-
سلام . خدا بهتون ( شما و علی آقا ) ببخشه . و خدا زیادش کنه :311: . حالاکه عکس خود پارمیدارو گذاشتی اسفند یادت نره
تل صورتی ........... گیسوی بلند ..................لبخند ملیح و دلنشین .......... ای خدا در حق پارمیدا خوبی کن و مهر مادرشو تو دل پدرش یه بار دیگه قرار بده . تا فردا روزی اشکی به دیده اش نیاد .
بانو . میدونم دوست داری فریاد بزنی .حاضری بابت تک تک اشتباهاتت هزار بار تو سینه علی بشکنی فریاد بزنی که برگرده .
میدونم تنها جاییکه آرامش داری وقتیکه علی پارمیدارو رو تو آغوش میگیره . میدونم پر از انتظار به هم رسیدنی . میدونم که زندگی جدیدتو با همسرت هزار بار نوشتی هزار عیبو توش کنار زدی . و منتظر فرصتی هستی برا عمل . عمل به اونچه که تو این ماه برای ما هزار بار نوشتی . هزار بار مرور کردی تا نقطه ای از قلم نندازی .
گفتم از دید من با توجه به حال شکسته شما اون نامه بهترین نامه بود . خاطرات و دلتنگی های پارمیدا اوج نامه بود . ولی نوشتن خاطره ای تلخ از دوست علی و غر زدن شما بدترین جای نامه بود چون علی رو به یاد دلایل جدایی خواهد انداخت و اونو به عقب خواهد برد .
زیاد نگران نباش فقط باید کمی از جاهاشو قلم گرفت و جاش از خاطرات خوب و شیرین پر کرد . کمی باید از افعال گذشته کم کرد و از آینده گفت .
( ایکاش دست تقدیر یه فرصت بهم میداد تا دوباره خودمو نزد همسرم محک بزنم حتی برا یه ماه حتی برا ده روز حتی برا یه روز )
( نمیدونی چقدر برام سخته وقتی با اون همه اشتباه با دیوار سکوت تو مواجه میشم و اینکه غرورتو حفظ میکنی تا به من بی احترامی نکنی . .
درسته که دیروز با کلنگ نافهمی غرور بیجا پل های زندگیمو خراب کردم ولی با تموم وجودم تلاشمو میکنم تا به دروازه ی نگاه تو برسم و با چادر سفید ندامت و پشیمونی قدم به قلب پاکت بزارم .
اگه امروز من شاهد گریه های شبانه دخترمون از دوری پدرش هستم تغاصیه که دارم پس میدم به خاطر غرور بیجام به خاطر اشتباهاتم به خاطر سوده دیروز
راستش مدتیه شرم دارم تو چشمات نگاه کنم حق داری منو نبخشی من لایق نگاه تو نیستم .................
بانو سوده ببخش نوشته های بالا نظر شخصی بود و قابل ویراش از طرف دوستان و ادامه مطلب به کمک هم تالاریها .
راستش چون خودم درگیر بودم و هستم . نتونستم افکارمو درست جمع کنم . اینکه امروز من در حادثه دیروز شما وهمسرتون قرار دارم . و اشتباهات و تخریب پل های زیادی از سوی همسرم صورت گرفته . و غیر قابل برگشت . ولی اگه روزی پشیمون شد
چی؟ راستش قبلا بهت گفتم برگشت علی منوط به شرایط رفت خواهد بود . چطور از هم جدا شدید . با احترام و یا با تخریب ؟ خب البته
خدارو شکر پارمیدا قلب تپنده هر دو شماست و برگشت به زندگی حتمی خواهدبود. ولی زمانش به سوال فوق بستگی داره .
نگران نشید . برمیگردم و تا بتونم کمکتون خواهم کرد . از دیگر دوستان میخوام نامه بانو سوده رو باز کنن . ویرایش کنن .
با بیان کلی گویی در مورد نامه جز اینکه بانو سوده بیشتر سرد خواهند شد . ثمر دیگه ای نخواهد داشت . پس سعی کنید هر کس با ویرایش خطی یا اضافه نمودن مطلبی کمک بهتری داشته باشه . نه برا سوده بلکه برا لبخند پارمیدا به تلخی زندگی .
:323:
-
بانو سوده از دعاتون ممنون
اگه به صورت دست نوشته خودت باشه خیلی بهتره . تاثیر گذار تره . راستی یه عکس سه تایی خودتو پارمیداو همسرت علی داخلش بذار و یه عکس تنها از خودت. عکس تنها عکسی باشه که نگاه به لنز باشه تا با نگاه علی حرکت کنه .
سوده خانم تو نامه برا همسرت زمان معین نکن و ازش جواب اجباری و حکمی نخواه . بذار انتخاب کنه بهش فرصت بده .
بعد از نامه اگه دیدیش تو چشماش نگاه نکن . اگه حتی اومد و نامه رو بهت پس داد . بگیر و بگو حق داری . هر بلایی سر سوده دیروز بیاری حقشه ولی امروز من اون نیستم و دست از تلاشم برا یکی شدنمون بر نمیدارم حداقل به خاطر دخترمون (نگی پار میدا بگو دخترمون ) .:72:
-
سوده عزیزم نامه ات عالیه و اشکم رو در اورد . ولی با نظر کاملیا جون موافقم . درسته که شما مهارتهای خیلی زیادی یاد گرفتی و واضحه که سوده قبل نیستی . ولی الان شما تمام توانت رو گذاشتی سر اینکه همسرت برگرده . وقتی برگشت و زندگیتون عادی شد طوری نشه که با هر اختلاف کوچکی ایشون سر کوفت بزنه یا سرزنش کنه که شما میگفتی عوض شدم پس کو . البته با شخصیتی که همسرتون داره این شاید خیلی کم پیش بیاد .ولی بالاخره زندگی سختی های خودش رو داره و ظرفیت ما محدوده . پس اگر تصمیم گرفتی نامه رو براش بنویسی که احساس میکنم اینطوره و حرفهای توی دلت داره سرریز میشه . با ویرایشی که دوستان گفتند موافقم ولی در اخر اضافه کن با همه تلاشی که برای ساختن خودم میکنم ولی میدونم ضعف های زیادی دارم و به کمکت احتیاج دارم تا قوی تر بشم .و شاید بهتر باشه در آخر اضافه کنی که ( با تمام علاقه ای که بهت دارم هر تصمیمی که بگیری برام محترمه . دیگه نمیخوام بیشتر از این اذیتت کنم ) اینو به این خاطر میگم که یکم بترسه که داره شما رو از دست میده و این التماس تا همیشه نمیتونه ادامه داشه باشه .خدا به همراهت
-
سلام دوستان خوبم:72::72::72:
نرگس جون نه خانومی هنوز نامه رو ندادم٫کمی به قول دوستان باید اصلاح بشه!همین امروز واسش منویسم و مندازم تو پستش!
آقا پارسای مهربون٫برادر گلم که همیشه بهم سر میزنی ممنونم از پستتون:72:!اشکمو در آوردید و ممنون از دعای که در حق دخترمون کردید!خدا حفظتون کنه( مثل این مادر بزرگها گفتم)از نوشتتون استفاده کردم و از عذرخواهیا کم کردم و کمی از آینده نوشتم! کمی هم از گذشته خوب و بیاد ماندنی٫نوشتم تا چند وقته دیگه زمستون و میتونیم با دخترمون بریم برف بازی( آخه عای و پارمیدا جفتشون عاشق برف هستند٫من بچه تابستونم و از سرما فراری:302:!ولی منم باهاشون میرفتم)!
ٰراستش پارسا جان من و علی بیشتر سر سکوت علی از هم جدا شدیم(همون موضوع مردان مریخی که تو لاک خودشون میرن) منم هی گش میدادم بیا صحنت کنیم تا مشکلمون حل بشه! حالا از من اصرار و از آقا ی همسر انکار و سکوت( که فعلا نمیخواد راجبش حرف بزنه!) اول نمیخواست صحبت کنه میگفت سوده بزار یه روزی آروم میشم بعد!بعد منم که گیییییییییر انقدر گیر دادم گفت دیگه اصلا نمیخوام حرفم بزنم من میرم راحت بشم از دستت و اون روز خوب دعوامون زیاد توش داد و بداد و انو و اونو بشکون داشت:54:... خدایا اون روزها رو واسه هیچکس نمیخوام:203:! من هی دنبالش که التماس کنم بمون و اونم فراری! ولی الان ۲٫۵ ماهی میشه نه من التماس میکنم و نه اون داد میزنه( کلا علی ادم آرومیه و در این ۱۰ سال اولین باری بود که تو این دعواها داد زدنش و چیز شکوندناشو دیدم) با همه دعوای بدی که داشتیم بهم یک بار هم بی احترامی نکرد ولی من چپ و راست بهش کفتم تو بی وجودی٫گم شو و...(تمام فحشهای که بلدم همینه)
نگران نشید . برمیگردم و تا بتونم کمکتون خواهم کرد . از دیگر دوستان میخوام نامه بانو سوده رو باز کنن . ویرایش کنن .
با بیان کلی گویی در مورد نامه جز اینکه بانو سوده بیشتر سرد خواهند شد . ثمر دیگه ای نخواهد داشت . پس سعی کنید هر کس با ویرایش خطی یا اضافه نمودن مطلبی کمک بهتری داشته باشه . نه برا سوده بلکه برا لبخند پارمیدا به تلخی زندگی .
و اقعا ممنونم از این همه انسان دوستی و خیر خواهی شما برادر مهربونم:72:!نمیدونم اونکی داداشم (آقا آونگ کجا رفتند٫انشالا که در کانون گرم خانواده همیشه شاد باشند و دیگر دوستان خوبم و خواهرای نازنینم:43: و الگوی من بالهای صداقت عزیز:43:! من به راهنمایهاتون نیازمندم!
آقا پارسا ولی یه چیزو میخوام بدونم (امیدوارم فضولی نکرده باشم٫البته اگه مایل بودید جواب بدید) خانم شما که هنوز طلاق نگرفته٫یا؟! امیدوارم این جدای ایشونو پشیمون کنه تا دوباره به امید خدا یه زندگی پر از ایمان و خوشبختی در کنار هم داشته باشید!:203:
چشم من توی نامه اون دوتا عکسی که پیشنهاد کردید رو میزارم٫ راستش میخواستم حلقه علی هم توش بزارم و تو نامه یه جوری بنویسم که اگه بعد از فکر کردن به جای رسید که خواست برگرده این حلقه نشون امدنت تو دستت کن دوباره! ولی نمیدونم چطوری بیان کنم که به دلش بشینه!بنظرتون اصلا ایده خوبی هست یا یه جور التماسه؟!
یه چیز دیگه هم هست٫ دیروز که با خانم پس خاله همسرم صحبت میکردم٫ ایشون گفتند علی یه چند باری به زبون آورده که سوده هر وقت که میخوایم بریم بیرون تفریح یا مسافرت سوده سریع اول حرف پولشو میزنه و میگه نمیخواد بریم این پولو بزار پس انداز کنیم و... من همیشه باهاش پا بودم فقط میخواستم مراعاط(فکر کنم اشتباه نوشتم) علی کنم و میگفتم واسه تفریح مثلا ۳ ساعته انقدر خرج کردن اشتباهه ( علی هیچوقت چیزی نمیگفت که از این کارم ناراحت میشه) دنیا برعکس شده :311:بجای اینکه بگه چه خانومی دارم که به فکر جیبمه ناراحتم شده!!! حالا من میخوام تو نامه واسش یه چیزی بنویسم که نه دقیقا مستقیم این مسعله رو مطرح کنم ولی مثلا بگم دوست دارم باهم بریم مثل قبلا ها تفریح و بگردیم و خوش باشیم تا در زمان پیریمون اینها بشن واسمون خاطره! نمیدونم بهش بفهمونم که من حتی بیشتر از اون تفریح کردن رو دوست دارم و اصلا حرص پول نمیزنم! راستش اینجا چون هیچکس رو نداریم خوب دلمون فقط به اینجور گردشها خوشه و شایدم راست میگه!شایدم نباید انقدر فکر جیبش بودم!
پارسا جان باشه نمیگم و اصراری رو زود جواب دادن نامه ندارم ولی بنظرتون حتی ننویسم که تا هر وقت دوست داره فکر کنه و من منتظر اون ملاقاتی که خودش یک ماه پیش گفته بود هنوز هستم؟!
بازم خیلی ممنون منتظر راهنمای شما و دوستان هستم!
:72::72::72::72:
با همه تلاشی که برای ساختن خودم میکنم ولی میدونم ضعف های زیادی دارم و به کمکت احتیاج دارم تا قوی تر بشم .و شاید بهتر باشه در آخر اضافه کنی که ( با تمام علاقه ای که بهت دارم هر تصمیمی که بگیری برام محترمه . دیگه نمیخوام بیشتر از این اذیتت کنم ) اینو به این خاطر میگم که یکم بترسه که داره شما رو از دست میده و این التماس تا همیشه نمیتونه ادامه داشه باشه .
سلام واحد عزیزم:43:٫دلم واستون تنگ شده بود! خیلی ممنونم از ویرایش نامه ام٫حتما از نوشتتون اسنفاده میکنم!همسرم راستش همچون شخصیتی نداره که سرکوفت بزنه ولی خوب الان واقعا تو این مدت نمیدونم اونهم حتما عوض شده و شایدم بگه!ولی خوب هر کس یه نقصهای داره من حتما اینو تو نامه اضافه میکنم٫ممنونم ازت خواهر دلسوزم!:72:
:72::72::72::72:
-
سلام سوده جان
دورادور پیگیر تاپیک هاتون بوده ام.
در مورد فرستادن حلقه به نظرم ایده جالبی به نظر نمی یاد چون نا خودآگاهه برداشت می شه شما داریدتصمیم مورد دلخواه خودتون را به علی القائ می کنید .در مورد عکس تکی هم همین نظر رو دارم.
شما هنوز قلبا نتونستید علی رو رها کنید و مطیع هر تصمیم اون باشید این مطلب با توجه به عذر خواهی های مکررتون و درخواست برگشت ایشون کاملا مشهود بود.
نامه شما زمانی تاثیر گذار خواهد بود که در شرایطی اون را بنویسید که قلبا علی را رها کرده باشید و در فراغش گریه نکنید.
-
سلام ممنون
خیلی خوشحال شدم حالا که جدایی سختی نداشتی 50 % کار رفتی . کی بهت گفته یه قرار ملاقات برات میذارم . پیگیرش باش . این خوبه
فکر میکنم نامه ات خوب شده البته عجله نکن سعی کن با خوندنش و جایگزینی جملات قشنگ و کلمات زیبا تغییرش بدی فرصت که داری . حلقه فکر خوبیه ولی اگه دستش نکرد خودتو نبازی هااااا . خدارو چه دیدی یهو هم دیدی دستش کرد .
وااااااااااااایی چی میشههههه . ولی عکسم بذار .
در مورد پول و مادیات حرفی نزن چون سوء برداشت میشه و ذهن خراب میکنه از تفریح و مسافرت بگو ولی از خرج نگو دلیلی نداره . این جزء تغییراتیکه شما کردی . و در طول زندگی مشخص میشه .
امروز تاپیکت برا من زیباست به خاطر وجود دوستانی مثل بانو واحد و بی نهایت مهربون .
خب اما جوابتون در مورد خانمم . نمیدونم تاپیک منو خوندی یا نه ؟ ولی از اول تا آخرین لحظه خانمم گفته من طلاق نمیخوام ولی زندگی هم نمیکنم همسرم آزاده بره ازدواج کنه . اینو جلو قاضی و خارج دادگاهم بهم گفت . ولی پل های بدی خراب کرده . چی بگم .
ممنونم . فقط صبور باش . بدروود :72:
-
سلام سوده گلم. خوبی؟
عزیزم نمیشه نوشتن نامه رو یه کمی عقب بندازی؟
منم با نظر دوستان موافقم. دادن حلقه صورت خوشی نداره گلم.
به خدا بهت قول می دم اگر صبور باشی علی آقا خودش کم کم از غار میاد بیرون. شما اول به خودت بیشتر برس و همسرت رو کاملا فراموش کن عزیزم.
عزیزم بشین با خودت فکر کن و تصور کن که 2 سال از این ماجرا گذشته پارمیداجون ناز واسه خودش خانومی شده و میره مدرسه، علی آقا هم کنارته و زمان خود به خود همه این مسائل رو حل کرده. آیا ارزشش رو داره که این همه خودتو اذیت کنی و نخوای بیشتر فکر کنی و اجازه ندی که زمان مشکلتو حل کنه؟
به خدا درکت می کنم دنبال پیدا کردن یه استارتری که علی آقا کمی بجنبه و زودتر تصمیم بگیره ولی به نظرت اگر کمی به همسرت فرصت بدی تا کاملا جا بیفته (مثل خورش قرمه سبزی) بهتر نیست؟ تا اینکه یهو شعلشو زیاد کنی تا زودتر درست بشه ولی اینطوری فقط آبش تبخیر میشه و امکان داره حتی بسوزه و مجبور بشی یه بار دیگه بهش آب اضافه کنی و دوباره حتی مجبور بشی زمان بدی تا جا بیفته و شاید اصلا جالب نشه.
به نظرت بهتر نیست اجازه بدی روند طبیعیش رو طی کنه؟
اگر خودش گفته یک زمانی برای صحبت کردن پیش قدم میشه، پس بذار خودش پیشقدم بشه. دنبال کاتالیزور نباش.
از حرف های خانم پسرخالت حس خوبی نداشتم. چرا با وجود این همه تعریف های تو ازش در غیابشو در حضور دیگران(از همه اش باخبره)، ایشون هنوز عیب های شما رو بیان می کنه و می گه سوده نمیذاشت مسافرت بریم؟
شاید همین نقل قول از خانوم پسرخاله ات تلنگری باشه برای شما که شاید به احتمال چند درصد ایشون هنوز دلتنگت نشده و هنوز به این نتیجه نرسیده که خودش هم مقصر بوده (حتی 20 درصد)!
من فکر می کنم اگر همسرت هنوز خواهان دیدار تو نیست، با نوشتن این نامه هم خواهان دیدار تو نخواهد شد...
بالاخره شما چندین سال زیر یک سقف زندگی کردین و همه جور لذتی روحی و جسمی از هم بردین. منظورم اینه که لذت جدیدی نیست که اون بخواد امتحان کنه که یهو با خوندن نامه متحول بشه.
نمی گم نامه بی تأثیره ولی به نظرم تأثیر کمی باید داشته باشه.
سهم بیشتر تأثیرش هم مربوط می شه به اینکه علی آقا میفهمن شما به شدت پشیمونی.
عزیزم به 2 سال دیگه فکر کن که علی آقا اومده کنارت و دیگه بی توجهی هاش به اندازه حالا که تو مشتاق برگشتنش هستی، بی اهمیت نیست.
عزیزم من نظر شخصیم رو گفتم شاید تو شوهرتو بهتر از من میشناسی و با توجه به تجربه ای که داری بهتره که براش این نامه رو ارسال کنی و یقین بدون که اگه نامه رو بدی و علی آقا بعد از یک ساعت کلید بندازه و بیاد توی خونه و غرق بوسه ات کنه، اولین نفری که از خوشحالی اشکش سرازیر می شه من هستم. ولی می ترسم یک اتفاق خنثی رخ بده یعنی بعد از دادن نامه همه چیز مثل قبل باشه و حتی سنگی جابجا نشه. چون حس خیلی خوبی بهت دارم و از نوشته هات به دل پاکت پی بردم، دوس دارم همسرت هم دلتنگت بشه و مهارت صحبت کردن رو یاد بگیره.
همون عیبی که تو رو به مرحله ای از درماندگی رسوند که مجبور شدی سکوتشو بشکنی و آخرشم پرت کردن چمدون.
علی آقا هم باید یاد بگیره حرف بزنه و این در صورتی ممکنه که تو بهش فرصت بدی عزیزم.
عزیزم نظرت برای خودت محترمه، هر کاری که بکنی هیچکی حق نداره ازت ایراد بگیره چون هیچکی جای تو نیست. چون تو حق داری هر تصمیمی بگیری و اجراش کنی. در هر صورت اگه نامه ای داده شد و نامه ای دریافت شد (ان شاءالله) من خیلی خوشحال می شم.
فقط دلتو بزرگ کن عزیزم:72::72::72:
دعاگوت هستم، التماس دعا.
-
سلام به همه دوستای گلم٫:72::72: :72::72:
بی نهایت عزیز:43: ابنکه من علی رو قلبا هنوز رها نکردم٫خوب میتونم بگم این تلاشی که دارم میکنم واسه اینکه خوب اول میخوام واسه اولین بار درست و حسابی با این نامه ازش عذر خواهی کنم٫چون هنوز رو در رو ازش معذرت نخواستم٫میدونه تغییری در من ایجاد شده ولی مطمعا نیست که من کدوم اشتباهاتم رو اصلاح کردم واسه همین من اول این نامه رو مینویسم که معذرت خواهی کنم و اون اشتباهاتی که من کردم رو در رفتار و کردار درست کردم!
شاید باید از کلمات عاشقانه و عزیزم و ... کم کنم که نشونه ضعف یا کوچک کردنه خودم بحساب نشه٫نمیدونم!درسته من هنوز به اون نقطه که بالهای صداقت گفتند نرسیدم که کلا این احساسات رو کنترل کنم ولی هر شب روشون کار میکنم٫فقط میخوام علی با خوندن این نامه خوب فکر کنه و بعد تصمیم بگیره (چون واقعا بیشتر از ۸۰٪ اشتباهات از من بوده تا همسرم رو به این نقطه کشنده) چون توی این مدت من اونو جلو همه غول جلوه دادم که حتی نتونه دردشو به خواهرش بگه!:302:خواهرش زنگ میزد اینجا و از رفتار برادرش عذرخواهی میکرد و گریه میکرد من ببخشمش!( علی حتی از من به اونها یک کلمه بد نگفت!) واسه این میخوام این نامه رو بدم! و بعد از تصمیمش حتی اگه جدای باشه من قبول میکنم چون توی قلبم واسه شخصیت خودش و چون همسرم هستش دوستش دارم٫بخدا اگه برنگرده ام واسش آرزوی بهترینها رو دارم و خودم رو از زندگیش دور میکنم!اگه به اونجاشم برسه چون میدونم تقصیر من بوده با تمام دردی که واسم میمونه میرم!ولی الان خوب از خانوادش هم شنیدم داره به برگشت فکر میکنه و حتی با من برخوردش معمولی شده!
اگه میشه واسم یه استخاره بگیرید از قران (خودم بلد نیستم) که آیا این نامه رو بفرستم یا صبر کنم هنوز!:203:
نی نهایت عزیز در مورد حلقه هم شما درست میگید٫شاید علی فکر کنه که من دارم رو تصمیمش که برگرده با این کارم پافشاری میکنم!بسیار سپاسگزارم از پستتون مهربونم:43:!
سلام آقا پارسا برادر گلم:72:٫آره والا چی میشه اگه حلقشو دوباره دستش کنه٫خدایا همه زندگیم تو دستاته هر جور رقم زدی شکرت:203:!راستش دیروز جریان رفتن بابام اینارو بهش گفتم که میخوان برن ایران!گفتم اگه اجازه میدی واسه ۳شب میخوان برن خونه ایرانمون تا خونه خودشونو تحویل بگیرند!خوب چون تمام مدت خونه خالیه پسر خواهراش وقتی از شهرستان میان میرن اونجا میمونند! واسه همین سریع جواب داد٫حتما میپرسم ببینم کسی اونجا هست که خانواده برن اونجا بهت خبر میدم! راستش خوب اون اوایل جدای میگفت قفل خونه ایرانو عوض میکنم هیچکس توش نره ( واحد عزیز حتما یادشونه از تاپیک اولم) همیشه میگفت ماله خودمه حتی میگفت نمیخوام تو و پارمیدا اونجا برید!من فکر میکردم بگه نه نمیشه برن اونجا ولی خوب خدارو شکر داره سر عقل میاد و دیگه کمتر لج میکنه!
خواهرشم پریروز میگفت علی داره فکر برگشتن میکنه ولی از پدر و مادرت شرمش میشه و نمیتونه تو چشاشون نگاه کنه٫ و واسه همین شاید داره طولش میده!من واقعا علی رو درک میکنم٫خوب شاید اون قسمت نامه که نوشتم به خانواده گفتم تقصیر من بوده و اونها منو سرزنش میکنند خودش کمی علی رو آروم کنه که نگرانه دیدارش با خانوادم نباشه!
بله پارسا جان تاپیکتونو خوندم٫ ولی چطوری خانومتون از شما طلاق نگرفته یه همسر دیگه اختیار کنند؟! نمیشه که پس فقط خواستند لج شما رو در بیارند! انشالا که خدا یاری کنه و ایشون هم برگردند و پشیمون بشند! خدایا خودت زندگیهارو نجات بده!:323:
کامیلیای عزیزم:43: چرا نمیشه بیشتر صبر کنم٫ من اصلا خود صبر!ولی یه حسی بهم میگه دادن این نامه علی رو بیدار میکنه٫میدونم الان گفته میخواد خوب فکر کنه ولی خوب شاید همه تردیدش همین اشتباهاست که نمیدونه دیگه وجود ندارن٫میگم من چون این قبلا هم خوب همیشه رفتارم باهاش خوب بود فقط در عرض دوسال رفته رفته یک ادم عصبی و غر غرو و گیر بده شدم!واسه همیت برگشتن به عقب و شخصیت اصلی خودم زیاد سخت نبود! اون روزها شبی نبود که علی قربون صدقم نره و هر شب دوستت دارمش سر جاش بود :43:ولی من بودم که رفته رفته علی رو کم رنگش کردم و همش خونه مامانماینا بودم و کمتر ازش راجب نظرش میپرسیدم ( واقعا خودسر بودم)!
مثال قرمه سبزی حرف نداشت عزیزم:227:٫نمیدونم گلی واسه همین میگم یه استخاره قران مجید واسم بگیرید که این نامه رو بدم یا هنوز زوده! راستش اون موضوع که راجب خانم پسر خاله همسرم گفتم اون حرف رو علی دو ماه پیش زده بوده که سوده همیشه میخواد از خوشیهامون واسه پول بزنه!ولی در کل دزست میگی علی باید به همون ۲۰٪ اشتباش پی ببره و به پسر خالشم گفته که بدون شک ایشون هم اشتباه زیاد کرده و بزرگترین اشتباش بیان نکردن مشکلها بوده و البته به پسر خالش قول داده که بعد از زمانی که لازم داره واسه تصمیمش حتما برمیگرده و در خانه اونها باهم صحبت میکنیم که پسر خالش از من و علی جفتمون قول بگیره که باهم کنار بیایم و به هم احترام بزاریم!
ببین گلم خوب یعنی من نباید واقعا واسه اشتباهای که کردم ازش عذر خواهی کنم ( چون در حال حاضر نمیخوام بهش بگم بیا باهم صحبت کنیم تا خودش پا جاو بذاره) من از رفتارهای زشتم و درک نکردنهام و بی احترامیهام بهش خوب واقعا پشیمونم!یعنی اعتراف کردن نشانه ضعفه یا معذرت خواستن؟! من واقعا گیج شدم این چند روزه٫بخدا نمیخوام این نامه نشونی از التماس برگرد داشته باشه و ضعف٫ اصلا!:81:
دعا کن گلم ۲ سال دیگه این رویا به واقیت بپیونده که علی در کنار من و پارمیدا باشه٫ای خدا یعنی میشه دخترم دوباره سایه پدر و وجود باباشو تو خونه حس کنه؟! خدایا همه امیدم به تو! میدونم عریزم میدونم تک تکتون دارید واسه بهم رسیدن من و علی دعا میکنید٫بخدا صدای دعا کردنهاتونو میشنوم و حس میکنم و همین دعاهای شما مهربونهامه که علی رو بهم میرسونه باور کنید همیشه تو یادمید و تو دعاهام واستون بهترینهارو میخوام...:203:
راستی از کی باید ختم ۴۰ شب رو شروع کنیم٫من به تاپیک سر زدم هنوز که شروع نشده!
کامیلیا جون دعا کن که خداوند بزرگ مهرمو دوباره تو دلش بذاره و دلتنگم بشه و این سردی از بینمون بره٫من بیشتر وقتا میفهمم که علی دوست داره شروع کنه حرف بزنه ولی بخدا مهارتش رو نداره میدونم٫خودمم که الان نمیخوام پا قدم بشم واسه حرف زدن٫نمیدونم دیگه هر چی خواست خدا باشه و به قول شما زمان حلال مشکلاته مهربونم!
قربون دل پاکت برم:43: که همیشه دعام میکنی عزیزم٫خوشبخت باشی در کنار همسر مهربونت گلم!
:323:
نمیدونم چرا مدیر محترم به تاپیک خصوصیم جواب نمیدن الان داره یک هفته میشه دیگه! یعنی واقعا این زمان عادیه؟!من که بیصبرانه منتظر پستشون هستم و امیدوارم بالهای صداقت گلم هم فرصت کنند و باز یاریم کنند!
:72::72::72::72::72::72:
-
سلام سوده عزیزم.
امیدورام حالت خوب باشه.
همین اول بگم جواب مشاوره خصوصی تقریبا ده روز یا بیشتر طول می کشه. عزیزم با این توضیحاتی که دادی در مورد اینکه همسرت قصد برگشت داره و این حرف که شما جلوی خوشی ها رو به خاطر پول می گیری برای دو ماه گذشته است و اینکه نظرش راجع به اومدن پدرمادرتون به خونه ایران مثبت بوده، پس جای امیدواری داری.
عزیزم من با توجه به شناختی که از شوهرم داشتم، چند وقت پیش (خیلی دور نیست) یه ایمیلی براش فرستادم. طولانی بود ولی تأثیرگذار بود.
من تو اون نوشته هم از اشتباهات خودم و هم از اشتباهات اون گفتم و از توقعاتی که ازش دارم. محتوای نامه من فرق می کرد چون موقعیت من با تو خیلی فرق داشت. شوهرم از خونه فرار نکرده بود،یه خونه جدید نگرفته بود که تنهایی زندگی کنه، و حرف از اینکه قراره تنبیهم کنه و دیرتر بیاد خونه، فقط حرف بود!!!
من با توجه به شناخت همسرم اون ایمیلو براش نوشتم. نامه ننوشتم چون ازم دور بود و امکان ارسال برام بود اما دیر به دستش می رسید. به همین خاطر ترجیح دادم براش ایمیل کنم.
محتوای نامه من:
یه مقدمه درباره آشنایی و روزهای خوشمون
عیب های خودم رو بهش گفتم و اینطوری گفتم که خیلی دارم به خاطرشون عذاب می کشم.
از تنهایی هام گفتم که باعث شد این عیب ها بیشتر و بیشتر بشن.
از مشکلات ارتباطیم گفتم که باعثش خودش بوده و عیب های خودشو هم بهش گفتم.
بعدش ازش خواستم به هم کمک کنیم چون نه من تنهایی می تونم خودمو درست کنم و نه اون تنهایی می تونه خودشو اصلاح کنه.
آخرش هم از توقعات و آرزوهام گفتم.
وقتی هم که باهام تماس گرفت اصلا به روی خودم نیاوردم:18:
سریع بهم گفت خیلی مغروری قرار شد کمکت کنم خودتو درست کنی.
نمیگم بعد از نوشتن این ایمیل خیلی همه چیز گل و بلبل شداااا.
نه ولی تأثیرگذار بود و همه چیز تغییر کرد حتی جزئی!
من و همسرم خیلی کم مهارتیم. هر دومون به کمک احتیاج داریم.
به نظرم عشق سوزناکتو و اینکه برای داشتنش حاضری جونتو بدی رو بذار واسه روزی که قراره برین توی خونتون.
الان اگر مصممی که نامه بنویسی، همون لفظ علی جان بهتره. بذار بفهمه نکنه دیگه هیچوقت بهش نگی عزیزم، عشقم یا نفسم.
بذار یه چیزی باشه که انگیزه تلاش کردن رو بهش بده.
پس زمینه نامه ات رو از حالت سوزناک به حالت قوی و با اعتمادبنفس در بیار.
عیب ها و اشتباهاتت رو خیلی منطقی بیان کن و بگو دارم با کمک مشاور حلشون می کنم و خدا رو شکر کمتر از قبل بی تاب برگشتنت هستم و خوشحالم که اینطوری کمتر باعث آزارت می شم و در عوض دارم روی خودم کار می کنم که اگر روزی تصمیم گرفتی که هیچوقت برنگردی، قدرت ایستادن روی پاهای خودمو داشته باشم و برای پارمیدا مشکل ایجاد نکنم. میتونی اشتباهات اونو هم بنویسی(همون 20 درصد که خودت می دونی).
اگه متن ایمیلمو برات بذارم مطمئنم اصلا خوشت نمیاد:303:
چون خیلی مغرورانه حرف زدم:311:
اما اگر پس زمینه نامه ات مثل ایمیل من باشه، همسرت بیشتر فرار می کنه:325:
هر کس شوهرشو بهتر می شناسه... ممکنه ایمیل من که زندگی منو درست کرد، زندگی شما رو برعکس از بین ببره.
عزیزم قبل از فرستادن نامه خیلی بخونش و هر بار با توجه به شناختی که از همسرت داری اصلاحش کن.
مثلا شوهر من اگه زیاد قربون صدقش برم و ازش تعریف کنم، فوق العاده غیرقابل تحمل میشه حتی خودشم گاهی وقتا اعتراف می کنه که بی جنبه است!!
اما شاید علی آقا خوشش هم بیاد و رفتارشو بهتر کنه.
اینا بستگی به شخصیت طرف مقابلت داره.
یه نسخه رو نمی شه برای ده نفر پیچید.
تنها توصیه کاربردی من به شما، چندین بار خوندن نامه و ویرایش اون بر اساس خصوصیات اخلاقی همسرته.
اول محرم یکشنبه 4 آبان و 23 اکتبره.
اربعین حسینی هم شنبه 22 آذر و 13 دسامبره.
ولی اینکه دقیقا از اول محرمه یا شب قبلش(توی ماههای قمری، شب قبل فضیلتش بیشتر از فرداشه به خاطر همین مثلا اگه 28 تیر شهادت حضرت علی (ع) باشه، شب قبلش که 27 تیره عزاداری شروع می شه) نمیدونم باید از زندگی موفق عزیز بپرسیم.
شما از 2 آبان پیگیر تاپیک چهل شب دعا باش. حتما مینویسن قبلش نگران نباش.
موفق باشی گلم:72:
-
سوده عزیزم شما خودت رو و همسرت رو بهتر میشناسی و خودت بهتر میدونی چی بنویسی و چطور بنویسی ولی من اگه جای شما بودم سعی میکردم هر انچه دلم میگه بهش بنویسم . تعریف کردن ازش و خوبیهاش رو گفتن اصلا بد نیست ولی اگه اخلاقهایی هم داره که مورد ازار شما میشده باید بهش بگی تا بعدا ایجاد مشکل نکنه . در حالت کلی اگه من رفتاری داشته باشم که موجب ازار همسرم بشه دوست دارم به خودم بگه تا اصلاحش کنم نه اینکه ظاهرا گذشت کنه و در باطن از من دلگیر باشه . از همسرمم اینو میخوام و همیشه بهش میگم . بهتره شما هم بگید تا ایراداتون رو بهتون بگه و شمام همینطور باشید . همسرتون فرد درونگراییه و اینجور مسائل رو راحت بیان نمیکنه مثلا در مورد هزینه و مسافرت خیلی راحت با چند دقیقه صحبت میشد به نتیجه رسید و میتونست به شما بگه که عزیزم شما نگران هزینه اش نباش و بگذار از باهم بودن و جوونی مون لذت ببریم . ولی اینو به شما نگفته و توی دلش نگه داشته و احتمالا خیلی هم ناراحت شده از کنسل کردن اون برنامه ولی بروز نداده . برای خوشبختیتون دعا میکنم