RE: تغییر محل تحصیل بخاطر ترس از روبرو شدن با یکی از دانشجو
[align=justify]با اینکه میدونم سخته، اما چند راه رو پیش رو داری:
1. دست رو دست بگذاری و شرایط رو همینجوری ادامه بدی که البته برات سخت خواهد بود.
2. به قول خودت محل تحصیلت رو عوض کنی تا این خانم رو مدتی نبینی. این میتونه تاثیرگذار باشه، اما احتمالا با بازگشتت به دانشگاه خودتون، حال و هوات هم بازمی گرده. درواقع تسکینی موقتی هست.
3. کلا این قضیه رو فراموش کنی و بنشینی سر درس و کار و فعالیتهات و هرموقع به نظر خودت شرایطش رو داشتی، بری و اقدام کنی برای ازدواج(که تا اون موقع معلوم نیست گزینه فعلی ات مجرد مانده باشه یا نه). این راه هم میتونه تا حدودی کمک کنه، ولی باید منتظر عواقبش هم باشی و اگر گزینه فعلی ات ازدواج کرد، بتونی بپذیری.
4. بری جلو و با این خانم درباره قصدت که ازدواج هست صحبت کنی. خب داداش خود من هم در شرایطی مشابه تو ازدواج کرد. صرفا مساله سن مطرح نیست؛ اگر طرفین به بلوغ کافی(جسمانی، فکری، اجتماعی، عاطفی) رسیده باشند، اونوقت سن اهمیتش کم میشه. شاید یکی 18 سالش باشه و به بلوغ لازم رسیده باشه و شاید فردی 28 سالش باشه و نابالغ باشه! باید بدونی که انتظاراتت از همسر آینده ات چیه. باید ملاکهات روشن و واضح و تعریف شده باشند. باید بتونی بین عاطفه و شناخت تمایز قائل بشی. عواطفت راه شناختت رو نباید مسدود کنند.
خب حالا اگر بری جلو و پاسخ رد بشنوی، مشکل خاصی پیش نمیاد. خودت رو راحت کردی. حتی ممکنه چندسال بعد اقدام کنی و در صورتی که ایشون هنوز مجرد باشه، پاسخ مثبت بگیری.
ممکنه هم بری جلو و پاسخ مثبت بگیری. اونوقت نیاز هست که خانواده ها هم باهات راه بیان. اونوقت باید تلاشت رو بیشتر کنی تا بتونی سریعتر مقدمات کار و ... رو برای خودت فراهم کنی.
اما همه اینها در گرو اینه که انتخابت درست باشه. ملاکهات مشخص باشه و تحقیق کافی و وافی انجام داده باشی.
این نکته رو باید بگم که برای خیلی پسرها همچین مواردی پیش میاد و دیر یل زود هم باهاش کنار میان. عاشق واقعی، دوست داره معشوقش به بهترینها برسه، حتی اگر خودش به معشوقش نرسه
حالا سوال اینه که ملاکهای ازدواجت چی هست؟
[/align]
RE: تغییر محل تحصیل بخاطر ترس از روبرو شدن با یکی از دانشجو
سلام آقای دکتر
ممنون که وقت میذارید برای منhttp://www.postsmile.net/img/20/2082.gif
نقل قول:
نوشته اصلی توسط mohsenazizi
[align=justify]با اینکه میدونم سخته، اما چند راه رو پیش رو داری:
1. دست رو دست بگذاری و شرایط رو همینجوری ادامه بدی که البته برات سخت خواهد بود.
الان که فکر می کنم می بینم شاید بهترین کار همینه
آخه نه می تونم فراموشش کنم
و نه می تونم با خودش مستقیم صحبت کنم
ایشون یه شخصیت خاصی دارن اصلا نمی تونم تو صورتشون نگاه کنم نمی دونم به این حال من چی میگن.
2. به قول خودت محل تحصیلت رو عوض کنی تا این خانم رو مدتی نبینی. این میتونه تاثیرگذار باشه، اما احتمالا با بازگشتت به دانشگاه خودتون، حال و هوات هم بازمی گرده. درواقع تسکینی موقتی هست.
خیلی به این موضوع فکر کردم چند تا از دانشگاه های استان رو برسی کردم اما متاسفانه رشته سیالات نداشتن و اگه در نهایت این خانم رو از دست بدم برای ارشد از ایران میرم.
3. کلا این قضیه رو فراموش کنی و بنشینی سر درس و کار و فعالیتهات و هرموقع به نظر خودت شرایطش رو داشتی، بری و اقدام کنی برای ازدواج(که تا اون موقع معلوم نیست گزینه فعلی ات مجرد مانده باشه یا نه). این راه هم میتونه تا حدودی کمک کنه، ولی باید منتظر عواقبش هم باشی و اگر گزینه فعلی ات ازدواج کرد، بتونی بپذیری.
من خودم یکی از کسانی بودم که همه رو از ازدواج می ترسوندم و اصلا علاقه ایی به ازدواج نداشتم و حالا نمی دونم چه اتفاقی در حال و احوال من افتاده که یک دختر را بیشتر از جونم دوست دارم.
و یک جمله قدیمی اگر ایشون نشه من اصلا علاقه ایی به ازدواج ندارم.
4. بری جلو و با این خانم درباره قصدت که ازدواج هست صحبت کنی. خب داداش خود من هم در شرایطی مشابه تو ازدواج کرد. صرفا مساله سن مطرح نیست؛ اگر طرفین به بلوغ کافی(جسمانی، فکری، اجتماعی، عاطفی) رسیده باشند، اونوقت سن اهمیتش کم میشه. شاید یکی 18 سالش باشه و به بلوغ لازم رسیده باشه و شاید فردی 28 سالش باشه و نابالغ باشه! باید بدونی که انتظاراتت از همسر آینده ات چیه. باید ملاکهات روشن و واضح و تعریف شده باشند. باید بتونی بین عاطفه و شناخت تمایز قائل بشی. عواطفت راه شناختت رو نباید مسدود کنند.
نمی دونم بتونم با ایشون صحبت کنم یا نه
یکی از عیب های من تا حالا با هیچ دختر نبودم حتی با هیچ کدون از دخترای فامیل غیر از سلام حرف نمی زنم برا همین مادرم مستقیم بهم می گه من برات نگرانم چرا با هیچ کسی حرف نمی زنی از این جور حرفا...
خب حالا اگر بری جلو و پاسخ رد بشنوی، مشکل خاصی پیش نمیاد. خودت رو راحت کردی. حتی ممکنه چندسال بعد اقدام کنی و در صورتی که ایشون هنوز مجرد باشه، پاسخ مثبت بگیری.
ممکنه هم بری جلو و پاسخ مثبت بگیری. اونوقت نیاز هست که خانواده ها هم باهات راه بیان. اونوقت باید تلاشت رو بیشتر کنی تا بتونی سریعتر مقدمات کار و ... رو برای خودت فراهم کنی.
اما همه اینها در گرو اینه که انتخابت درست باشه. ملاکهات مشخص باشه و تحقیق کافی و وافی انجام داده باشی.
این نکته رو باید بگم که برای خیلی پسرها همچین مواردی پیش میاد و دیر یل زود هم باهاش کنار میان. عاشق واقعی، دوست داره معشوقش به بهترینها برسه، حتی اگر خودش به معشوقش نرسه
حالا سوال اینه که ملاکهای ازدواجت چی هست؟
[/align]
منم براش آرزوی بهترین ها رو دارم حتی اگه همراه من نباشه
ملاک های ازدواج:
1-با ایمان باشه
2-مهربان و صمیمی باشه
3-دختری با هوش و فهمیده باشه
4-دختری ساده و بی آلایش
5-اصالت خانوادگی
6-سنگین رفتار کنه و همیشه بین اطرافیان با شخصیت ظاهر بشه
7-تا حد امکان رشته تحصیلیش به من نزدیک باشه
8-از نظر جسمی و روحی سالم باشه
9-چهره زیبایی داشته باشه
10-با هیچ کسی نبوده باشه
11-زندگی مهمتر از کارش باشه
RE: تغییر محل تحصیل بخاطر ترس از روبرو شدن با یکی از دانشجو
[align=justify]اینکه تا به حال با هیچ دختری دوست نبودی، از محاسنته نه از معایبت
اگر نگرانی اصلیت درباره اینه که چگونه سرصحبت رو باز کنی، میتونیم کمکت کنیم. از این بابت نگران نباش
اما شرط اینها اینه که سایر شرایط و زمینه ها رو مهیا کرده باشی. با خانواده بگو که با اجازه شما میخوام برم جلو و صحبت اولیه رو انجام بدم. البته پیش از این مرحله، تحقیق کافی با توجه به ملاکهایی که برشمردی. باید دقت کنی که یکی دو ملاک برجسته، سبب نشه تا سایر ملاکهای اصلی و مهمت کمرنگ جلوه کنند.
هروقت این زمینه ها فراهم شد، بگو تا شیوه صحبت کردن برای ازدواج رو بهت بگم[/align]
RE: تغییر محل تحصیل بخاطر ترس از روبرو شدن با یکی از دانشجو
نقل قول:
نوشته اصلی توسط mohsenazizi
[align=justify]اینکه تا به حال با هیچ دختری دوست نبودی، از محاسنته نه از معایبت
اگر نگرانی اصلیت درباره اینه که چگونه سرصحبت رو باز کنی، میتونیم کمکت کنیم. از این بابت نگران نباش
اما شرط اینها اینه که سایر شرایط و زمینه ها رو مهیا کرده باشی. با خانواده بگو که با اجازه شما میخوام برم جلو و صحبت اولیه رو انجام بدم. البته پیش از این مرحله، تحقیق کافی با توجه به ملاکهایی که برشمردی. باید دقت کنی که یکی دو ملاک برجسته، سبب نشه تا سایر ملاکهای اصلی و مهمت کمرنگ جلوه کنند.
هروقت این زمینه ها فراهم شد، بگو تا شیوه صحبت کردن برای ازدواج رو بهت بگم[/align]
سلام
مادرم تا حالا سه بار بهم گفته برو با خودش صحبت کن اما من مخالفت کردم.
پدرم تو صحبتهاش گفته اگر این علاقه دوطرفه بود خواستگاری مشکلی نداشت چون می دونستی اون خانم بهت علاقه داره اما توی این شرایط (تموم نشدن درس و خدمت) فقط جواب رد می شنوی و بهت ضربه می خوره.
سوال
عشق واقعی و گذرا رو چجوری می شه متوجه شد آیا با توجه به این که من این خانم رو سه سالی هست که دوست دارم و جز ایشون هیچکسی برام مهم نیست (بقیه دخترا همه شبیه هم هستنhttp://www.postsmile.net/img/19/1968.gif) می شه نتیجه گرفت گذرا نیست؟
ایا این ملاک هایی که من نوشتم ملاک های درستی هستن؟
یا باید به چیز های مهمتر و اساسی تری فکر کنم؟
ممنونم
RE: تغییر محل تحصیل بخاطر ترس از روبرو شدن با یکی از دانشجو
[align=justify]سلام
کلیت ملاکهات مساله خاصی ندارند. فقط باید به درستی تعریف بشن. میتونی ملاکهای زیر رو هم مرور کنی:
http://mohsenazizi.blogfa.com/post-2526.aspx
http://mohsenazizi.blogfa.com/post-2616.aspx
در صورتی که ملاکهات رو داشته باشه و با تحقیق کافی به این نتیجه رسیده باشی، میتونی روی علاقه ات حساب کنی و اقدام کنی.
پدر و مادرت بیش از هرکسی دلسوزت هستند. هیچکس تو دنیا پیدا نمیشه که از والدین برات دلسوزتر باشه. مطمئنا پدر هم دوست ندارن فرزندشون ضربه بخوره که اینطوری بهت گفتند. به هر صورت، اگر بتونی به پدر هم نشون بدی که آمادگی جواب رد شنیدن رو داری و این برات آسونتر از شنیدن خبر ازدواجش هست، میتونی ایشون رو هم راضی کنی و بری جلو.[/align]
RE: تغییر محل تحصیل بخاطر ترس از روبرو شدن با یکی از دانشجو
نقل قول:
نوشته اصلی توسط mohsenazizi
[align=justify]سلام
کلیت ملاکهات مساله خاصی ندارند. فقط باید به درستی تعریف بشن. میتونی ملاکهای زیر رو هم مرور کنی:
http://mohsenazizi.blogfa.com/post-2526.aspx
http://mohsenazizi.blogfa.com/post-2616.aspx
در صورتی که ملاکهات رو داشته باشه و با تحقیق کافی به این نتیجه رسیده باشی، میتونی روی علاقه ات حساب کنی و اقدام کنی.
پدر و مادرت بیش از هرکسی دلسوزت هستند. هیچکس تو دنیا پیدا نمیشه که از والدین برات دلسوزتر باشه. مطمئنا پدر هم دوست ندارن فرزندشون ضربه بخوره که اینطوری بهت گفتند. به هر صورت، اگر بتونی به پدر هم نشون بدی که آمادگی جواب رد شنیدن رو داری و این برات آسونتر از شنیدن خبر ازدواجش هست، میتونی ایشون رو هم راضی کنی و بری جلو.[/align]
سلام
پدرم خیلی خوبه حتی حاضره بره جلو به مادر گفته من مشکلی ندارم فقط میترسم بریم و با شنیدن جواب رد صابر حالش خراب بشه وگرنه مخالف نیست.
چشم از نو یه تحقیق کامل انجام می دم و نتیجه نهایی رو اینجا می نویسم.
من فردا می خوام برم سر یکی از کلاسش بشینم آیا این کار اشکال داره؟
(احساس می کنم ایشون خیلی خیلی به من حساس شدن واقعا دلیل این حساس شدن رو نمی دونم ولی هرجا منو می بینه زل می زنه تو چشام منم کلی تو دلم به خودم ناسزا می گم که چرا منو دید حتی اتفاقی، این حس به مجید رفیقم که به اسم کاربری mjr100 تو سایت حضور داره هم منتقل شده می گه تو رو یه جوری نگاه می کنه.)
RE: تغییر محل تحصیل بخاطر ترس از روبرو شدن با یکی از دانشجو
سلام
اگر اینطوره، پس یه چیزهایی متوجه شده احتمالا. باشه اقدام که کردی خبر کن.