سلام
من نميدونم هر دختري اينجا مياد بهم كمك كنه چرا بعد چند پست خبري ازش نميشه!!!!ايراد كار كجاست؟
نمایش نسخه قابل چاپ
سلام
من نميدونم هر دختري اينجا مياد بهم كمك كنه چرا بعد چند پست خبري ازش نميشه!!!!ايراد كار كجاست؟
به دلایل مختلف گلم:
دلیل اصلی: نداشتن حرف جدید و گفتن هر انچه به ذهنشون می رسیده
ولی حقیقتش من با دیدن پاسختون به جناب فقط خدا هنگ کردم!!! دیگه تصمیم گرفتم پستی نزارم!
بعدش هم پستها روی شما خ اثر می زاره از لحاظ احساسی منظورم هست. خدا یناکرده منظور درست منتقل نمیشه شما ناراحت م یشی! همین عزیز
- - - Updated - - -
به دلایل مختلف گلم:
دلیل اصلی: نداشتن حرف جدید و گفتن هر انچه به ذهنشون می رسیده
ولی حقیقتش من با دیدن پاسختون به جناب فقط خدا هنگ کردم!!! دیگه تصمیم گرفتم پستی نزارم!
بعدش هم پستها روی شما خ اثر می زاره از لحاظ احساسی منظورم هست. خدا یناکرده منظور درست منتقل نمیشه شما ناراحت م یشی! همین عزیز
[quote=مهرااد;293448]به دلایل مختلف گلم:
دلیل اصلی: نداشتن حرف جدید و گفتن هر انچه به ذهنشون می رسیده
ولی حقیقتش من با دیدن پاسختون به جناب فقط خدا هنگ کردم!!! دیگه تصمیم گرفتم پستی نزارم!
من حرف بدي زدم؟ميخوام ايرادمو بدونم.من اومدم اينجا تا اگر مساله اي هست حل بشه.
بعدش هم پستها روی شما خ اثر می زاره از لحاظ احساسی منظورم هست. خدا یناکرده منظور درست منتقل نمیشه شما ناراحت م یشی! خب ناراحت بشم.اگر حرف حق باشه وبرداشت درستي بشه قبول ميكنم.
همین عزیز
- - - Updated - - -
سلام فقط خداي محترم.
لطفا برگرديد وبه همه كمك كنيد خيليا دوست دارن شما باشيد.
خودتون ميدونيد چرا گفتم به تاپيك من نياين.در صورتي كه تنها كسي كه هميشه همراهم بود شما بوديد.
من از بعد از اون تاپيك دچار عذاب وجدان شدم.اگر شما تو تالار باشيد وبه بقيه كمك كنيد من كمي راحتتر ميشم.
واسه من نه.واسه دل خودتون وبقيه برگرديد وكمك كنيد.
ديگه نميخوام بيشتر حرف بزنم تا باز مساله اي پيش نياد.
- - - Updated - - -
تاپيك منم بعد دوهفته از رده خارج ميشه.خدارو شكر قفل ميشه تا كسي رنجيده نشه.
- - - Updated - - -
:327::328:
سلام :72:
نقل قول:
تو این محیط و با این شرایط شناخت خیلی سخته.اگر هم تا حالا حرف همدیگر رو فهمیدیم به خاطر شباهتهای احتمالی در شخصیتمون بوده که اونم هرگز صد در صد میسر نمیشه.
وگرنه هر دومون همون ادمیم.چطور آدمي؟
منظورم این بود که نمیشه که ادمها چند ماه همدیگر رو بشناسن و یه دفعه واسه هم به کل ناشناخته باشن.
ای بابا،انگار حالا فرشته مهربان میخواد بره!من کاربر فقط خدا هستم.:311:نقل قول:
لطفا برگرديد وبه همه كمك كنيد خيليا دوست دارن شما باشيد.
میدونم.منم تو این مملکت بزرگ شدم.یه چیزایی رو خوب می فهمم.سخت نگیرید.این هزار بار.من پوست کلفت تر از این هام.نقل قول:
خودتون ميدونيد چرا گفتم به تاپيك من نياين.در صورتي كه تنها كسي كه هميشه همراهم بود شما بوديد.
ای بابا،یه ضرب المثلی هست که می گه " شاه می بخشه،شیخ علی خان نمیبخشه! ".حالا حکایت ماست.اصلا ذره ای خودتون رو واسه اون موضوع ناراحت نکنید.به چه زبونی بگم.زبان خارجه هم خیلی بلد نیستم.اگه محلی هم بگم لو میرم!:311:نقل قول:
من از بعد از اون تاپيك دچار عذاب وجدان شدم.اگر شما تو تالار باشيد وبه بقيه كمك كنيد من كمي راحتتر ميشم.
نکنه من مدیر همدردی هستم و خودم نمیدونم!!!:33:نقل قول:
واسه من نه.واسه دل خودتون وبقيه برگرديد وكمك كنيد.
چه اصراری که بگید بقیه رنجیده میشن.نقل قول:
تاپيك منم بعد دوهفته از رده خارج ميشه.خدارو شكر قفل ميشه تا كسي رنجيده نشه.
میدونید دارم چیکار میکنم.همه چیزایی رو که از کوچکی ارزوش رو داشتم و بهش نرسیدم دارم لیست می کنم.بعضی هاش تقریبا دیگه از دستم رفتن.خب فدای سرم.چاره ای نیست.اما یکی از ارزو هام همیشه این بوده ویولن زدن یاد بگیرم.اونم به چندید دلیل موجه و غیر موجه نشد.تصمیم گرفتم با 31 سال سن تازه شروع کنم.من که نمیخوام بشم ب.م.میخوام واسه دل خودم بزنم.باور نمی کنید چند نفر تو این دو سه روزه سعی کردن رای منو بزنن.اما من این کار رو می کنم.کل دیروز رو گشتم دنبال ساز خوب.ان شاءالله بعدش میرم سراغ گزینه های دیگر لیستم.
شما هم به نظرم یه مدت به خودتون استراحتی بدید.ما یه همسایه داریم که خانوم میانسالیه.خیلی خوش برخورده.ایشون مشاوره بهزیستس هستن.یک روز که مادرم رفت خونشون میگه دیدم چند تا قرص رو داره با هم میخوره.ازش پرسید اون در جواب گفت اینقدر با مشکلات مردم روزام رو شب کردم که خودمم دچار هزار تا مشکل روحی شدم.این عجیب نیست.ما هم نباید خیلی تو این مسائل حل بشیم.این کار تو روحیمون تاثیر میذاره.بهتره گزیده کار بشیم.انتخاب کنیم .حتی تاپیکای این سایت رو.
شما زود نا امید میشید.بعد از دو روز که کسی پستی نمیذاره فکر می کنید که با شما لج هستن و مشکل دارن.واقعیت همونیه که مهرااد گفت.حرفی نمی مونه واسه گفتن.دیگه بیان چی بگن.همه که عین من پررو نیستن.
واقعیت دیگری هم که هست اینه که اقبال با تاپیکهای خیانت و خودکشی و ...هست.خب هیجانش بیشتره.من یه شب شاهد بودم که تو کمتر از دو ساعت یه تاپیک خیانت به نزدیک 70 پست رسید و جالب اینکه خود صاحب تاپیک جمعا 3،4 تا پست نذاشته بود.
در هر صورت امیدوارم محکمتر از همیشه برگردید.:72::72:
راستی حواسم نبود.تو تاپیک خداحافظیتون یه پست گذاشتم و خواستم بچه ها تایید کنن.اما یادم نبود که چون اون تاپیک دیر به دیر پست توش میذارن میره پایین و کسی نمی بیندش.پس ملاک خوبی نبود.
فقط خدا :72::72::72:
********
اول جواب جناب فقط خدای عزیز:بله حق باشماست گاهی فکرمیکنم مخاطب ،یه آشنایی کلی با پستی که میخام بذارم داره وسعی میکنم بعضی جملات رومنقطع واشاره ای بگم تاپست طولانی نشود.اما نکته شما هم درست وبجاست شایدگاهی من کم حوصله ام وپست روبه سرعت تایپ وبه حواشی توجه نمیکنم .
خانم یوسف گم گشته. ببخشیدکه دیرجواب پستت روگذاشتم منتظریه فرصت مناسب بودم تا باصبروحوصله بیشتر جوابتوبدهم.
من قبلا گفتم حدسم اینه زیادی خودتو محدودمیکنی واین باعث مشکلاتی خواهدشد.مثلا بعضی ازافراد اگه یه کم صداشون خش داشته باشه به دلایلی محدودترو حساسترصحبت میکنن تا عکس اون چیزی که درمورد خودشون فکرمیکنن روبروزبدهند
چون اون جنبه ازخودشون رو نمیپذیرن یا هنوز درالگوی دخترخوب،پسرخوب موندن.ومبنای رفتارشون ساخت یک شخصیت یابعضی از رفتارهای محدود،تا افراد موردنظرشون به اونا جلب بشه یاهزاران دلیل دیگه،مثل والدین سخت گیر و ایجادشدن یک کنترلگرآزار دهنده در ذهن که باعث میشود فردمحدودشود.
خیل عظیمی ازانرژی واحساس وافکاری که قراره فردبروزبدهد به این دیوارمحدودشده برخورد ومثلافقط ۴۰درصدش واقعی یاسانشورشده ابرازو۶۰درصدش بازگشت میخوره وممکنه باعث بشه فردبرای ابرازخودش دست به فعالیتهای زیر زمینی بزند.
ازغیبت ودروغ بگیرتا مسائل جنسی ونهایش اینه که هیچکدام ازاینارو هم انجام ندهدوانرژی خالی نشده به شکل افسردگی یا اضطراب یادلسوزیهای بی مورد برای دیگران خالی بشود.
کمال مطلوبش همسری هست که مابهش اعتمادکنیم وبا اواحساسات وعواطف ودغدغه هارودرمیان بگذاریم.البته رابطه خداوند_وبندگی ما محفوظ هست(که خودت دراین زمینه صاحب نظری).
اینم اضافه کنم که منظورم این نیست قبل یابعدازدواجت ۱۰۰درصدبایدابرازشخصیت داشته باشیم همه ماملزم به تقواهستیم وبسیارپیش می آید شرایط رومسنجیم وگاهی سکوت گاهی شمرده شایدم زمانی فریادبزنیم.
امامن فکرمیکنم شما بخشی از وجود وافکارخود روکه قابل ابرازهست محدودمیکنیدوبه جاش احتمالا حساسیت روانتخاب میکنید.همه ماگاهی نیازمندیم گوشه چشمی هم به همسن هامون داشته باشیم تابیشترخودمون روبسنجیم امیدوارم دراین زمینه بامشاورت صحبت کنی.
البته شمابه لحاظ دختربودن وبعضی مسائل محدودیت هایی برای خودتون قائلیدکه به نظرم بایدمنطقی باشه مخصوصا درسنین جوانی وپختگی.درمورداینکه گفتی بایدکسانی اطراف ماباشندتاقابل اعتمادباشند وصادقانه ابرازاحساس کنیم حق باشماست
اگراطرافیان نزدیک ما این خاصیت صداقت وقابل اعتمادبودن رو نداشته باشند،زندگی دشوارمیشه اما انسان یک موجود چندبعدیست که با توجه به تجارب قدیم خودمیتواند مهارتهایی داشته باشد هم برای شناسایی وانتخاب افراد قابل اعتمادهم برای نوع رفتاربا افراد کمترقابل اعتماد تا آسیب فکری نبیند.
حق باشماست.ما به خاطر هر اشتباه تنبيه ميشديم.اين يك سال كه پدرم نبوده اعصابم راحتتره اما گاهي جاي خاليشو خيلي خيلي حس ميكنم.اون هميشه ميگفت بچه بايد به چشم خار باشه وبه دل عزيز.من هيچوقت نفهميدم فرق اين دوتا از نظر پدرم چه زمانيه.
- - - Updated - - -
خانم یوسف گم گشته. ببخشیدکه دیرجواب پستت روگذاشتم منتظریه فرصت مناسب بودم تا باصبروحوصله بیشتر جوابتوبدهم.
ممنون.لطف كرديد.
من قبلا گفتم حدسم اینه زیادی خودتو محدودمیکنی واین باعث مشکلاتی خواهدشد.مثلا بعضی ازافراد اگه یه کم صداشون خش داشته باشه به دلایلی محدودترو حساسترصحبت میکنن تا عکس اون چیزی که درمورد خودشون فکرمیکنن روبروزبدهند خب كوچيك كه بودم هميشه دوست داشتم دختر شروشادوآزادوراحتي باشم.پدرومادر من خيلي به ادب ما پيش بقيه وتو خونه اهميت ميدادن.اما من اونو ادب نميدونستم.فقط ميترسيدم كه دختر قابل قبولي نباشم.آخه ما از كودكي دور از فاميل ودر شهري كه همشون آرزوشو داشتن زندگي ميكرديم.لهجه ما با بقيه فرق داشت و همين مسائل باعث شده بود بيشتر توجه كنن وما هم بالتبع بايد از نظر پدرم بهترينها مي بوديم.شايد من خوب توضيح نميدم اما در كل ما زير ذره بين همه بوديم.
چون اون جنبه ازخودشون رو نمیپذیرن یا هنوز درالگوی دخترخوب،پسرخوب موندن.ومبنای رفتارشون ساخت یک شخصیت یابعضی از رفتارهای محدود،تا افراد موردنظرشون به اونا جلب بشه یاهزاران دلیل دیگه،مثل والدین سخت گیر و ایجادشدن یک کنترلگرآزار دهنده در ذهن که باعث میشود فردمحدودشود.درسته.
خیل عظیمی ازانرژی واحساس وافکاری که قراره فردبروزبدهد به این دیوارمحدودشده برخورد ومثلافقط ۴۰درصدش واقعی یاسانشورشده ابرازو۶۰درصدش بازگشت میخوره وممکنه باعث بشه فردبرای ابرازخودش دست به فعالیتهای زیر زمینی بزند.خيلي وقتا تودوران دبيرستان حسرت دوستايي رو ميخوردم كه به راحتي از دوست پسراشون حرف ميزدن اما تصور اينكه سرم لب باغچه بريده ميشه واسم عذاب آور بود.پدرم هميشه پسراي فاميلو سر كوچه مدرسه ميزاشت تا مراقب ما باشن.ميدونم تصورش واسه خيليا سخته.
ازغیبت ودروغ بگیرتا مسائل جنسی ونهایش اینه که هیچکدام ازاینارو هم انجام ندهد.
انرژی خالی نشده به شکل افسردگی یا اضطراب یادلسوزیهای بی مورد برای دیگران خالی بشود.دقيقا.
کمال مطلوبش همسری هست که مابهش اعتمادکنیم وبا اواحساسات وعواطف ودغدغه هارودرمیان بگذاریم.درسته اماتا حالا خواستگار قابل اعتماد نداشتم.قبلا هم توضيح دادم.البته رابطه خداوند_وبندگی ما محفوظ هست(که خودت دراین زمینه صاحب نظری).
اینم اضافه کنم که منظورم این نیست قبل یابعدازدواجت ۱۰۰درصدبایدابرازشخصیت داشته باشیم همه ماملزم به تقواهستیم وبسیارپیش می آید شرایط رومسنجیم وگاهی سکوت گاهی شمرده شایدم زمانی فریادبزنیم.
امامن فکرمیکنم شما بخشی از وجود وافکارخود روکه قابل ابرازهست محدودمیکنیدوبه جاش احتمالا حساسیت روانتخاب میکنید.همه ماگاهی نیازمندیم گوشه چشمی هم به همسن هامون داشته باشیم تابیشترخودمون روبسنجیم امیدوارم دراین زمینه بامشاورت صحبت کنی.تمام رفتاراي من الان با كمك مشاور خيلي بهتر شده اما من دوست ندارم ونميتونم بايك مرد چشم توچشم باشم وراحت حرف بزنم.اميدوارم منظورمو متوجه بشيد.
البته شمابه لحاظ دختربودن وبعضی مسائل محدودیت هایی برای خودتون قائلیدکه به نظرم بایدمنطقی باشه مخصوصا درسنین جوانی وپختگی.درمورداینکه گفتی بایدکسانی اطراف ماباشندتاقابل اعتمادباشند وصادقانه ابرازاحساس کنیم حق باشماست خدارو شكر كه اينارو گفتيد ومن فهميدم در اين مورد اشتباه نميكنم.
اگراطرافیان نزدیک ما این خاصیت صداقت وقابل اعتمادبودن رو نداشته باشند،زندگی دشوارمیشه اما انسان یک موجود چندبعدیست که با توجه به تجارب قدیم خودمیتواند مهارتهایی داشته باشد هم برای شناسایی وانتخاب افراد قابل اعتمادهم برای نوع رفتاربا افراد کمترقابل اعتماد تا آسیب فکری نبیند.[/QUOTE]حق باشماست.ما به خاطر هر اشتباه تنبيه ميشديم.اين يك سال كه پدرم نبوده اعصابم راحتتره اما گاهي جاي خاليشو خيلي خيلي حس ميكنم.اون هميشه ميگفت بچه بايد به چشم خار باشه وبه دل عزيز.من هيچوقت نفهميدم فرق اين دوتا از نظر پدرم چه زمانيه.
منظورمن راحت بودن بامرد غریبه نیست.شماهم این موارد روکاملارعایت میکنید منظورم رسیدن به سطحی از راحتیست که رفتارهات وانگیزه رفتارهات" متعالی تر"بشه. مثلا تو نمازرو واسه دل خودت ومعرفتی که به نماز داری انجام میدی.من وشما دربسیاری مهمانیها محدودتر رفتارمیکنیم براساس عرف ورسوم واینجا شایدنشه هرحرفی رو زدوراحت بود.اما مثلاباهمسالان دختر راحتتری وکاملاخودتی.بنابرایی ابراز آنچه هستیم یک روند تدریجی است ونیازبه مهارت در زمینه های مختلف وشجاعت دارد.دراین صورت به نظرم هم رشد میکنیم هم آرامش درون خواهیم داشت.کتاب "وضعیت آخر"نوشته هریس رو خانم مینوش توی همین سایت به من معرفی کرد به نظرم اگه مطالعش کنی مطالب مفیدی برات خواهد داشتموفق باشید
- - - Updated - - -
پ.ن:خانم مهرااد اگه من حدس بزنم شماقبلا کدوم کاربر بودی چه جایزه ای تعیین میکنی؟
سلام.
ببخشید یوسف جان پست غ مرتبط می زارم.
از دست این اممینه : تو هم تو هم بنویسه عوض نشو و غ منعطفه و با هوش و حساس و تیزبین و گیر و فیلسوف و مهربون و دوست داشتنی و مغرور و احتمالا لاغر و پرخور و سر بزیر و یه دنده و کمال گرا و حواسش به همه و در اکثر موارد مهربان حتی اگه خودش حالش بد باشه و ...
پیدا کردن من کاری نداره اخه البته پیدا کردن یه نام کاربریم ! عمرا اگه دوتای دیگه رو پیدا کردی( البته من مشکل داشتم و به مدیریت محنرم سایت اطلاع رسانی کردم)!
میشه این بحثها رو عمومی بیان نکنی. ممنونم ازت( اگه دستم بهت برسه امیییییییییییییییین )
تو پیام خصوصی بگو:
اگه حدست درست بود یه جایزه داری و یه تنبیه ویژه: که انقدر وقت تلف می کنی و ذهنت رو با این چیزا پر میکنی
:97:
اگه حدست اشتباه بود: باید بری موهاتو کوتاه کنی اول مهری :311:
راستی یوسف جان من خوشحالم که میبینمتhttp://www.freesmile.ir/smiles/63601...9fdqxrvb3f.gif
بازم عذر می خام گزارش م یدم حذف شه:
بله امین خان منتظر شما و یه کاربر گیر دیگه ( اونم مثل شما) هستم!