RE: درخواست جدایی برای سه سال ! قبول کنم؟
خوب ببین نامزت نازک نارنجی شما از چه تیپی خوشش میاد از این لحاظ یه مدت باهم برید خرید و نظر اون رو در نظر بگیر تا دستت بیاد و اون هم آنقدر رو این مسئله حساس نباشه، باهاش صحبت کن و بهش بگو هیچ وقت هیچ جا تو رو با مرد دیگه مقایسه نکنه و شما هم نامزتون رو با هیچ خانم دیگه ای مقایسه نکنید این مقایسه ها آدم رو از اصل زندگی دور میکنه و باعث میشه که فرد یواش یواش قدر اون چیزهای خوبی هم که داره دیگه نمیدونه یعنی نمیبینه که بخواد قدر بدونه ... همسر شما یا شمارو به عنوان مرد زندگیش قبول داره یا نداره اگه داره باید باهم به خواسته های همدیگه چه از لحاظ ظاهر چه از لحاظ عاطفی چه مالی و ... همدیگر رو تکمیل کنید و عیب های همدیگر رو بپوشونید و دیگه واسه هیچکدومتون دغدغه نشه و از همین ابتدا همسرتون رو متوجه کنید اولین روزی که وارد زندگی شما شد دیگه هیچکدومتون هیچی از مسائل زندگیتون رو به خانواده هاتون انتقال ندید با هم صحبت کنید و حلش کنید یا به کمک یه مشاور حلش کنید دور خانواده هاتون رو برای حل مسائل زندگیتون خط بکشید چون احساس کردم همسرتون خیلی تحت تاثیر خانواده به خصوص مادرشون هست که خانواده ها هم از روی دلسوزی و ناراحتی یه چیزی میگن که بعد خانم یا آقا کینه به دل میگیرن ...
ببین شاید خوب باشه یه روز با نامزدت قرار بزاری باهم برید بیرون و بنشینی باهاش صحبت کنی و البته اون روز اون تیپی رو بزن که همسرت دوست داره شاید تاثیرش خیلی بیشتر باشه بهش بگو الکی الکی بهترین روزهای عمر و زندگیتون رو دارید سر یه سری اشتباهات از دست میدید، بگید شما به زندگی چطور نگاه میکنید بگید از همسرتون (نامزدتون) چه انتظاراتی دارید بهش بگید که شما یه همراه میخواهید واسه زندگی واسه یه عمر نه چند ماه یا چند سال یه نفر رو میخواهید تا آخرین روزی که نفس میکشید با هم باشید ... بگید زندگی خیلی سخته تو زندگی خیلی مسائل ریز و درشت وجود داره قطعا ناراحتی پیش میاد دلگیری پیش میاد باید قوی باشه باید همراه باشه هم شما و هم ایشون یه روز خوشی هست یه روز ناخوشی یه روز سلامتی هست یه روز مریضی یه روز پول هست یه روز نیست یه زندگی پستی و بلندی های زیادی داره باهاش بنشین کامل صحبت کن از حس هات بگو از خواسته هات بگو و شنونده خوبی هم باش اگه با چیزی مخالفت میکنه که براتون قانع کننده نیست ازش بخواه و بهش اجازه بده که دلیلش رو بگه شاید یا قانع شدی یا تونستی قانعش کنی یا تو یه قدم واسه آرامشتون بر میداری یا نامزد عزیزت ...
راستی اگه فکر میکنی میتونی و یا تمام تلاشت رو میکنی که اخلاق خانومت (یا هر کس دیگه ای رو) تغییر بدی سخت در اشتباهی کسی نمیتونه کسی رو تغییر بده اگه هم تغییر کنه واسه یه زمان کوتاهه، هر کس خودش باید به جائی برسه که خودش خودش رو تغییر بده شما میتونید کمکش کنید و راه ها رو بهش نشون بدید ولی نمیتونید هیچ وقت هیچ کسی رو کاملا تغییر بدید
RE: درخواست جدایی برای سه سال ! قبول کنم؟
ملکه عزیز
درست فهمیدی از نوشته هام که نامزدم تحت تاثیر خانوادشه و متاسفانه برادرش شدیدا اصرار به جدایی ما داره و حتی باهاش دعوا میکنه که باید بری جدا بشی . مادرش اصلا با جدایی موافق نیست ولی کمکی هم نمیکنه زیاد ( از روش خودش کمک میکنه که فایده ای نداره )
نامزدم هم از برادر و مادرش دلخوره که برخورد خوبی باهاش ندارن . یه جورایی یکه و تنها مونده این وسط دلمم براش میسوزه ولی خوب چکار کنم.
از نظر تیپ باهاش خرید رفتم سر تا پامو عوض کرد اونطوری که میخواست لباس خریدم ولی هنوز میگه اونی که میخوام نیست تیپت ولی بهتر شده .
بارها با هم حرف زدیم سر مسایل و همه چیز زندگیو براش گفتم قانع میشه ولی باز فردا روز از نو روزی از نو....
RE: درخواست جدایی برای سه سال ! قبول کنم؟
میشه دلیل مخالفت برادرشون رو بگید چی هست؟
شاید بهتر باشه یه قرار مردونه با برادر نامزدتون بذارید و دو کلام حرف مردونه با هم بزنید بدون اینکه نامزدتون از این جریان خبر دار بشه ؟ شاید دلیلی داشته باشه برادرشون؟ شاید یه برداشت دیگه کرده از شما؟ شاید اینطوری بتونیدتا یه حدی مسئله اصلیتون رو حل کنید و تکلیفتون کلا معلوم بشه که آیا 6 ماه دیگه تو این بلاتکلیفی بمونید یا نه یا هر تصمیم دیگه ای که بهترین هست و به صلاحتون هست بگیرید
RE: درخواست جدایی برای سه سال ! قبول کنم؟
دلیلش اینه که میگه هر دوتون بچه این و برای ازدواج خواهرش زود بوده و الانم همه این کارا مسخره بازیه و نمیتونین زندگی کنین باهم .( داداشش مجرده و 26 ساله ) ولی مادرش حرفای برادرشش رو قبول نداره و میگه هنوز پخته نیست .
نامزدمم قبول نداره داداشش رو ولی میگه ناخود اگاه وقتی باهام دعوا میکنه گریه میکنم و به جدایی فکر میکنم و حتی میرم که تصمیمم رو عملی کنم ولی یکم که میگذره پشیمون میشم .
RE: درخواست جدایی برای سه سال ! قبول کنم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط mohammad2012
حالا واقعا موندم چکار کنم. 6 ماه ادامه بدم که میترسم یهو بگه نمیخوام و عمرمو تلف کنم و از طرفی الان جدایی کار عاقلانه ای نیست . میخواستم بدونم بهترین تصمیم تو این شرایط چیه؟ اگر قراره ادامه بدم رفتارم به چه شکل باشه ؟ ارتباطمون در چه حد باشه ؟
محمد گرامی
نترس! با 6 ماه زمان عمرت تلف نمیشه!
چون اگر این زمان رو به خودت و او ندی ممکنه یک عمر پشیمانی به بار بیاره که چرا به هر
دومون فرصت ندادم!
دختر خانوم داره کم کم علاقه مند میشه!
داره همه تلاشش رو میکنه که بهت اعتماد کنه! کمکش کن! بذار دلش قرص بشه.
صبــــــــــــــــــور باش!
تغییرات در بلند مدت رخ میده!
بذار تحت نظر مشاور باشه همچنان!
از طرفی میتونی بگی بهش که این زندگی برای اونه تنها یک بار فرصت زندگی داره و نباید
بذاره این فرصت رو دیگران ازش بگیرن.
ضمنا دوست عزیز رفتار خانم شما با شما اصلا عاقلانه نیست که میگی اون عاقله.
زندگی احساسی کامل هم خوب نیست!
زندگی خوب یک زندگی عاقلانه و در عین حال عاشقانه است.
راستی شما میدونی خانم شما دوست داره چطور بهش محبت بشه؟
آیا دوست داره دائم بشنوه یا دوست داره ببینه محبت عملیت رو توی رفتارت یا دوست داره
براش کاری انجام بدی؟ کدومش؟ درونگراست یا برنگرا؟
به حد کافی آزاد و تنهاش میذاری تا دلتنگت شه؟
براش باید و نباید می کنی هنوز؟
میدونی چی دوست داره چی دوست نداره؟
فرضیه طلاق رو کنسل کن فعلا تا هر 2 تون به یک ثبات و پایداری احساسی برسین.
RE: درخواست جدایی برای سه سال ! قبول کنم؟
برادرش رو نمیشه قانع کرد و اصلا اهل حرف زدن نیست باهام.
از اول هم مخالف ازدواج ما بوده نه بخاطر من کلا مخالف ازدواج خواهرش بوده چون میگفته بچه است.
خانمم واقعا وقتی رفتم خواستگاریش معیاری نداشته برا خودش تازه بعد ازدواج خودشو شناخته و فهمیده من اونی که میخاسته نیستم . گرچه هنوزم نمیدونه چی میخواد.
مدیر همدردی فرشته مهربان بالهای صداقت همه و همه مشکلمو دیدن و راه حل دادن ولی واقعا زمان زیادی گذشته از مشکلم و شاید امیدوارانه نگاه کنم میتونم بگم 20 درصد بهتر شده .
نقل قول:
نوشته اصلی توسط bahar.shadi
نقل قول:
نوشته اصلی توسط mohammad2012
حالا واقعا موندم چکار کنم. 6 ماه ادامه بدم که میترسم یهو بگه نمیخوام و عمرمو تلف کنم و از طرفی الان جدایی کار عاقلانه ای نیست . میخواستم بدونم بهترین تصمیم تو این شرایط چیه؟ اگر قراره ادامه بدم رفتارم به چه شکل باشه ؟ ارتباطمون در چه حد باشه ؟
محمد گرامی
نترس! با 6 ماه زمان عمرت تلف نمیشه!
چون اگر این زمان رو به خودت و او ندی ممکنه یک عمر پشیمانی به بار بیاره که چرا به هر
دومون فرصت ندادم!
دختر خانوم داره کم کم علاقه مند میشه!
داره همه تلاشش رو میکنه که بهت اعتماد کنه! کمکش کن! بذار دلش قرص بشه.
صبــــــــــــــــــور باش!
تغییرات در بلند مدت رخ میده!
بذار تحت نظر مشاور باشه همچنان!
از طرفی میتونی بگی بهش که این زندگی برای اونه تنها یک بار فرصت زندگی داره و نباید
بذاره این فرصت رو دیگران ازش بگیرن.
ضمنا دوست عزیز رفتار خانم شما با شما اصلا عاقلانه نیست که میگی اون عاقله.
زندگی احساسی کامل هم خوب نیست!
زندگی خوب یک زندگی عاقلانه و در عین حال عاشقانه است.
راستی شما میدونی خانم شما دوست داره چطور بهش محبت بشه؟
آیا دوست داره دائم بشنوه یا دوست داره ببینه محبت عملیت رو توی رفتارت یا دوست داره
براش کاری انجام بدی؟ کدومش؟ درونگراست یا برنگرا؟
به حد کافی آزاد و تنهاش میذاری تا دلتنگت شه؟
براش باید و نباید می کنی هنوز؟
میدونی چی دوست داره چی دوست نداره؟
فرضیه طلاق رو کنسل کن فعلا تا هر 2 تون به یک ثبات و پایداری احساسی برسین.
ممنون که سوالات رو لیست کردی الان تک تکش رو جواب میدم.
خانمم محبت زبونی نمیخواد و توی عمل میبینه محبت رو.
دوست داره براش چیزی بخرم ولی خوب این کارو هم کردم .
نمیشه گفت درونگراست و نمیشه هم گفت برونگراست ولی درصد درونگراییش خیلی بیشتره . من برونگرام و اصلا درونگرا نیستم.
اره ازادش میذارم هفته قبل قرار گذاشتیم یه مدتی دور باشیم که خودش بهم اس ام اس داد و گفت اشتباه کردم و عذر خواهی حتی بی محلی هم میکنم بازم میاد سمتم
واقعا هنوز نمیدونم چی دوست داره ولی تنوع رو دوست داره کلا.
فرضیه طلاق رو چشم کنسل میکنم ولی قبول کنین میترسم از ایندم
درضمن شما میدونین که من سه ماهه با خانمم این مشکلو داریم؟
RE: درخواست جدایی برای سه سال ! قبول کنم؟
بله میدونم که شما 3 ماههه که مسئله دارین! (نگین مشکل بگین مسئله چون هر مسئله ای قابل حله)
در جریان تاپیک هاتون بودم و باید بگم خیلی صبرت کمه!
راهرو گر 100 هنر دارد توکل و صبر بایدش برادر من.
خوب توی همین چند خط به این همه نکته مثبت اشاره کردی! پس چطور ندیدی تغییرات رو؟
بی محلی می کنی -----> میاد طرفت!
کادو میخری -------> خوشحال میشه!
براش کاری می کنی -----> بیشتر از گل خریدن ابراز تمایل می کنه!
همسر شما یک آدم درونگراست!
از ابراز احساسش می ترسه! چون از خودش ، از آینده و از همه مهمتر از شما مطمئن نیست!
ولی شما برونگرا هستی! برعکس همسرت!
خوب جوری بهش محبت کن و ابراز عشق که دوست داره! آدمهای درونگرا با برونگراها فرق دارن!
درونگرا ها طرفدار محبت عملی هستن نه زبانی و احساسی.
بهش اطمینان تزریق کن با رفتارهات و کارهات!
با تصمیمات غلطش قاطعانه مخالفت کن و در عین حال حمایتش کن!
بذار یاد بگیره که باید خودش برای زندگیش تصمیم بگیره! و شما هم ازش حمایت می کنی! این حس رو بهش منتقل
کن!
این خیلی بده که هنوز انقدر نمیشناسیش که نمیدونی چی دوست داره!
پس هنوز شناختتون از هم کمه! پس چطور وقتی همه راه ها رو نرفتی به طلاق فکر می کنی؟
سعی کن بیشتر بشناسیش! سلایقش و روحیاتش رو درک کنی!
بذار اون هم بشناستت. البته باز هم باید زیر نظر مشاور ادامه بده! حتی جلسات مشترک داشته باشین.
زنها رو میشه عاشق کرد حتی اگر ابتدا به ساکن حسی نداشته باشن. همسر تو داره گرفتارت میشه. چطور این رو
نفهمیدی؟
برای طلاق گرفتن هم همیشه وقت هست.
پس بهتره بیشتر بشناسیش و طوری بهش نزدیک بشی که دوست داره!
ضمنا به دیگران هم اجازه دخالت رو در زندگیت نده! بچه واقعی برادر خانومته که میگه جداشین!
این زندگی شماست و به ایشون ارتباطی نداره! ایشون باید فکراش رو قبل از عقد می کرد نه الان!
الان رابطه شما چطوریه با هم؟
RE: درخواست جدایی برای سه سال ! قبول کنم؟
ممنون از توجه و راهنماییت...
سعی میکنم درمورد ادم های درونگرا بیشتر اطلاعات داشته باشم.
ارتباطمون الان خوبه ولی رک و راست بگم . مثلا پنجشنبه رفتم خونشون اصلا حوصلمو نداشت کاملا مشخص بود و فرداش هم بهم گفت که حوصله نداشته . دقیقا چهارشنبه شب با التماس ازم میخواست که پنحشنبه برم پیشش و من میگفتم نه ولی چون فرداش گفتم دوست دارم بیام پیشت اینطوری شد .
ارتباطمون بازم میگم خوبه ولی همین امروز یک اس ام اس هم ندادیم بهم و اونم پیش قدم نشده . مطمینم هستم اگر بهش پیامی بدم باز سرد میشه بهم برا همین میخوام دلتنگ بشه . دیروز با هم رفتیم بیرون خیلی خوب بود و خوش گذشت ولی بهم گفت تا دو ساعت قبل به طلاق فکر میکردم . نوسان داره
ولی حرفتونو قبول دارم که داره گرفتارم میشه و خودش اینو شاید نخواد . بهم عادت کرده و دوری و جدایی هم براش سخته و از طرفی احساسش رو خودشم نمیدونه . روی منم فشاره که میگین عجله دارم .
سعی میکنم راهکارایی رو که از اول دوستان گفتن بررسی کنم دوباره و به کار ببندم.
ممنون از توجهتون
یه چیزی بگم بهم ممکنه بخندین ولی خوابایی میبینم تو این مدت که دلسردم میکنه از زندگی ..
همین دیروز توی خواب دیدم که یکی بهم میگفت فایده نداره و خانمت نمیتونه علاقه مند بشه بهت . خیلی واضح بود و وقتی بیدار شدم همش یادمه خوابه. میدونم مسخره است ولی ..
RE: درخواست جدایی برای سه سال ! قبول کنم؟
محمد آقا
میدونی چرا از این خوابها می بینی؟
چون صبح تا شب به این چیزها فکر می کنی.
توقع داری وقتی فکرت و باورت اینه ، عکس العمل ضمیر ناخود آگاهت جز این باشه؟
اصلا هم خنده دار نیست اتفاقا و کاملا طبیعیه!
شما نمیدونی این ضمیر چه قدرتی داره و در دنیای شما این افکار و باورها چه می کنن.
باید این خانم رو به تثبیت رسوند اما خودت هم باید به یک باور درست برسی.
مثلا هیچ اشکالی نداره که یک روز پیامک نده. طبیعتش درونگراست. در جنگه بین عقل و احساسشه.
راهکارها رو از اولین تاپیکت با دقت بخون.
احساس می کنم نرم تر شدی و بهتر میتونی راهنمایی ها رو بپذیری.
پس فلش بک بزن به خودت و گذشته و از تکرار رفتارهای اشتباه پرهیز کن و روی خودت هم کار کن.
انقدر هم به افکار منفی اجازه نده ذهنت رو درگیر کنن!
به ناخودآگاهت هم بفهمون که باید تلاش کنه و امیدوار باشه.
مطمئن باش اگر همه تلاشت رو در جهت درست بکنی خداوند هم کمکت می کنه.
موفق باشی مرد جوان
RE: درخواست جدایی برای سه سال ! قبول کنم؟
دوستان میدونم میگین عجولم ولی واقعا تحمل حرفاش رو ندارم که میگه تیپت رو با بقیه مقایسه میکنم و یا منو با خواستگار دیگه ای مقایسه میکنه دیوونم میکنه بابا منم مردم یکم که غیرت دارم...
وقتی به حرفاش فک میکنم لجم در میاد.. دو روزه حرف نمیزنم باهاش.
وقتی بحثمون میشه حتی از مسخره کردن خانوادمم دریغ نمیکنه سر یه بحث الکی گیر میده به تربیت خانوادگی و یه جورایی سعی میکنه تحقیرم کنه با حرفاش.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط bahar.shadi
محمد آقا
میدونی چرا از این خوابها می بینی؟
چون صبح تا شب به این چیزها فکر می کنی.
توقع داری وقتی فکرت و باورت اینه ، عکس العمل ضمیر ناخود آگاهت جز این باشه؟
اصلا هم خنده دار نیست اتفاقا و کاملا طبیعیه!
شما نمیدونی این ضمیر چه قدرتی داره و در دنیای شما این افکار و باورها چه می کنن.
باید این خانم رو به تثبیت رسوند اما خودت هم باید به یک باور درست برسی.
مثلا هیچ اشکالی نداره که یک روز پیامک نده. طبیعتش درونگراست. در جنگه بین عقل و احساسشه.
راهکارها رو از اولین تاپیکت با دقت بخون.
احساس می کنم نرم تر شدی و بهتر میتونی راهنمایی ها رو بپذیری.
پس فلش بک بزن به خودت و گذشته و از تکرار رفتارهای اشتباه پرهیز کن و روی خودت هم کار کن.
انقدر هم به افکار منفی اجازه نده ذهنت رو درگیر کنن!
به ناخودآگاهت هم بفهمون که باید تلاش کنه و امیدوار باشه.
مطمئن باش اگر همه تلاشت رو در جهت درست بکنی خداوند هم کمکت می کنه.
موفق باشی مرد جوان
اخه همش فک میکنم نمیشه.. میدونم اشتباهه کارم.
خانواده محترمش هم مث خودش بچه بازی در میارن. منو بچه فرض میکنن خانوادش و خصوصا داداشش فک میکنه کارامون مسخره بازیه و باید جدا بشیم.
خانوادمو تحقیر میکنه راحت ولی توقع داره من احترام بذارم.