لباس و از دید خودت نبین از دید مادرشوهرت ببین که لختی بوده یا نه تازه مطمئن باش که 6تا روش گذاشته به شوهرت گفته
چرا فکر میکنی ناز و نوازشش از ته دل نیست؟
نمایش نسخه قابل چاپ
بچه ها الان چی بگم بهش؟سر افرازه عزیز چکار کنم الان؟؟
اصلا معلوم نیست عروسی خواهرم کیه ؟ولی از الان میگه نمیریم چون زندگی مارو بهم زده..چکار کنم؟چه برخوردی کنم؟؟از کارش لجام میگیره والی از اصلا به روی خودم نیاوردم که از حرفش ناراحت شدم..از پیشش رفتم گفتم ی کم میوه بیارم بخوریم..یه بار که خیلی از دست خواهرم خیلی عصبانی بودم گفتم اصلا دیگه عروسیش نمیرم.حالا شوهرم میگه مگه خودت نگفتی؟پس نمیریم..بیخودی میگه چون من گفتم.منم گفتم حالا تو عصبانیت ی چیز گفتم..گفت نه نمیریم..:47::54::54:
- - - Updated - - -
حس میکنم همش کشکیه ..نمیدونم..آخه اصلا کارایی که من دوست درامو نمیکنه..به فکرم نیست..نمیدونم..اونجوری که دلم میخاد بهم توجه نداره مصلا میگم اگه واقعن منو دوست داره چرا شهرمون میریم ی هفته منو نبینه تلفنی حرف نزنه اس ام اس نزنه اینه خیالش نیست؟؟
در مورد مو مش کردن زودی ازش پول بگیر برو موهاتو مش کن تا منصرف نشده وقتی یه چیزی ازت میخواهد فوری انجامش بده مخصوصا تو این زمینه ها
درمورد عروسی خواهر هنوز که معلوم نیست عروسی کیه تا زمان عروسی یه فکری به حالش میکنیم فعلا نگران نباش الکی فکرتو مخشوش نکن
درمورد شهر خودتون که یه هفته سراغ ازت نمیگیره گفتم که یه مدت کاری به کارش نداشته باش و تحمل کن شوهرم بهم گفت من میام شهر خودمون میخوام مجرد باشم فرض کن شوهرت تو هم همینو میخواهد
درمورد اینکه میگی اون کارایی که من میخوام نمیکنه یعنی اونجور که دوست داری ابراز علاقه نمیکنه؟ واسه اینه که زبون مردا فرق داره باید زبونشونو یاد بگیری
سلام طناز جان
من معمولا برای کسی نمینویسم چون خودمومشاور نمیدونم و میگم نکنه اشتباه بگم و مشکلی توی زندگیا پیش بیاد و خیلی وقتا هم واقعا نمیدونم راه حل چیه
اما همیشه تاپیکا رو میخونم تا نکات اموزنده رو یاد بگیرم
و اما در مورد شما
منم مثل شما یه مدت فکر میکردم شوهرم خانواده شو بیشتر دوست داره و به من اهمیت نمیده ( حتی شوهرم توی یه برحه ای دقیق و واضح و با صراحت اینو ابراز کرد)
خیلی زمان برد تا فهمیدم نوع دوست داشتن ادما و نوع ابرازشون با هم فرق داره
واقعا از ته دلت بخواه که ویژگی های مثبت شوهرتو ببینی
مطمئن باش روابطتون توی خونه خودتون روی رفتار شوهرتون زمانی که شهرستان میرید خیلی تاثیر گذاره
پس سعی کن تمام توصیه ها رو عملی کنی و یه زندگی عالی بسازی اونقدر که حتی خودت دلت نخواد که برین شهر پدر مادراتون
من 2 سال پیش توی یه دوره 3 ماهه خیلی به توصیه های مشاورای سایت عمل کردم ( زمانی که هنوز عضو نبودم و فقط خواننده بودم) باورت نمیشه بعد از 3 ماه توی تعطیلات تاسوعا عاشورا به شوهرم گفتم من میرم خونه مامانم شما هم برو خونه مامانت برای 2 شب، باورت نمیشه که بعد از 2 روز شوهرم تماس گرفته بود با موبایلم و پیغام گذاشته بود که دلم خیلی برات تنگ شده، کی بیام دنبالت؟
گرچه بعدش به خاطر مسائل دیگه زندگیم بهم ریخته شد ولی فکر میکنم مزه خوب اون دوران هنوز زیر دندون هر دومون هست
عزیزم
یه نکته دیگه هم اینکه باور ذهنی خودت رودر مورد طریقه محبت کردن مرد به زن تغییر بده
شما هم مثل من و خیلی های دیگه یه ساخته ی ذهنی داری که مثلا مرد باید این جوری باشه..... اونجوری رفتار کنه.... در جواب قربون صدقه من باید اینو بگه یا اونو جواب بده....
طناز جان، این مسائلو رها کن
تو درگیر ساخته های ذهنی خودت هستی
جور دیگه نگاه کن، ببین شوهرت برای ابراز محبتش به تو چی کار میکنه، ببین کلامی محبت میکنه، یا نوازش میکنه یا.... سعی کن اینو بشناسی
گلم تا وقتی محبت شوهرت رو با محبت ساخته ذهن خودت مقایسه میکنی محبت و توجه اونو نمیبینی و به دلت نمیشینه و فقط تفاوت نوع محبت مورد انتظارت با چیزی که دریافت میکنی رو میبینی
وقتی محبتشو شناختی باید از اون لذت ببری، دیگه نگو به دلم نمیشینه،
وقتی از محبتش لذت بردی بهتر میتونی توی ارامش فکر کنی و به توصیه ها عمل کنی و کم کم احساس مفید بودن رو به شوهرت هم منتقل میکنی و اروم اروم شوهرت هم سعی میکنه به تو نزدیک تر بشه
روابط خودتون توی خونه تون که بهتر شد بعدا میتونی روی روابطتون توی شهرستان مانور بدی ولی الان نه
خانومی به پستای دوستان توجه کن ، همشون پر از نکات اموزنده ست، خصوصا پستای سرافراز عزیز
شاد باشی گلم
نمیدونم آخه الان اصلا دلم نمیخاد مو مش کنم.میخام واسه عروسی خواهرم ی دفع تغیر کنم..حالا فعلا ی رنگه دیگه میکنم.بهار جان ما الان حدوده ١ساله میریم شهرمون اون میره خونه باباش منم خونه بابام..چون خانواده اون اینجوری میخوان..یجوری برخورد میکنن اندازه کافی اونجا باهم هستین میاین اینجا تو نیا خونمون..یا مثلا من میرم اونجا همش میگن سختمونه .بعدشم اصلان من نمیگم همش باهم باشیم.میگم حداقل زورش نیاد ی تلفن یا اس ام اس بزنه یا بیاد منو ببینه..البته اینم بگم تو این ١سال همش واسه این کارش هرس خوردمو غر زدم.ولی آخرش من عادت کردم و اون اصلا تغیر رویه نداد.
- - - Updated - - -
نمیدونم آخه الان اصلا دلم نمیخاد مو مش کنم.میخام واسه عروسی خواهرم ی دفع تغیر کنم..حالا فعلا ی رنگه دیگه میکنم.بهار جان ما الان حدوده ١ساله میریم شهرمون اون میره خونه باباش منم خونه بابام..چون خانواده اون اینجوری میخوان..یجوری برخورد میکنن اندازه کافی اونجا باهم هستین میاین اینجا تو نیا خونمون..یا مثلا من میرم اونجا همش میگن سختمونه .بعدشم اصلان من نمیگم همش باهم باشیم.میگم حداقل زورش نیاد ی تلفن یا اس ام اس بزنه یا بیاد منو ببینه..البته اینم بگم تو این ١سال همش واسه این کارش هرس خوردمو غر زدم.ولی آخرش من عادت کردم و اون اصلا تغیر رویه نداد.
- - - Updated - - -
نمیدونم آخه الان اصلا دلم نمیخاد مو مش کنم.میخام واسه عروسی خواهرم ی دفع تغیر کنم..حالا فعلا ی رنگه دیگه میکنم.بهار جان ما الان حدوده ١ساله میریم شهرمون اون میره خونه باباش منم خونه بابام..چون خانواده اون اینجوری میخوان..یجوری برخورد میکنن اندازه کافی اونجا باهم هستین میاین اینجا تو نیا خونمون..یا مثلا من میرم اونجا همش میگن سختمونه .بعدشم اصلان من نمیگم همش باهم باشیم.میگم حداقل زورش نیاد ی تلفن یا اس ام اس بزنه یا بیاد منو ببینه..البته اینم بگم تو این ١سال همش واسه این کارش هرس خوردمو غر زدم.ولی آخرش من عادت کردم و اون اصلا تغیر رویه نداد.
- - - Updated - - -
ستایش عزیز خیلی ممنون که به پست من سر زدی..من دارم سعی خودمو میکنم ولی بازم ی جاهایی گیر میوفتم که نمیدونم باید چی بگم یا چه رفتاری کنم..
- - - Updated - - -
ستایش عزیز خیلی ممنون که به پست من سر زدی..من دارم سعی خودمو میکنم ولی بازم ی جاهایی گیر میوفتم که نمیدونم باید چی بگم یا چه رفتاری کنم..
- - - Updated - - -
ستایش عزیز خیلی ممنون که به پست من سر زدی..من دارم سعی خودمو میکنم ولی بازم ی جاهایی گیر میوفتم که نمیدونم باید چی بگم یا چه رفتاری کنم..
عزیزم خوب بگو نمی ریم عروسی.خواهرت تو رو هم اذیت کرده،ولی بهش بگو به خاطر احترام خانوادت بهره بریم،به شوهرت بگو تو برام از همه مهم تری ولی اگه می شه عروسی بریم که دل منم نشکنه
ببین طناز تو هم داری عروسی خواهرتو به نیاز شوهرت ترجیح میدی میخام واسه عروسی خواهرم ی دفع تغیر کنم.. چرا واسه شوهرت یه دفعه ای تغییر نکنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
شایدم همین حرفت باعث شده بگه اصلن نمیریم عروسی خواهرت که بری زودتر موهاتو مش کنی و منتظر اون موقع نمونی
خوب شاید واقعا سختشونه برای پدر مادر منم سخت بود که شوهرم بیاد خونه ما بخوابه چون خونه مون کوچیک بود البته شوهرمم نمیومد واسه منم سخت بود برم اونجا بمونم چون برادرشوهرم بود البته اونم منو نمیبرد منم هیچ وقت اصرار نمیکردم البته ناهار یا شام میومد منم میرفتم ولی واسه خواب نخود نخود هرکه رود خانه خود
باید درکشون کنی سخته ولی اینکه اصلن همو نبینین هم درست نیست
بهونه کن دلم براشون تنگ شده یه ساعت برو و برگرد اصرار نداشته باش طولانی بمونی یا شب بخوابی
همونطور که بقیه گفتن محبت کردن مردا فرق میکنه باید ببینی چطوری بهت محبت میکنه خیلی باید ظریف باشی بذار یه نمونه از محبت شوهرم بگم که برایمن یه چیز خیلی عادی بود ولی خودش به زبون آورد
من سیب زرد دوست دارم و شوهرم سیب قرمز همیشه وقتی میرفتیم خرید از هر دو نوع میخریدیم و این کاملا برام عادی بود تا یه بار قهر بودیم من براش لیست نوشتم میوه بخره اون رفت هم سیب زرد خرید هم قرمز بعد گفت چون تو رو دوست دارم رفتم سیب زرد خریدم وگرنه فقط قرمز میخریدم اگه این حرف و بهم نمیزد من هیچ وقت نمیفهمیدم که مخصوص برای من سیب زرد خریده چون یه چیز خیلی عادی بود برام
حرفه مو مش کردنو خودم گفتم.تازه اون گفت اگه مش یا بلوند کنی ی تاره موتم نباید دیده بشه..بعدشم بهار جان من ی عروس بیشتر نیستم خونشون خیلی بزرگه .آخه این درسته که میگن اصلا نیارش اینجا؟الانم از قصد نمیاد با خانواده من آشتی کنه که من اونجا نرم..:97:
- - - Updated - - -
titititi این کارش دقیقن یه نمونه از کارشه که میگم دستم نداره..اصلا به خواستهای من توجه نمیکنه..یعنی واقعن نمیفهمه عروسی ی دونه خواهرم واسم چقد مهمه؟
طناز انتظار داشتی چی بگه خوب وقتی خوشگل میشی دلش میخواد مال او باشی نباید از حرفش ناراحت بشی تازه باید خوشحالم بشی که روت حساسه نمیخواد کسی چپ نگاهت کنه
من میگم تو ارتباط تو قطع نکن برو زیاد نه در حد یه احوال پرسی نیم ساعته یه ساعته اینجوری ارزشت سر جاش محفوظ میمونه تازه کسی بهخاطر 1ساعت تورو بیرون نمیکنه یا تیکه نمیندازه اگه هم تیکه پرونی کردن درواقع خودشونو کوچیک کردن تو پیش وجدان خودت سربلندی
شوهرت نمیاد آشتی کنه نیاد ولی تو برو کم کم اونم متوجه میشه که کارش اشتباهه
- - - Updated - - -
طناز بیا فعلا بحث شهرستان و عروسی خواهرت و بذاریم کنار
از اوضاع و احوالت تو خونه بگو؟ تونستی علایق شوهرتو کشف کنی؟
حالا واسه تاسوعا عاشورا بریم میرم رو مخش ببینم چی میشه..ولی میدونم اصلا منو اونجا نمیبره..میگه ozaa مناسب نیست.مطمئنم ١ ساله همینو میگه..