آقای پارسا سلام.
سن شما و خانومتون رو کاش میگفتید اما بهر حال چیزی که مشخصه:
پیداست که شما بسیار متعهد به اصول و احساساتی
و خانومتون بسیار نادون و خطاکارند
پیداست ایشون خوشیهای موقتی برای خودش فراهم کرده و قدر شمارو ندونسته و از وضعیت شما سو استفاده کرده. طبیعیه خوشیهای ایشون پایدار نیست و دیر یا زود سرش به سنگ میخوره و قصد برگشت به شما میکنه اما چون تجربیات و لذتهای نادرست رو تجربه کرده از شما هم نمیتونه لذت ببره.
معمولا اینجور افراد ( خانوم شما ) گاها در محضر قاضی خودشونو نشون میدن و قاضی ها هم تجربشون کم نیست. سربی گناه هم معمولا زیر دار نمیره. بنابراین تمام سعی رو بکنید تا دندون لق و سیاهی رو از زندگی خودتون پاک کنید چون مطمئنم اگه الان پاک نکنید ایشون به شما بر میگرده و رس شمارو خواهد کشید. هیچی هم نشه عمر و روح شمارو تباح میکنه.
با توجه به احساساتی بودن شما و احتمال خام کردن شما توسط ایشون پیشنهاد میکنم تمام تلاشتون رو بکنید برای جدایی و جدایی هم مطلق باشه نه اینکه اسمتون تو شناسنامش باشه و ازین حرفا. ایشون از این حرفی که زدن قصد سو استفاده و ایجاد آزادی برای خودشون دارن. منظورم همون حرفیه که گفتن اسم شوهرم تو شناسنامم باشه. در اصل برای خودش آزادی میخواد و وقتی دوراشو زد برای پشتیبانی مالی میاد سراغتون. من تجربه دارم و این افرادو خوب میشناسم. ایشون مقاصدی دارن که همشو اینجا نمیشه گفت که افراد سو استفاده گر اگر احیانا اینجا برسن یاد نگیرن. بنابراین دقت کافی رو داشته باشید.
با تمام احساساتی بودنتون از روی حرفای روز دادگاهتون مشخصه عاقل هستید. پس جای امیدواری هست. احساس رو کنار و کار رو یکسره کنید.
سعی کنید توافقی تمومش کنید و اگر گفت میخواد برگرده و ازین حرفا بدونید بهش یاد دادن. با کم کردن میزان اقساط مهریه و پیش اون و و فشارهای دیگه سعی رو بر این بزارید که بیان برای اتمام کار با آسیب کمتر به شما. منظورم آسیب مالیه چون طبق اظهارات شما فهمیدم ایشون حسابی از شما پول کشیدن بیرون و شما هم خودتون رو وا دادید بهشون. برای ایشون بقدر کافی قبلا خرج کردید. عروسی و مراسم و ... بطور سنگین و در زندگی تفریحات و شامهای مجلل .... و ...
ایشون آینده و احساس شمارو به بازی و بی ارزشی گرفته و به احتمال قوی در روابط دیگه ای بسر برده و یا میبره. خیانتشون کاملا قابل لمسه.
پس بنابراین بهتره زیر فشار مالی نرید و بتونید برای شروع زندگی جدیدتون انرژی داشته باشید. ( بعد از گذشت یک مدت )
توجه داشته باشید ایشون قابل اعتماد نیستند.
و اما شما چوب انتخواب نادرستتون و کنار گذاشتن خانواده و مادرتون رو میخورید. بنابراین دل مادرتون رو نشکنید و دست ایشون رو با خیال راحت ببوسید و بیشتر بهش سر بزنید ( چرا در پنج سال زیر 10 بار بهش فقط سر زدید؟ اون مادره و حق داره به گردنتون و احساس داره . بی انصاف نباشید )
بنابراین بدون هیچ ترسی و چیزی رابطتتون رو با مادرتون و خانوادتون ترمیم کنید و از پشتیبانی عاطفی اونا بعد از مدتی بهره مند بشید.
ایمان شما هم بسیار قابل تحسین و کار ساز خواهد بود.
نکته اینکه تنها نیستید و خیلیا مثل شما گرفتارن. من روزهای مثل شمارو گذروندم و درکتون میکنم.
باید این شکست رو پذیرفته و ازش تجربه کسب کنید و با تجربتون فردای بهتر رو بسازید.
توکل به خدا
موفق و خوشبخت باشید.