نوشته اصلی توسط
matinalone
ابی بیکران ابرازعلاقه ازطرف من نبود حدودیه سال من اصلاعلاقه ای به ایشون نداشتم کم کم خودشون باحرفهایی که زدند دلم رابه دست اوردند ووابستم کردند بعدمن ابرازعلاقه کردم اون هم چندباربه تعدادانگشتهای دست نه بیشتر.بله خوب این شگردشون برای وابسته کردن شما بوده اول خودشو عاشق
دلبسته شما نشون میده همون که مطمئن شد به مقصدش رسیده ایندفعه شرو کرده به بی محلی و بی اعتنایی
اون خوب شما رو شناخت میدونست که وابستگس پیدا کردی به همین راحتی ول کنش نیستی و اون هم از این توجه تو لذت میبرده
چون میدیده هر بهت بی اعتنایی کنه تو بیشتر جذبش میشی! کلا این ادم مریض بوده!
ازاین که بازیچه شدم ناراحتم ازاینکه غرورم رابه پای این فردگذاشتم ناراحتم درسته اشتباه کردی ولی تو هم یه ادمی اونم یه دختر پر از احساس وساده و معصوم که گول خوردی .....ولی جلوی ضرر رو هر جا بگیری منفعته! اصلا خودتو سرزنش نکن به نظرم اون ادم لیاقتشو نداشته به خودت بقبولون که این وسط اون بوده که ضرر کرده
چون دختر پاک و مهربونی مثل تو رو از دست داده ودیگه شانسی نباید داشته باشه تو زندگی کسی مثل تو سر راهش قرار بگیره!
مطمئن باش مطمئن!!!!!!!! باش...... حتما یه روزی حسرت اینو میخوره که چرا تو رو راحت از دست داده و جواب این دلشکستنش رو هم حتما میبینه شک نکن!
الان من رااحمق فرض میکنه دق میکنم درحالیکه نمیدونه اعتمادبیش ازحدداشتم احمق نبودم . همون که تو مقاومت کنی و به هیچ عنوان دیگه طرفش نری و شمارتو عوض کنی وبه زندگیت برسی خودش متوجه میشه که احمق اون بوده نه تو!!! چون تو راحت گذاشتیش کنار...اون خودش میدونه که تو نیتت خیر بوده ...خودش بوده که نامردی کرده!!!
ازاینکه من راساده فرض کردوبازیچه شدم میسوزم ساده بودم تجربه ای هم نداشتم اینهاداغونم میکنه