پدردارم...پدرم رییس یکی ازادارات استانه........دانشجو مکانیک دانشگاه دولتی...............من ازتنهایی میترسم...........نیاز به همدم دارم...
نمایش نسخه قابل چاپ
پدردارم...پدرم رییس یکی ازادارات استانه........دانشجو مکانیک دانشگاه دولتی...............من ازتنهایی میترسم...........نیاز به همدم دارم...
قرار نيست تنها بموني عزيزم
از طرفي تنهايي بهتر از يه همدم بده.
يه خورده روي خودت كار كن و قويتر شو.همدمي رو انتخاب كن كه لياقتت رو داشته باشه.
درسته كه نياز به جنس مخالف طبيعيه ، اما سعي كن چند تا دوست همجنس و خوب پيدا كني و با هم باشيد.يه دوست خوب حتي ميتونه از خواهر نزديكتر باشه.
يادت باشه كه وجود نيازهاي ما دليل نميشه كه از هر راهي رفعش كنيم.
"من نمیتونم با کس دیگه ازدواج کنم چون عذاب وجدان میگیرم"؟؟؟؟!!!!
وقتی شوهر یک زن دیگه رو در آغوش می گیری چی؟ عذاب وجدان نمی گیری؟
انقدر ارزش تو پایینه که تنها دو راه در زندگیت وجود داره؟
1- رابطه با مرد زن و بچه دار
2- عرضه خود در خیابان
یعنی واقعا راجع به خودت این طوری فکر می کنی؟
دوستان تئوری سازیهایی کردند:
اون مرد تو رو نمیخواد
زنش رو میخواد و تو رو داره پرت میکنه بیرون!
فردا حتما سر خودت هم هوو میاد
کسی که سر مادر بچه اش این بلا رو بیاره ببین سر تو چی میاره
زنش رو دوست داره که طلاقش نمیده
و...
همه این پیشگوییهای نوستراداموسی میتونه درست باشه یا نباشه.
اما یک حقیقتی معمولا در این گونه روابط وجود داره که جواب برخی از رفتارهای سوال برانگیز اینگونه مردها رو میده:
و اونهم چلمنگی و بی عرضگی و بدبختی و فلاکت اینجور مردها به لحاظ شخصیتی است. من از عبارت آنی استفاده میکنم: یه اردنگی به من بزن! این یکی از خصوصیتهای این جور مردانه! همیشه یه اردنگ بدهکار زن اولشون اند!
یعنی یک آدم دربدر توسری خوری که نه با زنش سکس داشته باشه، نه محبت ببینه، زنش هم یه دیو دو سر زورگیر و بد دهن و... باشه، ولی این عین پاندول بین عشقش و دیوش هی بره و بیاد. آخرش هم همیشه دمش زیر تیشه زن اول باشه که ای وای آبرومو میبره و فلان. باور کن زن رسمی اش هم که بشی، همه عالم و آدم هم توی جشنتون شیرینی بخورن و براتون کف بزنند، عقدتون رو فرشتگان عرش بنویسن و پیغمبر هم امضاش کنه، و زن اول به نحوی به لحاظ جنبه عمومی این رابطه آچمزبشه و دیگه کاری از دستش بر نیاد، فردا بهانه این آقا میشه اینکه بچم برام دلش تنگه یا من دلم برا بچه تنگه یا بچه های دیگه به بچم گفتند تو بابات فلانه یا بچم میخواد از رو برج میلاد خودشو بندازه پایین یا بچم گفته بابا اگه نمیدونم فلان نکنی منم معتاد میشم و خلاصه از این شر و ورها که آخرش یه روز به خودت میای می بینی ول معطلی.
بدترین مجازات اینگونه مردان اینه که بذاری با زن اولشون زندگی کنند.
حالا تو میتونی انتخاب کنی بین اینکه یک عمر بعنوان یک زن زیر زمینی پاره وقت، زندگی کنی، یا اینکه با یک مرد مجرد ازدواج کنی و از لذت یک زندگی نرمال بدون استرس و اضطراب و آبروریزی و...برخوردار بشی.
خیالت تخت! خدا مرد سالم رو سر راه شما قرار نخواهد داد. فردا می بینی یک آزاد اندیشی مثال خودت که زیر زیرکی با یکی دو نفر رابطه داشته سر راهت قرار میگیره که خیلی ریلکس میتونی بهش بگی که تو هم با کسی قبلا رابطه داشتی. فکر میکنی همه دخترهایی که الان متاهلند و سر خونه و زندگیشون اند همه آفتاب و مهتاب ندیده بوده اند؟ همه مردها هم پسر پیغمبرند؟
اینقدر که نگران رفع نشدن نیاز جنسی ات بعد از این مرد هستی که من موندم اگه شوهرت یه چند ماه بره زندان، یا سفری یالاخره یه قضا و قدری چیزی...اونوقت تو میری خودتو در اختیار مردای خیابون قرار میدی؟ پاشو جمع کن خودتو دختر! یه جوری حرف بزن که فکر نکنیم اومدی اینجا ما رو سر کار بگذاری. پستهات رو هم خواهشا یه طوری بنویس که جامع و کامل خیلی از حرفهاتو توش زده باشی. کاربران این سایت بنده خدا دو ساعت برات تایپ میکنند، اونوقت شما میای سه تا کلمه رو وسط چند تا نقطه چین میذاری و میری!
مخلص کلام اینکه به نفع خودته (کاری به اون مرد و زن دربدر ندارم) که از این رابطه بری بیرون چون:
آدم عاقل بخاطر هوسهای کوتاه مدت کاری نمیکنه که یک عمر زجر بکشه!
بی دل عزیز،
صحبتهای شما، اگر برای یک دختر سی و چند ساله ای که می خواد زن دوم بشه، یا در یک رابطه پنهانی و صیغه و این داستانهاست گفته می شد، درست بود. اما در این مورد به نظرم بهتر بود شرایط مینا را هم در نظر می گرفتید.
نمی دونم شاید من خیلی پیر شدم که فکر می کنم مینا خیلی بچه است.
این دختر فقط 20 سالشه. از هیجده سالگی وارداین رابطه شده. یک بچه بازی و گول خوردن کااااااااااااملا واضح و آشکار.
نه عشقی در کار هست و نه عقلی. فقط بچگی و سادگی.
اون آقا اگر عاشقش بود و دوستش داشت و آبروی این بچه براش مهم بود که همه کاری باهاش نمی کرد و بعد بگه برو، زنم آبروت را می بره. این مرد که از این دختر خواستگاری نکرده، عاشقش نبوده، دوستش نداشته. یواشکی باهاش رابطه جنسی برقرار کرده و حالا هم می خواد دکش کنه.
حرفهایی که شما نوشتی، با توجه به شرایط روحی و سنی مینا، باعث می شه فکر کنه که چه خوب. می شم زن پنهانیش. مشکلی ندارم. دو ساله بودم، بقیه اش هم عین همین دوسال. می مونه تا 5-6 سال دیگه که بعد می رسه به جایی که جسم و روح داغون و راهها بسته تر از الان.
همین حالا هم توی حرفهاش و پست هاش مشخصه که به این پنهانی بودن و زندگی خفت بار راضیه. به این به قول شما همسر پاره وقت و زیرزمینی بودن دلخوشه! از تو به یک اشارت، از مینا به سر دویدن!
سلام
پیدای عزیز بگذریم از اینکه تناقض تو نوشته های خانم مینا زیاده!! نمیدونم ما سرکاریم یا ایشون؟!!
حالا بماند,ما فرض رو میذاریم رو اینکه شرط صداقت داره کاملا از جانب ایشون رعایت میشه
یه نگاه به تعداد پست ها بندازید چیزی حدود 40 پست برای ایشون گذاشتن و همه بالاتفاق نوشتن تمومش کن.صرف نظر از همه ی ضربه هایی که خوردی وبه خاطر تموم کردن این رابطه خواهی خورد با این وجود باز هم اراده کن و تمومش کن هرکسی به نوعی مشکلات رو نوشته!خب خانم مینا هر دفعه میان چند خط بین نقطه چین مینویسن که نمیخوام و نمیتونم و از این مدل حرفها و دوباره همه باید برگردیم اول خط!!!!!نگاه بی دل به موضوع یه نگاه نو و یه جوری نگاه کردن به آینده ی مثلا خوب رابطه است و به نظر من پست خانم بی دل کامل و جامعه!!!
مینای عزیز اگه قرار باشه با همین روال برید جلو که تا زمانی که ظرفیت تایپیک پرشه شما میای بین هر ده تا پست چهار تا نقطه چین و پنج خط حرف مینویسی و آخرش هم مینویسی دوستش دارم و دوستم داره و چی کار کنم که به هیچ نتیجه ای نمیرسی!!شما اومدی اینجا راهکار و راه حل بگیری یا فقط بنویسی و بری؟!همه ی این 40 تا پست رو یک دور دیگه بخون ببین بازم عاقلانه است که ادامه بدی؟شما اگر از این رابطه ضربه هم خوردی باید تمومش کنی دلیل هم همون 40 تا پست گذشته هرکدوم به نوعی گفتن!مشکلاتی که براتون پیش اومده به خاطر اشتباه و سادگی خودتون و سوءاستفاده ی اون آقا از همین موضوع بوده وهمه مشکلاتتون چه فیزیکی چه روحی قابل حله!حالا الان کاری نداریم چه جوری, شما اول باید اراده کنی و تمومش کنی و بعد مشکلات به تدریج حل میشه
موفق باشی
تا حالا هیچ تاپیکی توی همدردی انقدر اعصاب منو به هم نریخته بود:161::161::161:
آخه اگه آدم به اندازه کافی عاقل هم نباشه خانواده هم نظارت نکنه حداقل یه خرده به دین توجه کنه نه تفکر نه دیانت و نه نظارت نتیجه اش میشه این
آخه کجای دین این اجازه به یک دختر داده شده که این رفتارها رو بکنه:161:
یه نفر چقدر میتونه ساده باشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یعنی افسار شما به دست نیازهای جنسی شماست پس عفت این وسط کجا رفته؟مگه بقیه آدما نیاز جنسی ندارن؟
مگه این همه دختر نیستند که مثلا 30 سالگی ازدواج کردن؟
یعنی به محض وجود نیاز عقل از دست میره؟
وای وای به کجا داری میری آخرش میخوای چه کار کنی به دنیا اومدیم که بریم پی امیالمون اوج تعالی انسان کجاست؟
اگه همین فردا زندگی شما به پایان رسید چه پاسخی به خدا میخوای بدی؟
مینا خانوم، شما 20 سالته، چطور میخای زندگیتو روی گریه های یه زن و بچه هاش بنا کنی؟
عزیزم من واسه همسرم تا اونجایی که می تونستم هیچی کم نذاشتم، اما اون یه دختر 22 ساله رو به عقد خودش دراورده، (تو یه شهر دیگه) و من و بچم رو تو شهرمون تنها گذاشته، من شب و روز دارم گریه می کنم، همسرم هی داره اس میده که برو طلاق بگیر اما من به خاطر بچم و اینکه بعد از طلاق به مشکل میخورم، دارم مقاومت می کنم.
مینا جون با زندگی یکی دیگه بازی نکن، فرصت واسه زندگی زیاد داری، چرا میخای خودتو یه عمر وارد زندگی بکنی که همش اه و نفرین زنش دنبالت باشه، (من الان همینجوریم)
ببین من از زن جدید شوهرم متنفرم، چون اون یه دختر بود و می تونست زندگی بهتری رو واسه خودش درست کنه! اما خودش وارد زندگی من کرده و هی داره به همسر من خط میده که منو از زندگیم بیرون کنه!
مینا جون با زندگی یکی دیگه بازی نکن، خودتو بکش کنار
بنظرتون باهاش ادامه ندم تا وقتی شوهرکنم؟.............یا کم کم ازش جدا بشم بهترنیست؟بهش گفتم که به همه بگه که ازم جداشده و رابطمونو باهم کم کنیم و دیگه سکس نکنیم
ببخشید این حرف رو می زنم من به واقعی بودن این تایپیک شک دارم
خیلی بچه گانست
دختر که روح لطیف داره اینقدر وابسته به سکس؟
کلا محور رابطه شما س** بود؟
می گی پدر خوب داری
می گی دانشجوی مکانیک دانشگاه دولتی هستی
پس چی کم داشتی وارد این رابطه شدی؟
برام قابل قبول نیست
اصلنم نمی خوای منطقی فکر کنی
ادامه بدم یا ندم؟ عقل چی می گه؟ نه نده قطع کن رابطه رو
چی بگم بقیه جمله هات ارزش جواب دادن نداره