فرشته آسمان عزيز شما خودتون چقدر توانايي شروع يك زندگي جديد رو داريد؟
منظورم اينكه شما اگر بهترين فرد بياد خواستگاريتون تمام معيار هاي يك دختر ايدال براي اون آقا رو داريد؟؟؟
نمایش نسخه قابل چاپ
فرشته آسمان عزيز شما خودتون چقدر توانايي شروع يك زندگي جديد رو داريد؟
منظورم اينكه شما اگر بهترين فرد بياد خواستگاريتون تمام معيار هاي يك دختر ايدال براي اون آقا رو داريد؟؟؟
منظورم اينه الان تصور كنيد ازدواج كرديد و پسري با تمام شرايطي كه ميخواد الان همسر شماست يكدفعه از روي بدشانسي ايشون ورشكست ميشن اونوقت شما چقدر اين موضوع رو به خاطر همسرتون تحمل ميكنيد چقدر در بي پولي ايشون صبر ميكنيد تا دوباره زندگيتون رو بسازيد اين توانايي رو در خودتون مي بينيد يا نه؟؟؟؟نقل قول:
راستی یادم رفت بگم معیار مالی بیشتر نظر خانوادمه ولی خوب چرا دروغ خودمم موافقشم چون می دونم وقتی این همه سال تو رفاه زندگی کردم نمیتونم یه جوره دیگه زندگی کنم تو جواب پست بچه ها گفتم که نمونه هایی رو تو فامیل داشتیم که با شرایط اقتصادی پایینتر از خودشون ازدواج کردن و با همه ی نکات مثبتی که داشتن بعد از یه مدت کم آوردن . به فرض که من بگم نمی خوام عروسیم تو فلان هتل باشه یا اصلا" بگم عروسی نمیخوام بعدش چه جوری زندگی کنم؟
يا مثلا تصور كنيد بدون اينكه ايشون بخوان اتفاقي براشون مي افته كه كاملا از رفاه كه هيچ از اعتبار در كارشون هم ساقط ميشن چقدر مي تونن روي شما به عنوان همسر وفادار حساب كنند؟؟؟
- - - Updated - - -
ازدواج 50 50 هست پنجاه درصد طرف مقابل هست 50درصد خود ما هستيم .اين كه شما در رفاه بودي و براي همين شرايط مالي برات مهم باشه يك نقطه ضعف حساب ميشه
مطمعن باش هيچ پسري نمي تونه رفاهي كه در خونه پدرت داشتي رو برات به ارمغان بياره.شما ازدواج ميكنيد تايك زندگي جديد رو بسازيد ولي رفاه الان خونه پدري حاصل حداقل سي سال زحمت پدر و مادرت هست.
دوستان خواهشا یه استپ کنید
در یک روز 43 پست:33: بانو فرشته آسمان یک لطفی کنید از نوشته های خودتان و نظرات دوستان یک نتیجه گیری کنید و در زیر این پست قرار بدید.لطفا بطور کامل بنویسید معیارهای مد نظرتون رو برای انتخاب فرد مناسب برای تشکیل زندگی مشترک :72:
دوستان نخواتسم بجای مدیرای سایت نظر بدم ولی واقعا تایپیک خیلی شلوغ شده این نوشته فقط برای منسجم تر شدن تایپیک می باشد
با سلام و صلوات خدمت دوستان گل گلابیhttp://l.yimg.com/us.yimg.com/i/mesg/emoticons7/4.gif
جناب فرشته هوایی ! در ابتدااز اونجایی که تازه عضو سایت شدید ، ورود شما رو خیر مقدم میگیم ، مکان بسیار مناسبی رو برای بازگو کردن مشکلات و مسائل خودتون انتخاب کردید، اینجا میتونید از نظرات کارشناسان خبره مثل من کروکودیل یا خاله قزی و سایر دوستان بهره ببریدhttp://l.yimg.com/us.yimg.com/i/mesg/emoticons7/4.gif.نخند دوست عزیز! کروکودیل و خاله قزی کجاش خنده داره؟ شما اصلا چیکار به اسم ما داری؟مادر زادیه دست خودمون که نبوده! http://l.yimg.com/us.yimg.com/i/mesg/emoticons7/4.gifشما به فحوای کلام ما نگاه کن، اصلا حالا که اینطور شد دلیل اینکه ما اینطور اسمهایی برای خودمون انتخاب میکنیم ، اینه که علاوه بر اینکه یک حس صمیمیت بین ما و کاربران ایجاد بشه و دوستان ما رو از خودشون بدونن و علاوه براینکه از القاب و عناوین بهره نبریم تا یک وقت ریا نشه ، http://l.yimg.com/us.yimg.com/i/mesg/emoticons7/4.gifموضوع دیگه این هست که شما فرض کنید مثلا به جای اسم خاله قزی "کارشناس زبده و متبحر همدردی شماره یک" و به جای اسم کروکودیل" کارشناس برجسته همدردی بی شماره "، اسم کاربری ما بود ، میدونید چه فشار روحی روانی بابت این القاب و عناوین بی ارزش دنیوی به ما تحمیل میشد؟http://l.yimg.com/us.yimg.com/i/mesg/emoticons7/4.gif اصلا اونطوری دیگه جرات نمیکردیم از ترس ذره ای اشتباه در بیان راه حل مسائل برای دوستان دیگه به این راحتی و شیوایی بخاطر استرس تحمیلی به ما ، راه حل ارائه بدیم، برای همین شما خیلی تمرکزتون روی اسامی نباشه. http://l.yimg.com/us.yimg.com/i/mesg/emoticons7/4.gif
جناب فرشته هوایی ، این مساله خودتون رو که بازگو کردید یاد یک موضوعی افتادمhttp://l.yimg.com/us.yimg.com/i/mesg/emoticons7/4.gif.. چند روز پیش رفته بودم توی یکی از شبکه های اجتماعی اقتصادی ، بعد دیدم یک دختر 17-16 ساله که دو کیلو سیبیل پشت لبش بود ، دیدم کنار عکسش توی صفحه پروفایلش اینطور نوشته :" یکی از افتخارات زندگیم اینه که تا حالا خونه هیچ پسری نرفتم " بعد یک لحظه چشمامو بستم ، یک لحظه خودمو تصور کردم که توی دوران دبیرستان هستم و با این دختر خانم مثلا دوست شدم و ایشون رو بردم خونمون ! بعد با خودم گفتم خوب من اگه اینو ببرم خونمون ، مامانم برنمیداره بهم بگه ! پسرم! کروکودیل ! این همکلاسی جدیدته؟ از دوستای دبیرستانته؟ من تا حالا ندیده بودمش، حالا اسمش چیه آهان! این همون شاگرد اول کلاستون ساسان هوشنگ نژاد نیست؟ ووووhttp://l.yimg.com/us.yimg.com/i/mesg/emoticons7/4.gif این موضوع رو گفتم که ببینید بعضی از افراد چطوری یک تهدید رو تبدیل به فرصت میکنند . و هیچ زمینه خطایی نداشتن و خطا هم نکردن و بعد چطور احساس افتخار میکنن و بعد شما با اینکه شرایطش رو داشتید خودتون رو از گناه و فساد حفظ کردید.... تا شما عمقی به این حرفای من فکر کنید، من یک مورد غلط توی پست بچه ها هست همون رو بگم دوباره برمیگردم…http://l.yimg.com/us.yimg.com/i/mesg/emoticons7/4.gif
جناب مثبت من! اون زهر ماری رو نمیکشن ، معمولا میخورن! اونی که میکشن ، دخانیات هست ، البته من دقیق نمیدونم ، باز شاید یک سری زهر ماری ها باشه که بکنن تو سرنگ تزریق کنن که چون این تزریق با دخانیات برای شما قرینه معنایی پیدا کرده شما هول کردین گفتین میکشن، البته منکه نمیدونم ، شایدم میخواستین بگین اون زهر ماری رو سر میکشن، یا اون زهر ماری رو میکشن بالا ، که در هر صورت ما وظیفه داریم اشتباهات نگارشی رو گوشزد کنیم .. http://l.yimg.com/us.yimg.com/i/mesg/emoticons7/4.gif باز یک وقت فکر نکنید ما توی اون مدل خانواده هاش تربیت شدیم که به بچه هاشون یاد میدن یکسره غلط بقیه رو بگیرن و تخریب شخصیت کنن ! نخیر! اصلا ما از اون خانواده هاش نیستیم ،http://l.yimg.com/us.yimg.com/i/mesg/emoticons7/4.gif اینی هم که الان این غلطها رو گرفتم ، چون دیدم جناب فرشته مهربان خیلی روی املا و انشای بچه ها تاکید دارن ، برای همین من اصلا یک حس مسولیت خاصی پیدا کردم که گذرا از روی غلط های بچه های اینجا رد نشم ، http://l.yimg.com/us.yimg.com/i/mesg/emoticons7/4.gifیعنی همیشه با خودم فکر میکنم من اگه از کلاس اول دبستان با اینجا اشنا شده بودم پایه درسیم قوی شده بود و الان به یکجایی رسیده بودم ،http://l.yimg.com/us.yimg.com/i/mesg/emoticons7/4.gif بعد حالا این املا و انشا که چیزی نیست ، اینقدر مسائل اموزنده داره که حد نداره! مثلا داستان..http://l.yimg.com/us.yimg.com/i/mesg/emoticons7/4.gif
چقدر این سایت توش داستان نقل شده، مثلا یک سری داستان توی لینکهای زیر هست که خوندنش واقعا روزانه چندبار توصیه میشه:
داستان ماهی قرمز داخل اکواریم و حصارهای ذهنیش
داستان میمونهای کنجکاو
بعد حالا اینها که چیزی نیست ، یکسری داستان تو این سایت هست میشه از روش سریال "کلید اسرار" ساخت
داستان چگونه در مترو زندگیم متحول شد!
داستان روزی که حاجی ناهار ابگوشت داشت و کوفتش شدhttp://l.yimg.com/us.yimg.com/i/mesg/emoticons7/4.gif
(البته این داستان اخر ظاهرا کمی صحنه دار بوده ، از روی سایت حذف شدهhttp://l.yimg.com/us.yimg.com/i/mesg/emoticons7/4.gif )
اما جناب فرشته هوایی زیاد از موضوع شما دور نشیم
به نظر من موردی که شما مطرح کردیداز چند بعد قابل بررسی هست:
اول اینکه شما توی نوشته هاتون این دغدغه رو مطرح کردیدکه ایا هنوز پسرهای پاک توی جامعه هستن؟ قطعا پاسخ این سوال مثبت هست ، همونطور که علیرغم اینکه نسبت به گذشته ، شاید چه دختر و چه پسر ، در برابر گناه و فساد بخاطر شرایط فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی جامعه ، اسیب پذیر تر هستن و به همین خاطر پاکی نایاب تر شده ، ولی با این وجود هنوز دخترها و پسرهایی هستن که بکارت جسمی و روحی خودشون رو حفظ کردن و اجازه ندادن غیر از روابط مشروع ، این پاکی دستخورده بشه ، ولی موضوعی که اینجا مطرح هست اینه که خیلی مهمه شما تعریف روشنی از یک پسر پاک برای خودتون داشته باشید ، شاید فردی از اینکه همسرش در روابطی مثل دست دادن و شوخی با نامحرم ، ازاد باشه ، همسرش رو پاک بدونه و تنها زمانی همسرش رو ناپاک بدونه که روابط جنسی با کس دیگه ای داشته باشه ، شاید کسی باشه تماشای برنامه های ماهواره رو عیب بدونه ولی دختری به پاکی همسرش بخاطر تماشای ماهواره انگی نزنه ، شاید فردی باشه یک پسری که دلش پاک باشه!‼ حالا نماز و واجبات رو هم به جا نیاورد برای همسرش پاک باشه ولی برای فرد دیگه ای حتی کاهلی همسرش در نماز هم عذاب اور باشه ، بنابراین تعریف دقیق از پاکی پسراز منظر شما به خود شما کمک زیادی میکنه تا بدونید باید دنبال چه موجودیhttp://l.yimg.com/us.yimg.com/i/mesg/emoticons7/4.gif در درجه اول باشید.
موضوع بعد اینکه شاید همسر مناسب شما بلحاظ سنی از 28 سال به بالا باشه ، خوب چون شما روی موضوع مرفه بودن و همکفو بودن مالی هم تاکید دارید ، و پسری که تا اون سن مجرد بوده و تمکن مالی خوبی هم داشته ، بسیار باید ایمان قوی داشته باشه تا سالم و پاک مونده باشه ، بنابراین به نظر من کمی در این دو کفه پاکی و شرایط قوی مالی تعادل ایجاد کنید و اولویت بندی کنید.
سوم اینکه به نظر من بسیار مهمه ما در هر بعد زندگی(شغلی ، کاری ، خانوادگی ، اجتماعی ) ، اعتقادات و ارزشهای خودمون رو مشخص کنیم، وقتی اینکار رو بکنیم و همزمان نگاهمون رو از روی نتیجه گرایی به وظیفه گرایی تغییر بدیم ، مادامیکه از ارزشها و اهداف خودمون منحرف نشدیم ، ولو اینکه نتایج مطلوب ما هم نبوده باشه ، ولو اینکه سختیهایی در مسیری که بخاطر اهداف و ارزشها تحمل میکنیم، بر سر راه ما سبز بشن ، ولی همیشه ارامش داریم چرا که ارزشهامون در زندگی کاملا مشخص هست و از اونطرف زیاد تمرکز خودمون رو نزاشتیم که حتما باید اون نتیجه مطلوب ما حاصل بشه ، بلکه مهمتر این هست که در وظایف خودمون کوتاهی نکنیم و در امتحان وظیفه سربلند بیرون بیایم نه امتحان نتیجه.پس شما چون اعتقادات مشخصی دارید ، هیچ وقت از گذشته خودتون که منطبق با اعتقادات شما بوده ، پشیمان نمیشید علیرغم اینکه الان خلا عشق و عاطفه یک معشوق رو شاید احساس کنید ، همونطور که گذشته خوبی داشتید ، در اینده هم به نظر من شما تنها به وظیفه خود عمل کنید و اجازه بدید خدا نقش خدایی خودش رو برای شما ایفا کنه. به خدا و زمان بندی خدا اعتماد کنید.
موفق باشید.
پ.ن: دوستان من نحوه نوشتنم طنز گونه هست ، ته دلم ولی صافه، هیچی نیست، کسی ناراحت نشه http://l.yimg.com/us.yimg.com/i/mesg/emoticons7/4.gif، اگرم کسی ناراحت میشه بگه تا باهش بیشتر شوخی کنم http://l.yimg.com/us.yimg.com/i/mesg/emoticons7/4.gif
صبوری عزیزم تمام تلاش من موقعی که دارم یه خواستگارو بررسی می کنم همینه . مطمئنا" همینطوری که می گی هستش . من درک می کنم که پسری که مثلا" 10 ساله داره کار می کنه هیچ وقت نمی تونه اون رفاهی رو که من تو خونمون داشتم برام فراهم کنه . به خاطر همینم حاضرم تا حدودی از این شرایط کوتاه بیام ولی فکر می کنم اگه بخوام خیلی غیر منطقی انتخاب کنم هم زندگی خودم رو نابود می کنم هم طرف( یعنی اگه بخوام خیلی کوتاه بیام چون این کار معمولا" مال موقعی که خواستگاری سنتی نباشه یعنی دو طرف از قبل هم دیگه رو خواسته باشن) . شده خواستگاری بیاد و شرایط مالی رو که بشنوه بگه نه من نمی تونم آره خوب راست می گی اینم شاید یه نقطه ضعف باشه .
خاله قزی عزیز ببخشید خیلی دیرم شده در اسرع وقت چشم کاری که گفتین انجام می شه .
آقای کروکدیل خیلی ممنون که اون داستان ها را گذاشتین!!!!چون من خودم الان می خواستم اون داستانهای میمون و دیوار شیشه ای ذهن را بذارم!!!:311:
فرشته جان حتما اونا را بخون!لینکش را هم می ذارم که راحت تر بخونی:
چقدر خوب دیگه فکر نکنم تو این تالار کسی وجود داشته باشه این داستان ها را نخونده باشه!!!!:104: :58:
بازم ممنون آقای کروکدیل!!!:72:
ولی بگم که عنوان داستان مترو را اشتباه انتخاب کردین ها! می خواستم زندگی دیگران را متحول کنم.زندگی خودم که از اول متحول بود!!!اون داستان آخری هم دوباره لینکش را تو پست بعدی اون تاپیک گذاشتم.گفتم خدای نکرده اطلاعاتتون ناقص نباشه.:18:
من خودم نمی دونستم این قدر مهم شدم که گفته هام را این ور اون ور هی می گن!:227:
اگه باز هم نیاز به داستان داشتین،حتما بهم خبر بدینا؛تعارف نکنید یک وقت!!! :303:
سلام.
یه داستان واقعی و نکته دار که ترکیب جبرواختیار وحکمت رویدادها رو هم نشون میده ، (البته من ساده وخلاصه ش رومیگم)
یکی ازعلما ماوراءالنهربا حاکم یاپادشاه وقت بحثش میشه اوبه اون حاکم میگه که ما هیچ وقت مال حرام نمیخوریم_این داستان رو در حق کاشف الغطاء هم شنیدم_این جمله به این حاکم برمیخوره تصمیم میگیره او روبه مهمانی دعوت کنه ومال حرام سر سفره بذاره،به اصرارعالم رو دعوت به مهمانی میکنه،
قبلش به دوتا ازندیمانش دستور میده یه گوسفند بدزدن وبرای مهمانی طبخ کنن اوناهم نامردی نمیکنن وسر راه یه پیرمردی که گوسفندی روجایی میبره کتک میزنن و گوسفندو ازش میگیرن ومیارن وذبح وبعد طبخش میکنن.عالم هم درمهمانی ازش میخوره،
حاکم سرخوش وخوشحال ازاین قضیه بهش میگه شماکه گفتی هیچوقت مال حرام نمیخوری،این غذایی که مابه شمادادیم اینطور بدست آمده وحرام هست.هنوز صحبت حاکم تموم نشده که پیرمردسراسیمه سرمیرسه وبه عالم میگه که دنبالش بوده وگفتن مهمان حاکم هستی گوسفندی نذرکرده بودم بیارم خدمت شما که سر راه دوتاجوان منو کتک زدن وبزورگوسفند روازم گرفتن...
حالا خانم فرشته آسمان اختیارباتوست براساس ظواهرامور قضاوت کنی،یاباحفظ پاکی خودت به خداتوکل کنی... او علت العلل هست دستش بسته نیست که قرارباشه علت ازدواجها دوستی دختروپسرباشه!...
قدر زر زرگرشناسد ***قدرگوهرگوهری...."
سلام فرشته جان
عزیزدلم اگه واقعا کارهات رو ازروی عشق به خدا انجام دادی وخودت رو حفظ کردی،پس عشق رو تجربه کری تازه اونم عشق حقیقی. :310:
من نمیدونم این چه برنامه ای هستش که خودمم ازش بی نصیب نیستم،ولی وقتی عادی رفتار میکنیم،انتظار داریم خدا هی تشویقی بهمون بده،والا همین که نفس میکشیم همین که توی رفاه هستیم،همین که تونستیم از استعادهامون بهره ببریم،همین که توی خانواده های آبرومند به دنیا اومدیم خودش نهایت تشویقی خداست(فرشته ی آسمان دلخور نشو چون خود منم وقتی دارم عادی رفتار میکنم انتظار دارم هی جایزه بهم بده،اگه میگم عادی برای این هستش که هر دختر و پسری تا زمان ازدواجش باید خودشو حفظ کنه منتها الان جوری اوضاع وخیم شده که اگه کسی اینکارو بکنه فکر میکنه کار بزرگی انجام داده)دختر خوب اگه دست کسی بهت نخورده این برمیگرده به اینکه حیا داری و اونو خدا بهت داده و ازش بهره بردی(حیا ویژگی فطری هر انسانی هست)پس همه دارن منتها بعضی ها کوتاهی میکنن،بعضی ها ظرفیتشون پایینه،بعضی ها اراده و توکل و تقوا ندارن،شما که همه اینارو داشتی پس خدا حسابی هواتو داشته،در مور ازدواج هم خواهد داشت مگه اینکه سخت گیریهای اشتباه کنی و خودت تصمیم نادرست بگیری.راستی یادم رفت بگم مهمترین مزیتی که باید به خاطرش شبانه روز خدارو شکر کنی اینه که دوست پسر نداشتی،پس روحت آسیب ندیده ،در مواردی حرص و استرس و عذاب و یا حتی خیانت و دور زدن و وعده وعید بیخودی ندیدی و نشنیدی،شما یه چرخ توی همین تالار بزن بعد برو نماز شکر بخون.