رها جان
یک دنیا ممنونم که جواب دادی
بله میدونم که هرکسیکه نظر میده خیلی لطف داره
به هر حال من همیشه مشکلات مابقی دوستان رو میخونم و سعی کردم که با استفاده از اونها خیلی مشکلاتم را حل کنم
اما االان مغزم هنگ کرده
همسرم بی اندازه تنها و عاجز حس میکنه خودشو و اصلا امیدی غیر من نداره
من هم بی اندازه تحت فشارم
سر این مسایل سند هز چی پس انداز و کادوی ازدواج بود فروختیم و دیگه آهی در بساط نیست
همسرم هم دو ماهی هست که مطبی باز کرده اما مریض چندانی نداره مخصوصا اخیرا
انگار همه چی رو غلطک منفیه
دوستان خوب زیادی دارم و همیشه در موقع مشکلاتشون شاید باور نکنید که از خواب شبم زدم و کنارشون بودم اما الان در این شرایط همه ی همون دوستان نیستند
یا میرن مهمون
یا مسافرت
یا به من میگن والله چی بگیم!!!
یعنی همدردی و همدلی نیست
کاش میفهمیدید چه حالیم
یکی از دوستان در نظراتش نوشته بود مشکلات من بیشتر دغدغه های زندگیه
اما آیا واقعا اینطوره؟؟؟؟
گفته بودند که من به دنبال هم صحبتم
اگر واقعا این طور باشه چرا چشم به ایت سایت دوختم که کسی با همدردی یا پیشنهاد خوبش کمکم کنه
میدونم که همه هزار و یک مشکل دارند
مسایل دوستان رو هم میخونم
اما الان در موقعیتی هستم که خیلی درمانده شدم
این مسایل همسرم از زندگی سابقش پیچیده است و زندگی ما رو هم دچار ریسک کرده
کار مطب همسرم بر خلاف انتظارمون رونق چندانی نگرفته
حال پدرم خوب نیست
خانواده همسرم با تمام تمکن مالی کمکی نمی کنند و کمی هم مدعی هستند تا همدل
نمی دانم چه کنم
از همه دوستان و کارشناسان خوب این سایت طلب کمک دارم