-
بله کاملا ناخواسته البته تا کلی وقت هم به من نمی گفت میرفت دکتر می گفت کیست دارم البته چون همش با هم قهر بودیم تنها می رفت دکتر.تا اینکه یه بار دفترچه و نتیجه سونورو بردم پیش یه دکتر که بهم گفت مربوط به بارداریه 2.5 ماهشه بعد اومدم خونه تا دو سه روز بهش میگفتم چیز خاصی نمیخوای بهم بگی؟ می گفت نه تا خودم همه چیزو گفتم اونم خیلی راحت گفت دلم نمیخواسته بهت بگم هرچی دیرتر میفهمیدی بهتر!!!گفت واسه اون اولی چه گلی به سرم زدی :grief: به خدا من خیلی عاطفی تر از این حرفام که اون بخواد اینقدر بی انصاف باشه
-
ببخشید اینو میگم. همسر شما تعادل روانی ندارد.نقطه ضعف شما رو گرفته تا اقدام به خودکشی میکنه شما حساسیت به خرج میدید و ایشون دارند سو استفاده میکنند.بهش محبت کنید ولی نه بیش از اندازه.به نظرم پیش یه روانپزشک ببریدش و شما هم کمکش کنید نگران نباشید انشاالله حالشون خوب میشه
-
دل عزیز چه قدر گفته هات زیبا بود
من چندین بار دلیل مخالفتش با کارم رو پرسیدم میگه از وقتی رفتی عوض شدی بی مسئولیت شدی بی عار و درد شدی هرکی هر چی بخواد بهت میگه ، میگه یه عالمه حرف پشت سرت هست خونوادت میگن داداشت نون تو سفرمون میزاره یا مثلا بعضی وقتا داداشم زنگ می زنه کاری براش انجام بدم می گه نرو ببینم چی می شه ببینم فردا میگه تو اخراجی؟ اصلا میشینه به چیزای بی مورد فکر میکنه البته نا گفته نماند طبیعیه چون صابکارم داداشمه یه سری مسایل خانوادگی و کاری قاطی شه مثلا حالت عادی برادرم واسه کارای شخصیش از من کمک نمیخواد چه برسه که بخواد دستور بده ولی از وقتی کارمندش شدم یه سری کارا البته خیلی جزیی ازم میخواد شاید یکم لحنش دستوری باشه مثلا بچش رو ببرم کلاس یا یه دسر به باغش بزنم ببینم در چه حاله یا....ولی خوب من همه اینا رو دو سال پیش کامل براش باز کردم الان حق شکایت نداره
-
شما اون جلسه رو ترتیب بده و بذار این حرفها رو باز هم بزنه؛ اما این بار بعد از گفتن حرفاش از ایشون درمورد احساساتش سوال کنه، ببین چه حسی بهش دست میده وقتی شما این کارها رو انجام میدید.
با این جلسه ایشون احساسا و قلبا به شما بیشتر نزدیک میشن و میفهمن که دغدغه ی ایشون دغدغه ی شما هم هست.
در ضمن یه رفتار خیلی ریز هم میتونید انجام بدید تا کم کم دید همسرتون نسبت به کار شما و برادرتون تغییر کنه.
ایشون میخوان استقلال داشته باشید و این خیلی خوبه؛ اما نه شما راهش رو خیلی خوب بلدید، نه همسرتون میتونند خیلی راحت با حرفهاشون با شما صحبت کنند.
من فکر میکنم یه چند باری که همسرتون هم پیش تون بودند؛ وقتی برادرتون کاری از شما خواستند که خیلی هم واجب نبود تا شما انجامش بدید، در واقع ه بیشتر شخصی بود تا کاری، به صورتی انجام اون کار رو نپذیرید که دلیلش این باشه که میخواید بیشتر به خانومتون برسید یا بچه تون.
مثلا وقتی برادرتون از شما میخوان که بچه ی ایشون رو برید و برسونید: " خیلی راحت بگید؛ راستش داداش امروز نمی رسم این کار رو انجام بدم. وقتی گفت چرا؟ بگید آخه! با خانومم داریم میریم مثلا خرید." یا " به دخترم قول دادم امروز با مامانش ببرمش پارک." یا " چشم؛ اول میرم خریدهایی که خانومم نوشته رو انجام میدم؛ آخه لازم داره؛ اگه وقت کردم حتما؛ یا امروز نوبت سونو داره خانومم نمی رسم. شرمنده"
باید یه جورایی یکی در میون رسیدگی به خانومتون و بچه هاتون رو توی اولویت قرار بدید. این جوری هم خانومتون خیالش راحت میشه که شما میتونید قاطعانه به برادرتون جواب رد بدید. هم اینکه برادرتون متوجه میشن که خارج از محیط کاری؛ شما هم مسائل و دغدغه های زندگی خودتون رو دارید.
بعضی وقت ها هم نیازی نیست که شما همه چیز رو برای همسرتون تعریف کنید. یعنی نمیخواد که دروغ بگید؛ اما نیازی هم نیست که ایشون همه چیز رو بدونن. مثلا اینکه سر راه یه کار جزئی واسه برادرتون انجام دادید؛ چیزی نیست که حتما بگید. چون میدونید خانومتون روی این مساله حساسه!
بعدشم مساله ی بی عارشدن و بی مسئولیت شدنتون رو از نظر خانومتون حتما بازش کنید. یعنی دقیق از ایشون بخواید که بگن منظورشون چیه؟ شما چه کاری واسشون انجام نمیدید که ایشون فکر میکنند شما بی مسئولیت شدید.
موفق میشید این مشکل کوچیک رو مدیریت کنید . میدونم.:72:
-
مسءولیتهای یه کودک 2 ساله ،بارداری مجدد اونم ناخواسته ،شرایط کاری شما........کافیه تا هم خانومتون و هم شما خسته بشین و کار بکشه به قهرظولانی و حرف از خوکشی . دوتاتون بی حوصله شدین و کم اوردین البته خانومتون بیشتر و حق هم دارین . شاید هم اصلااز همین بارداری ناخواسته خیلی ناراحته و امادگیش رو اصلا نداشته . شما تمام تلاشتون رو بکنید که سر صحبت رو باهاش بازکنید فعلا تمام تمرکزتون باید رو این باشه که بتونید باهاش حرف بزنید تا معلوم نشه تو دلش چی می گذره شما نمی تونید حرکت مفیدی انجام بدین البته می دونم این کارو کردین و نتیجه نداده ولی بازم سعی کنید و زود خسته نشید و با صبر و حوصله زیاد این کارو بکنید مطمءن باشید جواب میده . روشی که del عزیزبرای صحبت کردن گفتن رو انجام بده توکل به خدا یکبار دیکه هم امتحان کنید و نا امید نشید خواهشا.
-
یاسمینای عزیز یعنی میگی کمتر محبت کنم؟ خودمم احساس میکنم داره سو استفاده میکنه ولی میدونم وقتی صحبت از مردن میکنه کاملا جدیه و انجامش میده حتما و شوخی یا واسه جلب توجه نیست
خانم دل گرامی برادرم منو برده سر کار با حقوق خوب اگه دو تا کار هم که میخواد براش انجام ندم که نمیشه چرا خانمم نباید یکم درک داشته باشه چرا خوبیاشون رو نمیبینه!بعدم اینکه برادرم خیلی رو این چیزا حساس فکرش رو هم نمیکنه از من کاری بخواد من بگم نه اخر بی معرفتیه
چرا خانمم خودش و فکرش و اصلاح نکنه!!!
-
من نگفتم محبت نکنید گفتم محبت کنید نه بیش از اندازه.یعنی فقط مشکل خانم شما برادرتونه؟من اینطور فکر نمیکنم.یه سوال احیانا کسی از دوست واشنا هست که تحریکش کنه؟من یه چیز دیگه رو هم بگم اگه زن احساس کنه که محبوب شوهرش نیست از خونه و زندگی بیزار میشه.همش افسرده ست.ولی شما فرمودید که بهش محبت میکنید.احساس میکنم محبت های شما داره اثر سو رو خانمتون میزاره.متعادل باشید.اگه با شما صحبت میکنه با پاسخ کوتاه مثل بله و سعی میکنم و غیره موضوع رو کوتاهش کنید تا تبدیل به جرو بحث نشه.سعی کنید سکوت کنید هر چند خیلی سخته.کاری کنید از رفتارش پشیمان بشه البته با نرمی و ملایمت
- - - Updated - - -
من نگفتم محبت نکنید گفتم محبت کنید نه بیش از اندازه.یعنی فقط مشکل خانم شما برادرتونه؟من اینطور فکر نمیکنم.یه سوال احیانا کسی از دوست واشنا هست که تحریکش کنه؟من یه چیز دیگه رو هم بگم اگه زن احساس کنه که محبوب شوهرش نیست از خونه و زندگی بیزار میشه.همش افسرده ست.ولی شما فرمودید که بهش محبت میکنید.احساس میکنم محبت های شما داره اثر سو رو خانمتون میزاره.متعادل باشید.اگه با شما صحبت میکنه با پاسخ کوتاه مثل بله و سعی میکنم و غیره موضوع رو کوتاهش کنید تا تبدیل به جرو بحث نشه.سعی کنید سکوت کنید هر چند خیلی سخته.کاری کنید از رفتارش پشیمان بشه البته با نرمی و ملایمت
-
سلام
من با شیدا و یاسمینای عزیز موافقم
بنظرم ربطی به بارداریش نداره
ایشون بنظر میاد کلا تعادل روانی ندارن یه موقع خیلی خوبه و یه موقع خیلی بد (دلیل نداره بگن تو گفتی سقط جنین کن.....یا خودشو بخاد از ماشین پرت کنه بیرون)
بنابر تجربه ی من ایشون از بچگی کمبود محبت داره+
شما خودتونم قاطعیت مرد ها رو ندارین.شما که نباید منتظر بشینین براتون تعیین تکلیف کنه ازون کار بیا بیرون و برو سر فلان کارو و تو پولت حرومه و بچه خانوادت نیستی و ....
دلیل نمیشه بخاطر حسودی های این خانم به داداشای مجردتون (ماشین) و داداش پولدارتون (بساز بفروش) پول زحمت کشیده ی شما، حروم باشه
مشکل از شما است که شل و ول هستین و قاطعانه در نقش مرد و تکیه گاه رفتار نمیکنید.
ایشونم 1-حسوده،2-کمبود محبت داره 3-از اخلاق قاطع نبودن شما داره سو استفاده میکنه
یه خورده قاطعیت نشون بدین
بعد که کنترل اوضاعو در دست گرفتین محبت هم کنید و بهش توجه نشون بدین.
(همینطور که خودتون هم اشاره کردین) به خاطر بارداریش نیست
ویزیت متخصص روانپزشکی هم توصیه میشه.(شاید اختلال دوقطبی-مانیا...) داشته باشن.
:72:
-
پ شاید شما زیادی بهشون محبت کردید و بد عادت شدن ولی هر چی که هست ایشون الان باردارن شما باید با ایشون کنار بیان تا به سلامت وضع حمل کنن اونوقت شما یه نتیجه کلی برای خودتون و زندگیتون بگیرید
این رو به همه دوستان میگم واقعا که درست نیست که تا یکی اخلاقش خوب نباشه بهش دو قطبی بودن و بیماری های روانی بچسبونیم چون کم کم روی روح روان خودتون تاثیر میزاره و مریضی وسواس میگیرید اونوقت که خودتون باید به دکتر مراجعه کنید و زیر نظر باشید
میدونید مثل این میمونه طرف سرما خورده میره دکتر دکتر به جای یک قرص آمپول بگه باید عمل بشی
لطفا شما که نه مدرکشو داریدو نه تجربه و نه اینکه از روبرو ایشون رو حتی دیده باشید برای ایشون نسخه نپیچید مخصوصا دوقطبی بودن این حرفا رو
خود دکتر پنداری هم یه بیماری هست واقعا
دوست عزیز همسر شما نهایتا افسرده باشن اونم مرز افسردگی چون آدم افسرده هیجا نمیره نمیتونه اصلا کار خونه انجام بده فقط میشینه گریه میکنه اصلا شاد سرزنده نیست حتی یک لحظه اگرم باه اون طراوت نداره انگار مشخصه که ناراحت و خسته است که همسر شما اینجوری نیستن با توجه به گفته های شما
خانومتون خسته است لطفا همراهیش کنید لطفا نشون بدید به حرفاش فکر میکنید اگر بچه ها و زنتون و زندگیتون دوست دارید
- - - Updated - - -
یه صحبت دیگه آدم افسرده با حرف اینا حالش خوب نمیشه حتمی صحبتهای دکتر و اگر لازم بود دارو براشون تجویز میشه
شما خاهنومتون تجربه کنید امروز حرفای دل عزیر بگیئ ببین خوشحال نمیشه باهاتون همراهی نمیکنه
یک انسان داریم ناراحت از مطلبی چون براش حلش نکردید و احساس میکنه که حق با اونه
یک انسان داریم افسرده است شما هر کاری هم که بکنید بازم توی خودش و با خودشم قهر و ناراحت بی دلیل یه دفه گریه میکنه حتی اگر شما محیط مناسبی هم براش مهیا کرده باشید
واقعا باید برای آقایون به نظرمن در مورد خانوما کلاس بزارن یه سری حرفا درست نیست اینجا گفته بشه مثلا خانوما توی دوران بارداری هورمون هاشون بالا و پایین میره و اصلا دست خودشون رفتاراشون نیست بضیا حتی به شوهرشون ویار پیدا میکنند یا یه وقتایی از ماه اعصاب ندارن اونم بخاطره همون هورمون ها و این چیزها
حالا اگر نرااحتی از یه رفتار خاص رو هم داشته باشن که توی اون مدت بیشتر ناراحت میشن ولی لطفا اشتباه نگیردی با افسردگی
یا مثلا بعد از زایمان اونم دوباره به خاطره پایین و بالا شدن سطح هورمون ها و جدا شدن از جنینشون یه ناراحتی هایی احساس میکنن حالا اگر از از یه رفتاری ناراحت باشن که خوب حالشون بد تر میشه اگر نتونستید این ناراحتی حلش کنید حالا هر جور شده با همراهی کردتون بهش روحیه دادن قوت قلب بودن براش مواظبش بودن توی فاز افسردگی کم کم میرن اگر هفته ای یه بار گریه میکردن بی دلیل به دوبار کم کم افسردگی میگیرن
زن مثل یه گل میمونه اگر بهش نرسید پزمرده میشه
- - - Updated - - -
ولی گلم یه قواعد خاصی داره برای نگهداریش مثلا اگر زیاد جلوی نور خورشید باشه پزمرده میشه
-
عزیزم من گفتم با روانپزشک مشورت کنن.
بعد به سابقه ای که ایشون میدن دقت کنید،صرفا به زمان بارداری مربوط نیست.شما شاید تجاربی از اون دوران دارید که نمیشه به همه تعمیم داد.