RE: آیا زندگی کردن من در ایران برام خطر جانی نداره ؟
سلام،
فقط یک نکته:
نقل قول:
توی همین همدردی موارد خیلی زیادی رو دیدم که به دختر هایی که قبل از ازدواج ارتباط جنسی داشتند مشاورها می گویند قبل ازدواج عمل ترمیم انجام بدهند
من در تمام مدتی که در همدردی بودم، تا به حال ندیدم مدیر همدردی یا یکی از کارشناسان یا مدیران اینجا به کسی پیشنهاد بدهد عمل ترمیم انجام بدهد!! همیشه این توصیه شده که صادق باشند و دروغ نگویند.
مشاورهای دیگه رو نمی دانم.
تشکر.
RE: آیا زندگی کردن من در ایران برام خطر جانی نداره ؟
حامد دلم برام تنگ شده بود . لطف کردی نظر دادی :46:
ضمنا منظورم از مشاور هر کسی بود که اینجا مشاوره می ده نه فقط کارشناس ها و مدیران همدردی
توجه : در همدردی اگر اعضاء هم بخواهد چنین توصیه ای بکنند مورد تأیید مدیر همدردی و کارشناسان نیست و قطعاً اگر مشاهده شود مورد ویرایش قرار خواهد گرفت
توضیح : فرشته مهربان
سروک واقعا به این موضوع فکر کردم که شاید نتونم با توجه به شرایطم ازدواج کنم . اولش فکر بش برام خیلی سخت بود.
اما الان خیلی راحت شده . عشق رو انقدری تجربه کردم که بتونم درکش کنم . هنوزم فریبا رو دوست دارم . گاهی خوابش رو می بینم و وقتی از خواب می پرم تا صبح نمی تونم بخوابم و به اون فکر می کنم . اما مطمئنم که فریبا مسلمون هست . اصلا چقدر خوب شد که نفهمید من کافرم و دو سال از عمرش رو با آدمی مثله من دوست بوده .
چند سالی بود که با توجه به عقایدم و رفتار هام که شاید خیلی هم با هم سنخیتی نداره می ترسیدم از اینکه تنها بمونم . اما الان به این فکر می کنم که حتی اگه بخوام ازدواج نکنم باز هم می تونم زندگی قشنگی داشته باشم و اینکه با هیچکی نباشم برام بهتر از این هست که با یک آدم بد زندگی کنم.
یکی از عمه هام الان وکیل پایه یک دادگستری هست . حدودا ۳۵ سالشه . خیلی زن مهربون نجیب و عاقلی هست .عمه ام به مذهب اعتقاد داره و فمنیست هم هست .خواستگار زیاد داشت اما برای هر کدومشون یک بهونه ای میاورد .براش مهم بود که بتونه استقلال در زندگیش داشته باشه و می خواست هم کار کنه هم خونه داری رو فقط وظیفه ی خودش نمی دونست . الان چند وقتی هست که رفته یک خونه خریده و می خواد از خانوادش مستقل بشه . تصمیم داره از بهزیستی هم یک بچه بگیره وبزرگ کنه .
خب اون وکیل هست اگه یک حرفی رو می زنه حتما یک چیزی می دونه . چند جا می رم خواستگاری اگه نشد بعد از اینکه از پدر و مادرم مستقل شدم آخرش این هست که منم از پروشگاه یک بجه ی ۴ یا ۵ ساله رو می گیرم و بزرگش می کنم .
موقع هایی که من سرکارم با می ره مهد کودک یا می ره مدرسه .بعدش باش می رم پارک و سینما . توی خونه باش بازی می کنم . براش غذا درست می کنم و توی درساش کمکش می کنم . بعدم توی درساش کمکش می کنم . می فرستمش دانشگاه و بعدش هم کمکش می کنم تا یک دختر خوب برای خودش پیدا کنه و عروس دار می شم . اون موقع حداقل این هست که یک شب توی هفته می رم خونه ی عروسم .
اصلا نمی دونم چرا این فکر تا حالا به ذهنم نرسیده بود . دیگه نگران این نیستم که اون دختری که می خوام رو پیدا می کنم یا نه . اصلا شاید اگر این طوری که الان دارم می گم زندگی کنم زندگیم زیباتر بشه و نه کسی رو بدبخت کردم و نه به کسی دروغ گفتم .
RE: آیا زندگی کردن من در ایران برام خطر جانی نداره ؟
اقای احمدی از راهنمایی خوب شما بسیار ممنونم
یه نکته رو فقط میخوام در مورد مشکل خودم بگم و اونم این هست که اگه میبینن من و شوهرم تا این حد دچاراختلاف شدیم به خاطر تفاوت زیادیییییی است که الان بین ما به وجود اومده(من به رعایت احکام پایبندم) و دوم اینکه شوهرم تمایل زیادی به گفتن عقایدش و بحث روی اونها داره
اما من در نزدیکان خودم مواردی رو دیدم که باور کن هیچکدوم از احکام اسلامی رو رعایت نمیکنن که همون حجاب و محرم و نامحرم و نماز و روزه و...اما اینها با کسانی ازدواج کردن که اونها هم مثه خودشون بودن که عقایدی به این موارد نداشتن اما فکر میکنم که هیچکاه هم دوست ندارن که علنا بگن بی دین هستن بلکه گهگاهی حتی شاید زیارت و دعا هم برن شاید هم نه.فکر میکنی که نمیتونی همچین مواردی رو که شباهت زیاد در عقاید و حدود دینی داره پیدا کنی و بعدا در زندگیت بدون پیش کشیدن بحثهای مذهبی و دینی باهاش زندگی خوبی داشته باشی؟
البته یه ریسک داره که ممکنه اونها بعدش بر عکس مثلا دین دار بشن که خوب فکر میکنم که این ریسک در مورد همه زندگی ها و همهه ادم ها هست .
موفق باشید
RE: آیا زندگی کردن من در ایران برام خطر جانی نداره ؟
سلام سروک جان
می خواستم زودتر جوابت رو بدم اما همش به این فکر می کردم که تا ۵۰ تا پست خیلی فاصله ای ندارم .
خیلی خیلی زحمتت دادم . من راضی نیستم که تو ساعت ها وقت بذاری و متنی رو برای من بنویسی . آخه من چطور می تونم محبتت رو جبران کنم ؟ :72::72::72:
به موضوعی که گفتی فکر کردم
نقل قول:
هر استراتژی که اتخاذ شود، هدف در واقع یکی است ==> توهماتی که ساختاری ضعیف دارند تنها با مسدود کردن هرگونه چالش میتوانند به بقای خود ادامه دهند.
به پدر و مادرم از نوجوانی گفتم عقاید مذهبی ندارم اما بازم مثلا پدرم دیروز بم گفت الآن وقت نمازه و نمازت رو بخون .
وقتی همچین خواسته ای رو دارند چند تا کار می شه کرد که من همشون رو هم انجام دادم اما هیچ فایده ای نداشته
یا باید بگم باشه نماز می خونم که می شه ریا کاری و دغل بازی
یا می گم الآن حالش رو ندارم که بعدش هر ۵ دقیقه یک بار می گویند نمازت رو بخون تا بالاخره بخونم
با باید بگم مسلمونم و به نماز اعتقاد ندارم که می گویند در اون صفحه ی قرآن نوشته یا اگه می خوای باید با عالم دینی حرف بزنی تا قانع بشی که باید نماز بخونی
با باید بگم که اصلاً مسلمون نیستم که هزار بار بشون گفتم و باورشون نمی شه که اگه دوباره بگم یا بم توهین می کنند و ناسزا می گویند یا می گویند از خونه ی ما برو بیرون یا دیگه با ما هم غذا نشو و تو نجستی و تو بچه ی ما نیستی و یا نون به سگ بده اما به بی نماز نده و .....
البته الآن خیلی مشکلی با این کارهاشون ندارم . به نوعی محدودیت هایی که برام گذاشتند در استفاده از اینترنت و بیرون رفتن با ماشین یا بیرون رفتن با دوستام و راه رفتنشون روی اعصابم و توهین به خودم و عقایدم و ...... رو پذیرفتم و به وضع موجود عادت کردم . هر چی باشه پدر و مادرم هستند و قصد آزار دادن من رو که ندارند و از یک حدی بیشتر منو اذیت نمی کنند و منم که می خوام تا چند ساله دیگه از پدر و مادرم مستقل بشم و تا الآن که تحمل کردم چند سال دیگه هم می تونم تحمل کنم
یعنی نگاه کن به خاطر یک مساله که من هیچ تقصیری توش ندارم هفته ای دو یا سه بار می روند روی اعصاب من .
سارا سادات از شما هم خیلی ممنونم که لطف کردید و برام نظر دادید .
موفق باشید :72:
RE: آیا زندگی کردن من در ایران برام خطر جانی نداره ؟
سروک یک حرفه دیگه هم داشتم . به نظرت اگه بخوام بعد از جلسه ی دوم یا سوم به دختره بگم عقاید مذهبی ندارم به نوعی قاطی نمی کنه
مثلاً بگه چرا زودتر نگفتی و الکی منو بازی دادی و به فلانی و فلانی گفتم دارم ازدواج می کنم و ....
شاید اگه همون جلسه ی اول همه چیز رو بگم بهتر باشه
اصلاً مخم داره سوت می کشه . همون موقعی که به خودم می گفتم باشه با یک دختر عادی ازدواج می کنی راحت تر بودم. ضمناً مطالبت هم خیلی قشنگ بود . تا الآن انقدر ژرف به ترس دیندار ها از افکار ما فکر نکرده بودم . می خواستم در تأیید حرفات سخنانی بگویم که امکانش در این تالار نیست .
البته دیگه هم نمی خوام از این کارها بکنی چون خیلی خجالت زدم می کنی . عزیزم اگر کتابی به فارسی یا مقاله ای به فارسی یا انگلیسی فکر می کنی به دردم می خوره معرفی کن تا بخونم .
RE: آیا زندگی کردن من در ایران برام خطر جانی نداره ؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ahmadi-00
سلام سروک
به نظرم دیگه داری خیلی سخت می گیری . توی همین همدردی موارد خیلی زیادی رو دیدم که به دختر هایی که قبل از ازدواج ارتباط جنسی داشتند مشاورها می گویند قبل ازدواج عمل ترمیم انجام بدهند که واقعا من دلم برای اون بدبخت هایی که می خواهند با همچین آدم هایی ازدواج کنند می سوزه .
حالا منم که نمی خوام دروغ بگم . می خوام بگم خط قرمز من روابط جنسی بوده و تا الان ارتباط جنسی نداشتم . این حرف رو که می زنم نشون می ده که حساسیتی روی دوستی های قبل از ازدواج نداشتم . اگر هم ازم چیزی پرسیدند توضیح می دم .
آخه به نظرم کلا در مورد دوستی های قبل از ازدواج حرف زدن درست نیست . دیگه توی قم هم هر دختر با پسری حداقل با دو یا سه نفر دوست بودند که آخرش باشون به هم زدند . اما مثلا اگه من بگم با فریبا و سپیده دوست بودم و اون هم بگه با جمشید و اصغر دوست بوده فکر کنم تاثیر خوبی رو آینده ی روابطمون نداشته باشه .
بعدشم از همون لحظه ای که قبول کردم در مورد عقایدم حرف بزنم به این هم فکر کردم که شاید باید تا آخر عمرم تنها زندگی کنم .
اولا اگه بخوام ازدواج کنم سراغ دختر دانشجو و ... نمی رم و نمی تونم بشون اعتماد کنم . می رم سراغ یک دختر سوم یا چهارم دبیرستانی . بعدشم الان یک مهندس برق قدرت هستم و بی کارم که دارم برای ارشد می خونم . حالا نمی دونم ارشد قبول می شم یا نمی شم .
هم می خوام برای ارشد بخونم هم سربازی هنوز نرفتم . یعنی می خوام با ارشد و سربازی کار هم بکنم . البته قول کار نیمه وقت با حقوق خوب (یعنی حتی بیشتر از حقوق عادی تمام وقت ) رو از چند جا گرفتم و مشکلی برای اون ندارم .
حالا شما فکر کن من با یک کار نیمه وقت برم خواستگاری یک خانواده ی مذهبی اونم در قم و دختر رو از لحاظ اخلاقی و ظاهری بپسندم و دختره هم از لحاظ شرایط اقتصادی و اخلاقی منو بپسنده . بعدشم بش بگم عقاید مذهبی ندارم که مطمئنم وقتی این حرف رو بزنم بم می گه یعنی شما کافرید ؟ خب منم مجبورم بگم بعله !
حالا شما خودت باشی بعدش بش می گی راستی من قبل شما سه یا چهار تا دوست دختر هم داشتم !
این رو هم مدنظر قرار بدید که اگه خانوادم بفهمند من یک جا رفتم به یک دختری گفتم کافرم دیگه برام خواستگاری نمی روند.
الانشم خیلی امیدی به ازدواج ندارم . بیشتر به این فکر می کنم که بعد از سه سال و خورده ای که این دوستی ها رو تجربه کردم الان یک سال و نیم هست که با کسی نیستم . راستش فکر نمی کردم توی یک هفته دو باری با دوست دخترم بیرون نرم یا روزی چهار یا پنج تا اس ام اس ندم و بازم بتونم سر حال باشم . اما دیدم که می شه .
الانم به این فکر می کنم که شاید بتونم تنهایی تا آخر عمرم زندگی کنم و شاد باشم . حالا اگه موقعیتش پیش اومد با یک دختری که به نظرم سالمه و عقاید من رو هم می دونه ازدواج می کنم و اگز نشد هم شاید بتونم شاد تر از کسایی که ازدواج کردند و تشکیل خانواده دادند زندگی کنم . اصلا شاید ۵ یا ۶ سال دیگه همه دوست های من که دارند ازدواج می کنند یا ازدواج کزدند به من که دارم تنهایی زندگی می کنم حسودیشون بشه
سلام مجدد آقای احمدی عزیز.
آقای احمدی به نظرتون بعد از گذشت ده یا پانزده سال، وقتی بالفرض شما ازدواج کردید و بچه دار هم شدید آیا ممکن هست که فریبا یا سپیده برای ایجاد ارتباط با شما تلاش کنند؟ اگر این احتمال خیلی پایین یا صفر هست و همچنین اگر در طول رابطه ای که با آن دو دخترخانم داشتید هیچ عمل نامشروعی انجام ندادید، به نظر من هم استدلال شما (ذکر نکردن روابط سابق) بهتر و منطقی تر هست. چون در اون موقع شما عملاً به هیچ کس دِینی ندارید و کار خلافی هم انجام ندادید که شرمنده خودتون یا همسرتون باشید. بعضی از روابط فقط به خاطر ورود معشوق/معشوقه سابق به زندگی یک زوج دچار مشکل شدند، خیلی حواستون رو جمع کنید.
آقای احمدی به نظرم شما الآن نسبت به مسئله ازدواج خیلی حساس شدید. شکست عشقی، احساس تک و تنها بودن به واسطه باورهای متفاوت و به تبع آن هراسهای بی مورد باعث شدند خودتون رو در مرحله ای بحرانی فرض کنید. دیدید بعضیها که خجالتی هستند وقتی بیرون میرن فکر میکنند همه حواسشون بهشونه و بخاطر همین همیشه معذب رفتار میکنند؟ شما هم طوری روی منفیها زوم کردید که اصلاً به جنبه های مثبت شخصیتتون میدان نمیدید، انگار خودتون رو ته جدول می بینید. شما 23 سالتونه، یعنی یک جوان برومند و آماده برای کسب تجربه! هنوز تا ازدواج خیلی فرصت دارید. شما بهتره فعلاً روی پیدا کردن کاری شرافتمندانه و برنامه ریزی برای آیندتون تلاش کنید تا مغزتون درگیر کار و مشکلات باشه بلکه در این سن حساس درگیر یک رابطه عاطفی احساسی و اتلاف وقت نشید.
در مورد تنها زندگی کردن هم به نظرم زوده که فکر کنید... باور کن شاید تا هفت هشت سال دیگه یکی دو بچه ناز و مامانی خواهی داشت با یک همسر عالی. اونموقع یاد این استرسهایی که الآن دارید میافتید و لبخند میزنید. احمدی عزیزم درسته که سپیده و مادرش غرورتون رو جریحه دار کردند اما بدونید که هر دختر و مادری مثل اونها نیستند پس ترس از "رد شدن" رو به کل فراموش کنید. تازه! رد شدن توسط دیگران اوتقدر هم بد نیست که تصورش رو میکنید. :-)
یک نکته رو لازم میدونم عرض کنم: خیلی خیلی خیلی خوشحال شدم وقتی نظرم رو به چالش کشیدید. مرسی و آفرین. :72: همیشه دیدگاه دیگران (مخصوصاً من) رو با انتقاد به چالش بکش اینطوری هر دوتامون چیزی یاد میگیرم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ahmadi-00
حامد دلم برام تنگ شده بود . لطف کردی نظر دادی :46:
ضمنا منظورم از مشاور هر کسی بود که اینجا مشاوره می ده نه فقط کارشناس ها و مدیران همدردی
سروک واقعا به این موضوع فکر کردم که شاید نتونم با توجه به شرایطم ازدواج کنم . اولش فکر بش برام خیلی سخت بود.
اما الان خیلی راحت شده . عشق رو انقدری تجربه کردم که بتونم درکش کنم . هنوزم فریبا رو دوست دارم . گاهی خوابش رو می بینم و وقتی از خواب می پرم تا صبح نمی تونم بخوابم و به اون فکر می کنم . اما مطمئنم که فریبا مسلمون هست . اصلا چقدر خوب شد که نفهمید من کافرم و دو سال از عمرش رو با آدمی مثله من دوست بوده .
چند سالی بود که با توجه به عقایدم و رفتار هام که شاید خیلی هم با هم سنخیتی نداره می ترسیدم از اینکه تنها بمونم . اما الان به این فکر می کنم که حتی اگه بخوام ازدواج نکنم باز هم می تونم زندگی قشنگی داشته باشم و اینکه با هیچکی نباشم برام بهتر از این هست که با یک آدم بد زندگی کنم.
یکی از عمه هام الان وکیل پایه یک دادگستری هست . حدودا ۳۵ سالشه . خیلی زن مهربون نجیب و عاقلی هست .عمه ام به مذهب اعتقاد داره و فمنیست هم هست .خواستگار زیاد داشت اما برای هر کدومشون یک بهونه ای میاورد .براش مهم بود که بتونه استقلال در زندگیش داشته باشه و می خواست هم کار کنه هم خونه داری رو فقط وظیفه ی خودش نمی دونست . الان چند وقتی هست که رفته یک خونه خریده و می خواد از خانوادش مستقل بشه . تصمیم داره از بهزیستی هم یک بچه بگیره وبزرگ کنه .
خب اون وکیل هست اگه یک حرفی رو می زنه حتما یک چیزی می دونه . چند جا می رم خواستگاری اگه نشد بعد از اینکه از پدر و مادرم مستقل شدم آخرش این هست که منم از پروشگاه یک بجه ی ۴ یا ۵ ساله رو می گیرم و بزرگش می کنم .
موقع هایی که من سرکارم با می ره مهد کودک یا می ره مدرسه .بعدش باش می رم پارک و سینما . توی خونه باش بازی می کنم . براش غذا درست می کنم و توی درساش کمکش می کنم . بعدم توی درساش کمکش می کنم . می فرستمش دانشگاه و بعدش هم کمکش می کنم تا یک دختر خوب برای خودش پیدا کنه و عروس دار می شم . اون موقع حداقل این هست که یک شب توی هفته می رم خونه ی عروسم .
اصلا نمی دونم چرا این فکر تا حالا به ذهنم نرسیده بود . دیگه نگران این نیستم که اون دختری که می خوام رو پیدا می کنم یا نه . اصلا شاید اگر این طوری که الان دارم می گم زندگی کنم زندگیم زیباتر بشه و نه کسی رو بدبخت کردم و نه به کسی دروغ گفتم .
فریبا رو به کل فراموش کن گلم. رابطه های گذشته بهتره در گذشته باقی بمونند. اگر ته دلتون میخواید به ایجاد رابطه با فریبا تن بدید و متوجه نیستید چرا این اقدام رو به ضررتون میدونم بفرمایید تا عرض کنم. شاید هم اصلاً نمیخواید با فریبا رابطه برقرار کنید و من بد متوجه شدم (؟).
استاد شما اگه بخواید با این روحیه برای ازدواج اقدام کنید که شانستون رو از دست دادید... بجای شکست خورده رفتار کردن سعی کنید کمی با جسارت قدم بردارید. بابا جان دزدی یا زنا که نکردید، حق کسی رو نخوردید، به کسی ظلم نکردید، پشت سر کسی تهمت نزدید و توهین نکردید، بی عفتی نکردید، پس چرا احساس گناه میکنید؟ :-) اعتقادات شما مستقل از بقیه است، اعتقادات بقیه هم مستقل از شماست به همین راحتی! پس بخاطر متفاوت بودنتون شرمنده نباشید. همونطور که شما نباید بابت اعتقاد کسی ناراحت باشید، ناراحت شدن دیگران به واسطه متفاوت بودن عقیده شما نباید براتون مهم باشه.
تنها توصیه ای که دارم اینه که به ورزش، درس و کار زیاد تن بدید تا درگیر روابط بیهوده و حتی افکار آزار دهنده نباشید. من از شما حدود دو سال بزرگترم و همین نسخه رو برای خودم هم پیچیدم.
دریابید دیندار یا بی دین بودن به هیچ وجه ملاک عفت نیست. این رو خودم عمیقاً مشاهده و درک کردم ;-). توصیه میکنم بجای اینکه دنبال دختری باشید که به واسطه ترس (از خدا) دست به گناه نمیزنه، بیشتر دنبال دختری با شعور باشید که به واسطه فهم و درک منطقی دست به گناه نمیزنه. حالا این دخترها میتونند هم مذهبی باشند، هم غیر مذهبی. :-)
RE: آیا زندگی کردن من در ایران برام خطر جانی نداره ؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ahmadi-00
سلام سروک جان
می خواستم زودتر جوابت رو بدم اما همش به این فکر می کردم که تا ۵۰ تا پست خیلی فاصله ای ندارم .
خیلی خیلی زحمتت دادم . من راضی نیستم که تو ساعت ها وقت بذاری و متنی رو برای من بنویسی . آخه من چطور می تونم محبتت رو جبران کنم ؟ :72::72::72:
به پدر و مادرم از نوجوانی گفتم عقاید مذهبی ندارم اما بازم مثلا پدرم دیروز بم گفت الآن وقت نمازه و نمازت رو بخون .
وقتی همچین خواسته ای رو دارند چند تا کار می شه کرد که من همشون رو هم انجام دادم اما هیچ فایده ای نداشته
یا باید بگم باشه نماز می خونم که می شه ریا کاری و دغل بازی
یا می گم الآن حالش رو ندارم که بعدش هر ۵ دقیقه یک بار می گویند نمازت رو بخون تا بالاخره بخونم
با باید بگم مسلمونم و به نماز اعتقاد ندارم که می گویند در اون صفحه ی قرآن نوشته یا اگه می خوای باید با عالم دینی حرف بزنی تا قانع بشی که باید نماز بخونی
با باید بگم که اصلاً مسلمون نیستم که هزار بار بشون گفتم و باورشون نمی شه که اگه دوباره بگم یا بم توهین می کنند و ناسزا می گویند یا می گویند از خونه ی ما برو بیرون یا دیگه با ما هم غذا نشو و تو نجستی و تو بچه ی ما نیستی و یا نون به سگ بده اما به بی نماز نده و .....
البته الآن خیلی مشکلی با این کارهاشون ندارم . به نوعی محدودیت هایی که برام گذاشتند در استفاده از اینترنت و بیرون رفتن با ماشین یا بیرون رفتن با دوستام و راه رفتنشون روی اعصابم و توهین به خودم و عقایدم و ...... رو پذیرفتم و به وضع موجود عادت کردم . هر چی باشه پدر و مادرم هستند و قصد آزار دادن من رو که ندارند و از یک حدی بیشتر منو اذیت نمی کنند و منم که می خوام تا چند ساله دیگه از پدر و مادرم مستقل بشم و تا الآن که تحمل کردم چند سال دیگه هم می تونم تحمل کنم
یعنی نگاه کن به خاطر یک مساله که من هیچ تقصیری توش ندارم هفته ای دو یا سه بار می روند روی اعصاب من .
سارا سادات از شما هم خیلی ممنونم که لطف کردید و برام نظر دادید .
موفق باشید :72:
سلام،
آقای احمدی راستش رو بخواید تاپیکها معمولاً بعد از رسیدن به 50 پست بسته میشن ولی اگه بصورت هدفمند جلو برن و به حاشیه پرداخته نشه، مدیریت استثناء قائل میشه و تاپیک رو قفل نمیکنه یا چند پست اضافه تر آوانتاژ میدهند. بحثهای خارج از موضوع، چت-گونه بودن مطالب و... به بسته شدن تاپیک کمک میکنند. شما اجازه دارید بعد از قفل شدن تاپیک اگر هنوز سوال یا مانعی در زندگیتون دارید اون رو با تاپیک جدید زدن بپرسید، منتها قبلش باید کل مطلب تاپیک رو بازخوانی کنید، برای خودتون جمع بندی و نتیجه گیری کنید و با درکی استوار شرایط رو بررسی کنید تا اگر هنوز سوالی داشتید، به اون بپردازید..
راستی عزیز زحمتی نبود، باور کن در وقت استراحت مطالب رو تقدیم کردم. در حین نوشتن استراحت کردم، تازه لذت هم بردم :72:.
تبریک میگم به خاطر درک خوبی که از شرایط دارید. آفرین! همونطور که خودتون فرمودید پدر و مادرتون هرگز بدی شما رو نمیخوان. مسلماً خدا و اعتقاداتی که والدین شما دارند، برای اونها حکم یک واقعیت انکار ناپذیر رو داره، جهنم و بهشت مسائلی واقعی در زندگی آن عزیزان هستند. لذا اگر با آرامش یا تندی درخواستهایی میکنند، بدونید ته دلشون فقط و فقط خوبی شما رو میخواهند.
چه اشکالی داره احمدی جان؟ من هم در رمضان بعضی روزها بیدار میشدم تا با مادرم روزه بگیرم بلکه تنها روزه نگیرند.
حتی با همکارانم گاهاً نماز میخونم، یا اگر به کسی قول دادم براش دعا میکنم، به مسجد میرم و بعد از نماز براش دعا میکنم و بعد میرسم به کار و زندگیم. درسته ته دلمون تقریباً مطمئن هستیم همه دینها دست ساز بشر هستند ولی اصل مهم اینجا پرداختن به یک عمل بی آزار هست - و به واسطه اون هیچ اشکالی در انجام دادنش دیده نمیشه.
نماز، روزه، زکات و... همگی اعمالی بی آزار و تا حدودی مثبت هستند. میتونید برای خودتون انجامشون بدید، کلمه ریا رو بندازید دور :-).
در عوض شما تا جایی که در توان دارید از سنگسار، شرکت در اعدامهایی که در ملاء عام صورت میگیرند، شلاق زدن در ملاء عام، کشتن همجنسگراها و نیز اعتقادات منفی دوری کنید. وظیفه من و شما گرفتن اعتقادات مردم نیست،
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ahmadi-00
سروک یک حرفه دیگه هم داشتم . به نظرت اگه بخوام بعد از جلسه ی دوم یا سوم به دختره بگم عقاید مذهبی ندارم به نوعی قاطی نمی کنه
مثلاً بگه چرا زودتر نگفتی و الکی منو بازی دادی و به فلانی و فلانی گفتم دارم ازدواج می کنم و ....
شاید اگه همون جلسه ی اول همه چیز رو بگم بهتر باشه
اصلاً مخم داره سوت می کشه . همون موقعی که به خودم می گفتم باشه با یک دختر عادی ازدواج می کنی راحت تر بودم. ضمناً مطالبت هم خیلی قشنگ بود . تا الآن انقدر ژرف به ترس دیندار ها از افکار ما فکر نکرده بودم . می خواستم در تأیید حرفات سخنانی بگویم که امکانش در این تالار نیست .
البته دیگه هم نمی خوام از این کارها بکنی چون خیلی خجالت زدم می کنی . عزیزم اگر کتابی به فارسی یا مقاله ای به فارسی یا انگلیسی فکر می کنی به دردم می خوره معرفی کن تا بخونم .
شما اینقدر احترام برای دختر خانمی که انتخاب کردید قائل بودید که واقعیت رو بیان کردید. خانمها معمولاً در این شرایط منطقی و قدردان برخورد میکنند و اگر نپسندیدند با ملایمت شما رو رد میکنند. اگر قاطی کردند بدونید که برای ازدواج اصلاً آمادگی رو ندارند. اگر با اعتماد بنفس حرفتون رو بزنید قول میدم اتفاقی براتون نمی افته.
احمدی جان کتاب در چه زمینه ای مد نظر هست؟ اینجا کتابهایی که با دین مغایرت داشته باشند رو بهتره ذکر نکنیم، نه از سر ترس - بلکه بخاطر قولی که در هنگام ثبت نام در انجمن دادیم.
کتابهای اخلاقی و علمی میتونم تقدیم کنم.
RE: آیا زندگی کردن من در ایران برام خطر جانی نداره ؟
نقل قول:
آقای احمدی به نظرتون بعد از گذشت ده یا پانزده سال، وقتی بالفرض شما ازدواج کردید و بچه دار هم شدید آیا ممکن هست که فریبا یا سپیده برای ایجاد ارتباط با شما تلاش کنند؟ اگر این احتمال خیلی پایین یا صفر هست و همچنین اگر در طول رابطه ای که با آن دو دخترخانم داشتید هیچ عمل نامشروعی انجام ندادید، به نظر من هم استدلال شما (ذکر نکردن روابط سابق) بهتر و منطقی تر هست. چون در اون موقع شما عملاً به هیچ کس دِینی ندارید و کار خلافی هم انجام ندادید که شرمنده خودتون یا همسرتون باشید. بعضی از روابط فقط به خاطر ورود معشوق/معشوقه سابق به زندگی یک زوج دچار مشکل شدند، خیلی حواستون رو جمع کنید.
سروک فکر می کنم احتمالش خیلی پایین باشه .بعدشم اگر از من بپرسند می گویم که تا الآن دوست دختر داشتم .
نمی دونم دقیقاً منظورت از هیچ عمل نامشروعی چی هست اما خب اون چیزی که بش می گویند رابطه ی جنسی رو با دختری نداشتم . اما حالا دیگه این جوری هم نبوده که دستمون به هم نخورده باشه . اما دیگه اون طوری نبوده که خونه ی همدیگه بریم و ....
نقل قول:
آقای احمدی به نظرم شما الآن نسبت به مسئله ازدواج خیلی حساس شدید. شکست عشقی، احساس تک و تنها بودن به واسطه باورهای متفاوت و به تبع آن هراسهای بی مورد باعث شدند خودتون رو در مرحله ای بحرانی فرض کنید. دیدید بعضیها که خجالتی هستند وقتی بیرون میرن فکر میکنند همه حواسشون بهشونه و بخاطر همین همیشه معذب رفتار میکنند؟ شما هم طوری روی منفیها زوم کردید که اصلاً به جنبه های مثبت شخصیتتون میدان نمیدید، انگار خودتون رو ته جدول می بینید. شما 23 سالتونه، یعنی یک جوان برومند و آماده برای کسب تجربه! هنوز تا ازدواج خیلی فرصت دارید. شما بهتره فعلاً روی پیدا کردن کاری شرافتمندانه و برنامه ریزی برای آیندتون تلاش کنید تا مغزتون درگیر کار و مشکلات باشه بلکه در این سن حساس درگیر یک رابطه عاطفی احساسی و اتلاف وقت نشید.
عزیرم الآن که ورزش می کنم و درس هم روزی ۸ ساعت می خونم . تا ۶ ماه دیگه که کنکور ارشدم رو می دهم و بعدش می روم سراغ کار .
حدقل تا ۶ ماه دیگه هم نمی خوام برم سراغ یک رابطه ی عاطفی . هر دفعه که می روم خواستگاری همون جلسه ی اول همه چی رو در مورد خودم می گم تا بالاخره یکی رو گیر بیارم که با عقاید و شرایط من کنار بیاد .
نقل قول:
فریبا رو به کل فراموش کن گلم. رابطه های گذشته بهتره در گذشته باقی بمونند. اگر ته دلتون میخواید به ایجاد رابطه با فریبا تن بدید و متوجه نیستید چرا این اقدام رو به ضررتون میدونم بفرمایید تا عرض کنم. شاید هم اصلاً نمیخواید با فریبا رابطه برقرار کنید و من بد متوجه شدم (؟).
استاد شما اگه بخواید با این روحیه برای ازدواج اقدام کنید که شانستون رو از دست دادید... بجای شکست خورده رفتار کردن سعی کنید کمی با جسارت قدم بردارید. بابا جان دزدی یا زنا که نکردید، حق کسی رو نخوردید، به کسی ظلم نکردید، پشت سر کسی تهمت نزدید و توهین نکردید، بی عفتی نکردید، پس چرا احساس گناه میکنید؟ :-) اعتقادات شما مستقل از بقیه است، اعتقادات بقیه هم مستقل از شماست به همین راحتی! پس بخاطر متفاوت بودنتون شرمنده نباشید. همونطور که شما نباید بابت اعتقاد کسی ناراحت باشید، ناراحت شدن دیگران به واسطه متفاوت بودن عقیده شما نباید براتون مهم باشه.
قصدش رو ندارم که دوباره باش ارتباط برقرار کنم . اما یک موقع هایی بش فکر می کنم . به نظرم خیلی انسان خوبی بود . باهوش ،با عزت نفس،درس خون ، مهربون و فداکار و خیلی خصوصیات مثبته دیگه و خیلی منو دوست داشت و هیچ توقعی هم از من نداشت . هنوز هم دقیق نمی دونم تصمیم درستی بود که فقط به خاطر وضع مالی خانوادش باش به هم زدم یا نه ؟ البته تقصیر خودش بود و در مورد خانوداش به من دروغ گفته بود و اگه راستش رو می گفت باش رفیق نمی شدم .
RE: آیا زندگی کردن من در ایران برام خطر جانی نداره ؟
این تاپیک به دلیل به پایان رسیدن ظرفیتش بسته خواهد شد .
جناب احمدی
لطفاً اگر تاپیکی دیگر باز می کنی . هیچ گونه صحبتی راجع به بی دینی خود نفرمایید . اگر مشکل مشاوره ای داری طرح کن و راهنمایی بخواه ، اگر مشکل عقیدتی داری سراغ سایتها یا افرادی برو که در این زمینه تخصص دارند .
دوستانی که در راستای اشارت جناب احمدی اشاره به بی دینی خود و موفقیتهاشون در بی دین کردن اعضاء خانواده یا دیگران داشته اند در نظر داشته باشند وقتی کار به اظهار در ملاء عام و نوعی تبلیغ را پیدا کند مشمول ارتداد هست و عواقب دارد و موجب پیگرد و اختلال در کار این تالار نیز خواهد شد . لذا دقت فرمایید در صورت تکرار حساب کاربری مسدود خواهد شد
دیگر دوستان نیز توجه داشته باشند که اگر با کاربری که موضوع بی دینی خود را مطرح می کند مواجه شدید اعلام کنید که در همدردی جای طرح آن نیست و مشاوره ای در این زمینه داده نمی شود .
جناب احمدی شما نیز در صورت عدم رعایت قوانین و تذکرات همدردی با مسدود شدن نام کاربریتان مواجه خواهید شد .
.