RE: شوهرم عاشقانه عمه اش رو دوست داره
سلام
نمی خواستم حرفی بزنم اما دلم طاقت نیاورد . البته به حرف هیچ کس اکتفا نکن و بهترین راه رفتن پیش مشاوره است
اما به چند تا موضوع توجه کن
1 - اصلا به قضیه روابط جنسی بینشون فکر نکن
2 - شاید واقعا شوهرت راست گفته . در جوانی و جاهلیت قرار گذاشتن ازدواج نکن هردوشون و شوهر شما قرارش رو زیر پا گذاشته و حالا عذاب وجدان داره از این قضیه و داره از دلش در میاره
3 - سعی کن خودت رو کنترل کنی تا کمتر اذیت شی
محیط آروم رو واسه شوهرت ایجاد کن هر مردی رگ خواب داره وقتی خیلی کوکه با مهربونی نه با تنش از عمه اش تعریف کن و بگو می خوام مثل تو اون رو دوست داشته باشم چون تو عاشق هرکی باشی منم می خوام عاشقش باشم . بخواه که تورو با اون آشنا کنه
قراره سینما و بیرون رفتنه 3 نفره رو بزار
امیدوارم حرف هام درست باشه
اما در نهایت برو پیش مشاور
می دونی چون خودم عاشق برادرزاده ام هستم اون هم دیوانه وار فکرم به سمت همین قضیه میره و ایشالله که اینطور باشه
RE: شوهرم عاشقانه عمه اش رو دوست داره
خوب شوهر منم به خواهردوقلوش بیش از اندازخ وابسته بود و هست اولا حتی بهشون اعتراض میکردم که شما مثل زنوشوهرید باهم و............... دقیقا عین شوه تو وقتی خونش میرفت یا تلفن میزد از من پنهان میکر الانم خواهرش حتما هروز بهش زنگ میزنه خوب هر دوشونم متاهلن اما شوهرم کار زیاده و حتی جواب منم نمیده و خواهرش اینو درک کرده دلیل نمیشه که در مورد اینا هم انقد حاسیت نشون بدی شاید فقط عشق عمه برادر زاده ایی خواه شوهر منم میگفت یا من یا خانمت اما شوهرم بهش گفت ای زنم و تو خواهرم هر کدوم جایی خودتتونو دارید اما من انقد حساسیت نشون دادم که میدنم وقتی من باشم خیلی مراقبن زیاد به هم توجه نکنن چون خواهر شوهرم تقریبا روشنفکر و به قول خودش نقطه ضعفم دستشه و نمیخواد ازیتم کنه
RE: شوهرم عاشقانه عمه اش رو دوست داره
ممنون از اينكه به من راهنمايي ميدين
منم از خدامه كه فقط يه علاقه ساده عمه و برادر زاده باشه
ولي بعضي اس ام اس ها كه واسه همديگه ميفرستن فكرمو خيلي مشغول ميكنه
يا اينكه هيچ تفاوتي بين ابراز علاقه همسرم به خودم و عمه ش نميبينم
دقيقا همون كلمات عاشقانه اي كه به من ميگه براي اونم به كار ميبره
ديروز يه اتفاق افتاد
بعد از اينكه از سر كار رفتيم خونه و ناهار خورديم شوهرم گفت كه ميخواد برگرده اداره چون كاراش مونده
لباسايي كه پوشيده بود مناسب اداره نبود واسه اين بهش شك كردم ولي چيزي بهش نگفتم
يك ساعت بعد از اينكه رفت همش اضطراب داشتم و بي قرار بودم شك مثه خوره افتاده بود به جونم
تصميم گرفتم برم پيش خونه عمه ش كه خيال خودمو راحت كنم ولي.............
وقتي رفتم ديدم شكم درست بوده ماشينشو ديدم كه پارك كرده بود
بهش زنگ دم گفتم من پيش ماشينتم بيا بيرون تا با هم حرف بزنيم
اولش باور نميكرد و ميگفت ميخواي يه دستي بزني
بالاخره اومد ولي طلبكار كه چرا تعقيبم ميكني
گفتم نيومدم مچتو بگيرم از اينكه اومدي اينجام دلخور نيستم از اين ناراحتم كه چرا با هم دوست نيستيم اگه بهم ميگفتي كه ميخواي عمه تو ببيني مخالفت نميكردم
گفتم من نميخوام نفر دوم باشم اگه منو دست نداري بيا تكليفمون رو با هم روشن كنيم چون فكر ميكنم منم لياقت اينو دارم كه يه نفر دوستم داشته باشه
گفتم كه ديگه كار رو به دادگاه نميكشونيم و توافقي از هم جدا ميشيم
ولي گريه ش گرفت
باورم نميشد داره گريه ميكنه بهم گفت بخدا من خيلي تو رو دوست دارم ولي گير كردم اين وسط
بين تو كه عشقمي و عمه م كه واسم خيلي زحمت كشيده
اگه بهت دروغ گفتم واسه اينه كه ميدونم حساسي نميخوام ناراحتت كنم . نميخوام از دستت بدم
نميدونم بايد باور كنم يا نه
قبلا زياد از اين حرفا بهم زده و قول داده كه ديگه چيزي رو ازم پنهون نكنه ولي بازم تكرار شده
RE: شوهرم عاشقانه عمه اش رو دوست داره
حالا که دیگه این حرفا رو بهش زدی حواست باشه بطور ناگهانی از حرفت برنگردی چون صحبت جدایی و .... نباید بین زن و شوهر عادی و روزمره بشه
این صحبت هات باید جدی گرفته بشه
منظورم اینه که حالا که کار به اینجا رسیده ثابت قدم باش تا موضوع حل بشه
RE: شوهرم عاشقانه عمه اش رو دوست داره
هاجس عزیز
اون عمه مگه چه زحمت خاصی برای شوهرت کشیده یعنی از زحمتی که مادر در دوران بارداری زایمان و یک عمر بزرگ کردن بچه میکشه بیشتر بوده؟
از همسرت به طور جدی توضیح بخواه که زحماتش رو توضیح بده.
هیچ زحمتی چنین کارمزدی نداره
مردها گاهی گول بعضی استدلالهای مزخرف بعضی از زنهایی که کارشون رو خوب بلد هستند میخورن!!!!!!!!
مگه اون عمه ایشون رو به دنیا آورده و بزرگ کرده که علاقه به اون رو از علاقه به پدر مادرش هم فراتر میدونه؟؟؟؟؟؟؟؟
محکم و قاطع باش و حتما حتما شرط ادامه زندگیت رو یا قطع ارتباط کامل از هر نوعی (حتی عوض کدن شماره همراه و قطع ارتباط حتی تلفنی) و یا رفتن دو نفره پیش یک مشاور قرار بده( اون مشاوری که زیبا بهت معرفی کرده رو حتما برو پیشش ولی با همراهی همسرت) بگو یا تو حق رو به من میدی و کامل قطع رابطه میکنی و یا حق رو با خودت میدونی بیا حداقل برای یک روانشناس توضیح بده به هرحال اون یکی از ما رو قانع میکنه.
این حق مسلم شماست و نمیشه ازش کوتاه بیای صبر و نگاه کردن ماجرا و تجاهل در مورد قضیه شما راهکار مناسبی به نظر نمیاد.
بگو باید بریم پیش مشاور اینجوری که شما داری زندگیتو میکنی ولی من دارم فرسوده میشم چند بار مگه آدم به دنیا میاد که یک بارش رو بخواد با این ناراحتی ها سپری کنه؟؟؟؟
RE: شوهرم عاشقانه عمه اش رو دوست داره
فكور عزيز
قبلا هم اين حرفها رو بهش زدم ولي ميگه من نميتونم از عمه م بگذرم ميگه كه اون 30 ساله كه با منه ولي تو چند ساله به وجود اومدي
پيش مشاورم حاضر نيست بياد
شوهرم در اين مورد خيلي لج بازه
RE: شوهرم عاشقانه عمه اش رو دوست داره
هاجس عزیز؛ ازت میخوام توی این شب های عزیز؛ خدا رو با خلوص نیت و از ته قلبت صدا بزنی تا خودش راه درست رو جلوی پای شما و همسرت بذاره و این گره از زندگیت باز بشه!
یادت باشه توی این شب ها؛ میتونی قلبت رو به دست های بزرگی گره بزنی!:43:
RE: شوهرم عاشقانه عمه اش رو دوست داره
نميدونم واقعا من چه گناه بزرگي كردم كه خدا داره اينجوري عذابم ميده
بعضي وقتا دعا ميكنم كه حداقل ازش متنفر شم كه بتونم راحت ازش جدا شم
تو بعضي از تاپيك ها خانوما از اينكه شوهراشون بهشون خيانت ميكنن يا دوست دختر دارن زجر ميكشن
ولي من فكر ميكنم اگه شوهرم دوست دختر داشت وضعيتم بهتر بود و حداقل ميدونستم بايد چيكار كنم
ولي الان همش فكرم درگيره كه شايد اون چيزي كه من فكر ميكنم نباشه و بعدا پشيمون شم
از هر كسي م كه كمك ميخوام ميگن خب عمشه
چرا اينقدر حساسي؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
:316:
:302:
نميدونم چرا هيچكدوم از مشاوراي تالار نميان بهم كمك كنن
:302:
RE: شوهرم عاشقانه عمه اش رو دوست داره
الان رفتم تو اتاق شوهرم كه باهاش حرف بزنم ولي پشيمون شدم
احساس ميكنم خيلي افسرده است ظاهرا زياد حوصله نداشت منم برگشتم
واي خدااااااااااااااااااااااا اااااا من خيلي دوسش دارم
كمكم كن.
RE: شوهرم عاشقانه عمه اش رو دوست داره
به نظر من یکی از راههای تمام شدن این قصه اینه که عمه ی ایشون، شما رو به عنوان همسر ایشون بپذیرند.
و یکی از راهها در این مسیر اینه که شما کم کم روابطتون رو با عمه شروع کنید و به همسرتون اطمینان بدید ایشون برای شما هم عزیزند، چون زحمت همسر عزیزشان را کشیده اند. (چون خودش میگه خیلی برام زحمت کشیده)
از هر 2 بار که میره پیش عمه، شما هم یک بار "با ایشون" برید اونجا.