-
سلام مائده جان
من تاپیکت رو خوندم و خوشحالم که به جاهی خوبی داری میرسی.امیدوارم به شناختی درست برسی و بتونی بهترین تصمیم رو بگیری.من اینجور برداشت کردم که این آقا از سمت شما محبت و مهری رو که خودشون انتظار دارن دریافت نکردن.احتمالا آدم احساساتی باشن و دوست دارن این توجه رو بیشتر از چیزی که الان هست از شما بگیرن و یا دچار کمبود محبت بودن و از سمت شما می خوان جبران بشه.این که میگی آدم احساساتی هستی ولی طرف مقابلت این رو قبول نداره چون بهش نشون ندادی وچون در مرحله شناخت هستی کار عاقلانه ای کردی.به نظرمن این نکته رو مستقیما به ایشون بگو.بگو چون در مرحله شناخت هستیم دوست دارم از انتخاب هم مطمئن بشیم بعد احساساتم رو بیشتر درگیر کنم .الان بیشتر سعی دارم شما رو بشناسم و شما هم من رو.یه درصد احتمال بدید که نشه اونوقت چون درگیر احساسات شدیم شاید عاقلانه نتونیم تصمیم بگیریم.
-
مرسی گوش ماهی جان
باور کن همه اینارو بهش میگم اما میگه به نظر من دوست داشتن زمان و مکان نداره ....
پریشب برامون نذری اورد دم خونه بعد دیشب زنگ زد گفت امشبم میخوام بیارم گفتم نه دیگه مامانم صداش درمیاد میگه پس بگو دوست نداری منو ببینی ...
واقعا موندم باید چیکار کنم ... خیلی ادم احساساتی هستش ... منم هستم اما نه به اندازه اون ...
میگه شاید چون میخوام زودتر بدستت بیارم این فکرارو میکنم ...
-
www.hamdardi.net/thread-3525.html
سلام ماعده جان لینکی که گفتم روواست گذاشتم
دخترخوب نگران نباش...زیادسخت نگیرکه واست سخت بشه....
-
اینجور که تعریف می کنی شما دارین بیشتر عقلانی رفتار میکنید و ایشون احساسی.به نظرم شما درست رفتار میکنید ولی میتونی طوری بهش بگی که فکر نکنه احساسی در شما وجود نداره...مثلا برای نذری بهش بگی که ااا....امشب هم نذری دارین؟چه خوب دوباره می تونم ببینمت ولی فکر کنم مامانم زیاد خوشش نیاد.به نظرم برای اینکه مامانم هم راضی باشه امشب نیاری بهتره...ولی چه حیف شداااا دلم میخواست بیایییی....مثلا اگه اینجوری بگی هم اون ناراحت نمیشه و برداشت اشتباه نمیکنه هم شما راضی هستی عزیزم.
-
مرسی گوش ماهی جان ...
دیشب نسبت به یه سری شرایط به این پی بردم واقعا شخصیه که خیلی میفهمه و برای یه زندگی میشه بهش تکیه کرد ... خییییلی از حرفایی که میزنه روی حساب کتاب به خاطر اینه که یه چیزی مثلا از بی محبتی من میگه یا زود ا ز کوره در رفتنم میگم که میخوام اصلاحش کنم یا طوری باشم که فکر نکنه بعد ها هم به همین صورت هست ...
یه میئله خیلی مهم دیگه هست گوش ماهی جان این که وقتی بدونی خانواده طرف ازت بدش میاد چقدر احساس حقارت بهت دست میده یعنی فکر میکنی چه مشکلی داری که اونا باهات اینطوری برخورد میکنن الان اون تو همچین وضعیتی قرارداده و خودش هم بارها گفته من خیلی ناراحتم از اینکه مادرت از من بدش میاد بچه هم نیست که من با حرف گولش بزنم بگم نه اینطور نیست ...
شب خواستگاری برگشت گفت اگه پسرتون نباشه ما راضیم ....
ایشون دارن هر کاری میکنن که دل مادرمو بدست بیارن اما مادرم اصلا اعتنایی بهش نمیکنه ... من این وسط موندم ...
- - - Updated - - -
پاییزه جان خیلی ممنون دارم مطالعه میکنم
-
مائده جون چرا مادرتوت خوشش نمیاد ؟(دلایل مذهبی که اشاره کرده بودید؟)واقعا گفتن اگه پسرتون نبود من راضی بودم؟اون موقع هیچ عکس العملی نشون ندادن؟
-
اره دلایل مذهبی که هست ...
اره بخدا اونا هیچی نگفتن خودش سرشو انداخت پایین پدرشم ساکت موند ...
یه بار دیگه ام به باباش گفت خیالت راحت باشه پسرت نمیخواد زن بگیره اونام به شوخی گفتم نه پسرمون ول کن نیست ...
اصلا مامانم ازش متنفره هرچی پسره دعوتش میکنه بیرون بهش اس میده جوابشو نمیده ...
-
مائده جون با مادرت صحبت کن.ببین چه دلایل منطقی داره.فکر میکنه اگه با این آقا ازدواج کنی خوشبخت نمی شی؟چرا؟بگذار اول مادرت همه حرفهاشو بزنه تو هم هیچ جبهه گیری و طرفداری نکن.بگو مامان بحث یه عمر زندگیه،شما هم خوشبختی من رو می خوای دوست دارم دلایلت رو بدونم .بعد که حرفهاشونو زدن.یکم سبک سنگین کن،فکر کن،اگه دیدی غیر منطقی هستن و فقط حسی خوششون نمیاد اونوقت فرصت بده.چون اگه فقط احساسی باشه با سیاست های خودت و اون آقا درست میشه.اون آقا هم معلومه که دوست داره که صبوری کرده.پس حتما کمکت هم میکنه تا مادرت رو راضی کنی.
-
گوش ماهی جونم باورت نمیشه الان همه دارن بهش میگن لگد به بخت دخترت نزن بهتر از این برای دخترت نیست به گوشش نمیره انگار با خودش لج کرده نمیخواد کم بیاره ...
یه بار برمیگرده میگه خسیسه بعد برام یه گوشی خریده میگه همش پول نیست ... با خودم میگم اخه وقتی داری بهونه میاری .... هم داره منو اذیت میکنه هم خودش رو ...
من میدونم با صبوری به اون اقا میرسم اما من نمیخوام زمان انقدر طولانی بشه که این وسط دلخوری پیش بیاد ....
-
عزیزم بهتره که مادرت راضی باشه...تو تلاشت رو بکن که بگه راضیم...اگه فکر میکنی صحبت کردن خودت فایده نداره از کسی که مادرت قبولش داره بخواه که با مادرت صحبت کنه.حتما حرفهایی که به تو میزنه با حرفهایی که به اون شخص میزنه فرق داره.این راهم امتحان کن عزیزم.