یعنییییییییییییی چی؟ببخشیدا د یوونس،چقد ازش حرصم گرفته
نمایش نسخه قابل چاپ
یعنییییییییییییی چی؟ببخشیدا د یوونس،چقد ازش حرصم گرفته
titititi جان اگه اینجوری بگم به خواهرم میره به برادرشوهرم میگه از اونور باز ضربه میخورم
- - - Updated - - -
حالا ببینین من دیگه چی میکشم..:47:
:54::161::161::161:
- - - Updated - - -
به خدا دیگران زندگیتو خراب کردن تو و شوهرت همدیگرو دوس دارین
اره به خدا..اون پستی که sci گذاشته رو خوندی؟نوشته بود تعارضات بین خانواده ها..عدم مهارت من و همسرم..واقعا درست گفته
الان شما خودتونو بذارین جای من:اگه ببینی بابات جلوی چشمت به خاطر خانواده شوهرت داره میسوزه از یه طرفم نمیخوای زندگی خودت بهم بخوره چکار میکنی؟؟؟بابام اخه بیراهم نمیگه.بدبختی من اینجاست..
بابات راست میگه،ولی این وسط کسی برا زندگی تو کاری نمی کنه،زندگیت الکی داره از بین می ره،یه جوری هر طور شده شوهرتو بکش طرف خودت،فک نکن منت کشیه،ببین خانواده شوهرت نمی زارن شوهرت طرفت بیاد،به این فک کن که اونم دوست داره
بدبختی شوهرمم بی چشم و رو خیلی
منو دشمن خودش میدونه..میگه چرا رفتی پیش خانوادت بدگویی خانوادمو کردی که اینجوری به گوششون برسه..پس حالا هرکار میکنن حق دارن.
دیگه چشمش نمیبینه خانواده اون قبل این موضوع هم به خون من تشنه بودن..اگه به حرف دل من گوش میکرد من نمیرفتم پیش خانوادم حرف بزنم..از اون گذشته هر زنی پیش خانوادش دردو دل میکنه..چمیدونستم مال من اینجوری میشه خواهرم بهم خیانت میکنه..
طناز خواهرت دقیقا چی میخواد؟
برادر شوهرتو دوست داره؟ خوب چرا رفته با یکی دیگه ازدواج کرده؟ عواقب این کارش به زندگی خودش لطمه میزنه و کساییی که داغون میشه اول پدر و مادرت هستن
اگه واقعا شوهرشو دوست نداره و میخواد با برادر شوهرت باشه و برادرشوهرتم اونو میخواد باید از شوهرش جدا شه و با برادر شوهرت باشه تو هم این وسط سعی کن بینشون رابطه برقرار کنی بعد هم بگو من قبلا مانع شدم به اشتباه خودم پی بردم الآن دارم درستش میکنم
البته اگه واقعا مطمئنی که برادرشوهرت واقعا اونو دوست داره و نمیخواد بازیچه اش کنه
این نظر من بود بازم از بقیه نظر بپرس
این اصلا امکان نداره بهر جان..خانواده من اصلا خانواده اونو اصلااااااا قبول ندارن..اونا هم بعید میدونم راضی بشن زن مطلقه واسه بچشون بگیرن تازه با این بد بینی که من ازشون میبینم..
- - - Updated - - -
دیشب واسه شوهرم اس دادم من اخرش میمیرم{عادت دارم اینجوری براش خودمو لوس کنم}
_چیه باز
_1ساعت جواب ندادم.بعد 1 ساعت اس دادم حالم اصلا خوب نیست.چه کار میکنی؟
_تلویزیون میبینم
_جام تو خونه خیلی خالیه؟
_اگه واست مهم بود نمیذاشتی بری
_تو منو زدی صبحم درو قفل کردی رفتی
_من تو رو زدم؟بعدم وقتی تو شبو از خونه رفتی بیرون میخواستی وقتی میرم سر کار درو باز بذارم برم؟من تو رو زدم؟نه تو عوض نمیشی
_واقعا منو نزدی؟پشت گردنم کی زد؟تا نیم ساعت گردنم داشت مور مور میشد
_من نزده ننه بابات اومده بودن برقصن.واسه دعوا اومده بودن.فکر کن میزدم..
_نزدی؟
_کی زدم؟
_همون شب اخر.محکم نزدی پشت گردنم؟
_دقیقا کی اونوقت حالت خوبه؟
_شب اخر لحظه اخر داشتیم دعوا میکردیم تو پشت گردن من نزدی؟؟؟؟
_واقعا خیلی کار درستی.بیخیال ادامه نده.فکر کردم ادم شدی
_من فکر کردم تو ادم شدی.چرا پای کاری که کردی نمی ایستی؟یعنی من دارم بهت دروغ میگم؟
دیگه جواب نداد.منم جواب ندادم..همیشه همینه..اتیش گرفتم از حرفش که بازم مثل همیشه اینجوری حاشا کرد..خانوادگی اخلاقشون اینجوریه..هرکار میخوان میکنن بعدش اینقدر راحت حاشا میکنن..شاخم در اومده بود دیشب به قران..انقدر محکم و مطمئن داشت زیرش میزد دیگه خودمم به خودم شک کرده بودم..
بچه ها باهاش چه جوری رفتار کنم؟؟؟
مشاورای سایت کمک
کمک
کمک
:47::47::325:
تو رو خدا طناز جون رگ خواب همسرت رو پیدا کن. الان بهترین فرصته . از تنهایی همسرت استفاده کن. اگه همسرت به این تنهایی عادت کنه دیگه اوضاعت از این هم هست بدتر میشه. بهش اس های عاشقانه بده و تحریکش کن. سعی کن به سمت خودت بکشونی. از روزهای خوبی که داشتی بگو. اون که با یه اس شکلت تو زود حالتو پرسیده مطمئن باش خواسته عین خودت که دفترچه اتو بهونه کردی اونم حس دوست داشتنش رو بهت منتقل کنه ولی چون مردا غرور دارن مستقیما نمیتونن تو اینجور مسائل حس واقعی اشون رو به زبان بیارن. اونا موقعی هم که اوضاع روبه رواهه زورشون میاد به خانم یه حرف عشقولانه بزنن دیگه با این شرایط چه انتظاری داری؟؟؟؟ از حرفات مشخصه اونم دلش برات تنگ شده ولی نمیتونه مستقیم بگه واسه همین تو باید پاپیش بذاری. یه کم واسه خانواده ات دلت بسوزه. هر روز که تو اونجایی اونا کلی پیر میشن . سعی کن بری خونه ات و قائله رو خاتمه بده.
- - - Updated - - -
اخه دختر خوب این چه اس هایی که میدی؟ انتظار داری با این کله شقی ات جواب میگیری. زده که زده اونروز تموم شده رفته . چرا دوباره حرفش رو پیش میکشی و به خاطر گذشته امروزت رو هم زهر مار میکنی؟ ما گفتیم عشقولانه حرف بزن یا خرمن های قبلی رو هوا کن؟ اگر هم گفتی و حاشا میکنه چرا دیگه هی کشش میدی؟ فکر میکنی گردن میگیره و معذرت خواهی میکنه؟ عمرا. پس هر حرف و حدیث و حرکتی که بینتون پیش اومده رو فراموش کن و تنها روی برگشتنت زوم کن.
طناز جون ما هر چی میگیم باز تو راه خودتو میری.:97: به جای اینکه حس خوبشو نسبت به خودت تحریک کنی دوباره روزهای تلخ رو به یادش میندازی؟
اخه kmr من حرفی از گذشته نزدم اون گفت چرا رفتی؟
یه جوری برخورد میکنه انگار من بی دلیل رفتم.اصلا نمیخواد حتی قبول کنه رو من دست بلند کرده:97::161:
- - - Updated - - -
حرفاش اتیشم میده میگه ننه بابات واسه دعوا اومده بودن