-
RE: فکر کنم شوهرم معتاده
سلام
شارلوت جان کمی اروم باش ...
میگی همسرت دنبال بهونه میگرده ولی خودتم بیکار ننشستی خانمی.
کمی صبور باش ......
همه مایی که ازدواج کردیم اولش بحث کردیم دعوا کردیم...یه حرفایی شنیدیم ویه حرفایی زدیم که نباید میشنیدیم ونباید میزدیم.....باور کن
چرا اینهمه جو خونه متشنجه؟؟؟؟چرا اینهمه لجبازی هست؟؟؟؟
من کارای همسرت رو تایید نمیکنم ولی از تو هم دفاع نمیکنم....
تو یه زنی تو باید اوضاع رو مدیریت کنی ."مدیریت نه ریاست...."
میدونی شوهرت مغروره ؟پس ناراحت نشو اگه پا پیش نمیگذاره.....
میدونی وقتی عصبی میشه کنترل خودشو ازدست میده؟پس اوضاع رو اروم کن نه اینکه بزنی تو گوشش.....
تو داری کل شخصیت همسرت رو زیر سوال میبری....
ایا مطمئن شدی که معتاده حالا به این نتیجه رسیدی که پای کس دیگه ای در میونه؟؟؟؟؟؟
دلم میسوزه واسه این لحظاتی که از دست میدید ......:300:
دلم میسوزه واسه جسم وروحی که داره این بین عذاب میبینه......:316:
یکم اروم باش .....یکم صبور باش.....یکم نفس بکش.....
-
RE: فکر کنم شوهرم معتاده
سلام
شارلوت هم تو و هم همسرت بلد نیستید که چه طوری باید باهم باشید
اولا اینکه تو هنوز اول راهی و اینقدر زود نباید بگی جداشیو
هنوز خیلی راه داری دختر.........
دوم به نظر من اگه بتونید با هم دیگه برید پیش مشاور خوب به نظرم خیلی عالی باشه
سوم هم اینکه چرا اینقدر راحت به همسرت میگی معتاد میگی ویا با کسی هست.............
-
RE: فکر کنم شوهرم معتاده
سلام شارلوت جان
من مدتیه که خواننده بی صدای این تالارم مطالب توام میخونم ولی چیزی ننوشتم امروز تصمیم گرفتم حرف دلمو بهت بگم
اولا که وقتی زیر عقد بودی بهت توصیه شد که مدتی عقدتو عقب بنداز گفتی امکانش نیست که فکر میکنم الان پشیمونی که چرا عقب ننداختی
و اما حالا: به نظر من مردی که دروغ میگه یا داره خیانت میکنه یا اعتیاد داره ولی بی دلیل یه مرد دروغ نمیگه
شما تو این مدت داری خودتو اصلاح میکنی و انطور که همسرت دوست داره تقریبا باهاش برخورد میکنی ولی شما یه طرف این زندگی هستی و به تنهایی کاری از پیش نمیبری
من برخلاف دوستان این تالار که بهت میگن الکی شک کردی سخت نگیر بهت میگم جدی باش
یه مرد سالم هرگز دوست معتادشو نمیاره خونش که مواد مصرف کنه اصلا یه مرد سالم دنبال دوست معتاد نمیره من همه این روزهایی که تعریف مکینیو به چشم خودم تو زندگیم دیدم
نمیگم شوهرت معتاده ولی بعیدم نیست که هرزگاهی با دوستاش مصرف نکنه پس خوب چشماتو باز کن و مراقب باش ولی نه دعوا نه سخت گیری نه بحث ظاهرا نشون بده که اوضاع ارومه و توام بهش اعتماد داری درست مثل زنی که به شوهرش شک داره در مورد خیانت ولی دورادور کاملا حواستو جمع کن و غیر محسوس کنترلش کن
بالاخره این دروغ گفتنها پیچوندنا عصبانی شدنا یه دلیلی داره اخه چرا همیشه باید فکر کنیم ما ایراد داریم که همسرمون عصبانیه یا دروغ میگه یا ...
نه عزیزم ایراد از ما نیست اینها فقط توجیه برای سوختن و ساختنه من نمیگم من یا شما یا بقیه خانمها کاملیم ولی همیشه هم نمیشه به بهونه اینکه ایراد از ماست از اشتباهاتشون چشم پوشی کرد و فقط درصدد تغییر خودمون باشیم
امیدوارم مشکلت حل بشه
-
RE: فکر کنم شوهرم معتاده
ممنون اقلیما و هیام عزیز.اما من با ترانه موافقم.دلیلی نداشت بهم دروغ بگه دیروز و بزاره 3 ساعت بره.
واسه اینکه مطمئن بشم زنگ زدم به استادش و از اون پرسیدم دیروز کلاس گذاشته یا نه؟اون گفت نه کلاس نداشته و اون درس اصلا عملی نداره که بخان واسش کلاس بزارن.خود شوهرم با اطمینان گفته بود زنگ بزن.فکز میکرد نمیزنم.ظهر که گفتم زنگ زدم بازم خیلی عادی حاشا کرد و گفت کلاس بودم.
صبح با خاهرش صحبت کردم و همه چیزو گفتم.باورتون میشه اون گفت آدم دوست معتاد نمیاره خونه و احتمال میدم خودش اعتیاد داره .نمیدونم واقعا باید چیکار کنم.
-
RE: فکر کنم شوهرم معتاده
سلام
من هیچ وقت نگفتم از خطاهای شوهرت چشم پوشی کن وسرت رو زیر برف کن اگه یادت باشه اولین پستی که در اینباره نوشتم این بود که نکنه احمال کنی وپی این قضیه رو نگیری ...ودر مورد یکی از نزدیکانم برات گفتم .
منظور من این بود که واسه اینکه سر از کارش در بیاری باید با زبون نرم ومهربونی باهاش صحبت کنی وکاری کنی باهات راحت حرف بزنه ...
اینجوریه که مدیریت اوضاع رو بدست میگیری وبقولی طرف مثل موم تو دستت میاد وکوچکترین چیزی رو ازت پنهان نمیکنه حتی اگه اون موضوع اعتیادش باشه.....
ولی اگه مثل یه رییس با طرف رفتار کنی وازش حساب بپرسی وتنبیهش کنی طبیعیه که لج میکنه وبدتر یه رفتاری میکنه که تو رو اذیت کنه ......مثلا میره 3 ساعت ازش خبری نمیشه تا تورو کفری کنه.....
امیدوارم منظورم رو رسونده باشم ..من اصلا نمیگم بیخیال شو وخودت بزن به در بیخیالی اما روشت رو تغییر بده.
البته این نظر منه :72::72::72:
-
RE: فکر کنم شوهرم معتاده
هیام عزیزم روزی که سه ساعت منو تنها گذاشت و رفت کاملا جو خونه آروم بود و دلیلی نداشت بخاد کفرمو دراره.دوشب پیش که باهاش صحبت کردن قبول کرد که کلاس نداشته و به بهانه کلاس رفته اما هرچقدر التماس کردم نگفت کجا بوده.
دیروز با هم ادارات دنبال کارامون بودیم .من مجبور بودم یه نیم ساعت تنهاش بزارم وقتی رفتم دوبار بهم زنگ زد و پرسید کجایی و کی میای.وقتی برگشتم شدید بوی سیگار میداد.مطمئن بودم تو اون نیم ساعت سیگار کشیده.بازم تو چشام نگاه کرد و گفت نه من سیگار نکشیدم.
من باید چطور باهاش رفتار کنم؟
حال خودم اصلا خوب نیست.کلا بهم ریختم.همش تو فکرم.
خاهش میکنم راهنماییم کنین
-
RE: فکر کنم شوهرم معتاده
سلام
ببین عزیزم مهم نیست که کجا بوده وچیکار میکرده مهم اینه که چی باعث میشه نخواد بهت بگه کجا بوده.....؟؟؟
عکس العمل تو ..؟؟
پیش داوری تو...؟
یه مثال از زندگی خودم میزنم:همسرم اوایل ازدواجمون خیلی پنهان کاری میکرد وراستش رو نمیگفت وهمیشه درین مورد مشکل داشتیم بعد از مدتی که دیگه واقعا خسته بودم از این موضوع وتاثیر بدی که تو رابطمون گذاشته بود سعی کردم یه راهی واسه رفع این مشکل پیدا کنم.:
اولا که اصلا نرفتم سراغ اینکه همسرم رو تغییر بدم چون این خودش یه داستان بی انتها بود که جز بدتر کردن اوضاع کاری نمیکرد .
دوما که سعی کردم یکم بیطرف به قضیه نگاه کنم وشاید از دریچه چشم همسرم.
من از هیچ چیز تو زندگیم اندازه دروغ بدم نمیاد ولی خودم باعث شده بودم همسرم برای اینکه از قضاوت بد من واز محکوم شدن میترسید بهم دروغ بگه.:163:
اوایل ازدواجمون شناخت درستی از زندگی نداشتم وفکر میکردم شوهر یه موجوده که صرفا وظیفش احترام به منه و
باید من رو درک کنه _بهم اعتماد داشته باشه_من رو محدود نکنه _اشتباهاتم رو ببخشه _هزار جور توقع دیگه.........
ولی ایا خودم این کارها رو براش میکردم واین رفتار رو باهاش داشتم؟؟؟؟
این حرفایی که نوشتم شاید جواب سوالت نبود ولی بنظرم خیلی مهم هستن که رعایت کنیم.
میفهمم که خیلی تو فشاری اما باور کن کسی غیر خودت نمیتونه بهت کنه.
قبل از اینکه سعی کنی اوضاع رو اروم کنی رو خودت کار کنی.
اینو بدون که با این فکر مغشوش واین رو ح خسته نمیتونی تصمیمات درستی بگیری .
مشاور میتونه کمکتون کنه رابطتون بهتر بشه اما قبلش باید با خودت کار کنه تا یاد بگیری باهر تلنگری اینجور بهم نریزی .
یکم رو خودت کار کن .استانه تحملت رو ببر بالاو
الان که فقط شک داری همسرت خطایی کرده این طور روح وجسمت بهم میریزه اگه "خدای نکرده "شکت به یقین تبدیل بشه میخوای چیکار کنی؟؟؟؟؟
ببخشید خیلی طولانی شد:(
-
RE: فکر کنم شوهرم معتاده
سلام و ممنون.الان که به حرفان فکر میکنم میبینم درست میگه.همسرم میگه باور کن اعصابم خورد بود و تو خیابون بودم.اما من میشناسمش.حتی اگه بزنن و بکشنش اون کسی نیست سر ظهر بره تو خیابونا پیاده.بعدشم برنامه داشت که یکشنبه بره.چون از شنبه مقدمه چینی کرده بود.
این دو روز سعی کردم آروم باشم و خوب باهاش رفتار کنم.تا حدودی هم موفق بودم.اما امروز صبح داشتم تست قند خون ازش میگرفتم که گفتم اینطوری نمیشه باید بری آزمایشگاه و یه آزمایش درست و حسابی بدی.یهو گفت آزمایش اعتیاد؟آخه تو فکر نمیکنی بعد از دو هفته اثرش رفته از بدنم؟خلاصه حرف زدیم و حرف زدیم و من در حالی که میخندیدم از عمق ناراحتیم براش گفتم.بازم به روم خندید و همه چیزو با مسخره بازی پیچوند و آخرشم نیومد آزمایش.اما قبول کرد که اونروز سیگار کشیده.البته غیر مستقیم.فقط وقتی من گیر داده بودم بگو سیگار کشیدی و منو احمق فرض نکن گفت واقعا انتظار داری بیام نگات کنم و بگم کشیدم؟
دیشبم که داشت برنامه ریزی میکرد که منو بزاره و تنها بره مشهد که من گفتم به هیچ وجه نمیزارم تنها بری چون یک ماهه میگم بریم اما منو نبردی حالا میخای تنها بری؟اما اون گفت میرم.به هر قیمتی شده نباید بزارم بره.
از دیشب باز این فکر به سرم زده نکنه دختری که دو سه سال پیش باهاش ارتباط داشته و مشهدی بود اومده بود شهرمون و اونروز رفته بود پیش اون و حالا هم با اون میخاد بره مشهد؟
-
RE: فکر کنم شوهرم معتاده
سلام دوست عزیزم.
خوب اگه نمیاد ازمایش بده چرا از تستر استفاده نمی کنی؟؟؟با اون دیگه احتیاجی به بیرون رفتن از خونه نیست و اگه سالم باشه خیلی راحت متوجه میشی...
-
RE: فکر کنم شوهرم معتاده
سلام دوستان
برادر شوهرم حسابی با من و همسرم حرف زد و نصیحت کرد.
اما اصلا حرفاش به دلم ننشست
طرف داداشش بود و اعتماد صد ردصد بهش داشت.بمن گفت تو اونارو دیدی باید مینداختی دور و هیچی هم نمیگفتی.آخه اینم شد راهکار؟
بهم اطمینان میداد که شوهرم معتاد نیست.اما من میترسم.چون ان دوسته معتادش بازم بهش زنگ میزنه و پیام میده.میخاستم بهش زنگ بزنم و بهش بگمن اگه یکبار دیگه با شوهرم ارتباط برقرار کنه هر کاری بتونم میکنم تا نابودش کنم اما شوهرم نزاشت و حسابی دعوام کرد.پدرشوهر و مادرشوهرمم قضیه رو فهمیدن.جالبه مادرشوهر محترم اومد و بهم گفت چرا به پسرم اعتماد نداری اونکه کار بدی نکرده.
واقعا خدا چی آفریده