من تمام نوشته ها را نخوندم شاید تکراری بگم اما تو جامعه و تو همین تالار خیلی مواردی را دیدیم که طرف همچین برداشتی میکرده و در نهایت هم هیچ اقدامی از طرف مقابل صورت نگرفته!!!! در ضمن شاید از ترس مسایل مالی و نداشتن شغل و .... نمیاد جلو!
نمایش نسخه قابل چاپ
من تمام نوشته ها را نخوندم شاید تکراری بگم اما تو جامعه و تو همین تالار خیلی مواردی را دیدیم که طرف همچین برداشتی میکرده و در نهایت هم هیچ اقدامی از طرف مقابل صورت نگرفته!!!! در ضمن شاید از ترس مسایل مالی و نداشتن شغل و .... نمیاد جلو!
سلام atefeh خانم
به تالار همدردی خوش آمدی
پرسیدی چرا اقدام نمی کنه ؟
اما نگفتی چه اقدامی ؟ بهت اعلام کنه که شما را دوست داره ؟ بیاد خواستگاری ؟ کدامیک ؟
اگر اولی هست ... خب اعلام کنه که چی بشه ؟ که شما خوشت بیاد بعدش بری توی رویابافی ها و احساسات و ....... ؟ یا اینکه رابطه دوستی برقرار
کنی ؟
اگر منظورت خواستگاری هست که خودت اعلام کردی حالا حالاها تصمیم ازدواج نداری ، اون آقا هم مطمئناً شرایطش را نداره .... پس نه تو و نه اون
موقعیت ازدواج را در خود نمی بینید ، با این وصف چه اقدامی بکنه ؟
و اما حرف اصلی بنده :
متأسفانه از واقع گرایی بدور مانده و پرداخته ای به ذهن خوانی . یعنی تصور اینکه عاشق شماست . آنهم بنا به نگاه هایی چند . این را بدان این نگاهایی چند از روی
هوس و تمایلات جنسی هم میتونه باشه . اگر بگویی نه او چنین پسری نیست . باید بگم این دنیای مردانه هست بخصوص اگر شما در وضعیت ظاهریت بگونه ای باشی
که جلب نظر کند و ... پس همیشه نگاه های یک پسر را دوست داشتن سالم تصور نکن .
نکته مهمتر اینکه چرا شما به جای درس و تحصیل سر به هوایی و در پی نگاه دیگرانی ؟؟؟ یعنی اگر نگاهت اینور و انور نباشه نه این پسر توجه را جلب میکرد نه متوجه
نگاه های وی می شدی ... پس بهتره برای همون هدفی که بخاطرش دانشگاه وارد شده ای بپردازی .
اگر پسری خواهان جدی و مطمئن دختری برای زندگی باشد و شرایطش را هم داشته باشد بجای نگاه نگاه اقدام عملی می کند پس وقتی اقدامی صورت
نمی گیرد یا مساعد نبودن شرایط برای ازدواج است یا قصد ازدواج ندارد تازه فرض اول هم در صورتی که مدرک مطمئنی از جمله بیان اون فرد را داشته باشی که به شما
علاقه دارد که شما چنین مدرکی جز استناد به نگاه کردنهای او نداری .
اگر هم دوست داری به تو اعلام علاقه کند و باب دوستی را بیآغازی که همدردی در این زمینه مشاوره ندارد یعنی با اینگونه دوستی های دختر و پسر
مخالف هست
سلام medaso ممنون
ولی متوجه نمیشم دوسش داشتی ؟نداشتی ؟ الکی باهاش دوس شده بودی؟!
- - - Updated - - -
سلام kamrava ممنون بابت نظرت
دیگه اصن هیچ برداشتی ندارم کلاً...فقط زمان مشخص میکنه...
- - - Updated - - -
سلام فرشته ی مهربان ممنون بابت راهنماییت
ولی من این پستتونو خوندم خشکم زد...اینا چیه؟!!!
باید بگم اصن همچین دختری نیستم که بخوام جلب توجه کنم و اینا
نگاههای یک پسر را دوست داشتن سالم تصور نکنم؟!!!اینجوری که بود الان باید هزار نفرو میگفتم دوسم دارن و...
در پی نگاه دیگرانم؟؟؟!!!
من گفتم حرکات و رفتارش نه دقیقاً نگاه خودشم با وضی که شما گفتین!!!
نگاهم اینور اونوره؟؟؟!!!
استناد به نگاه کردنهای او؟؟!!!
از اون همه پست فقط یه "نگاه" رو دیدین دیگه؟!!!
بنده خیلی ممنونم که به رگبار قضاوت گرفتینم...!!!آخه چی بگم الان؟!!!
سرپرست سایتم که هستین همه حق رو به شما میدن...
- - - Updated - - -
راستی پنجشنبه آخرین امتحانمونه و تا مهر ...
: ((
میخوام نتیجه ی تاپیکو بگم...
فراموشش نکردم...ولی احساساتمو کنترل کردم...
دوست داشتن ایشون کمکم کرد خودمو بیشتر بشناسم...
همیشه براش بهترینارو میخوام...
سلام عاطفه جان من یکی مث خودتم فقط2سال بزرگتر.....منم همچین حسو دارم ولی وقتی میبینی فقط نگاس و اقدامی نیس خدایی دپرس میشی...منم مث تو احساسمو کنترل میکنم وهیچوقت نمیگم نیست یا انکارش کنم......ولی ....
کاملا واضحه که دچار هیجانات اولیهی وارد شدن به دانشگاه هستید که یه امر کاملا طبیعیه. بعد از مدتی خودتون به حرفهایی که زدید میخندید. تنها توصیهای که میشه بهتون کرد اینه که فعالیتهای درسی - ورزشی - هنری و ... خودتون رو افزایش بدید و با خانواده و دوستانتون بیشتر باشید.
سلام nikafarid
دقیقاً ... :)) ولی چی؟!!!
- - - Updated - - -
سلام myself
کاملاً واضحه؟!!!...
لطفاً قضاوت نکنید...
هیچوقت به احساساتم نمیخندم...به خوبی یاد میکنم ...
احتیاجی ندارم خودمو مشغول کنم ...بچه که نیستم سر خودمو شیره بمالم...من این واقعیتو قبولش کردم...و احساساتمو کنترل کردم
الانم دوسش دارم...ولی نه با تصوری که قبلاً داشتم...
نقل قول:
سلام myself
کاملاً واضحه؟!!!...
لطفاً قضاوت نکنید...
هیچوقت به احساساتم نمیخندم...به خوبی یاد میکنم ...
احتیاجی ندارم خودمو مشغول کنم ...بچه که نیستم سر خودمو شیره بمالم...من این واقعیتو قبولش کردم...و احساساتمو کنترل کردم
الانم دوسش دارم...ولی نه با تصوری که قبلاً داشتم...
سلام عاطفه خانم،
اینکه بنده عرض کردم کاملا واضحه به این دلیل هست که روزگاری رو توی دانشگاه گذروندم و از این دست اتفاقات خیلی دیدم... منظورم این نیست که روزی به احساسات پاکتون میخندید... به گذشته فکر کنید... به بچهگیهاتون... قطعا کارهایی کردید، حرفهایی زدید که امروز که بهشون فکر میکنید لبخند به لبتون میشینه.
شما گفتید ایشون رو فراموش نمیکنید... ما گاهی حتی آدمهایی که لحظهای، اگرچه کوچیک، توی زندگیمون ایفای نقش کردند رو به یاد مییاریم و البته که شما نخواهید تونست ذهنیت و تصویر این انسان رو از فکرتون پاک کنید. اما توصیهای برادرانه بهتون میکنم و اون اینکه...
اجازه بدید غبار فراموشی روی تصویر این شخص در ذهنتون بنشینه و اجازه ندید خاطراتتون و افکارتون نسیمی بشن برای کنار زدن این غبار
بزرگترین اشتباهی که میتونید بکنید اینه که ایشون رو فراموش نکنید. آفتی که براتون به همراه میاره اینه که دیگه نخواهید تونست کس دیگهای رو واقعا دوست داشته باشید و اینکه باعث میشه توی انتخاب همسر سختگیرانه و غیر منطقی عمل کنید. دوستمون در بالا اشاره کردن که همکلاسیشون خواستگارهاش رو به خاطر همین خاطره داره از دست میده.
این توصیه که دور و برتون رو شلوغ کنید، درس بخونید، ورزش کنید و با خانواده و دوستان باشید دقیقا به همین دلیله. یه چیزی رو بدونید و اون اینکه همه فکر میکنن که مورد خودشون با مال بقیه فرق میکنه و وقتی کسی نصیحتی میکنی با خودشون میگن که : نه مال ما فرق میکنه، ما که این طوری نبودیم، مال من یه طور دیگه بود و ... بله درسته، هر موردی ویژگیهای خودش رو داره و قطعا هیچ دو موردی کاملا مشابه نیستن ولی مطمأن باشید من از چیزهایی که دیدم بهتون می گم: سریع به روال نرمال زندگیتون برگردید و از این حرفها که فراموش نمیکنم و ... نزنید.
فراموشی نعمتیه که خدا بهتون داده، ازش خوب استفاده کنید