سلام به همگی
امیدوارم که حالتون خوب باشه دوستای خوووبم. :43::43:
این مدت با اینکه زمان زیادی نگذشته ولی اتفاقای خیلی زیادی افتاده و منم فهمیدن همشونو و تصمیم گیریمو مدیون شماهام.
اول از همه اینکه رفتن پیش یک مشاور خیلی کمکم کرد. خیلی از مشکلاتمو حل کرد و جواب خیلی از چراهامو داد. هیچ وقت فکرشم نمیکردم که یه شماور انقدر بتونه به زندگی آدم و تصمیم گیریهامون کمک کنه!
ماجرا از این قراره که بعد از اولین جلسه ی حضوری مشاور ( خودم تنها ) تمام اتفاقاتی رو که افتاده بود تعریف کردم . احساساتمو گفتم رفتار و منش و اخلاق اون آقارو توضیح دادم . شرح کامل صحبتهامون و دودلی های من. مشکلات بچشون و سن بالا و اختلافاتمون!ایشون فقط و فقط گوش دادن. بعد از شنیدن ماجرا یکسری سوال در مورد شخصیت شناسی و علایقم و اولویت هام کردن . توی اولین جلسه بیشتر من صحبت کردم و ایشون گوش دادن و یادداشت کردن و در آخر ازم خواستن تا برای بار دوم اگه امکانش بود با این آقا بیام!!
راستش اولش نمیدونستم واکنششون به این تصمیمم چیه اما دلو زدم به دریا با اینکه اوایل مخالفت کردن اما بعدش راضی شدن و به فاصله ی یک هفته با هم رفتیم مشاوره . جلسه ی دوم خیلی طول کشید ولی همه چی عالی بود . مشاور اول با من و بعد با این آقا تنهایی صحبت کردن (صحبتشون طول کشید) بعدش هم دو نفری . در حضور مشاور شناختم از این آقا خیلی خیلی بیشتر شد . جلوی من به خیلی از سوالات مشاور که اتفاقا سوالات منم بود پاسخ دادن و این جالب بود که سوالاتشون خیلی ریز و دقیق بود و من هرگز به ذهنم هم نمیرسید تا همچین سوالاتی رو از ایشون بپرسم . در آخر مشاور جلسه ی سوم در نظر گرفتن با این شرط که اینبار یک قدم جلوتر برداریم . و اون قدم هم این بود که این آقا برای اثبات حرفها و شرایط و ادعاهاشون سند بیارن و من هم ماجرارو با خانوادم به طور جدی در میون بذارم.
خیلی برام جالب بود که در تمام این مدت این آقا ( خصوصا بعد از مشاوره) تمام تلاششون رو گذاشتن برای مجاب کردن من و مشاور و خانوادم !
جلسه ی سوم هم به نوبه ی خودش عالی بود ! آقا تمام مدارک مورد نیاز رو آورد . مشاور با دقت بررسیشون کرد. در موردشون حرف زدیم . آقا از مشکلات و نقاط عطف زندگی قبلیشون گفتن و من هم از عادات و علایق خودم . 3 موردی بود که با هم تناسب نداشتیم که جفتمون قول دادیم که اگه واقعا همو دوست داریم توی این مدت باقیمونده اصلاحش کنیم...
در مورد حق و حقوق و مراسم و همه چی در حضور مشاور توافق کردیم و در آخر مشاور هم جواب مثبتشونو به این وصلت دادن اما شرایطی داشت که هم من و هم اون آقا باید قبول میکردیم....
و این کارو هم کردیم!!!
بعد از آخرین قرارمون با مشاور محترم من 3 روز وقت خواستم تا آخرین فکرامو بکنم و برای اینکه آب پاکی رو بریزم روی دستام ،شب آخر استخاره کردم وبه شرط احتیاط و توکل بر خدا خوب اومد با سعادت دنیوی و اخروی! دیگه تمام شک هام از بین رفتن!
امروز جواب مثبتمو دادم و ایشون خیلی خیلی خوشحال شدن و خواستن تا هرچه سریع تر همدیگرو ببینیم ! گفتن کار خیلی واجبی دارن ، منم قبول کردم برای آخر هفته وخت بذاریم .
خودم هم باورم نمیشه که قلبم بهم فرمان درست میداد!
توی این ازدواج باید دور یه سری موارد رو خط بکشم و خودم هم قبول کردم مشکلی ندارم . در عوض خیلی از خصوصیاتمون به قول مشاور با هم جور بود و اگه جفتمون یسری ظوابط رو رعایت کنیم به مشکل نمیخوریم انشاالله ....
قرار بعدیمون این هست که این آقا برای صحبت با خانوادم تشریف بیارن!
دیگه قضیرو کاملا خانوادگی و رسمیش کردیم....
انشاالله برای ادامه ی این راه هم خدا کمکمون کنه....