زندگی خوب بعد از بخشش خیانت همسر

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط AYTAK

ممنونم منم یه دختر3ساله دارم راستش اونقد شوهرم اواخر بارداریم بهم کم محبتی میکرد و چند بار هم سر چیزهای الکی کتکم میزد وحشتناک.که وقتی یاد اون روزها میافتم دلم واسه خودم میسوزه اون همیشه تحقیرم میکرد و میگف از من خیلی سرتره چندین بار هم گفته که خیلی خودشو دست کم گرفته ومیتونست با درجه یکترین کیسها ازدواج کنه همیشه خانواده وفامیلهامو مسخره میکنه البته الان که6سال از زندگی مشترکمون میگذره این رفتارهاش کمرنگتر شده نمیخوام خیانتمو توجیح کنم اما اونم بیتقصیر نبود واما منی که هم تحقیر شدم و هم الان این جریان مث خوره داره نابودم میکنه ما همدیگه رو خیلی خیلی دوس داریم اما دلیل این رفتارهاشو نمی فهمم ونمیخام زندگیم ب خاطر چند مکالمه تلفنی خراب بشه اون موقع که اینکارو کردم زود پشیمون شدم وتوبه کردم و بهیچ مزاحم تلفنی جواب ندادم وباخدای خودم عهد بستم که تا اخر عمر به شوهرم وفادار بمونم چون خیلی دوسش دارم کاش همه ما قدر همو بدونیم وبا رفتارهامون همدیگه رو اذیت نکنیم:305:

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

خیلی دوس دارم علی ایرانی بهم بگه چیکار کنم راستش شوهرم چندین بار که گریه های یواشکیمو دیده تهدیدم کرده که اگه چیزی رو ازش مخفی کنم واز کسه دیگه بشنوه ب بدترین شکل باهام برخورد میکنه.جریان منم خیلی از همسایه ها ودوستامون میدونن البته نه کامل چون همه منو گناهکار میدونن وباهام قطع رابطه کردن و اون یکی طرف که پیش همه گفته که اون مزاحمم میشد ومیگف عاشقتم رو بیگناه درحالی که برعکس بود ای کاش قول سرزبونیهاشو نمیخوردم وتلفنو قطع میکردم الان میترسم شوهرم ازکس دیگه بشنوه وباور کنه که من مزاحم بودم

---

سلام دوست عزیز
شما به من لطف دارید.

به نظر من هرگز به شوهرتون نگین که چه اتفاقی افتاده. دیدش خراب میشه. من خودم با فضولی های خودم، موضوع همسرمو فهمیدم. و همیشه به خودم میگم: ای کاش فضولی نکرده بودم و نفهمیده بودم. بعضی وقتا چشمارو باید بست.
این موضوع رو فراموش کنین. دلتو صاف کنین و بچسبین به زندگیتون. حرفای اطرافیان واسه من پشیزی ارزش نداره. شما هم اینطوری باشین. زمان همه چیزو درست میکنه و همه فراموش میکنن که اصلا چه اتفاقی افتاده. اگه تا الان همسرتون این موضوع رو نفهمیده، احتمالش زیاده که بعدا هم نفهمه. واسه چیزی که اتفاق نیفتاده، چرا الکی استرس میکشین؟ حالا اگه فهمید، بعد یه فکری میکنیم.
این که شما الان میدونی کارت اشتباه بوده، یه نظر من همین کافیه و باعث میشه که دیگه تکرار نشه. اینقدر هم خودتو سرزنش نکنن. همه اشتباه میکنن. مهم اینه که چقدر از اشتباهموم درس بگیریم و تکرارش نکنیم.

من هم از زاویه ای دیگه راهنماییت می کنم به سایر راهنمایی های دوستان اضافه کن

زن ها اساساً روحیه ای سرشار از احساسات دارند و این جزئی جدایی ناپذیر از خلقتشونه و همانطور که در موارد همدلی و همراهی و اعتماد تمام وجودشون رو صرف معشوق شون می کنند عکس اون هم صادقه و در موارد خیانت آسیب شدیدی می بینند و متاسفانه این حادثه هیچگاه به طور کامل از ذهنشون پاک نخواهد شد. منظورم اینه که اگر اون رو ببخشند و اون رو دوباره خیلی دوست داشته باشند در کنارش امتیاز منفی حاصل از خیانت قبلی رو از کل امتیاز خوبیهای جدید کم میکنند.

چنانچه همه چیز رو به خوب شدن پیش بره شما تنها کاری که انجام می دی باید اون حادثه رو برای خودت قبول کنی و بدونی که به هر حال این اتفاق افتاده و باهاش کنار بیایی.

سلام علی آقا خیلی ممنون که منو راهنمایی میکنید این راهنمایی ها از طرف یک آقا که شرایطی شبیه به من رو داشته خیلی ارزش داره.

نقل قول:

---

همیشه به خودم میگم: ای کاش فضولی نکرده بودم و نفهمیده بودم. بعضی وقتا چشمارو باید بست.

---

من در این مورد با شما موافق نیستم. من خودم حواسم به زندگیم نبود که این بلا سرم اومد. میدونید قبل از اینکه روابط اون دختره با شوهرم جدی بشه راجع بهش باهام صحبت کرد و گفت یک دختری اومده تو شرکتمون و با دوستات که میری پارک اونرو هم ببر! ولی من اهمیت ندادم. و الان حسرتشو میخورم که ای کاش چشمامو نمی بستم! و الان خوشحالم که فضولی کردم و موبایلشو چک کردم . چون اکه یک هفته دیرتر اینکارو کرده بودم اون دوتا با همدیگه رفته بودند مسافرت خارج از کشور!
الان مشکلم اینه که نمیتونم فراموش کنم. نمیتونم اطمینان کنم. همش میترسم دوباره بخوان من. گول بزنن. اینکارو چند بار انجام دادند.
بکذارید یک موردو مثال بزنم: وقتی برای دومین بار از رابطه شون مطلع شدم. شوهرم بهم گفت که من و دختره با هم دیگه حرف زدیم و به زشتی کارمون پی بردیم. و من دختره رو برای اینکه از من دور باشه به یک ساختمون دیگه و بخش دیگه منتقل کردم و رییسش هم از این به بعد یک فرد دیکه هست! دختره هم بهم زنگ زد و یک عالمه التماس و خواهش کرد که من از کارم پشیمونم و منو ببخش و دیگه از این کارا نمیکنم و لطفا بذار توی این شرکت بمونم. من نمیتونم کار کنم و در عین حال شوهرم گفت بذار اینجا بمونه تا کار دیگه ای براش پیدا کنم! من ساده حرفاشونو باور کردم غافل از اینکه همه اینها سیاه بازی و برای گول زدن من بوده! تازه دفعات بعدی هم وجود داره که باز گول خوردم که دیگه تعریف نمیکنم. با این اوصاف آیا به من حق میدید که به این راحتی فراموش نکنم!! و نتونم بهش اعتماد کنم!! به هرحال فکر کنم تا هفته آینده تکلیفم روشن بشه که آیا سر قولش بوده یا نه !!
ممنون از راهنماییهاتون و منتظر جوابتون هستم.:72:

سلام زیبا خانم

امیدوارم خوب باشین

چه صبح خوبیه امروز........

با توجه با اینکه شما میگین چند بار این اتفاق افتاده، اگه خدای نکرده دوباره تکرار کرد، بترسونینش. خیلی جدی بگین ترکت میکنم. و مصر باشین روی عملتون. روش خیلی تاثیر میذاره. واقعیت اینه که تا اون به زشتی کارش پی نبره، همین آشه و همین کاسه! و هی این کارو تکرار میکنه. حالا این دختره نباشه، بجاش با یکی دیگه. اما وقتی زشتی کارشو بفهمه و احساس خطر کنه که ممکنه شمارو از دست بده، به خودش میاد. بعضی وقتا کم محلی هم جواب میده.

راجع به اینکه مخالفین با فضولی نکردن، این نظر شماست. من مخالفم با این کار و معتقدم نباید تو حریم خصوصی همسر دخالت کرد. هرچند همسر خودم عادت به این کار داره و من اصلا خوشم نمیاد. اما تجربه خودتون هم نشون میده، فهمیدن این موضوع از طرف شما، تا الان نتونسته جلوی همسرتون رو بگیره و چند بار کارشو تکرار کرده. هر وقت خودش فهمید که این دختر، ارزشی نداره و شما بهترین هستی، اون موقع دیگه بر نمیگرده.

ممنون علی آقا
بله امروز صبح خوبیه و منم امروز خیلی حالم بهتره.

بله من تهدیدش کردم و اولتیماتوم دادم که آخرین باره که میبخشمش و اگر کوچکترین چیزی ازش ببینم ترکش میکنم. حتی حرف طلاق هم زدم و ازش خواستم دخترمونو به من بده تابزرگش کنم. البته بعد از اینکه فهمید من جدی هستم رفتارش بهتر شده انگار به خودش آمده ولی من با اینکه توی این دو ماه چیزی ازش ندیدم ولی هنوز نمیتونم بهش اعتماد کنم.
باید بگم شوهر من اهل دختر بازی و این کارا نبود و به قول خودش از بد شانسی اش بوده که همچین دختری سر راهش قرار گرفت. من مطمئنم که اکثر اون نمایشهایی که بازی کردند تا منو گول بزنند ایده اش از طرف دختره بوده وگرنه شوهر من اصلا اهل اینجور کارا نبود!!
به هر حال تصمیم گرفتم پیش مشاور برم تا شاید راحتتر بتونم این مرحله رو پشت سر بگذارم.

من از وقتی که برای من گذاشتید واقعا ممنونم و امیدوارم در زندگیتون همیشه شاد و سلامت باشید:72::72::72:

مشاور خیلی کمک میکنه....... منم رفتم اون موقع.......

به امید روزای روشن تر........

مارو هم در جریان بذارید............

موفق باشید:72::72::72:

سلام اقا علی ایرانی وپارسا ممنون که راهنماییم کردین راستش اقا پارسا راست میگن ما زنها هیچی رو نمیتونیم فراموش کنیم حتی اگه خودمون گناهکار باشیم من خیلی سعی کردم بااین موضوع کنار بیام وفک میکردم گذشت زمان کمکم میکنه اما توذهنم هک شده وهر روز یادم میافته البته نسبت به2 سال پیش بهترم چون هرروز گریه میکردم وازصبح که چشمامو باز میکردم برام یه کابوس شده بود مطمئنا خیلی ضعیفم که با یه مشکل اینطوری ازپا درامدم بایه مشاور هم مشورت کردم اونم حرف شما (علی ایرانی) روگفت واینکه کارخیلی بدی نکردم اما از نظرخودم خیلی خیلی بد بود چون وقتی خودمو جای اون میذارم ازخودم بدم میاد یه توصیه به همه اونایی که بهشون خیانت شده دارم سعی کنید ب همسرتون خوبی کنید چون بیشتر ازکارش پشیمون میشه و بطرف شما کشیده میشه خود من هر وق شوهرم باهام بدرفتاری میکنه تودلم میگم حقش بود اما وقی باهام مهربونه مث بت پرستشش میکنم واز کاری که درحقش کردم متنفر میشم انشاله همتون مشکلتون حل بشه ولباتون خندون

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

اقای علی ایرانی راستی یادم رفت بگم حرفاتون خیلی ارومم کرد یه دنیا ممنونم:72: ای کاش بیشتر مردها فهمو شعور شمارو داشتند البته ما زنها هم همینطور.

دو قطره آب كه به هم نزديك شوند، تشكيل يك قطره بزرگتر ميدهند...
اما دوتكه سنگ هيچگاه با هم يكی نمی شوند !



پس هر چه سخت تر و قالبی تر باشيم،
فهم ديگران برايمان مشكل تر، و در نتيجه
امکان بزرگتر شدنمان نيز كاهش می یابد...



آب در عين نرمی و لطافت در مقايسه با سنگ،
به مراتب سر سخت تر، و در رسيدن به هدف خود
لجوجتر و مصمم تر است.




سنگ، پشت اولين مانع جدی می ايستد.
اما آب... راه خود را به سمت دريا می يابد.



در زندگی، معنای واقعی
سرسختی، استواری و مصمم بودن را،
در دل نرمی و گذشت بايد جستجو كرد.



گاهی لازم است كوتاه بيايی...

گاهی نمیتوان بخشید و گذشت...اما می توان چشمان را بست
و عبور کرد

گاهی مجبور می شوی نادیده بگیری...



گاهی نگاهت را به سمت ديگر بدوز که نبینی....



ولی با آگاهی و شناخت



وآنگاه بخشیدن را خواهی آموخت
[undefined=undefined]

سلام به همه دوستان
من موضوع این تاپیکو خوندم خیلی شبیه به مشکل من ولی برعکس
نمیتونم نظر خواصی بدم چون خودم گناه کارم
فقط اینو میدونم که هرکسی میتونه اشتباه کنه
و زندگی بدون بخشش و ایثار معنا نداره
از تاپیک من دیدن کنید و منو راهنمایی کنید
http://www.hamdardi.net/thread-26231.html

من هم خیانت دیده ام ولی نمیدونم بخشش چه معنایی میده ؟

من هیچوقت نتونستم اون روزها و اون رفتارها رو فراموش کنم

منم مثل زیبای عزیز چند بار گول خوردم بار اول به روی خودم نیاوردم ... ولی بار دوم با خانواده اش در میون گذاشتم و همسرم از اینکه آبروش رفته خیلی ناراحت شد و رگ دستشو زد (البته خیلی سطحی بود و با دوتا بخیه خوب شد) من بعد از این ماجرا اعتماد کردم ولی بازم گول خورده بودم .....

با این اوصاف چطور بازم اعتماد کنم ؟