RE: حوصله شنیدن درد و دل منو دارین؟
بازم سلام مريم
نميدونم الان كه حرفاتو زدي ارومتر شدي يانه ,
ميدونم از اصل موضوع چيزي حل نشده اما شايد يه كم دلت ارومتر شده باشه و اين بهترين راهه, كاش همه حرفاتو بريزي بيرون
مريم منم موافقم كه همه چيزو از چشم دين و خدا و دعا نبين.
منظورم اين نيست برو و قيد دعا و مذهب رو بزن اصلا و اصلا منظورم اين نيست (من با اونا شكل گرفتم)
بزار يه مثاليو واست بزنم, سيزده سالم بود خيلي دلم ميخواست پاك باشم و با خدا نزديكتر باشم(نه اينكه نبودم)
يادمه يه كاراشتباه كوچولو كردم ,شايد در حد يه احساس خوب نبودن(اونم تو اون سن)
باورت نميشه تو روزاي بلند تابستون تو اون سن 4 روز بست سر هم روزه گرفتم
اونم فقط و فقط با اب افطار ميكردم و بعد 4 روز احساس ميكردم چه دختر خوبي شدم و چقدر به خدا نزديكم و تو اين مدتم هي دعا ميخوندم,
كسي هم بهم نگفته بود اين كارو بكن, خودم واسه خودم قانون ساخته بودم, مثلا ميخواستم خودمو تنبيه كنم!!!!از خدا هم سخت گير تر شده بودم
حالا سالها گذشته و كلي به اون روزها ميخندم كه عجب مرتاضي بودم من! به حماقت بچه گانه خودم اعتماد كرده بودم نه شناخت و اگاهي خودم
تازه بعد اين مدت چه افتخاريم ميكردم به خودم:311:
بزرگ شدم و خدارو جور ديگه اي شناختم نه فقط با دعا و نماز و ... كه البته اونم يه قسمتشه
مريم عزيزم, من فقط بهت ميگم اينقدر خودتودرگير اين مفاهيم نكن
مريمي كه دل اين همه ادمو با بست هاش شاد كرده, مريمي كه گره خيلي اززندگي هارو با پست هاش باز كرده,
مريمي كه هيچوقت يادم نميره با يه پيام خصوصي چقدر اميد اورد تو زندگي من مسلما همه اينا يه انرزي مثبت بزرگ ميشه و برميگرده تو زندگي خودش
مگه ميشه برنگرده!!!
اونوقته كه بايد به عدالت خدا شك كرد
يادته روزي كه چشمم جلوي پامو نميديد و گفتم اگه پامو بزارم حتما زير پام خاليه
و تو گفتي نه من دارم ميبينم خيالت راحت بزار و من با خيال راحت گذاشتم؟
اون روز رو خدا نديد و فقط منتظر صداي كلمات عربي دعا بود؟
نه دعا همون حس خوبيه كه مدتهاست از تو بامنه و تا ابد هم خواهد بود
و عدالت خدا هست و اين حس خوب و هزاران حس خوب ديگه رو به زندگيت بر ميگر دونه
ايمان تو خيلي زيباست مريم
اما انقدر خودتو درگيرظاهرش نكن,
باطن ايمان تو همين پستهاييه كه به عشق تو ميزنن,
همين ادمايي كه دوستت دارن و از اينكه دردو دل داري ناراحتن,
همين هايي كه سجاده پهن كنن يا نكنن بازم دعات ميكنن
منم هنوز همون ادمم كه تو 14 سالگيش ميرفت و 4 روز فقط روزه ميگرفت و با اب افطار ميكرد, اما حالا فهميدم خداي من منتظر نيست من خودمو تنبيه كنم
بيشتر منتظر اينه من خودمو دوست داشته باشم, خودمو گول نزنم, تو سختي و اسايش بازم زهره رو دوست داشته باشم و حداقل به اين زهره ضرر نزنم
خيلي عوض شدم اما دلم خدا رو يه جور ديگه فهميد, يه جور بهتر
واسه اينه بهت ميگم يه وقتايي با خدا معامله نكن مريم جان
ميفهمم داري خيلي فشارو تحمل ميكني
ميفهمم خيلي سخته وقتي ميبيني با پايين اوردن تو ميخوان خودشونو بكشن بالا
ميفهمم سخته ميخوان بهت لطمه بزنن و ازين كار لذت ميبرن و يه جورايي روح بيمارشون لذت ميبره
ميفهمم سخته يه وقتايي بيدليل دوستمون ندارن در حالي كه دليلي براي اين كار ندارن
ميفهمم سخته بي احترامي ميبينيم در حالي كه تربيتمون اين بوده كه احترام بگذاريم
و ميفهمم خيلي سخته يه وقتايي همه اش احساس مظلوميت ميكنيم
مخصوصا وقتي احساس ميكنيم مظلوميم با همه چيز و همه كس و مخصوصا خدا ميجنگيم
واسه همينه مريم ميگم خودت باش و لذت ببر, از زندگيت كه لذت ببري و خودتو درگير مفاهيمش نكني هيچ كدوم ازين حس ها بهت دست نميده
حداقل كمتر بهت دست ميده و ازارت ميده
ياد ادمايي بيفت كه دوستت دارن
كه هميشه درحقت ارزوهاي خوب ميكنن
مثل من و ادمايي كه اينجان و خيلياي ديگه
و براي خودت شادياي كوچيك درست كن, حتا در حد يه پياده روي و يه لبخند به يه بچه كوچيك تو خيابون
بي خيال دنيا..
باور كن هرچي سخت تر بگيري سخت تر ميشكني
اينقدر نرو تو عمقش
يه وقتايي هم سطحي فكر كن
ببخش خيلي نوشتم, اميدوارم كمكي بهت كرده باشم:72:
RE: حوصله شنیدن درد و دل منو دارین؟
سلام عزیز دلم
خوشحالم که بالاخره از موضع انفعال دراومدی و با درد و دل شروع کردی :46:
خیلی برات خوشحالم. که نوشتی تا سبک بشی.
همینطوری بنویس تا افکار منفی از ذهنت شسته بشن و ریخته بشن بیرون گلم.
همینطور که افکار منفی از ذهنت خارج بشن و سبک بشی ذهنت خلوت میشه. بعد میتونی تصمیمات خوبی بگیری
و مسائلت رو دونه دونه حل کنی. سعی کن همیشه خودت رو تخلیه احساسی بکنی که کم نیاری.
ضمنا توصیه های قبلیم رو حتما انجام بده.
هرگز از اینکه بخوای راهنمایی بگیری یا درد و دل کنی هم خجالت نکش.
باور کن که تو هم آدمی و ظرفیتی داری و حق داری سر ریز بشی.
همیشه به خودت این حق رو بده و به آدمهای اطرافت هم بیش از ظرفیتشون حق نده!
الهی که دلت به زودی سبک بشه گلم :46: :43:
:72:
RE: حوصله شنیدن درد و دل منو دارین؟
واقعا نمیدونم چطور از تک تکتون تشکر کنم...فقط میتونم بگم دست همه تون رو میبوسم...
:72:
وقتی پستهای پر مهرتون رو میخونم یادم میره پلک بزنم !امروز وقتی همددردی رو باز کردم و دیدم اینهمه محبت سرازیر شده سمتم نا خوداگاه بلند گفتم اینا جب با معرفتن !!
شماها منو خیلی شرمنده کردید..همه تون...حتی کسایی که فقط پای حرفهام تشکر زدن و پستی نزدن...
فهمیدم که تنها نیستم...حس خیلی خوبی دارم...
سلام سرافراز عزیزم
خیلی حرفهات ارامش بخش بود...دقیقا حرفهای من بود...دیدم رو تازه کردی...ممنونم ازت.
فرشته مهربان عزیز
از اینکه با ترفند های روانشناسی بهم ذره ذره ارامش رو تزریق میکنی ممنونم...خیلی ممنونم
پاییزان..دوست خوبم
همین یه جمله ات لبخند رو ارود روی لبم..ممنونتم
زهره جان
نوشته هات اشکم رو درآورد...این یادآوری رو خیلی لازم داشتم...خیلی
میدونی زهره؟من وقتی به همه محبت میکنم ..حتی با یه لبخند ساده، بهم میگن تو شیرین عقلی !دلم رو میسوزونن اما خیلی خدارو دوست دارم که شماها رو سر راهم قرار داد....
یعنی من چه کار خوبی کردم که شماها دوستای من شدید ؟!
بهار جان سلام!کجایی؟چشمم به در خشک شد !
از تو هم ممنونم که امدی...خیلی خوشحالم کردی
دوستای مهربانم...همراهای واقعی
امروز خیلی بهترم.دیروز تولد همسرم بود و من 5-6 ساعتی درگیر درست کردن کیک و تزیینش و ...بودم.خیلی تو روحیه من تاثیر مثبتی گذاشت.هرچند که شب
-محکوم شدم به حروم کردن مواد در این گرونی !
-محکوم شدم به رعایت نکردن سن و سال بالای برخی افرد !(به خاطر استفاده از خامه و ...)
-در اخر هم با یه معذرت خواهی لب به کیکم نزدن !خودشون روزی دو پاکت خامه و کره و سرشیر و کله و پاچه میخورن ! حالا کیک من شد خطرناک و مضر !
-مادر همسرم عینک نزدیک بینش رو زده بود و با چنان دقتی لا به لای کیکم رو بررسی میکرد...که نوک دماغش خورد به کیک و خامه ای شد !!!!!:311:
بگذریم
ناراحت شدم...اما وقتی دوباره امدم و پستهای شما رو خوندم دوباره جون گرفتم....من خوشحالم...
چون خیلی چیزا دارم که باعث خوشحالیم میشه
خودمو و جمع و جور کردم...همین روزا دوباره میام و پستهای خوب خوب میزنم
RE: حوصله شنیدن درد و دل منو دارین؟
مریم جونم خوشحالم که الان بهتری .
عزیزم دنیا همیشه یک جور نیست . و هیچ موقعیتی ثابت نیست .یک روز همه چیز تغییر میکنه .یک روز ناراحتی یک روز خوشحال .
از این ناراحت نشو که مثلا برای دکترا ...این طور شد اون طور نشد .خدا رو شکر کن .خیلی ها هستند که آرزوی همین درس خوندن رو دارند .
یا برای خیلی چیزهای دیگه که برامون ناراحت کننده هستند مورد های صد پله بدتر و بدترش هم هست ، باید همیشه خدا رو شاکر باشیم .
همیشه همه چیز اون جوری که توقعش رو داریم نیست .باید شرایط رو بپذیریم و باهاش کنار بیایم تا به آرامش برسیم .:72::72::72::72::72:
RE: حوصله شنیدن درد و دل منو دارین؟
علیک سلام بانو :)
ای بابا همش درگیر کارهامم خواهر :303: مگه وقت میمونه واسه آدم.
چه عجب ما خنده رو باز روی لب هاتون دیدیم خانوم خانوما! خنده گفته بود باهاش قهر کردی ، درسته؟ :163:
من بهش گفتم مریم گلی ناناز ما باهاش قهر نیست. الان خودش دید :46:
مریم معنی کلمه ignor رو که میدونی؟ یعنی "نادیده گرفتن انسانهای بووووووووق" :D یعنی گذاشتن و گذشتن :82:
حسادت هم در جای جای رفتار افرادی که به زندگی زیبای تو حسد میورزن دیده میشه!
پس محبتت رو صرف کسی نکن که قدر نمیدونه! مظلوم نباش! به انسانهای نادان فرصت نده که بتونن تحقیرت کنن!
حریم آدمها رو بهشون نشون بده با رفتارت و به اندازه ظرفیت آدمها بهشون محبت کن!
و در آخر نادیده بگیرشون و فقط از کیک خوشمزت لذت ببر و و بگو خدایا شکرت که من کنار همسر خوبم خوشبختم و
بعد به دماغ سوخته کیکی بقیه فقط بخند همین :311:
به این فکر کن که من فقط این کیک رو با عشق به همسرم پختم!
تو انسان فهمیده ای هستی و سخته زندگی بین انسانهای کج فهم و بد اندیش!
اما بزرگ که باشی اوج میگیری و ازت جا میمونن! پس هر روز بخند ، بنویس ، از خودت تشکر کن و برای خودت و
همسرت زندگی کن! ضمنا دُم یاوه گویان رو هم کمی با ادب و احترام کوتاه کنی خوشگلتر میشنا ;)
RE: حوصله شنیدن درد و دل منو دارین؟
مريم من يه چيزي رو فهميدم تو بيش از حد مهربوني و مهربونيتو خرج ادمهايي ميكني كه ارزشش رو ندارن و چون پاسخي نميبيني دلت ميشكنه
بهار دقيقا درست ميگه, مظلوم نباش و مهربونيتو صرف كسايي نكن كه قدر نميدونن
5-6 ساعت وقت صرف خودت كن نه ادمايي كه قدر نميدونن و با دماغ ميرن تو كيكت:311:
نخوردن بي خيال بشين و با لذت از كيكي كه اين همه با عشق پختيش نوش جون كن, ميدوني وقتي قدرتو نميدونن تو قدر خودتو بدون
واسه همين بود كه بهت گفتم از زندگيت لذت ببر
يادبگير كه خودتو دوست داشته باشي و احساس مظلوميت و تنهايي نكني
تو تنها نيستي
ديگران خيلي كوته فكرن كه فكر ميكنن ميتونن دلتو بشكنن و پيروز ميدونن, كلا اين دايره كوچيك زندگيشونه, اينه تمام لذت دنياشون
بزار خوش باشن
الان دلشون خوشه حالشو گرفتيم, بزار خوش باشن, بزار برن كله پاچه شونو بخورن:311:
تو با لذت كيكتو بخور و از وقتي كه براش گذاشتي لذت ببر
مريم ديگرانو از دايره زندگيت نميتوني حذف كني اما از دايره ذهنت بريزشون بيرون
اونا ميخوان زور بزنن بگن ما دوستت نداريم غافل ازينكه تو بدون اينكه تلاش كني خيليا هستن كه دوستت دارن نديده و نشناخته:46:
RE: حوصله شنیدن درد و دل منو دارین؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط z o h r e h
مريم ديگرانو از دايره زندگيت نميتوني حذف كني اما از دايره ذهنت بريزشون بيرون
اونا ميخوان زور بزنن بگن ما دوستت نداريم غافل ازينكه تو بدون اينكه تلاش كني خيليا هستن كه دوستت دارن نديده و نشناخته
به افتخار این جملات قشنگ زهره بزن دست قشنگه رو :)
:104:
:104::104:
:104::104::104:
:104::104:
:104:
RE: حوصله شنیدن درد و دل منو دارین؟
:104::104::104:
:104: زهره :104:
:104::104::104:
:D
مریم گلی هممون دوستت داریم ، منم کیک میخوام اونم کیکی که مریم درست کنه :43:
RE: حوصله شنیدن درد و دل منو دارین؟
دوباره سلام مریم جان
خواستم بر اساس تجربه چیزی رو بهت بگم توی خانواده همسر با هر کسی در حد ظرفیتش برخورد کن.
مثال:
من مادر شوهرم خیلی خوبه و کوچکترین کاری که براش بکنم شدیدا قدردانی میکنه همیشه هم از من تعریف میکنه
من هم به جاش هر کاری که از دستم بربیاد براش میکنم (البته در حد محدوده های مجاز ذهنی خودم)
به جاش یکی از خواهر شوهرام لوس و ناسپاس هست هر وقت خونشون باشم ازم میخواد باهاش برم خرید میگه سلیقه ات رو قبول دارم بعد که برگردیم اگه یک نفر بگه مثلا این رنگ خوب نبود فوری برمیگرده به من حرفی میزنه که خیلی بهم فشار میاد
عکس العمل من هم اینه دو دفعه که باهام اینجوری برخورد کرد بهش چیزی نگفتم ولی برای برخوردم در آینده تصمیم گرفتم.الان هر وقت که پیشنهاد خرید رفتن رو بهم میده بهش میگم روی من حساب نکن میگه چرا من هم میگم اون دو دفعه رو یادته چه جوری برخورد کردی.
یا مثلا در مورد همین کیکی که شما میگی من هم خونشون که بودم معمولا کیکی شیرینی چیزی درست میکردم یه بار سر مقدار خامه روی کیک که به نظر من کافی بود و اون میگفت کمه باهام بد حرف زد الان هر وقت خونشون باشم و پیشنهاد پختن کیک رو بهم بکنه میگم اگه خودت بلدی درست کن وگرنه من وقت و حوصله اش رو ندارم.
دو تا جاری دارم با یکیشون دایم در تماس هستم و با اون یکی فقط وقتایی که جایی ببینمش باهاش صحبت میکنم چون به نظر من ظرفیت این دو نفر خیلی فرق میکنه.
الان هم اگه جای شما بودم اگه میتونستم کیک رو برای یک تولد دو نفره بدون حضور آدمای بی ظرفیت حاضر کنم این کار رو میکردم در غیر اینصورت از همسرم میخواستم با هم یه پیاده روی بریم و اونجا خودمون یک خلوت دو نفره داشته باشیم و اگه هر دوی این کارها امکانپذیر نبود یعنی اگه میخواستم تولد بگیرم حتما باید بقیه می بودن اگه هم میخواستم بیرون برم چپ چپ نگاه میکردن صبح که سر کار بود به عنوان اولین نفر بهش یک پیامک تبریک صمیمانه میدادم بعدش هم که خونه میومد یک کادو بهش میدادم و کلا از خیر کیک خوردن و تولد دسته جمعی با جمعی که ظرفیت ندارن میگذشتم.
نمیگم کار شما بد بوده ولی اون جمع ظرفیت حضور در تولد همسر شما رو نداشتن و ناچار باید حذف میشدن.
RE: حوصله شنیدن درد و دل منو دارین؟
من چون فکر می کنم خیلی خوب می فهممتون چون همین احساس ها را من هم داشته ام سعی کردم اون زمان که دلتون گرفته بود و ناراحت بودید نصیحت نکنم. آخه خودتون که گفته بودین دنبال همدردی بودین نه دنبال راه حل
اما من یه چیزهایی را توی زندگی خودم چشیده ام که میخوام به شما هم انتقال بدم.
1.گاهی اوقات باید مشکل را یه جای دیگه جستجو کرد! گاهی یکی مثل من گیر کارش یه جای دیگه ست حالا هر چی این در و اون در میزنه کارش نمی شه چون یه جایی کارش گیره. دارم در مورد سنت های الهی صحبت می کنم قوانینی که بر دنیا حاکمه حتی اگر ما نشناسیمشون و بهشون باور نداشته باشیم روی کار ما موثرن. قوانینی مثل این که اگه کسی را به خاطر گناهی که از اون توبه کرده سرزنش کردی به همون گناه مبتلا می شی. مثل این که اگه پدر و مادرت ازت ناراضی باشن گره توی کارات می افته. مثل این که صله ی رحم باعث افزایش عمر می شه یا ... خلاصه این سنت های الهی یه قوانینی هستند که توی زندگی جاری هستند. یه وقتایی یه جای کارت لنگ همین قوانینه نمی فهمی. بد نیست هر از یه مدت از خودمون یه حساب کشی بکنیم نکنه دلی را شکستیم که آهش دامنگیرمان شده؟ نکنه ...
2. گاهی یه چیزهایی را خیلی می خوایم. وحشتناک! دعا می کنیم و التماس و لابه می کنیم. متوسل می شیم آخرش نمی شه! بعد می گیم خداجونم مگه نگفتی ادعونی استجب لکم؟ پس چی شد!!!
اون وقت خدا بهمون جواب می ده :
و عسی ان تحبوا شیا و هو شر لکم و عسی ان تکرهوا شیا و هو خیر لکم
می گه عزیز دلم مگه قبول نداری من آفریدمت و بهتر می شناسمت؟ مگه قبول نداری که من آینده ت را و خیرت می دونم ؟ مگه قبول نداری که من دوستت دارم ؟ خوب گل من من می دونم که این واسه تو خوب نبود! من می دونم که شاید این میوه خوشمزه است اما تو یه بیماری داری که اگه اینو بخوری ناراحت می شی. من می دونم که این آقاپسر بنده ی بنده ی خوبیه واسه من اما اگه همسر تو بشه ممکنه اذیتش کنی مجبور بشم عذابت کنم . من می دونم این پول به تو برسه راحت تر زندگی می کنی اما اگه خیلی هم راحت باشی من را فراموش می کنی اون وقت ...
2. یکی از همون سنت های سفت و سخت الهی اینه : لان شکرتم لازیدنکم و لان کفرتم ان عذابی لشدید
حتی خود ما هم وقتی یه نفر خیلی غر می زنه دلمون نمی خواد کمکش کنیم اما اگه با خوشرویی برخورد کنه و بهون احساس خوبی بده حاضریم بیشتر از حقش را هم بهش بدیم. حالا خدا می گه آخه بنده ی عزیز من تو که هیچی نبودی هیچی هم نداشتی من آفریدمت از یه نطفه ی ناچیز به وجود آوردمت و آسمان ها و زمین را به تسخیرت درآوردم. حالا طلبکاری؟ واسه این که از نیرویی که خودم بهت دادم از دارایی که خودم بهت دادم از وقت و عمری که خودم بهت دادم برام صرف کنی که نه برای من بلکه برای آسایش خودت توی زندگی ابدی ات خرج کنی منت می گذاری؟ بابا انصافتو! من که گفتم «صمد» هستم هر روز هم پنج بار ازت اعتراف گرفتم که من بی نیازم از عبادت تو. خوب تو می خواستی برای خودت پس انداز بکنی منت می گذاری؟
خلاصه خدا یه سنت های عجیب غریبی داره که گاهی یادمون می ره. بیشتر خودم را می گم. بد نیست گاهی یه یادآوری به خودمون بکنیم.
یا علی:72: