بهار عزیزم امیدارم از رک گویی من دلخور نشی.اینا رو میگم چون واقعا از خوندن تاپیکت ناراحت شدم.بنظرم تو فقط تو این یکسال خودتو گول زدی و الانم داری به این کارت ادامه میدی.گفتگوی درونی آدمها با خودشون خیلیییییییی مهمه و تو هر روز گفتگوی درونی مخرب و دور از واقعیتی با خودت داری.متاسفانه داری با محکوم کردن خودت که چرا رازتو نگفتی خودتو آزار میدی.فرض کن تو اوایل به اون آقا گفتی قصد ازدواج نداری فکر نمیکنی اگه واقعا دوستت داشت با درایت و تلاش نظرت رو عوض میکرد؟فکر نمیکنی اگه اون قدر که تو بهش علاقه داشتی اونهم دوست داشت به ارتباط دیگه ای اونم تا حد ازدواج فکر نمیکرد.خواهر خوبم خودتو گول نزن.مردها اگه عاشق بشن و کسیو دوست داشته باشن هیچی جلودارشون نیست.مطمئن باش اگه واقعا دوست داشت به حرفت اکتفا نمیکرد وتلاششو میکرد. (اصلا مطمئن هستی پای دختر دیگه ای در میون بوده؟شاید برای اینکه رابطشو باهات قطع کنه بهت دروغ گفته)...اینو هم بدون درگیریهای ذهنی این روزهات تموم میشن و خودت چند وقت بعد وقتی حالت بهتر شد از خودت تعجب میکنی که چطور به اونچه که کمتر از لیاقتته اکتفا کرده بودی.اگه صبح و شب با یاد اون اقایی بخاطر اینه که خودت گذاشتیش زیر ذره بین و به قل دکتر فرهنگ هرچی رو ببری زیر ذره بین مسلما بزرگ میشه...روند زمانی فارغ شدن از یه رابطه عشقی بین خانمها معمولا بین 3 ماه تا یک سال طول میکشه (معمولا)سعی کن قدرتمندانه این روزها رو سپری کنی و از دل این ناراحتیها یه تجربه گرون و ارزشمند بکشی بیرون نذار به جایی که میتونی 3 ماهه برسی 2سال کشش بدی.فقط و فقط خودتو اذیت میکنی.انقد نشین تک تک حرفهای خودت و اونو حلاجی نکن و تفسیر و تحلیل نکن.بالای 70 درصد حرف آدمها بدون فکر و منطق خاصی زده میشه.اینکه روز آخر چرا اینجوری گفت هیچ دردی ازت دوا نمیکنه..فقط یه خواهش ممکنه اون آقا 2باره باهات تماس بگیره مراقب باش هوشمندانه رفتار کنی.قرار نیس دیگه بازیچه بشی...آدمهایی که بیرون گود وایسادن معمولا بهتر داخلشو میبینن.اکثر بچه هایی که برات پست گذاشتن همین حدسو زدن که اون اقا علاقه عمیقی بهت نداشته.منتها چون تو خودت درگیر این عشق بودی واقعیتهارو نمیدیدی.از یه مشاور کمک بگیر تا زودتر به روند زندگی برگردی.دنیا منتظرمون نمیمونه ها....هیچ کس هم بخاطر گریه زیاد و ناله های شبونمون دلش به حالمون نمیسوزه.خودمون باید برا خودمون کاری کنیم.بجنب تا دیر نشده