نقل قول:
نوشته اصلی توسط
جوانه؟؟؟
تازه میفهمم تموم شده .... تا حالا نمیدونستم . انگار یکی چشم هامو باز کرده دقیقا همون حس که بعد از دفن یه عزیز تازه رفته میاد سراغ آدم
هی میام اینجا رو میخونم و دوباره با خودم تکرار میکنم ، تموم شده بعد غمگین میشم بغض میکنم تو چشمهام اشک جمع میشه بعد یهو نفس عمیشق میکشم شاد میشم از اینکه تموم شده لبخند میزنم بعد دوباره از اول میگم تموم شده و.....
یعنی واقعا تموم شده من نباید امید به برگشتش داشته باشم؟
:104::104::104::104::104::104:
این یعنی واقع گرایی ، از دنیای خیالات بیرون اومدن و پذیرش واقعیت و بعدش تلاش در جهت سازگاری مثبت با واقعیات
قویاً تأکید می کنم که مشاورت را عوض کن . چون برخلاف اصول داره بهت مشاوره میده . شما باید بستر زدایی کنی و ایشون خلافش راخواسته ( بستر زدایی برای شما یعنی هرگونه آثار از ایشون را محو کردن ، هرگونه راه ارتباطی را بستن ، و هرگونه خاطره را با توقف فکر خاموش کردن و یادآوری نکردن ، همه اینها بدون وقفه و یک باره باید انجام بشه ) و هرکس خلاف این جهت را به شما گفت بدان که مشاور علمی نیست و سلیقه ای داره راهنمایی میده .
مشاوره یعنی >>> تشخیص ، راهنمایی و راهکار و تمرین دادن ، تأکید به عملگرایی ، ارزیابی وضعیت با نظر به عمل به راهکارهای عملیاتی .
اگر قرار بود شما خودت بتوانی به آگاهی هات عمل کنی که نیاز به مشاوره نبود . ما برای این نیاز به مشاوره داریم که یا نمیدانیم مسئله ما چی هست و راهکار حل آن چیست . یا می دانیم و ناتوان از عمل به دانسته ها هستیم . در هردو صورت کمک مشاوره ای و بخصوص بالینی برای تغییر وضعیت ما هست . یک مشاور حاذق قطعاً باید به شما می گفت که بستر زدایی کن . با توقف فکر از یادآوری او پرهیز کن . و کاراکتر و قالب ذهنیت برای همسر آینده را بشکن و کلاً برای اهداف و برنامه ها از ذهن گرایی باید دوری کنی .