سلام
گویا از کلمه ی مناسبی استفاده نکردم. متاسفم . منظورم از مشکل در روان خدایی نکرده بیماری نبود. ببین مثلا" خود من در روانم مشکل دارم . نه بخاطر مشکل حاد,بلکه بخاطر ترس از خیلی چیزا و ....
ببین تو توی تمام حرفات داری از ناراحتی هات میگی ولی همزمان نگرانی مبادا پشت سر همسرت بد گفته باشی,مبادا از تصمیمت ناراحت بشه. من فکر میکنم تو کمی تا قسمتی اولویت زندگیت رو احساس همسرت قرار دادی و نه آرامش خودت. (البته تا حدی,چون همین که میخوای تصمیم بگیری یعنی بفکر خودت هم هستی)
من گفتم مشاور برای اینکه تو سایت همدردی با توجه به شرایط ایران در مورد زندگی تو قضاوت میشه و ما هم مشاور اختصاصی تو نیستیم. اینجا حتی زنی رو که زیر دست شوهرش له میشه هم بهش نمیگن جدا شو. (امیدوارم مدیران همدردی این مطلب رو علیه خودشون تصور نکنن)
اما مشاور حضوری در کشوری که هستی بنظرم بهتر میتونه کمکت کنه که تصمیم بگیری و با قدرت ادامه بدی(با طلاق یا بی طلاق)