به خاطر مشکلات مالی و نبود حامی در زندگی پرخاشگر شدم

سلام مائده جان
امکانش هست بیشتر توضیح بدی؟ گفتی بیشتر مسائل نظر مشترک دارین ... الان سوالت اینه چطور نظرات خودتو ارائه بدی یا اینکه وقتی نظر مخالفی داری چطور بتونی نظر خودتو بیان کنی؟ مائده جان چرا فکر مکنی نظر خودتو در باره هر چی بدی شاید ناراحت بشه؟ اصلا مگه همه مثل هم فکر میکنن؟ الان خودت ناراحت میشی اگر مثل ایشون تو خیلی چیزا فکر نکنی؟
مائده جان مهمترین چیزی که تو وجود انسان هست تفکره... ورای همه اعتقادات مذهبی و اصول و قوائد همه ادیان .. کلا انسان در باره هر چیز باید فکر کنه... شما هم میتونی نظر ایشونو بشنوی و مخالفت خودتو بر اساس اون چیزی که فکر میکنی بیان کنی... اصلا این آقا نه هر کس دیگه... اما ... اما .. اولین کار اینه که مطالعتو زیاد کن و در باره مسائل اطلاعاتتو ببر بالا.. اتفاقا به نظر من شما خوب مینویسی و قدرت تحلیل مسائلو داری... شما بیانش برات سخته بدلیل اینکه فکر میکنی شاید با مخالفتت با دیگران ازت ناراحت بشن ... که اینطور نیست... علاوه بر مطالعه دامنه کلمه هایی که استفاده میکنی زیاد کن ... من وقتی همسن تو بودم برای هر نظرم بحث میکردم تا حرفمو ثابت کنم:311: البته الان اصلا اینطور نیستم ... اما راجع به هر چی که نظرت مخالفه با جسارت بیان کن و تحلیلش کن... شما حتی اگرم میخوای سمت عقاید ایشون بری هم با فکر خودت برو نه واسه اینکه ناراحت نشه یا از دستش بدی یا هر چی... :43::72:

ازت واقعا ممنونم ایدا جون مهربون ....:43:
برا یتوضیح بیشتر تو سایت فکر نمیکنم زیاد درست باشه .... اما تا یه حدی میگم .. مثلا ایشون میگه تو زندگی فقط عشق باشه کافیه یعنی همه چیز رو تو دوست داشتن میبینه من تفکر همینه اما وقتی به تعریف کشیده میشه انگار تفکرم عوض میشه بحث های دیگه میاد وسط ...
یا اینکه میگه به نظر من تعهد به سند ازددواج نیست .... حرف مردم ااااااصلااااا براش مهم نیست .... خیلی پسر خوبیه ها واقعا ادم منطقیه و صادق خیلی صداقتش بالاا باورت نمیشه شوهرخالم یه سوالایی میپرسید ازش با اینکه مثلا میدونست از این جوابش من ناراحت میشم اما دروغ نمیگفت یا تظاهر نمیکردد ...
مثلا میگفت اگه یه بار بی هوا تو خیابون بوست کنم چیکار میکنی گفتم وااای نه اصلا من از خجالت اب میشم میرم تو زمین ...نه که بخواد همچین کاری کنه اما میخواست بدونه مردم چقدر واسه من مهم هستن ....
اون افکار خوبی داره و من کاملا موافقشون هستم اما واقعا بعضیاشون نمیتونم قبول کنم مثل همون بحث سند که میگفت میگه عشق بین طرفین نباید منتظر سند باشه اما نظر شخصی من اینه همه جور عشقی بعد از سند این رو اصلا نتونستم بهش بگم یعنی نمیدونستم چطور بگم اون با حرفاش همیشه من رو قانع میکنه اما من نه ...
خوبیاش خیلی بیشتر از نقاط منفیش هست اما منم دوست دارم نظرامو بیان کنم خودش بهم میگه از این سکوتت پشیمون میشی حرفت رو بزن اما انگار میخوام حرف بزنم لال میشم

دیگه خسته شدم میخوام از حقم دفاع کنم خواستگارم خیلی در عین استقلالش وابسته به خانوادش هست خیییلی به اونا کمک مالی میکنه میگه اگه اونا برگردن شهرمون منم به احتمال زیاد برمیگردم میگم یعنی چی آخه اینجا به این خوبی میگه نه کس و کارم اونجاست ... واقعا موندم دیگه از یه طرف میگن خیلی خوبی داره اما من از این وابستگسا متنفرم رو نرومن نمیتونم تحمل کنم من یه سری محاسن و معایبش رو براتون میفرستم راستی جمعه قراره واسه حرفای آخر بیان میگن مهریه و عقد باید به رسم ما باشه آخه یعنی مسخره نیست مهریه آدم 18مثقال طلا باشه عقدشونم که معلوم نیست کجا و چه شکلیه ... میگه میخوام واسه خانوادم ماشین بخرم در صورتی که من میدونم میخواد واسه خواهرش بگیره خرج دانشگاه برادرشم میده میگه وظیفمه بعد ازدواج هم کمکشون میکنم چون خانوادمن من نمیتونم قبول کنم از حق من بده به خانوادش اصلاااا
محاسن
1.خوش قلب 2. بسیار مهربون3خوش اخلاق 4.با عرضه 5. درآمد خوب و شغل خوب 6.رفتار جا افتاده و مودب و با وقار 7. درک بالا
معایب
1.وابسته شدید به خانواده 2. کمی مغرور 3. دارای اختلاف مذهبی 4. اینکه فکر میکنه مرد هر شهری رفت زن باید پشت سرش بره
واقعا موندم مخم هنگکرده شب و روز دارم فکر میکنم نکنه یه تصمیم اشتباه بگیرم و بعدا نتونم کنار بیام از یه طرف میگم خب خیلی خصوصیات خوبی داره که کمتر پسری داره یه بار ردش نکنم دیگه مثل این پیدا نشه
توروخدا راهنماییم کنید

- - - Updated - - -

دیگه خسته شدم میخوام از حقم دفاع کنم خواستگارم خیلی در عین استقلالش وابسته به خانوادش هست خیییلی به اونا کمک مالی میکنه میگه اگه اونا برگردن شهرمون منم به احتمال زیاد برمیگردم میگم یعنی چی آخه اینجا به این خوبی میگه نه کس و کارم اونجاست ... واقعا موندم دیگه از یه طرف میگن خیلی خوبی داره اما من از این وابستگسا متنفرم رو نرومن نمیتونم تحمل کنم من یه سری محاسن و معایبش رو براتون میفرستم راستی جمعه قراره واسه حرفای آخر بیان میگن مهریه و عقد باید به رسم ما باشه آخه یعنی مسخره نیست مهریه آدم 18مثقال طلا باشه عقدشونم که معلوم نیست کجا و چه شکلیه ... میگه میخوام واسه خانوادم ماشین بخرم در صورتی که من میدونم میخواد واسه خواهرش بگیره خرج دانشگاه برادرشم میده میگه وظیفمه بعد ازدواج هم کمکشون میکنم چون خانوادمن من نمیتونم قبول کنم از حق من بده به خانوادش اصلاااا
محاسن
1.خوش قلب 2. بسیار مهربون3خوش اخلاق 4.با عرضه 5. درآمد خوب و شغل خوب 6.رفتار جا افتاده و مودب و با وقار 7. درک بالا
معایب
1.وابسته شدید به خانواده 2. کمی مغرور 3. دارای اختلاف مذهبی 4. اینکه فکر میکنه مرد هر شهری رفت زن باید پشت سرش بره
واقعا موندم مخم هنگکرده شب و روز دارم فکر میکنم نکنه یه تصمیم اشتباه بگیرم و بعدا نتونم کنار بیام از یه طرف میگم خب خیلی خصوصیات خوبی داره که کمتر پسری داره یه بار ردش نکنم دیگه مثل این پیدا نشه
توروخدا راهنماییم کنید

سلام

بنده دو تا عیب از این خواستگار می بینم :

1- عیب شماره 4 که گفتید.
2- علی رغم ژست های روشنفکریش ، به یه سری رسم های سنتی غیر معقول ، هنوز پایبنده. این یعنی تضاد.

ببینید بنده هم پسری هستم که خیلی به خونوادم اهمیت میدم. بمیرم هم فراموششون نمیکنم. هر جا بتونم کمکشون می کنم.دریغ نمیکنم.
حالا اینا جدای از حق همسرم هست. یعنی همسرم به جاش. خونوادم هم به جاش.
اگه همسرم بگه اینا حق منه ، ناراحت میشم. قبل این که حق اون باشه حق خونوادم بوده که منو تا اینجا رسوندن. حالا که باید ثمره میوشون رو ببینن نمیشه یکی دیگه بیاد بگه حق منه.
کمک به خونوادم باعث خوشحالیه من میشه.پس همسرم هم اگه خوشیه منو میخاد باید خوشحال شه و حمایتم کنه.خونواده من خونواده اونه.و برعکس. حالا نه افراط نه تفریط.
بعدشم مگه میخاد به غریبه بده؟
فرض کن یه داداش داشتی. اگه ازدواج می کرد ، می رفت و پشت سرش رو هم نگاه نمیکرد ، خوب بود؟

به نظرم یه خورده در این مسائل با هم صحبت کنید و تکلیف خودتون رو مشخص کنید.ولی در کل طرف مورد مناسبیه و میشه یه مقداری چشم پوشی از ایرادات رو داشت.

بازم تصمیم با خودتون.

موفق و موید

مرسی دوست عزیز اما هم خواهرش هم پدرش سرکار میرن جایی هم که هستن برای خودشون و کرایه خونه هم ندارن برادرش هم دانشجوا بره سرکار تا خرج دانشگاهش رو دربیاره کسی که نداره ماشین هم نمیخره تازه از این پول خونشون 40 م ایشون داده ... وقتی ازدواج میکنه خودش میشه یه خانواده دیگه فقط باید به فکر زن و اینده بچه خودش باشه نه خانوادش ... برادر داشتم زن میگرفت باید به فکر خانوادش باشه زنش و بچش مهم تر از ما هستن اونان که تا اخر پیشش زندگی میکنن .. نمیشه از حق زن و بچش بزنه و واسه ما بیاره که ... احترام به خانوادش بزاره اما نه اینکه کمک خرجشون باشه ... یعنی من اگه باشم جز روز مادر و پدر و عیدی دوست ندارم ریالی براشون خرج کنه اما اون میگه همه چیم واسه خانوادم هست .... در صورتی من اینجا همه کس و کارم رو ول کنم برم شهری که یه کلمه از زبونشون رو متوجه نمیشم ...

سلام مائده جان
ببین عزیزم بیشتر مشکلات شما همون هست که خودت گفتی... اینکه حرف خودتو نمیگی و نظرتو اعلام نمیکنی... نظر مادرت در این باره چیه؟ شما حق داری درباره جایی که قراره زندگی کنی نظر بدی ...و با هم تصمیم بگیرین...بعدشم از الان چرا انقدر حساسیت داری نشون میدی... تو همین تالار خودت میبینی خانوما چطور از همسر وابستشون به خانواده صحبت میکنن و چقدر ناراحتن...این آقا که از همون اول داره میگه من میخوام خانوادمو حمایت کنم...پس اینجا شمایی که باید ببینی چقدر میتونی انعطاف پذیر باشی و با این موضوع کنار بیای.... در باره مسائل عقد و مهریه و اینا ببین نظر مادرت چی هست.. ایشون باهاشون صحبت کنن و از رسم و رسومات خودتونم بهشون بگین...در هر صورت ازدواج یه تعامل دو طرفست....اگر واقعا نمیتونی شهر دیگه زندگی کنی و بقیه مسائل همین الان نظرتو بگو... در ضمن همیشه یه نفر همه چیزایی که تو ذهن ماست رو نداره ... اما این خود شمایی که باید ببینی میتونی با این مسائل کنار بیای یا نه.... در صورت ازدواج با ایشون باید مهارت های زیادی بلد باشی تا با خانوادشون بتونی نزدیک بشی تا مشکلی پیش نیاد... برات آرزوی موفقیت میکنم...

مرسی ایدا جون
من نمیتونم برم یه شهری که با همه چیزش مشکل دارم
نمیتونم ببینم به خانوادش کمک میکنه
مامانم میگه مهریه پشتوانه یه زن
دیشب بهش گفتم که من نمیتونم بیام شهرتون اونجا دق میکنم میمیرم ...
از یه طرف با خودم میگم انقدر خوبی داره که احتمال داره غربت یادم بره اما نه مامانم چی اون تنها میشه

- - - Updated - - -

دوستان خواهش میکنم کمکم کنید تو مرحله و موقعیت اورژانسی هستم

مائده جان شما هنوز به پختگی لازم نرسیدی . عزیزم به حرفهای ایدا جون توجه کن . ببین میتونی این شرایط رو بپذیری یا نه . فکر نکن میتونی بعدا همه چیز رو عوض کنی . ایشون مرد صادقیه و از همین الان داره بهت میگه که همه درامدم مال خودم نیست و قسمتی از اون رو به خانواده ام خواهم داد . شما هیچگاه قادر نخواهی بود اینو تغییر بدی . از الان داری میگی حق من . با این طرز فکر به مشکل خواهی خورد . ایشون یک مرد مسئولیت پذیره و در عوض زحمتهایی که خانواده براش کشیدند و حالا به درامد خوبی رسیده . در صدد جبرانه . چه اونها احتیاج داشته باشند یا نداشته باشند . وظیفه شما نیست که اینو تشخیص بدی . ایشون قبل از اینکه همسر شما بشه فرزند خانواده اش بوده و خواهد بود . اگه نمیتونی اینو درک کنی ازدواج نکن .شما الان فکر میکنی داری با مردی ازدواج میکنی که مثلا ماهی 5 میلیون درامدشه . و اینو حق خودت میدونی . اون داره بهت میگه فکر کن با مردی ازدواج میکنی که ماهی 3 میلیون درامدشه .

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط maedeh120

مرسی ایدا جون
من نمیتونم برم یه شهری که با همه چیزش مشکل دارم
نمیتونم ببینم به خانوادش کمک میکنه
مامانم میگه مهریه پشتوانه یه زن
دیشب بهش گفتم که من نمیتونم بیام شهرتون اونجا دق میکنم میمیرم ...
از یه طرف با خودم میگم انقدر خوبی داره که احتمال داره غربت یادم بره اما نه مامانم چی اون تنها میشه

- - - Updated - - -

دوستان خواهش میکنم کمکم کنید تو مرحله و موقعیت اورژانسی هستم

---

سلام و درود:72:
ببینید فکر میکنم تا حدی درسته که همسر آیندتون اگر جایی خونوادش به حمایت مالیش نیاز داشتن دریغ نکنه،مگر اینکه زن و فرزند خودش واجب تر باشن.اینکه اصلا حمایتی نکنه یکمی بی انصافیه.اعضای یک خونواده پشتیبان همدیگه هستن.اما خب با این هم موافقم که باید اولویت با نیازهای زن و فرزند باشه و خب افراط در کار نباشه.در واقع شما درست میگی که این آقا نمیشه تا آخر عمر مدام بخواد خانواده اش رو ساپورت مالی کنه.اما اینم یادتون باشه در مواقع ضرورت و نیاز همونطور که لاو لس هم گفتن،خونواده اش هستن و بهرحال وظایفی در قبالشون داره.فکر میکنم هم شما و هم اون آقا باید دیگاهاتونو تعدیل کنین تا به یک توافقی روی این مسئله برسید.در واقع نه افراط باشه و نه تفریط.منم مثل بقیه فکر میکنم مورد خوبیه اما یادتون باشه شما هم به همون اندازه و احتمالا بیشتر از اون آقا دیدگاههاتون باارزشند.فکر میکنم چون خیلی اون آقا رو بالاتر میبینید، نظرات خودتون رو برای ابراز کردن موثر نمیدونید و یه جورایی باهاشون رودروایستی دارید.بهر حال شما میخوای یک عمر با ایشون زندگی کنی،پس دو یا سه روزه نیست که بخوای مدام به میل ایشون رفتار کنی.بنظر من شما با تجارب و سختی هایی که در زندگی کشیدی مورد بسیار مناسبی برا اون آقا هستی،اصلا خودت رو دست کم نگیر که بعدا پشیمون میشی.در مورد محل زندگیتون هم باید بگم با شما موافقم سخته.کاش قبول میکرد و شهر محل زندگی شما ساکن میشدید.خوبی هایی که از ایشون گفتید نشون میده مورد مناسبیه اما این تاکیدش که حتما پیش خونوادش باشه یه مقدار تامل برانگیزه.اگه بتونید با همدیگه یک مشاوره ازدواج برید خیلی بهتره.
چیزایی بود که بنظرم رسید،امیدوارم کمی مفید بوده باشه.

بهش گفتم بیا بریم مشاور گفت میریم اما بعد از جمعه که خانواده ها باهم دیدار کردن گفت مائده جمعه یا اوکی میشه یا ویران میشه گفتم یعنی خودت مهم نیستی گفت فعلا نه همه چیز با خانواده هاست منم دیگه هیچی نگفتم
گفتم من شهرتون نمیام یعنی نمیتونم بیام بعد گفت من چیا فکر میکردم ک به بابام کلی حرف زده بودم یعنی احتمالا" برگشته گفته مائده انقدر منو میخواد که باهام میاد در صورتی که من بیشتر از 1 هفته شاید نتونم اونجا بمونم

- - - Updated - - -

:325::325::325: