-
سلام.دیشب دوباره با شوهرم سر حرف رو بازکردم.اولش خیلی ارووم ومحترمانه ازش خواستم اگه ممکنه یک ربع گوشیشو بذاره کنار تا باهاش حرف بزنم گفت بگو حواسم هست..خلاصه زیاد گیر ندادم میدونستم عصبی میشه..شروع به صحبت کردم و اونم سرش تو گوشیش بود ..ابهش گفتم از آینده رابطمون نگرانم واینکه این دوری رو دوست ندارم ..ازش پرسیدم باید چه کارهایی انجام بدم تا بهم نزدیکتر شیم؟..گفتم بیشتر ازخودم برا تو ناراحتم .میفهمم که تو هم تنهایی...گفت من نیاز به دلسوزی تو ندارم...شروع کردن به بلند حرف زدن و فریاد کشیدن...بهم گفت از صبح تا شب با اینهمه آدم تو محل کارم حرف میزنم.عشق میکنم.خسته نمیشم..اما حرف زدن با تو حالمو بهم میزنه...فقط بلدی چرت و پرت بگی..اگه تو هم 8 صبح تا شب میرفتی سر کار نمیتونستی بشینی و اراجیف سرهم کنی..من زندگیم همینه که هست...نمیخوای مجبور نیستی تحمل کنی...نه گوشیمو میذارم کنار و نه........
دیگه نمیتونم بیشتر ازین تحقیر بشم..
احتمالا این آخرین تاپیکمه...شاید یروزی که فهمیدم فقط باید به خودم اهمیت بدم بیام و فقط و فقط در مورد پیشرفت و بهتر شدن زندگی خودم ازتون مشورت بگیرم...
ممنونم از همتون که تا حالا تنهام نذاشتین و راهنمائیم کردین...واقعا ممنونم..ممنون فاطمه جون که کمکم کردی:72::72::72:
- - - Updated - - -
-
Rest In Peace Elahe
چیزی که درک نمیکنم اینه که چرا مستقیم بهت نمیگه چی ازت میخواد چه اخلاقی میخواد چه رفتاری میخواد چه همسری میخواد وقتی بهت میگه تو چرت و پرت میگی و حرف زدن با تو حالمو بهم میزنه چرا نمیگه که دوست داره چی باشی
نمیدونم شاید بهتر باشه بی توجهی کنی ولی اگه خواستی بی توجهی کنی درست بی توجهی کن تا بفهمه چی رو ازدست داده
-
سلام
واقعا" بهضي ها خوشي مي زنه زير دلشون.
بهنظر من خيلي عجيبه رفتار همسرتون و اينكه توضيحي بابت رفتارش نمي ده.و نميگه از شما و اين زندگي دقيقا" چي مي خواد
لطفا" نا اميد نشو و نااميد نشو و نااميد نشو.زندگش در جريان هست نبايد نااميد شي.
باز هم با كارشناسان صحبت كن ولي اميدوار باش نسبت به آينده هرچندبه نظرت تمام درها به روت بسته شده.ولي اميد زنده هست.
-
آلهه آذر سلام.
علت مشکل شما مهریه نیست.
مهریه و نداشتن تجملات از طرف شما بسیار قابل تحسینه چون اگه همه دخترا مثل شما باشند مشکلات زیادی در جامعه حل میشه.
اما مشکل شما. یه ایرادی که اینجا هست اینه که ما دسترسی به همسر شما و افکار ایشون نداریم و گفته های شمارو میبینیم. خیلی وقتا ما آدمها دچار سو تفاهم میشیم.
مسلما شما با توجه به کم توقع بودنتون در مورد مسائل مادی و مهریه و همچنین اینکه بجای راه اشتباه همچنان از شوهرتون توقع دارید بنابراین مسلما شما لایق بهرین رفتار از سمت شوهرتون هستید و رفتار ایشون به هر دلیلی مناسب نیست و باید اصلاح بشه. این مشکل ممکنه ریشه و یا علتی داشته باشه که شما بهش تا حالا دقت نکرده باشید. حتی ممکنه از سمت اون یا شما باشه. ممکنه شوهرتون از چیزی ناراحت یا نا امید شده باشه.
بهترین راه اینه که با زبون دل هم آشنا بشید و خیلی راحت حرف دلتون رو بهش بگید. مثل همینجا که دقدقه هاتون رو بیان کردید.
نگران نباشید. با دقت و عاقل بودن شما این مشکل حل خواهد شد و دلیلی نیست به زندگیتون امیدوار نباشید. اگه مشکلی الان هست دلیل نیست همیشه این مشکل باقی بمونه و اگه هدفتون این باشه مشکلتون رو با شوهرتون حل کنید یقین داشته باشید که رابطتون رو میتونید بهتر کنید. مهم اینه خدای نکرده مرتکب اشتباهی نشید. ارزش زندگی و قدر زندگیتون رو باید بدونید. شما و همسرتون برای این زندگی اقدام کردید و نباید خرابش کنید و همیشه قدر و منزلت زندگیتون رو بدونید. و با آگاهی و روشهای روانشناسی پیگیر حل زندگیتون باشید.
خیلیها ازدواج نمیکنن یا خیانت میکنن یا .. یا .. اما بدونید کسی که با تقلب از کوه بالا بره از اونیکه پایین کوهه پست تره ( ضرب المثل ژاپنی ) پس بدونید حتی در این وضعیت شما و زندگیتون دارای ارزش بالاتری نسبت به بعضیا هستید.
در اولین فرصت زبون دل شوهرتون رو پیدا کنید و خیلی صمیمی و اونطور که فکر میکنید خوشش میاد باهاش درد دلاتونو مطرح کنید. حتما نتیجه میگیرید. برای شوهرتون از مطرح کردن این مسائل خجالت اصلا نکشید. در مورد در خواست نیاز جنسی اصلا خجالت نکشید. میتونید از طنازیها و دلبریهای دخترانتون براش استفاده کنید. شما دلشو ببرید نمیتونه مقاومت کنه. مهمه که از ته دل اینکارو بکنید.
توکل به خدا داشته باشید و به زندگیتون امیدوار باشید. همه چی درست میشه. علت رو پیدا کنید. زبون همو بفهمید و دل همو ببرید. شاید زمان ببره اما شدنیه حتما.
موفق باشید
-
به نظرم مهمترین کار اینه که متوجه شی چی ازت میخواد
بهش بگو تو دوست داری من چیجوری باشم من همون میشم
مگه میشه بهت نگه 1بار نگه2بار نگه بارسوم که میگه چی ازت میخواد و دوست داره چه اخلاقایی داشته باشی
رابطت رو هم هفته ای2-3بار حتما حتما باهاش داشته باش نه گفت انقدر برو ستمش که کلافه شه و قبول کنه به هرنحوی که خودت میدونی باهاش باش حتماحتما این مورد مهمه باعث میشه علاقه بینتون بیشتر شه
-
کاملا با sara1370 موافقم بهترین کار همینه
تو هنوز محبت رو کامل نکردی هرموقع کامل کردی باید تصمیم به بی توجهی بگیری
درحالیکه تو حتی بی توجهی رو هم با عذاب همراه کردی درحالیکه بی توجهی یعنی بیخیالی مطلق شاد و خندون بودن طوریکه شوهرت فکرنکنه با عرض معذرت آویزونشی
البته نظرمن بی توجهی نیست چون تو هنوز محبت رو کامل نکردی
بی توجهی برای شخصی مثل سارا1368 خوبه که محبت رو کامل کرد و جواب نداد
همونی که من گفتم و سارا هم گفت فقط و فقط باید بفهمی چی ازت میخواد دوست داره چی باشی تا همون شی مگه میشه نگه چی ازت میخواد
در مورد رابطتون هم با سارا موافقم البته خودم هم قبلش بهت گفتم فکرکنم سارا حرفای منو تکرار کرد زیادش کن به هرنحوی که شده
samane1367 رست این پیس که گفتی رو اصلا قبول ندارم زندگی ادامه داره فیلم نیست که بگیم رست این پیس مثل اینکه شوهرت روی تو تاثیر گذاشته که رست این پیس رو قبول کردی میدونم این رست این پیس رو از کجا ابردی چون شوهرمن هم میبینه
اون شخص رست این پیش شد چون بازیگر بود
ما بازیگر نیستیم خودمون هستیم نباید تو رویاهامون سیر کنیم وگرنه از واقعیت غافل میشیم
باید بگیم I Will Not Rest In Peace
الهه یه دوستی حرف قشنگی زد
نا امیدی از مرگ هم بدتره
خودت تو امضات نوشتی اینک همه چیز را از نو میسازم پس به حرفت پایبند باش
حرفای شعاری با شوهرت نزن 1کلمه بگو دوست داری من چی باشم که همون شم بقول سارا1بار نگه2بار نگه بار بیستم که میگه
دفعه بعد که پست زدی باید باید بگی چی ازت میخواد و باید باید بگی رابطت رو باهاش خوب کردی
ای کاش پیشت بودم تا یه گیوتین میذاشتم رو سرت که اگه متوجه نشدی چی ازت میخواد و رابطت رو باهاش خوب نکردی سرت رو ببرم
شوخی کردم عزیزم من دوست دارم
ولی جدی هم گفتم
-
سلام خانم الهه آذر
از ته قلبم برات دعا می کنم.
نمی دونم چرا همسر شما نمی خواد به حرفتون گوش بده. و گوش کردن حرف شما براش زجر اوره. چرا باید حرفهای شما رو سطح پایین بدونه؟ یا ببخشید همون چیزی که خودتون گفتین. تحمل شنیدن صحبتهای شما رو نداره.
تصور من اینه که شما از روی ضعف و عجز صحبت می کنید. یا نالان حرف میزنید. با قاطعیت و سرزندگی حرف نمیزنید. یا مسائل رو ... نمی دونم یکی از دوستام اینطوری بود خییلی سعی کردم بهش کمک کنم. همش می نالید و چیزای کوچیک رو مطرح میکرد هر دفعه کلی تلفنی و پیامکی باهاش حرف میزدم تا اینکه دیگه تحمل حرف زدنش رو نداشتم چون همش نا امیدانه صحبت می کرد.
ببین عزیزم تا اینجا متوجه شدم که حرف زدن باهاش فایده نداره. شما باید رفتاری عمل کنی. البته نظر منه. چون یه طوری شده که هر حرفی بزنی رو چه درست چه نادرست نمی تونه گوش کنه نمی خاد اگه بگی الان روزه ذهنش میگه نه اون نمی دونه شبه بگی شبه می گه روزه.
به نظرم عمل کن. عزیزم به خونت برس. گل بخر. چیزای دکوری بخر. خونه رو معطر کن. به خودت برس. یه تغییری تو خودت ایجاد کن. خوشبو باش. شاد باش. اگه ته دلت غم داره تظاهر به شادی کن.
من بارها شده که مثلا تو اتاق خواب گریه کردم سر سجاده گریه کردم اما می خواستم برم حال پیش همسرم اول آرایش می کردم بخودم میرسیدم با لبخند و شادی میرفتم پیشش. فک می کنم شاید متوجه میشد. اما همینکه با غمم رو بهش نشون نمی دادم خیلی لذت میبرد.
یه راهکار دیگم این بود که حرفام رو نمی تونستم بهش بگم تو دفترم نوشتم و تو اتاق خواب گذاشتم برای خودم ها دلخوریام رو نوشتم اما بعدش خیلی چیزا تغییر کرد. یه طوری دفترت رو دم دست بزار.
خلاصه کنم عمل کن. بنظرم الان حرف نزن. با این نظر دوستام موافق نیستم که میگن به همسرت بگو تو چی میخای من همون میشم. من اصلا اینو اگه جای شما بودم به همسرم نمی گفتم. خودت باش. با شخصیت مستقل. برای خودت ارزش قائل شو. اما تیز. نگو چی میخای. ببین چی میخاد در عمل ببین. به چه زنایی توجه داره . تو کنایش بهت تا حالا چی گفت. تو دعوا چی گفت.
اگه گفت کار نداری بیکاری بهش بفهمون دوست دارم کار کنم اما پیدا نمیشه شما که اینقد دستت بازه برام پیدا کن. شما مردی. این همه نفوذ داری. یعنی بزار یه چیزی بدهکارت بشه.
اما بیکارم نباش. برو باشگاه. ورزش کن. برو کلاسهای مختلف. از زندگیت دست نکش بشینی فقط ماتم بگیری. زندگی کن. نتیجه میگیری.
ببخشید خانم الهه آذر طولانی شد ولی فقط میخاستم کمکت کنم.
-
الهه جان فاطمه درست میگه اول متوجه شو چی ازت میخواد و رابطت رو هم باهاش خوب کن شاید منتظره تو پا پیش بذاری و پاپیچش شی کسیکه سالی2بار رابطه داره آدم سالمی نیست سالم باشه هم داغون میشه بخاطر فشارهای ذهنی من که الان عقد هستم و محدود هستم هفته ای2بار میرم سمت شوهرم با اینکه اون زیاد خوشش نمیاد چون محدود هستیم
بعدش برو تو فاز بیخیالی اول سعیت رو بکن درستش کنی بعد اگه نشد بری تو فاز بیخیالی
همونی که سارا گفت اولین قدم رابطت رو باهاش خوب کن
یه سوال دارم من چرا با اینکه مشتاق هستی رابطت رو باهاش خوب نمیکنی
شاد و پرانرژی باش نه پژمرده و ضعیف
-
چی شد؟منتظریما منتظر تغییرت حرفهای ما نباید برای درد ودل باشه این حرفها و دردودل ها گذرا هستن چیزی که برات میمونه شوهرت هست از این حرفها خوب و بدش رو بگیر و ازش استفاده کن هرطور که خودت روی شوهرت شناخت داری و فکرمیکنی بیشتر تاثیرگذاره انجام بده
1بار دیگه کل تاپیک رو بخون و حرفهای خوب و بدردبخور ما رو گلچین کن و ازشون استفاده کن
اینکه1بار بخونیشون و به این فکر باشی برای ما چی جواب بیاری دغدغت نباشه دغدغت استفاده از حرفهای ما باشه
-
امثال من و تو که هرکاری کنیم شوهرمون نگامون نمیکنه باید بسوزیم و بسازیم
البته شوهرمن میگه دوستم داره و هیچ بدی ای ازش ندیدم فقط برای رابطه مشکل داره و سرد هست
ولی خب تا حدودی درکت میکنم میدونم دیده نشدن چه حسی داره
باید Rest In Peace بشیم
باید عادت کنم که شوهرم بخوابه و گریه کنم
ظاهرا تو هم باید عادت کنی به این نوع زندگی
هچ تغییری حاصل نشد؟حتی تو رابطتتون ؟ هیچ اقدامی کردی؟