
والا من نمیدونم چطور راهنمایی کنم..خودم اونقدرا صاحب تجربه نیستم...
اما من 4 خواهر و 3 برادر دارم ک ازدواج کردن ... و از زندگی هرکدوم تجربیاتی گرفتم.... اونقدر که سعی کردم چشمامو باز کنم تا مشکلاتی که اونا داشتن تو زندگی من پیش نیاد....راستش چیزی که یاد گرفتم و واقعا همه میگن و خیلی مهمه)هرچند کلیشه( اینه که اخلاق و نجابت خییییلی مهمتر از ظاهر هست... ممکنه خانم شما اخلاق و نجابتی ک دارن تودختر دیگه ای پیدا نشه..و فکرشو بکنین که اگر ی خانم زیبا داشتین ولی فاقد اخلاق خوب و عفت اونوقت زندگی واستون خیلی تلخ تر بود...این از این...
اما خب ممکنه یه خانم قشنگ باشه به چشم همه اما به چشم شوهرش نه..مثل الان من که بخدا تعریف از خودم نباشه همه میگن از ظاهر چیزی کم ندارم... اما متاسفانه به چشم شوهرم نمیام... و نمیدونم این مشکل از کجا نشات میگیره...
حالا دو راه میمونه....
شما اگه یه علاقه (هرچند سطحی) به خانمتون دارین و میخواین زندگی رو با همین خانم ادامه بدین به نظر من انقد راه وجود داره که بتونین عاشق ظاهر خانمتون بشین...ولی اگر هیچ گونه میلی ندارین و یجوارایی بخشید که ا اینو میگم حس تنفر به چنین ظاهری دارین اون دختر رو وابسته نکنین....
الان مشکل من و خانم شما ظاهرا یکیه...اینکه میگم ظاهرا به این دلیله که من نمیدونم آیا واقعا بی میلیه همسرم بخاطر ظاهر هست یا چیز دیگه...
راه اول که مشخص شد...
راه دوم اینه که شما از اخلاق خوب و نجابت و خانواده و چیزای دیگه همسرتون راضی هستین و تنها چیزی که باعث شده ازشون زده بشین ظاهر هست... خب من به شخصه اگر جای خانمتون بودم ک الان دقیقا همین مشکل دارم دوست داشتم شوهرم اول باهام صمیمی بشه... اونقد که باهم راحت از علایق و سلایقمون حرف بزنسم و بتونیم به هم بگسم مثلا دوشت دارم فلان تیپ رو بزنی ... یا فلان لباس رو واسم بپوشی... از دید من که یه خانمم اینطور رابطه با همسرم بهم انررژی میده که هرچه بیشتر تلاش کنم و به خودم برسم که شوهرم تحسینم کنه.... اینجا بستگی به هنر شما داره و طرز کارتون.... اگه دوسش دارین و میخاین که به ظاهرش برسه این کارا رو بکنین... فقط توجه داشته باشین که قد چیزی نیست ک بشه تغییرش داد... اما راهایی هست ک توجه شما به چیزای دیگه جلب بشه و به دلتون بشینه....
کاملا دوستانه و صمیمی بشین باهاش.... بهش نشون بدین که بش علاقه اارین از طرق مختلف که مهمترینش ابراز کلامیه و مثلا هدایای کوچیک یا لمس ایشون....کم کم که از این را ها وارد شدین شروع کنین بگین مثلا امروز این لباس رو پوشیدی قشنگتر شدی..دوست دارم بیشتر پیشت باشم حالا.... این تشویقش میکنه دفعه بعد بیشتر به خودش برسه...بعد درمورد آرایش هم همینطور....کم کم بهش پیشنهاد باشگاه رفتن بدین...باهم برین لباس بخرین و واسه خریدن لباس زنونه های ایشون ذوق به خرج بدین...
دیگه همه اینا جزئیات داره....
بخدا همه چیز واسهدظاهر راه داره...موهاشونو رنگ کنن..آرایش مختلف...لباسای جذاب و قشنگ ...صندل پوسیدن... اینا خیلی تو ظاهر یک زن و جذب رد تاثیر داره چون همه میدونیم که مردا بصری هستند...
فقط خواهشا خواستهدهاتون رو تند و ناراحت کننده نگین و در قالب ایراد نگین ... با شوق و ذوق...مثلا بگین وای این دفه ک رژ زدی چقد دوست دارم.........!!!!!!!
من به شخصه اگر شوهرم اینطوری باهام صمیمی میشد و اینارو بهم میگفت انقد انرژی میگرفتم و روز به روز سعی میکردم واسه محبت بهش و جذبش هر تلاشی بکنم.....
شما از دید یه مرد به من بگین من باید چیکار کنم آقای پیمان؟
من از لحاظ به خود رسیدن چیزی کم ندهرم..اما واقعا نمیدونم دیگه چشه؟
-
من با توجه به این تاپیک یه خرده در جواب دادن به خواستگارم دو دل شدم...
خواستگار من همه چیزش خوبه فقط قدش 3،4 سانت از من بلندتره و موهاش هم کمه. جثه ش هم یکم لاغره. با توجه به مشکلاتی که شما ها باهاش مواجه شدین، عقلانی اینه که مصمم رد کنم، نه؟