نقل قول:
نوشته اصلی توسط
1234567
رفتارش اخلاقش طرز برخوردش سنگسنی و نجابتش و کلی خصوصیات مثبت دیگه منو درگیر خودش کرده
ایشون به دلیل نوع کارشون باید همچین رفتار حرفه ای داشته باشند
نقل قول:
از لحاظ فیزیکی و بدنی هم دقیقا مطابق چیزیه که من میخوام قدش بلنده اما من چون خدا رو شکر قد بلندم از من کوتاه تره
این یک مورد از نداشتن اعتماد به نفس هستش !
نقل قول:
بیشترین عامل زیباییش چشماش هستش
این رو درک میکنم ولی فعلا تحت تاثیر هورمونی باید بذاری یه کم سطحش کمتر بشه اگر زرق و برق اش باز مثل قبل بود ( برو پایین بگم )
نقل قول:
دوشب پیش رفتم برای صحبت اما انقدر پرستار اونجا بود که نتونستم حرف دلمو بگم
پس منتظر شدم تا کارش تموم بشه فهمیدم ساعت 8 و نیم کارت میکشه و میره بیرون از بیمارستان
اما از بدبختی من سوار سرویس بیمارستان شد (مینی بوس)
برای خواستگاری در محل کار و دانشگاه، دو مکان فوق العاده بد و خطرناک هستش که از نظر بنده پیشنهاد دادن در این مکانها خیلی بده. به فکر آبرو طرف هم باش ماشا... ایرانه دهن ملت رو مگه میتونی ببندی !!! حرف و حدیث هم واسه دختره ممکنه درست بکنند (از سر حسادت)
نقل قول:
من 26 سالمه و فوق لیسانس دارم میخواستم ببینم شما قصد ازدواج دارید
26 سالگی هم برای ازدواج به نظر بنده هنوز زوده، مورد بالا که گفتم شما سریع تحت تاثیر چشم های بنده خدا شدید مشخص شده که تحت تاثیر هورمون بوده که احساساتون کنترل رو به دست گرفته و اقدام کردید، این بلا ها سر من هم اومده...
نقل قول:
ازم پرسید منو چطوری میشناسی
همین سوال و لحن صحبتش بیشتر منو امیدوار کرد (چون با دختر های زیادی صحبت کردم و طرز برخورد یه دختر چطوریه)
شما فکر نمیکنی زود عاشق میشی ؟
نقل قول:
من مطمئن شدم که منظورش از طرح این که شما پرسنل اینجایی یعنی دلش میخواد با همکارای خودش و احتمالا یه دکتر ازدواج کنه
حتی اگر هم دکتری پیش بیاد اینقدر مخ داریم که آدم خوب رو پیدا کنیم و از چرخه بکشیمشون بیرون در ضمن پرستاری کار فوق العاده سختیه مشخصه دنبال کسی باید باشه که بتونه راحت تامینش بکنه
نقل قول:
و همین برای من موجب آزردگی شده چون بیکارم
ناراحتی داره ؟ ببین دقت نکردی که با جیب خالی نمیتونی شکم کسی رو سیر کنی، زندگی خرج داره ولی نگفتند که دیگه خونه میلیاردی باید داشته باشی در حد توانت !!
نقل قول:
من سابقه عشق و شکست عشقی دارم برای همین فرق عشق و حوس رو درک میکنم
هنوز هم باز بچه ای (ببخشید بهت بر نخوره)
نقل قول:
اون مدتی که اونجا بودم آروم و قرار نداشتم وقتی میدیدم دکتر ها باهاش صحبت میکنن
زیاد عصبی نشو مورد بسی بسیار است
نقل قول:
امروز دارم یه نامه زیبای عاشقانه مینویسم و همه احساساتمو توش مینویسم و میخوام وقتی سوار مینی بوس میخواد بشه بدم دستش
خب خوبه ولی فکر نمیکنی که حرف هاتو زدی ؟ در ضمن گفتم که تو محیط اداری خجالت زدش میکنی ! در ضمن اگر هم آدرس خونه اش رو هم در بیاری از اونجایی که قانونی نیست ممکنه برات دردسر بشه و مزاحمت نوامیس و غیره... بهرته که با پدرتون مشورت بکنی
نقل قول:
لطفا خانم ها بیان بگن چی بنویسم خوبه و یه دختر دوست داره بهش چی بگم
به مطالبی که در اینترنت خصوص نگارش نامه عاشقانه است اعتقادی ندارم
از صبح هم دنبال یه کاغذ نامه عاشقانه با پس زمینه ی زیبا هستم ودارم درستش میکنم
در جامعه عرف این کار رو بد میبینند البته به نحوه نگرش خودت داره ولی بهتره که از افرادی کمک بگیری توی خانواده که 2 برابر شما سن دارند اون وقت نیازی هم به نامه نگاری -- برای این کار، حالا اگر نظر مثبت بود و خدا خواست که به هم برسید و ازدواج صورت گرفت ! این کارها جذاب تره به نظرم---
بعضی از دوستان فرمودند که نوشتن نامه مسخره به نظر میاد ، خیر اصلا این شکلی نیست. فردی غیر عادی به نظر میرسیم البته برای افرادی که درک صحیحی در این مورد ندارند گفتم عرف جامعه چیزیه که مثل من شما (دوست عزیز 1234567) قبول نمیکنه و بهتره که فعلا بشینیم و بگیم دستمون شکسته چیزی ننویسیم...
نقل قول:
به خانواده ام چی بگم وقتی حتی اسم دختر رو نمیدونم دلیل نوشتن نامه هم همین چیزاست و
روی اتیکت لباس ایشون اطلاعات لازم هست اگر نداشت که باید شیفت هاشو در بیاری که کار حضرت فیله.
نقل قول:
چون اکثرا همسرتون بهتون خیانت کرده یا طلاق گرفتید یا به اسم ازدواج ازتون سوء استفاده کردن دلیل نمیشه به همه انگ بچسبونید
والله من برداشت بدی نکردم به نظرم مال این جامعه نیستی، اینجا سنتی میطلبه البته شما هم فکر میکنی پیر شدی و به قول دوستان داری میترشی
فعلا دنبال پول باش هر از چند گاهی هم یه سر به عشقت بزن
دوست دارم که بهت چند چیز رو بهت بگم، از اونجایی که فرمودی که پدرتون بیمارستان بستری بودند اینشون توی همون بخشی که پدرتون بودند و بستری شدند مستقر بودند ؟ اگر آره که میتونید برید سرپرستی بخش و بهشون اطلاع میدادید که از کار این خانم راضی هستید، اگر تمکن مالی داشتی میگفتم که یه چند روزی هم به دکتر میگفتی یه کم بیشتر پدر رو توی بیمارستان نگه داری (میدونم جنسم خرابه) که هم بیشتر باهاش برخورد داشته باشی هم به پدرت هم همون موقع جریان رو میگفتی که دیگه اینقدر جلز ولز نمیزدی آخه این شکلی اثر فوق العاده مخربی در دراز مدت روت میزاره چون شما الان میگید که عاشق اش هستم ولی تحمل این رو نداری که صبر داشته باشی و میخوای سریع بهش برسی و اون وقت این عاشقی نیست این دوست داشتن هستش واسه همینه که عشق های زمینی با عرفانی فرق میکنند.
آدم ها هم با هم فرق میکنند...