سلام مهدیس،
بانک عاطفی همسر شما تخلیه هست و متاسفانه شما در این مدت قادر نبودی، با توجه به شرایطی که او در حال گذار از آن بوده ، او را پشتیبانی کنی. در واقع خیلی جاها نه تنها او را ساپورت نکردی بلکه با غر زدنهای پیاپی او را از خود به عنوان یک دوست و همراه ناامید کردی.
جایی که او صرفاً انتظار توجه داشته و اینکه از علاقه تو به خود مطمئن شود، حرف مهریه و حق و حقوق را وسط کشیدی. اینکه نیتت چه بوده مهم نیست، چرا که در آخر به او نشان دادی که مساله عاطفی او را با یک دید مادی تحلیل میکنی، و این برای یک مرد منزجر کننده هست. در واقع غرور او را خدشه دار کردی چون به او این پیام را منتقل کردی که او را به خاطر خودش نمیخواهی، و اگر حق و حقوقت را بدهد، حاضری او را ترک کنی، چون جذابیت دیگری برایت ندارد.
او الان با خانومی حرف میزند، که قاعدتا من هم عمل او را تایید نمیکنم. اما از تو میپرسم، در این مدت چقدر شنونده خوبی برای حرفهای او بوده ای؟ چقدر به او اعتبار بخشیدی؟ اصلا با تو میشود حرف زد؟ میتوانید با هم یک مکالمه بدون جرو بحث داشته باشید؟
میتوانی ۱۰ دقیقه با او بدون افراط و تفریط، یعنی تعریفهای الکی یا گیر دادنهای بی مورد، صحبت کنی؟درکل چقدر شنونده خوبی هستی؟
وقتی با شما نمیتواند حرف بزند، بعید نیست بخواهد مشکلاتش را برای فردی که فکر میکند درک کند توضیح دهد، حتی مشکلاتی که با شما دارد. در واقع همان مشکلاتی که در موردش با خود شما نتوانسته ارتباط برقرار کند. اگرچه عمل او را تایید نمیکنم، اما ارتباط او با این خانوم الزاماً به معنای خیانت نیست، اگرچه خطرناک هست.
به هر حال پیشنهاد من به شما:
۱- چند روزی در خانه بمانید، تا ابها از آسیاب بیفتد. آشتی کنید و وانمود کنید اتّفاقی نیفتاده است، و البته در مورد آن خانوم دیگر از او سوال نپرسید. مطمئن باشید وقتش که بشود خودش توضیح خواهد داد.
۲- او الان به طور جدی به تنهایی نیاز دارد که هم بتواند فکر کند، هم کمی آرامش پیدا کند. آرامشی که حضور شما تا الان به او نداده است. پس، ابها که از آسیاب افتاد، یک هفته برو و با خانواده همسرت زندگی کن. دقت کن، خانه پدری نرو که حالت قهر را برای او تداعی کند. به او بگو چون حس میکنم به این تنهایی نیاز داری، تصمیم گرفتم یک هفته به جفتمون مرخصی بدهم، برای همین یک هفته میخواهم به مهمانی بروم.
۳- در این مدت که از او دور خواهی بود، به هیچ عنوان ارتباطت را با او قطع نکن. اما زیاده روی هم نکن، هر دو روز یک بار زنگ بزن و حالش را بپرس و از مسائل مختلف روزمره تعریف کن، بگو و بخند. از مشکلاتتان صحبت نکن.
دقت کن که زنگ زدنهای پیاپی به او این پیام را منتقل میکند که به او اعتماد نداری. او الان نیاز به اعتبار سازی دارد، پس رفتاری نکن که فکر کند اعتمادت به او سلب شده است.
مدتی تنهایی به دور از تو و فرزندت، به او کمک میکند به آرامش نسبی برسد و کمی منطقی تر بتواند فکر کند. وقتی به این نقطه رسید، شما تازه در نقطه صفر هستید، در اینجا باید او را ترغیب کنی، تا با هم به مشاوره خانواده بروید. به نظرم، این تنهایی برای خود شما هم مفید خواهد بود.
موفق باشی:72:
کامران