RE: جداشم یا بسوزم و بسازم؟
سلام.ماجرای زندگیت یکم شبیه منه
زندگی من 4ماه دوام داشت
خانواده من خیلی بالا بودن از لحاظ فرهنگی.اجتماعی.مالی.اعتقاد .همه پزشک و دندانپزشکو ... بودیم.اونا سیکل و دیپلمه!(که خیلی واسم مهم نبود اما همینایی که در نظرم ریز بود دردسر ساز شد*
یعنی از این لحاظ هم کفو نبودیم.نامزدم دید نمیتونه با این اختلاف کنار بیاد.حتی پدر حاضر شد برامون شرکت بزنه و واسش کار جور کنه.که خودم همون اول مخالفت کردم.یه جورایی میشد بنده و نوکر من.
مرد ها غرور دارند الان رفتار نامزدت واسه اینه که نمیخواد به ظاهر زیر بار تو بره.میخواد منیت کنه.نمیشه گفت عیبه اونه.به قول دکتر فرهنگ این توی ذات مرده.همچنین نمیشه گفت تو مغروری
نامزد قبلیم نمیتونست از خانوادش دل بکنه.حق داره.توی خونه شون فقط اون رشد کرده بود.همه بهش چشم داشت داشتن.برادرش که هیچی نداشت وسایلو ماشینشو برمیداشت.شهریه دانشگاه خواهرشو میداد به مادرش خرجی میداد وباباش واسه خونشون خرج نمیکردو...آخر سر هیچی واسه من نمیموند.تازه پدر.مادرش به خانواده م زخم زبون میزدن!
رفتم پیش مشاور گفت این ازدواج از پایه مشکل داره شما هم کفو نیستیدپازل زندگیمون فقط سر علاقه بهم چفت شده بود هر لحظه ممکن بود پاره شه.منی که توی خونه بابام بهترین ماشینو داشتم حالا سوار پراید اون میشدم.اما برام مهم نبود.(اطرافیان مسخره میکردن)فقط میدیدم اون داره زجر میکشه نمیتونه خودشو تطبیق بده
که آخر سر خود اون آقا و من تصمیم گرفتیم تمومش کنیم.با وجود دلبستگی شدیدمون
فعلا عروسی نکن.بیشتر فکر کن
////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////
راستی همه چادری ها بدن؟!اره مادر شوهرت قبول.اما توی تالار باید به عقاید هم احترام بذاریم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط الف-ح
صدف عزیزم .. تو نوشته هات به وفور میبینم که نامزدت رو تحقیر میکنی و خودتو بالاتر ازش میدونی !
در خطاب کردنش الفاظی رو استفاده میکنی که واقعا بعیده از یه استاد دانشگاه !
احساس میکنم تو رابطه تون هم هرچقدر که به زبون نیاری بازم خودتو بالاتر ازش میبینی و این باعث میشه ازت دور بشه و بیشتر بره سمت خانواده ش.
نامزدت هرچیزی که هست تو پذیرفتی ش و بله رو گفتی .. حتی اگه بابات براش کار پیدا کرده باشه و اگه وضعیت زندگیشون پایین تر از شما باشه ..
باید ببینی خانواده ی همسرت چیکار میکنن که اونو جذب میکنن به خودشون ؟
شما چه رفتاری داری که باعث میشه نامزدت ازت دور بشه و پناه ببره به خانواده ش ؟
چرا نباید نامزدت وقتی از ماموریت میاد بهت نگه ؟
حتما یه کمبودی تو رابطه تون هست که ایشون سعی میکنه با خانواده ش پر کنه ..
این تکبر و غرور رو از خودت دور کن که افت زندگیته ..
بعد به خاطر یه همچین مسائلی به طلاق فکر میکنی ؟
نکن عزیز دلم .. با زندگیت این کارو نکن که بد میبینی ..
نامزد ادمهای دیگه فکر میکنی مدام در حال عشق و فداکاری و محبت هستن ؟
هر زندگی سختی ها و تلخی های خودشو داره .. باید انقدر محکم باشی که همسرتو جذب خودت کنی و زندگیتو بسازی ..
الان نامزدی و اول راهی .. وقتی بری تو زندگی خودت باید بیشتر از اینها درایت داشته باشی و بتونی رابطه تون رو درست مدیریت کنی ..
5 تا خصوصیت مثبت و منفی خودت و شوهرتو لطفا بنویس ..
سلام.این اصلا غرور نیست.فاصله طبقاتیه.صدفی که در نازو نعمته خیلی واسش سخته که با کشکمکش فامیل نامزدش در مقابل دارایی نامزدش مواجه شه
چون به عینه توی زندگی خودم دیدم.و به دو مشاور مراجعه کردم
گفتن: " این عیب تو نیست. تو و خانواده ت از لحاظ علمی مالی فرهنگی بالاتر از اونایید
اونا هم انسانن نمیخوان کم بیارن.متلک میندازن.میخوان نامزدتو بچاپن.شما اصلا هم کفو نیستید.توی زندگی باهم کم میارید"
یکی از مشاور ها گفت:"1.توی ازدواج نباید دختر از لحاظ مالی بالاتر باشه!2.سن دختر کمتر از پسر باشه.3.از لحاظ علمی یا هم تراز پسر یا پایین تر باشهکه من با مورد 1 مواجه بودم
RE: جداشم یا بسوزم و بسازم؟
ممنون از گفتن تجربیاتت سپیده سحر جان عزیز. به خودم دارم فرصت میدم بیشتر فکر کنم و عاقلانه تصمیم بگیرم که بعدها پشیمون نشم. من الان مشکل 1 و 3 ای که مشاور گفت رو دارم که متاسفانه خیلی اثر منفیش رو تو رابطمون حس میکنم. در مورد چادری بودن، باید بگم که اصلا منظورم چادری بودن صرف نیست، من خودم یک زمانی چادر میذاشتم و مادر و اکثر خانمای فامیلمون چادرین. منظورم اونایی بوذ که هیچی نیستن و هر بدی که دلشون خواست میکنن و خیلی راحت دروغ میگن دل میشکونن بی احترامی میکنن بی عدالتی میکنن حق دیگران رو میخورن و حتی دزدی میکنن ولی همه چیزو تو چادرو مسجد رفتنشون میبینن و فکر هم میکنن استغفرالله معاون خدا هستن.
RE: جداشم یا بسوزم و بسازم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sadaf60
ممنون از گفتن تجربیاتت سپیده سحر جان عزیز. به خودم دارم فرصت میدم بیشتر فکر کنم و عاقلانه تصمیم بگیرم که بعدها پشیمون نشم. من الان مشکل 1 و 3 ای که مشاور گفت رو دارم که متاسفانه خیلی اثر منفیش رو تو رابطمون حس میکنم. در مورد چادری بودن، باید بگم که اصلا منظورم چادری بودن صرف نیست، من خودم یک زمانی چادر میذاشتم و مادر و اکثر خانمای فامیلمون چادرین. منظورم اونایی بوذ که هیچی نیستن و هر بدی که دلشون خواست میکنن و خیلی راحت دروغ میگن دل میشکونن بی احترامی میکنن بی عدالتی میکنن حق دیگران رو میخورن و حتی دزدی میکنن ولی همه چیزو تو چادرو مسجد رفتنشون میبینن و فکر هم میکنن استغفرالله معاون خدا هستن.
سلام.آهان بله
خیلی فکر کن.ببین من اولش که مشاور اینو بهم گفت با خودم گفتم من می تونم
در صورتی که بیشتر در مقابل خانواده اش خوار میشدم!راحت به خودشون اجازه میدادن در موردم بد بگن!
دیدم که من نمیتونم نگرش اونا رو عوض کنم.نمیتونستم فاصله طبقاتی مونو به صفر برسونم
یه جور عقده براشون شده بود که چرا عروس مون وضع مالیش بهتر از ماست.
من همه این حرفا رو با سیاستی که داشتم از نامزدم میپرسیدم.شرایط و حرفای توی خونه شونو میپرسیدم(جوری شده بود که داداشش (که خود نامزدم میگفت یه موجود علاف!) اون که دیپلمشم به زور گرفته بود! توی مسائل زندگی ما دم تکون میداد)
به هر حال اون پسر توی اون خونه بزرگ شده.ته تهش نگرشش مثه اونا بود و هست
آخرش به حرف مشاور پی بردم.
با خودت چرتکه بنداز.با بیماری ای که داری میتونی هر روز رفتار خانواده شو تحمل کنی؟میدونم هر زندگی ای سختی خودشو داره.
الان باید بین بد و بدتر انتخاب کنی
درسته بعدش یه مدت بهت فشار میاد که فراموشش کنی(مثه الان من.به هرحال میگم خوبه تموم شد.بین ما و اونا 180 درجه اختلافه)من هم کفو بودن رو فدای عشق و علاقه کردم
الان دوستی 8 ساله شما هم همین جور.
من اوایل میگفتم دوستی خوبه.اما بعد دیدم که دوستی و ازدواج هر دو یه طیف جداگونه اند
یه فردی میگفت:شاید اون طرف یه دوست عالی باشه برات.اما مسلما یه همسر عالی نیست.توی ازدواج مسئولیت ها میان وسط!خانواده ها هم هستن.(در صورتیکه توی دوستی اصلا خانواده ها نقشی ندارند)اینجا مرد میخواد منیت کنه(که کاملا طبیعیه.سر همین من سه شرط مشاور رو می پذیرم)
من هیچوقت نمیذارم دلخوری پیش بیاد.پس از حرفم ناراحت نشی ها.یه سوال فنی دارم : چرا واسه کسایی که بهت نظر دادن ، تشکر نمیزنی؟!سر کنجکاویمه ها.یعنی نظر هیچ کدومو قبول نداری؟
RE: جداشم یا بسوزم و بسازم؟
سپیده سحر جان ببخشید تازه واردم و هنوز زیاد وارد نیستم در مورد یسری قوانین سایت مثل تشکر. من برای همه نظرات دوستان ارزش قائلم و با دقت چندین بار هرکدومو میخونم و سعی میکنم که استفاده کنم ازشون.
میخام یه مدت شیوم این باشه ببینم چطور میشه:
_بجای اصلن نپرسیدن در مورد خونواده نامزدم ازش و یا انتقاد و غر زدن دربارشون، با سیاست در موردحرفا و کاراشون باخبر شم که یا نظری ندم و یا نظر مثبت بدم دربارشون. آخه نامزدم جدیدا تودار شده و دیگه درباره اوضاع خونه و خونوادش چیزی بهم نمیگه و یا خیلی سربسته میگه.
_سعی میکنم با کارام به شوهرم بیشتر بفهمونم که صلاحشو میخام و خودمو جدا ازش نمیدونم. چون حس میکنم با اثر خونواده ها یه حس فاصله و مقابل هم بودن بینمون افتاده.
_ازش خواسته ای نداشته باشم فعلا چه مادی چه عاطفی.
_در مورد کارای بد و دروغاش یا بذل و بخششای بیجاش هم شکایتی نکنم و چیزی نگم.
_فعلنم بعد اون بحث با مادرشوهر و بیرون اومدن از خونشون تا عید قصد کردم نه خونشون برم و نه زنگ بزنم به مادرشوهر و خواهرشوهر. که مطمئنم خودشم نمیزنه. نامزدمم حتما لج میکنه و خونه ما هم نمیاد چون قبلا یبار گفته بود. آخه خیلی حرفایی زد با یه لحن بد که بنظرم باید مادرش زنگ بزنه و از دلم دربیاره و اگه باز من برم یا زنگ بزنم مطمئنن فک میکنن پوست کلفتم یا چیزی حالیم نیس و باعث جسارتای بعدیشون میشه. ولی عوضش شکایتی از خونوادش نمیکنم به نامزدم
ولی خیلی سخته برام دعا کنین که بتونم.
نظرات و تبصره هاتونم اگه بشنوم خوشحال میشم.
RE: جداشم یا بسوزم و بسازم؟
سلام دوستان. میلاد حضرت محمد (ص) رو به همه تبریک میگم.
تو این مدت سعی کردم کمتر به شوهرم گیر بدم و ازش انتقاد کنم و از مادرش حرف بزنم. ینی یجورایی مث کبک سرم زیر برفه که باعث شده روابطمون یکم بهتر شه. رفتم مشاوره حضوری گفت، باید مادرشوهرتو همینجوری بپذیری و هیچوقت خوب نمیشه و هیچکی هم نمیتونه خوبش کنه و حتما شوهرتو بیار حرفاشو بشنوم ولی وقتی ازش خواستم بریم میگه مشاوره پیشنهاد من بود نباید تنها و بی اجازه من میرفتی، من نمیام پیش اون مشاور، حتما مشکلت تنهایی حل میشد که تنها رفتی:302: نمیدونم اینو دیگه چیکار کنم!!!
راستی دوستای عزیز، بعد اون جلسه بحث با مادر شوهر نه سری زدم بهشون نه زنگی. قبلنا هر مناسبت عید و میلادی رو زنگ میزدم تبریک میگفتم. نمیدونم فردا زنگ بزنم یا نه؟؟؟؟ لطفا نظرراتتونو در مورد زنگ زدن و تبریک میلاد رو به مادر شوهرم بهم بگید، با توجه به اینکه میدونم زنگ بزنم باز با تیکه و زخم زبون و یادآوری حرفای اون روز حالمو بد میکنه چند روز.
RE: جداشم یا بسوزم و بسازم؟
سپیده ی سحر عزیز نمیشه یه نسخه رو برای همه پیچید .. شاید شما این تصمیم رو گرفته باشی و راه اخر رو اول انتخاب کرده باشی اما دلیل نمیشه اون راه رو به کسی توصیه کنی .. تو این تالار ما اخرین اولویت رو برای جدایی قرار میدیم ..
صدف جان .. خیلی خوبه که داری رو خودت کار میکنی ..
چیزی که تو این دو تا پست اخرت فهمیدم اینه که تصمیمت رو گرفتی برای بهتر کردن زندگیت و اون غرور و تکبری که قبلا تو نوشته هات بود هم خیلی کمتر شده :104: افرین ..
ببین باید رگ خواب شوهرت دستت اومده باشه .. بدونی از چه چیزهایی ناراحت میشه و چه کارهایی خوشحالش میکنه ..
اگه میبینی رو یه سری چیزا حساسه رعایت کن .. مثلا کاش بهش نمیگفتی که قبلا خودت تنهایی رفتی پیش مشاور .. با مشاورت هماهنگ میکردی و به شوهرت هم میگفتی که از یه مشاور وقت گرفتیم بیا بریم پیشش .. اینجوری هم مشاور میتونست حرفهای همسرت رو بشنوه هم شوهرت این فکر رو نیمکرد که تو سرخود و بدون مشورت باهاش کارهاتو پیش میبری ..
گاهی مردها دوست دارن همسرشون بهشون تکیه کنه .. وقتی خودت مردونه و تک و تنها ( نه تو این قضیه . کلا میگم ) کاری رو میکنی احساس بدی بهش دست میده ..
شاید خیلی از نظر تو و من بی اهمیت باشه این موضوع .. اما همین موضوع کوچیک و بی اهمیت میشه یه دلخوری بزرگ تو دل شوهرت ..
مثال میزنم واسه ت .. شوهر من خیلی غیرتیه .. من بعد 2 سال فهمیدم که نقطه ضعفش اینه که من جوراب بپوشم :311: باورت میشه ؟ مسئله به این سادگی که اصلا به هرکی بگی میخنده .. اما برای شوهر من مهمه .. یعنی میخوام بگم رگ خوابش یه ذره دستم اومده .. حالا همین شوهر غیرتی میذاره من برم سرکار در صورتی که قبلا اسم کار رو هم میاوردم دعوا میشد ..
رگ خواب همسرت رو پیدا کن .. روش مانور بده .. قرار نیست رفتار منفعلانه داشته باشی و توهین و تحقیر رو تحمل کنی ..
اما یاد بگیر که چه جوری خواسته هات رو بیان کنی ..
با سیاست و مهربونی و شناخت درست از همسرت میتونی به نتیجه برسی عزیزم .. صبور باش ..
اگه همسرت و زندگیت برات مهمه تلاشت رو بکن ...
در رابطه با خانواده ی همسرت هم به خودت بستگی داره .. اگر صبر و تحمل زیادی داری که بتونی به مرور زمان محبت اون ها رو جلب کنی طوری که دوستت باشن نه رقیبت برو جلو .. خیلی عادی رفتار کن .. کاری کن که با محبت و مهربونی تو بیان سمتت .. این خانواده قراره یه عمر با شما باشن .. پس چه بهتر که روابط خوبی داشته باشید و از کنار هم بودن لذت ببرید ..
RE: جداشم یا بسوزم و بسازم؟
مهسا جان شما مشکلت رو تو تاپیک خودت ادامه بده عزیزم .. تو تمام تاپیک ها داری پست میذاری خانومی و مشکلت رو عنوان میکنی .. صبور باش و تاپیک خودت رو دنبال کن انشالله که مشکلت حل بشه .. :72: