RE: شوهرم مرا دوست دارد ....آیا من دارم به او خیانت میکنم؟
خانم سارا خیلی ممنونم از حرفهای قشنگتون
راستش حق با شماست من مدتها در وسواس بودم
اما خوب الان دارم سعی میکنم این وسواس رو کم کنم و به خداوند توکل کردم
اما موضوعی که سخت من را می آزارد رفتارهای بی نهایت بد و دور از انسانیت خانوا ده همسرم نه تنها با من بلکه با خود ایشان است
شاید باور نکنید اما شوهرم در حال حاضر شاید با مردی که هیچ کس را ندارد تفاوتی نمیکند
شوهرم هم دیگر به این نتیجه رسیده که از آنها خیری نیست و بهتر است حداقل از شر انها در امان باشیم
این بار من شاید 2 هفته ماندم
تابستان دوماه آنجا بودم اما باورتان نمیشود که از این دوماه اندک روزهای خوشی به یاد دارم
چون خودن تحت فشار بودم و فشار های غیر مستقیم خانواده شوهرم بر او او را هم تحریک کرده بود
اما این بار بسیار زیبا بود به حدی که اصلا دلم نمیخواست برگردم
نمیخواهم زندگیم را به خاطر رفتار نادرست آنها که به قول شما عوض هم نمیشود خراب کنم
اما خوب میبینم که بعضی ها جسته و گریخته شوهرم را تحریک میکنند که برود آشتی کند
همه حس کرده اند که با این منوال پدر همسرم او را از ارث محروم خواهد کرد
حتی وقتی با هم پیش او رفتیم لابه لای حرفهایش به این موضوع اشاره کرد
اما باور کنید من نه ارث میخواهم نه چیزی دیگر
من شوهرم را میخواهم و زندگیم را
فکر میکنید خواهیم توانست با این همه فشار مالی و به تنهایی از پس مشکلات بر آییم؟
RE: شوهرم مرا دوست دارد ....آیا من دارم به او خیانت میکنم؟
خوشحالم از اینکه وقتی ایران بودی (هر چند با زخم زبان های خانواده شوهرت) در کنار شوهرت به شما خوش گذشت.
فشار مالی رو میتونی با درایت و قناعت تحمل کنید و در نهایت با تدبیر به خواسته هاتون برسین مثل خیلی از زوج های دیگه که بدون داشتن حمایت مالی اطرافیان با کمک همدیگه زندگیشون رو می سازن
شما فکر کن خانواده شوهرت فقیر هستن و چیزی برای کمک ندارن، به نظرت باز هم نمیتونستی خوشبخت کنار شوهرت زندگی کنی؟
در ضمن من فکر میکنم از ارث محروم کردن فقط در حد یه حرف باشه و اهرمی برای زورگویی به شما و شوهرتون!
شما و شوهرتون تا اونجائیکه میتونید فقط حفظ احترام کنید و از خانواده اش دوری کنید ولی طوری نباشه که فکر کنن قهر هستین تا بهونه بیافته دستشون.
RE: شوهرم مرا دوست دارد ....آیا من دارم به او خیانت میکنم؟
سارا جان ممنونم
بله واقعا ایام خوبی بود
همین که کسی نبود روزی 4 5 بار به من زنگ بزنه و با حرفهایش تمام انرژی من رو بگیره کلی بود
اصلا برایم مهم نیست
من شوهرم رو دوست دارم ترسا هم از مسایل مالی ندارم چون در زندگی گذشته ام به بد ترین نوع با آن مواجه بوده ام اما مبارزه کردم
اما این حرفها در عملهم اجاره خواهد شد
چون پدر همسرم مردی دیکتاتور و صفت و سخت است و خود را از هرکسی بدتر میبیند و حتی این بار من و پسرش را عوام خطاب کرد وخودش را در گروهی پر قدرت
عجیب است که مادر شوهرم هم همراه اوست
برای من که در خانواده و اطرافیانی احساسی بزرگ شده ام این نوع برخورد غیر قابل باور است
میدانید خانم سارا
رفتار هیجانی همسرم زمانی که من قرص خورده بودم و تلقی آنها از این که من میخواستم خودکشی کنم بهانه ای به دستشان داده که من را مرتب مورد حمله قرار دهند و نمیدانم چگونه خواهم توانست دهانشان را بر این موضوع ببندم
البته اشتباه از همسر من بوده که بی هیچ صبری تلفن را برداشته و به خانواده خودش و من خبر داده و من را به بدترین نحو از چشم همه انداخته است
خانم سارا این آقا یعنی پدر شوهرم بالای 70 سال سن دارند
اما مثل این که بخواهند با من رقابت کنند مدام امکانات خود را به رخ من میکشند
خیلی عجیب و بعید است
من بسار اهل قناعت هستم و اصلا دخترپر خرجی نیستم
حتی الان که خارج از کشورم احتیاج های مالی خودم را با کار تامین میکنم
همسر را بینهایت رو بی اندازه دوست دارم و نمیخواهم به هیچ عنوان تنهایش بگذارم
چو نمیدانم چرا اما همسرم از جنس انها نیست و الان میبینم که زندگی قبلیش هم در اثر بی تجربگی خودش سر هیچ و پوچ بهم ریخته و خانم بسیار خوبی داشته
اما خانواده اش باکارهایی نظیر گرفتن ماشین در روز ماه عسل از آنها
یا قطع اجاره خانه آنها
یا توهین های مداوم به خانمشان زندگی شوهرم رو بهم زدند
آنها به دنبال عروس نیستند
انها کسی را میخواهند که در مقابل کمک مالی برده شان باشد
عبد آنها باشد
و کوچکتریم مسئله را به حاد ترین مساله بدل میکنند
خدا به همه و به من صبر عنایت کند
RE: شوهرم مرا دوست دارد ....آیا من دارم به او خیانت میکنم؟
من نوشته های شما رو خوندم.
فکر میکنم شما همه مثل خیلی ها قضیه رو فقط از طرف خودتون میگید و نمیگید که خودتون چه رفتاری داشتید و چه کردید...
دشمنی به این شکل طبیعی نیست و به هیچ وجه هم منطقی نیست
در مورد سوال تاپیک هم بهتره یه موضوع رو خدمتتون عرض کنم :
یک آقا ممکنه دوست شما باشه، بهترین دوست شما. میشه ها نه اینکه نشه
اما مطمئن باشید بهرحال احساسی هم نسبت به شما داره. شک نکنید. رابطه شما خیانت نیست دوستی بین زن و مرد اشکالی نداره اما این دوستی باید یه حد و مرزی داشته باشه که البته خودتون خوب میدونید.
پس کار شما مشکلی نداره. نگران نباشید
RE: شوهرم مرا دوست دارد ....آیا من دارم به او خیانت میکنم؟
سلام دوست عزیز
به نظر من اگه اونا رفتارهای درستی هم نداشتند شماطوری برخورد کنید که خودشون از رفتارشون پشیمون شن من اعتقاد دارم کسی که خوب باشه هرچه طرفش ادم بدی هم باشه تبدیل به بهترینا میشن.:72:
RE: شوهرم مرا دوست دارد ....آیا من دارم به او خیانت میکنم؟
جناب حامد ممنونم از ابراز نظرتون
حق با شماست
اما باور کنید من هیچ کار ی نکردم
یعنی از انجایی که میدانستم روابط خانواده همسرم با زن سابقشان بسیار بد یوده سعی کردم تا دقیقا عکس آن حالت رفتار کنم
بسیار صمیمی بودم
البته آنها هم صمیمی بودند اما متاسفانه در کنار صمیمیت مدام زخم زبان میزدند
از جلسه معارفه هم هیچ نگویم بهتر است
یعنی چنان برخورد بدی با من شد که تا اینجای عمرم از هیچ کس ندیده بودم
حرف از لباس زیر برادر همسرم
اینکه در منزل همسرم چه لوازم خانگی وجود دارد
توهین به همسرم و بازگو کردن خاطرات گذشته و سین جین من و همسرم مبتنی بر نحوره آشنایی مثل زلزله ای 7 ریشتری مرا لرزاند اما از انجا که عاشق همسرم بودم و نمیخواستم دوباره شکیت بخورد تحمل کردم و سعی کردم آرامش و ادب اتخاذ کنم
در طول مدتی هم که تابستان را در ایران بودم تا جاییکه از دستم بر می امد به خانواده همسرم احترام کردم
هر طوری که فکرش را بکنید
اما خوب انگار این سستم انهاست چون با عروس قبلی هم مشکل داشتند و با من هم دارند و از طرفی هم هیچ دوست و فامیلی دورشان نیست
باور کنید رروزی 4 5 بار با مادر شوهرم حرف میزدم حداقل هربار نیم ساعت
ایشان را چند بار بیرون بردم
تا کوچکترین مسایی ایشان را اهمیت میدادم
اما یکبار که من سر ماخورده بودم هنگامی که زنگ زد و من گفتم مریضم گقت
خوبه تو سفر مریض نشدی تا اومدی مریض شدی
بور خونه مامانت بگو آش بپزه برایت
منم سکوت کردم
شاید باور نکینید اما سکوت کردم
مدام پیش شوهرم حرقهای تحریک امیز خیلی عذر میخواهم زیر کمر میزد
باور کنید مانده ام
البته قبل ازدواجم جسته و گریخته از این خانواده شنیده بودم اما حدس نمیزدم که اینگونه باشند
در مورد دوستی با آن آقا هم من همیشه حدود را رعایت میکنم و هیچ زابطه ای بین ما نیست
و من نمیخواهم که باشد
اما اگر دیداری هم باشد حتما همسرم هست
آقای حامد روزهای بدی را سپری کرده ام
شاید باور نکنید که در این عصر و دوران چنین خانواده هایی هم باشند اما متاسفانه هستند
الان به لطف خدا من و شوهرم بسیار خوبیم با هم
اما من همیشه نگرانم
از اینکه اگر دوباره رابطه مان جوش بخورد با آن موارد روبرو خواهم شد و باز هم تنش
باز هم از شما خواهم شنید
مریم جان
فرمایش شما تئوری من است
باور کنید در طول زندگیم تمام سعی ام آن بوده که با همه تا جای ممکن خوب باشم و به لطف خدا چه در دانشگاه و چه در محل کارم و جه در اجتماع و چه در دوستانم موقعیت اجتماعی خوبی دارم و همیشه مورد لطف هستم
در مورد خانواده همسرم هم از چیزی دریغ نکردم
یعنی انچه در توانم بود را به خاطر عشق به همسرم انجام دادم اما متاسفانه گویا کم بوده است
یعنی یکبار هم شده این خانوداده به خود نگفتند بابا جان تازه عروس است
پدرش بیمار است
کلی استرس پشت سر گذشاته و برای تعطیلات اینجاست
مدام تنش درست کردند
مدام مرار بهم ریختند
باز هم من برای اشتی پیشقدم شدم اما مدام به من انگ خودکشی میزنند
مدام شخصیت مرا زیر سوال میبرند
باور کنید نمیخواهم از خودم تعریف کنم اما من دختری محبوب و قابل اعتمادم
این خانواده من و شوهرم را مدام تخریب کردند و میکنند
انگار که پسر خودشان نیست
عین یک غریبه با او رفتار میکنند
خیلی دردناک است
کاش بزرگتر ها کمتر خودخواه بودند
این پدر و مادر دقیقا به من یاد دادند که نباید جنین باشم
به نظر شما قطع رابطه به صلاح ما نیست
آخر رابطه با انها زندگی ما را دستخوش تلاطم و بحران میکند
RE: شوهرم مرا دوست دارد ....آیا من دارم به او خیانت میکنم؟
سلام دوست عزیزم
پس شوهرت و برا خودت نگه دار طوری که فقط شما رو بخواد رفتارات جوری باشه که ازت سرد نشه یعنی بد خانوادشو نگو ثابت کن که اونا با شما بد هستن و بازهم به رو خودت نمیاری بزار خودش ببینه امیدوارم مشکلت حل شه دوست عزیزم.:72:
RE: شوهرم مرا دوست دارد ....آیا من دارم به او خیانت میکنم؟
دوست خوبم متشکرم از جوابی که دادید
هیچ وقت از خوبی کردن ضرر نمیکنید. پس به رفتار خوب خودتون ادامه بدید. عاشقانه همسرتون رو دوست داشته باشید و یقین داشته باشید روزای بهتری در انتظارتونه
خود من یک بار ازدواج کردم و جدا شدم، برای همین خانوادهم همیشه فکر میکنن همه عروس ها اینجوری هستن. خوب منطقی نیست و خوشبختانه خانواده من اینو میدونن
گله و شکایت ها و خطاهای دیگران رو بازگو نکنید. خوب اونا شوخی بد میکنن درست اما شما نشنیده بگیر چون خودش باعث میشه ته دلت باهاشون دشمنی داشته باشی.
متاسفانه خانواده های اینطوری تو کشور ما زیاد هستن که فکر میکنن عروس و دادماد باید نوکر بی جیره و مواجبشون باشن.
تنها وظیفه شما احترامه در هر موقعیتی، اما بهرحال شریک زندگی شما همسرتونه و اول و آخر اونه که همراه شماست. میتونید ارتباطتون رو کمتر کنید. با همسرتون در میون بگذارید. ازش بخواید تنها با خانوادهش صحبت کنه و از شما دفاع کنه. دفاع منظورم دعوا نیست! منظورم اینه که در مقابل شما باید یه مقداری جلو خانواده بایسته و قاطع بگه که انتظار دارم همسر من رو همینجوری که هست قبول کنید
زندگی و شوهرتون رو با تمام قدرت حفظ کنید.
همیشه صبر و تحمل و بردباری و مودب بودن و احترام به دیگران پاداش خوبی همراه خواهد داشت، شک نکنید...
RE: شوهرم مرا دوست دارد ....آیا من دارم به او خیانت میکنم؟
جناب آقای حامد
برای جداییتون متاسفم
خوشحالم که به عنوان یک مرد دقیقا متوجه شدید که من از چه تیپ خانواده هایی حرف میزنم
شاید باور نکنید اما شاید امثال این رفتارها رو در فیلم ها دیده بودم
و حالا هم میبنیم زندگی قبلی همسرم با آنهمه ضرر و زیان مادی و معنوی تنها دوسبب داشته
یک دخالتهای سخیفانه و نامناسب خانواده اش
دو عدم داشتن درایت
متاسفانه همانطور که اشاره کردید همسر من از من دفاع نکرده بلکه دعوا کرده و حین دعوا هم از طرف من حرفهایی را عنوان کرده که اصلا حرف من نبوده
مثلا گفته مهری از شما متنفر است
مهری میگوید من حال شما ها را ندارم
در صورتیکه من اصلا چنین صحبتهایی را نکرده بودم و فقط از همسرم خواسته بودم تا با مادرش صحبت کند تا روابط منطقی تری را پیش ببریم
اما باور کنید شوهرم چنان سیلی محکمی سر این موضوع به من زد که باور نخواهید کرد
بار دومی هم که لب به اعتراض گشودم چنان با خشونت مرا روی زمین کشید که من شاید تا همین حال هم شدیدا دچار تنش های روحی میشوم
روزی که من قرص خوردم برای خودکشی نبود
بلکه برای این بود که بتوانم بعد شبهای پیاپی بی خوابی بخوایم و کمی آررام شوم
اما همسرم به رغم پزشک بودن چنان جنجالی به پا کرد که منجر شد تصور همه ان باشد که من خودکشی کرده ام
و این هم ابزاری شده در دست خانواده اش که مدام به من بتوپند و توضیحات من بی فایده است و نمیدانم چه باید بکنم
همسرم الان تا حدودی به وضعیت واقف شده است
باز هم میگویم تا حدودی چون ارتباطی وجود ندارد
اما خوب میدانم که اگر ارتباطی ایجاد شود باز هم روز از نو خواهد بود و روزی از نو
اصل دلیل جدایی همسرم و طلاقش یک مشاجره شدید بر سر خانواده اش بوده است
پدر شوهرم مردی مستبد است و انتظار دارد همه به پایش بیفتند
مادر شوهرم هم مادری سرسخت که حتی به پسر خود رحم ندارد و حالا من که هیچ اما هوای پسرش را هم ندارد
کاش خانواده ها کمی بیشتر مراقب رفتارشان بودند
از طرفی از آنجاییکه شوهرم بدهی هایی دارد
جقوقش کفاف هزینه هارا نمیدهد و ناچار شده وام بگیرد
خانواده من مخصوصا مادرم تلاش میکند که کمابیش به ما کمک کند اما من شدیدا عذاب وجدان دارم چون مادرم اینها خودشان در مضیقه اند
اما خانواده همسرم با ان همه ثروت میلیاردی نخواستند دست شوهرم را بگیرند
البته من هم نمیخواهم
نمیخواهم به خاطر پول بردگی شان را بکنم
زندگی خیلی دشوار است
باور کنید بعضا از ازدواج پشیمان میشوم
خیلی میترسیدم که ازدواج کنم و بار ها و بارها این را به همسرم گفته بودم اما نهایتا به خاطر عشق و علاقه این کار را کردم
اما من دختری متفاوتم
اصلا اهل این حرفها و رفتارها نیستم
ولی افسوس که در باتلاقی گرفتارم
کاش دوستان بیشتری به موضوع من توجه میکردند ولی افسوس که دوستان هم کم لطف شده اند به من
از شما و خانم مریم بی نهایت ممنونم