در قسمت انجمن ها
روی هر موضوع یا انجمنی که کلیک کنی
بالا سمت راست یه کادری هست برای "ارسال موضوع جدید"
نمایش نسخه قابل چاپ
در قسمت انجمن ها
روی هر موضوع یا انجمنی که کلیک کنی
بالا سمت راست یه کادری هست برای "ارسال موضوع جدید"
سلام بیتا خانم. من قبلا هم در این تاپیک نظر گذاشتم و توصیه کردم شوهرت رو راحت بذار و سعی کن البته در ظاهر خودتو یه کم ازش دور کن تا جای خالیتو احساس کنه. تو الان دوست داری همه کاراشو بهت بگه و از همه چیز با خبر باشی ولی عواقب این کارت در آینده به خودت برمیگرده چون شوهرت هم یاد میگیره تو رو کنترل کنه و همه اش ازت بخواد هر جا میری بهش بگی هر کاری میکنی قبلش بهش بگی.ولی خوب هر کسی دوست داری یه مقدار ازادی در رفتارش داشته باشه. من نمیگم شوهرت کار درستی کرده بدون تو مسافرت رفته ولی میتونی اینطوری فکر کنی که شاید جمعشون خانوادگی بوده یا چند تا غریبه اونجا بودن که شوهرت نمیخواسته تو معذب باشی. یک مشکل تو اینه که از هر رفتار شوهرت بدترین دلیلشو تصور میکنی و سعی نمیکنی به قضیه مثبت نگاه کنی. تا حالا به شوهرت گفتی دوست داری باهاش مسافرت بری؟ یا اینکه وقتی نیست چه حالی داری؟ از دلتنگیت گفتی؟ وقتی برمیگرده ازش چجوری استقبال میکنی؟ ببین تو باید با دست پس بزنی با پا پیش بکشی! خیلی وقتی نیست بهش گیر نده کجایی چکار میکنی یا سعی نکن از مسائل خصوصیش سردر بیاری این کار هر کسی رو ناراحت میکنه ، زیاد تماس نگیر، زیاد اس نده ولی وقتی میاد پیشت خیلی خوب باهاش برخورد کن یا وقتی یه ذره تغییر در رفتارش میبینی تشویقش کن بهش بگو از رفتارش خوشت اومد ازش به خاطر چیزایی که برات میخره هر چند کوچک تشکر کن تا این رفتاراش تکرار بشه. امیدوارم هر چه سریعتر رابطه ات با همسرت خوب بشه. موفق باشی.
سلام بیتا جونhttp://oshelam.persiangig.com/image/...dancegirl2.gif
بهت پیشنهاد میکنم کتا مردان مریخی زنان ونوسی رو به صورت انلاین از نت بگیر خ کمکت میکنه
اتفاقا من دیروز یه سر فصلشو خوندم در مورد این بود که چطور دلخوریامونومطرح کنیم یه شگرد داشت به اسم نامه دوستانه حتما بگیر و بخونش
مرسی دوست خوبم
ولی نمیدونم باورت میشه یا نه که شوهرم به هیچ عنوان خونمون نمیاد و تا هفته هاهم اگه من ازش درخواست نکنم نمیاد پیشنهاد بیرون رفتن بده چه برسه به اینکه بتونم ازش استقبال کنم. اون دیگه برام بدون درخواستم هیچ کادویی نمیگیره حتی کادوی تولدم که دیگه منم بهیچوجه ازش درخواستی نمیکنم تا خوشحال شه ،چه برسه به اینکه ازش تشکر هم کنم.
اتفاقا زیاد گفتم که دوسدارم باهم بریم مسافرت و همه تو دوران عقد میرن مسافرت، ولی نمیدونم چرا اون نمیخواد، البته به احتمال زیاد بخاطر خسیس بودنشه که خرج نکنه.
یه ویژگی دیگه شوهرم خودخواهی و جدا دونستن خودش از همسرشه که کوچکترین چیزی که به سودش باشه انجام میده مث همین مسافرت حتی اگه به ضرر و باعث ناراحتی و مخالف نظر زنش باشه. ولی من هدفم فداکاری و درک و یکی شدنمونه به عنوان زن و شوهر . ...
منم قبول دارم حساسم و میتونستم بی خیالتر باشم و باید بیشتر رو خودم کار کنم ولی واقعا کسی میتونه با داشتن چنین همسری شاد باشه و شاکی نباشه ؟
بیتا جون چرا اساسی فک نمیکنی عزیزم برای ساختن زندگی باید جنگید اما تا زمانی که بدونی بعداز تلاش و سختی ارامشی هم هست
درسته که تو حساسی اما شوهرت یکم داره زیاده روی میکنه
به نظرم هرچه سریعتر بشین باهاش حرف بزن همه چیزایی که اینجا مینویسی رو بهش بگو شاید اونم حرفایی برای گفتن داشته باشه بااین کارا فقط داره فاصله بینتون زیاد میشه
درسته گذر زمان و صبرخوبه اما نه تا اینجایی که شما پیشرفتی این سردی و جدایی شما خطرناکه
اون نمیاد سمتت توم نری خب این کمکی به اوضاع نمیکنی سعی کن بیشتر جلو چشش بیای به زور ببرش بیرون
به زور دعوتش کن خونه اون باید در طول روز برای تو وقت بذاره اگه قرار بود اینجوری هرکی برای خود باشه ،نه مهری بدی نه مهری بگیری خب فرقی با مجردی نداره پس باهاش حرف بزن