-
بیتا جان شما سربار نیستی. چرا؟ چون هم از نظر شرع مقدس و هم از نظر قانون مدنی پدر شما وظیفه دارد تا وقتی ازدواج نکرده اید به شما نفقه پرداخت کند. اگر این طور بود که شما فکر می کردی پس وقتی هم ازدواج کنی سربار شوهرت هستی! اگر پدر شما به هر دلیلی از وظیفه خودش خسته شده است علتش شما نیستی و سربار نیستی. پدر شما وقتی بچه دار می شد باید فکر همه جایش را می کرد. اگر نکرد و الان دچار مشکل شده است علتش خودش است نه وجود شما دختران گل.
بگذار من بگویم چرا از بچگی فقط نان توی سفره شما بود. چون زندگی خوب یک مجموعه و یک سیستم از عقاید ، رفتارها ، اعمال و... است. مشکل اکثر خانواده های فقیر این است قسمت های دیگر زندگی شان حالا یا عقیده یا هر چیز دیگر دچار نقص است و همین نقص در اقتصاد خانواده تاثیر می گذارد.
عزیزم نمونه اش همین رفتار پدر شما با فرزندانش. کسی که این رفتار را با خانواده دارد مشخص است که اشکال در فکر و عملش دارد و مشخص است که نمی تواند رفاه برای خانواده فراهم کند. ببین من واقعا این چیزهایی را که می گویم از نزدیک تجربه کرده ام.
شما اگر می خواهی زندگی ات تغییر کند باید افکارت را تغییر دهی و مثل آدم های موفق فکر کنی. شما دانشجو هستی و می توانی راحت به کتابخانه ها دسترسی داشته باشی. می توانی برای مطالعه وقت بگذاری. اگر موافق بودی بگو تا من چند کتاب کارآمد به شما معرفی کنم.:43::46:
-
همسن هستیم پس بهتر می تونیم حرف همدیگر رو درک کنیم ولی بگم من بی وفای واقعی نیستما
منم میفهمم چی میگی ولی شما باید در نظر داشته باشی تموم مشکلات روزمره از سوی ما انسان ها به دوش مرد هاست
یه مرد تا نتونه خودشو ببنده هیچ وقت پا پیش نمیزاره برای ازدواج خلاصه سن شما هم سن حادی نیست که برای ازدواج اینقدر نگرانی خیلی جا داری خواهر من این رو از راه دلسوزی عرض نمی کنم حقیقت دارم میگم چون اشاره کردم در فامیل های بنده همه ی دختراشون از 21 سال تا35 سال مجردن شما 1لحضه خودتو جای اون بنده خدایی که 35 سالشه قرار بده و ببین داره چی میکشه خلاصه شما باید این کارایی و که برات لیست می کنم انجام بدی که انشالله به تموم خواسته ات خواهی رسید
1:بالا بردن اعتماد به نفس(می تونی با گشتن تو اینترنت راه های زیبایی رو پیروی کنی)
2:انس گرفتن با خداوند و راز و نیاز کردن با خدا
3:ظاهر بینی ممنوع(خودتو با دیگران مقایسه نکن دوستام ازدواج کردن من نکردم با این کار فکر و روح و روانتو می رنجونی)
4:احترام و خوش برخوردی با خانواده(این کارو انجام بده حتما مخصوصا با پدرت عیب نداره چی میگه و اینا تو انجام بده)
5:گشتن به دنبال کار(از اوقات فراغت و بیکاریت در میای+خرج و مخارجت هم تامین میشه ولی حتما بری دنبالش)
6:خیال پردازی ممنوع
7: 1بار هم بشین کلا پیام های تاپیکتو از اول بخون و نتیجه گیری کن
این 7 مورد و بترتیب انجام بده هم خاطرات گذشتهات از بین میره بار ها هم بهت گفتم گذشته گذشته مهم اینده هست مهم زندگی خوبی که در انتظار یه دختر خوب و پاکه مهم اینه نه این که قبلا چی کار کردم چی کار نکردم
ارتباط خودتو با فامیلات منظورم دختر عمو دختر خاله بیشتر کن روابط اجتماعی تو ببر بالا
فکر دوستی های قبل ازدواج و از سرت بنداز بیرون چون بشخصه یه پسر حاظر به ازدواج با دختری که با کسی باشه نیست یادت باشه فکر نکنی برای تسکین روحت نیازه ها بیچارت میکنه
بازم سوالی هست بپرس عزیز
-
سلام سلام به همه
واقعا آقای نوپوو بی وفای عزیز نمیدونم چه جوری ازتون تشکرکنم
- - - Updated - - -
آقای نوپومن همیشه فرمایشات شمارو که واسه بچه ها نوشتین رو دنبال کردم و واقعا من هم استفاده کردم:43:ولی نمیدونم چرا ازیکی از جمله هاتون یه کوچولو ناراحت شدم:47:ولی به هرحال بینهایت سپاسگزارم که برام وقت گذاشتین.کاملاموافق فرمایشات شما هستم و ممنون میشم که بازم راهنماییم فرمایید.اگه اسم کتابهاروهم بگیدکه دیگه واقعاخوشحالم میکنید.
- - - Updated - - -
البته اینم اضافه کنم درسته که شرع و قانون این وظیفه رو بر عهده ی والدین قرار داده ولی خوب هر آدمی تو سن من حالا چه آقا چه خانم,حتی اگر در رفاه باشه بازهم میخوادکه بارشو از رو دوش خانواده بر داره.قبول داری عزیزم؟شاید هم همین حس درونی باعث شده که من به خودمون تلقین کنم که سرباریم چون واقعا من از خودم انتظاراتی دارم و نمیخوام همیشه پدرم خرج زندگی منو بده:43:
-
ببخشید که ناراحت شدید. راستی منم یه دخترم مثل شما. فقط می دانی اگر حرف هایم کمی ناراحتت کرد علتش این بود که خودم کمی احساساتی شدم . فقط یک کمی. عزیزم اگر من کمی تلخ حرف زدم علتش این بود که یک حسرتی توی دلم هست که نمی خواهم شما هم به آن دچار شوی. یک حسرتی دارم که اگر همه دنیا را به من بدهند دیگر جبران نمی شود. من به عللی نتوانستم از دوران اولیه جوانی بهترین لذت ها را ببرم. به علتی در دورانی که باید از همیشه شادتر می بودم نبودم. با اینکه موفقیت هایی به دست اوردم در آن دوران اما حالا فقط دلم می خواهد برای یک روز به آن دوران بروم و آن طور که باید زندگی می کردم و لذت می بردم. واقعا گاهی وقت ها از این حسرت مغز استخوانم می سوزد. حالا دلم نمی خواهد شما و هیچ کس دیگر به این احساس دردناک دچار شود. مهم نیست دیگران راجع به شما چه فکر می کنند و چه رفتاری با شما دارند. شما سرمایه هایی داری که هر کسی ندارد : جوانی ، نجابت ، سه تا خواهر همسن ، تحصیلات و ... . به هیچ قیمتی نگذار لذت این سرمایه های عظیم از دستت برود حتی اگر تمام دنیا مقابلت ایستادند!
اما کتاب های که گفتم :
به سوی کامیابی در چهار جلد نوشته آنتونی رابینز :
جلد 1 : نیروی بیکران
جلد 2 : نیروی عظیم درونی را فعال کنید
جلد 3 : دیدار با سرنوشت
جلد 4 : قدم های بزرگ
دو مجله خوب و پر از مطالب مثبت :
موفقیت
راز
اگر در تهران باشی راحت این دو مجله را پیدا می کنی. اما اگر در شهری هستی که دسترسی نداری می توانی زنگ بزنی دفترشان و مشترک شوی.
- - - Updated - - -
ببخشید که ناراحت شدید. راستی منم یه دخترم مثل شما. فقط می دانی اگر حرف هایم کمی ناراحتت کرد علتش این بود که خودم کمی احساساتی شدم . فقط یک کمی. عزیزم اگر من کمی تلخ حرف زدم علتش این بود که یک حسرتی توی دلم هست که نمی خواهم شما هم به آن دچار شوی. یک حسرتی دارم که اگر همه دنیا را به من بدهند دیگر جبران نمی شود. من به عللی نتوانستم از دوران اولیه جوانی بهترین لذت ها را ببرم. به علتی در دورانی که باید از همیشه شادتر می بودم نبودم. با اینکه موفقیت هایی به دست اوردم در آن دوران اما حالا فقط دلم می خواهد برای یک روز به آن دوران بروم و آن طور که باید زندگی می کردم و لذت می بردم. واقعا گاهی وقت ها از این حسرت مغز استخوانم می سوزد. حالا دلم نمی خواهد شما و هیچ کس دیگر به این احساس دردناک دچار شود. مهم نیست دیگران راجع به شما چه فکر می کنند و چه رفتاری با شما دارند. شما سرمایه هایی داری که هر کسی ندارد : جوانی ، نجابت ، سه تا خواهر همسن ، تحصیلات و ... . به هیچ قیمتی نگذار لذت این سرمایه های عظیم از دستت برود حتی اگر تمام دنیا مقابلت ایستادند!
اما کتاب های که گفتم :
به سوی کامیابی در چهار جلد نوشته آنتونی رابینز :
جلد 1 : نیروی بیکران
جلد 2 : نیروی عظیم درونی را فعال کنید
جلد 3 : دیدار با سرنوشت
جلد 4 : قدم های بزرگ
دو مجله خوب و پر از مطالب مثبت :
موفقیت
راز
اگر در تهران باشی راحت این دو مجله را پیدا می کنی. اما اگر در شهری هستی که دسترسی نداری می توانی زنگ بزنی دفترشان و مشترک شوی.
-
و اما دوست باوفایم,آقای بی وفا:43:
1:با اینکه واقعا از زندگیم و شرایطم راضی و خوشحال نیستم ولی حس میکنم اعتمادبنفسم پایین نیست وحتی گفتم که اگه یه شرایط دیگه واسم محیا بود الان خیلی موفق تر بودم و بیشتر از ارشدشیمی جلو میرفتم:43:ولی بازم باشه,چشم سعی میکنم رو اعتمادبنفسم کار منم.
2:مشکل اصلی من این قسمته عزیزم.با اینکه نماز میخونمو روزه میگیرم واقعا خیلی وقته با خدارازونیاز نکردم,یه جورایی دلسردم به قول نیما یوشیج :برعبث می پایم ,چون به در کس نیاید.بی وفا انگاری واسم سخته یه جورایی سختمه حتی دعا کنم.ولی بازم دوروزه با کمک شما یه کم انرژی مثبت گرفتم که واقعا جای شکرداره.
3:معلم بد,اینو که واسم ممنوعش کردی خیلی سختههههههه ,ولی بازم چشم.حتما حتما کمش میکنم البته مطمانم میدونید که این مشکل همه خانم ها هستش و لی قول میدم کنارش بزارم.
- - - Updated - - -
4:من با همه خانواده صمیمی هستم چون گفتم از این مساله در عذابم که چرا باید پدرمون بهمون بی احترامی کنه؟واسه همین سعی دارم محترموصمیمی و با وقار باشم.بی حرمتی از طرفه پدرمه نه ما.اتفاقا هیچ وقت به خودم اجازه کوچکترین بی احترامی روبهشون نمیدم.هر چی باشه پدرمه وکموزیاد,درستو غلط زحمتمو کشیده.پدرم خودش به ما بی احترامی میکنه وحتی در برابر بی احترامی مردم از ما میخواد سکوت کنیم و اگه بگیم میخواییم از خودمون دفاع کنیم عصبانی میشه و میگه شماها نانجیب هستین.ما هم کاری نمیکنیم جز سکوت.بابا بی وفا جان انتظار داره ما مثل یه دختر بی سواد عقب افتاده رفتارکنیم.دیدی دخترایی که از یه ده کوره میان؟اگه بگیم پدرجان ما مثل اونا نیستیم میگه فخرفروشی میکنید.در صورتیکه بی وفا جان هر آدمی باید متناسب شخصیتوفرهنگوموقعیت اجتماعیش رفتارکنهوقبول داری دوست من؟
5:بازم چشم,دنبال کار بودم و هستم و خواهم بود.حتی یه جای خوب ثبت نام کردم ولی میگن باید پارتی کلفت داشته باشی ولی بازم رفتم به این امید که اگه خدا بخوادبدون پارتی هم
- - - Updated - - -
جور میشه.
6:در مورد این قسمت یه کوچولولطفا توضیح بدین که منظورتون ازخیلل پردازی دقیقا چیه؟
7:این یکیم که آسونه و حتما چندبرمیخونم
روابط اجتماعیم,راستش با دوستام صمیمی هستم ولی اصلابا فامیل قاطی نمیشم.آخه اونام مثل پدرم هستن تقریبا
مگه بهت نگفتم موافق این دوستیا نبودم ؟واسه همینه که رابطه نداشتم و نخواهم داشت.فقط میگم خدا یکم چیش خودش فکر کنه و بگه حالا که این دختر مثل بقیه نیستش پس منم باید هواسم بهش باشه:43:
- - - Updated - - -
نوپوجان من معذرت میخوام.همیشه فکر میکردم باید یه آقا باشین:43:ولی باز خوبه که خانم هستین وبهتر میتونیم همدیگرودرک کنیم:43:
-
سلام بی تاب عزیز
در خصوص پاسخت در مورد خیال پردازی باید عرض کنم منظور بنده همین بوده که ایا من سنم بره بالا و ازدواج کنم از قیافه می افتم چی می دونم دیگه تا اخر عمرم شوهر نمی کنم و یا الان شیمی خوندم نباید می خوندم و از این حرفا گذشته ها گذشته اینده و در نظر بگیر
(یه اشنایی بر حسب یه اتفاق پیش میاد و این اتفاق در زندگی ما بار ها اتفاق می افته و ما هم به امید همین اتفاقات زنده ایم و تموم اتفاقات باعث و بانیش خداست)
در مورد پدرتون هم فکر نکن پدرتون فقط این مشکل و دارن نخیر بیشتر پدران ما ها هم به علت دوست داشتن زیاد و دلایل دیگر از جمله کهولت سن این گونه اند و باب میل ما یا همون اپدیت خودمون نیستند به دل نگیر
در ضمن خدا حواسش به همه هست ببین روزی میرسه که به تموم خواسته هات میرسی و اون روز تک تک حرفامو یاد خودت می اندازی بعد پیش خودت میگی عجب انگار دارم خواب میبینم
امیدوارم هر چه پیش میری به خوشبختی نزدیک بشی و به تموم ارزو هات برسی خواهر گلم
سوالی باز هم برات پیش اومد بپرس تا راهنماییت کنم عزیزم