نوشته اصلی توسط
atria
راهنماییم کنین الان چکار کنم
از چشمم افتاده
دلم شکسته
- - - Updated - - -
دیروز 7 رسیدم خونه همون موقع مادر شوهرم زنگ زد
ر
گفت چرا زنگ زدی به خونتون که آبرو ریزی بشه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! چی بگم
گفتم داشت منو می کشت
اما خوب اون فکرش همون قده
هی میگفت زن باید صبور باشه
حرف نزنه
جیغو داد نکنه
جوش نیاره
مرد خودشو خالی کنه آروم میشه
واقعا منطقشون توپه
یه حرف دیگه
گفت عزیزم اگه میخای بمونی زندگیتو حفظ کن اگه نه قبل از مراسم عروسی جدا شین منم گفتم واسه من فرقی نداره چون اصل رابطه زناشویی هست نه خرج عروسی
گفت حرفت چیه گفتم باید بره مشاوره بره دکتر منم میرم من اگه نمیخاستم درستش کنم امروز نمی رفتم
قبول کردن
حالا گفته امروز میره
اما من به شدت رنجیده شدم
حس میکنم سایه یکی تو زندگیمونه
یکی به شوهرم خط میده
یکی پرش میکنه
حس میکنم با آدمای دو رو طرفم
- - - Updated - - -
خاهش میکنم حالا که به اینجا رسیدم کمکم کنین
تنهام نذارین
من راهنمایی نیاز دارم