RE: راه حل مشکلاتم با شوهرم چیه؟(همچنان توقع توجه ازش دارم و وقتی بی جواب میمونه..... )
شمیم جان خوشحالم عزیزم که زندگیت رو به بهبوده .
توی هر چیزی باید تعادل رو اتخاب کرد ، حتی محبت کردن .
همیشه زن ها مدیران بهتری نسبت به مردها بودن .در اداره زندگی و خرج و مخارج خونه هم همین طوره .مردها باور ندارند که اگر مسولیت خرج و مخارج خونه رو به عهده زن خونه بزارن چقدر همه چیز خوب پیش میره .
RE: راه حل مشکلاتم با شوهرم چیه؟(همچنان توقع توجه ازش دارم و وقتی بی جواب میمونه..... )
دوستای خوبم سلام
طاعاتتون قبول و عیدتون مبارک
من نمیدونم چرا اکثر مردها از اینکه همسرشونو تأمین کنن لذت میبرن ولی شوهر من هر تلاشی میکنه که اینکارو نکنه؟ همه مردها از اینکه یه زن بهشون تکیه کنه احساس قدرت میکنن و شوهر من دوست داره جاخالی بده که من محکم بخورم زمین
ماه پیش با کلی قهر و دعوا بهش گفتم که خرجی ماهیانه رو که با کلی کم کردن ازش مشخص کرد بزاره خونه که هم تو خونه پول باشه هم در دسترس هر دومون باشه، بگذریم که عین این سازمانها که آخر سال بودجه زیادی میارن یه جوری مصرفش میکنن که سر سال هیجی توش نمونه، به راحتی هرطور که دلش خواست خرج کرد یعنی از یک میلیونی که آورد خونه من یه شامپو و پول دوتا آرایشگاه ازش برداشتم خودش تا پول بنزین ماشینو برداشت به اضافه کلی خرید شخصی که آخرای ماه انجام داد
مثلا میگفتم خیار و گوجه میخوایم ، کلی میوه اضافه هم میخرید، ما هم اصلا زیاد میوه نمیخوریم
یعنی کلی تلاش کرد که هیچ پس اندازی ازش نمونه و البته خیلی تلاش کرد که ثابت کنه خرجمون بالاس
حالا بگذریم، فدای سرم
الآن دوباره سر برجه، جای خوبه قضیه اینه که خودش بدون اینکه من بگم دیشب پول آورده خونه ولی جای آزار دهندش اینه که 150تومن گذاشته خونه بقیشو گذاشته تو جیب خودش
یعنی باز من تو فقرم
یعنی هی باید بگم پول ندارم
باباااااااااااااااااااااا اااااااااااا خسته شدم
میخوام امشب باهاش صحبت کنم، و باتوجه به اینکه خیلی داره بهم توهین میشه میدونم خوب نمیتونم صحبت کنم
تو رو خدا بگین چکار کنم
من دلم میخواد بهش بگم :
فقط تو جمع زدن خرجهایی که کردیم من سهیمم؟ مگه یه کار مشترک نیست؟ پس چرا اینقدر برات سخته همه پولو بزاری خونه؟ اینکه بدونی زنت دستش خالی نیست اینقدر اذیتت میکنه؟
حتی آخر ماه که پول تموم شد بازم تو جیبش پول بود، از مغازه پول گذاشت تو جیبش و همیشه مطمئنه دستش خالی نیست ولی میدونست تو جیب من پول نیست و اصلا به روی خودش نیاورد
یعنی بی پول آخر ماه، کم پولی طی ماه مال منه، خرجهای شخصی و لذت پول بودن تو کیف مال اون؟
دلم میخواد بهش بگم من جوری بزرگ شدم که تا حالا دستم جلوی هیچ مرد و نامردی دراز نبوده، حالا که داری کاری میکنی احساس کنم دارم ازت گدایی میکنم دیگه هیچی نمیخوام
دیگه هیچی بابت پول بهت نمیگم چون پول گرفتن از یه نفر تو خیابون به مراتب ساده تر از پول گرفتن از شوهرمه
حداقل اون شخصیتمو خورد نمیکنه، غرورمو نمیخواد شاید چیز دیگه ای بخواد
نمیدونم
به خدا اینقدر ناراحتم که دلم میخواد یه حرفهایی بزنم که همونقدر که خوردم میکنه منم خوردش کنم
بگین من با آدمی که دوست داره زنش با جیب خالی زندگی کنه چکار کنم؟:302:
RE: راه حل مشکلاتم با شوهرم چیه؟(همچنان توقع توجه ازش دارم و وقتی بی جواب میمونه..... )
سلام
خوبی شمیمی جونم
درکت می کنم چه حس بدی داری
براش بنویس مثل دفعه قبل که نوشتی بعدم بذار تو جیبش چون قطعا اگه حرف بزنی و نتونی خوب فضا رو کنترل کنی بگو و مگو و دعوا میشه
RE: راه حل مشکلاتم با شوهرم چیه؟(همچنان توقع توجه ازش دارم و وقتی بی جواب میمونه..... )
شمیم جان سلام
به نظر می یاد که شوهرتون می خواهند توی خونه اقتدارشون رو اینطوری نشون بدهند و هی پول بهتون نمی دهند و شما هم روی این قضیه حساس شدید و هی ناراحت می شوید به خدا نمی خوام بگم که مشکلی نیست چرا به هرحال هر موضوعی می تواند مشکل ساز باشه اما اینقدر حاد نیست که شما دارید زندگیتون رو سر این لج و لجبازی ها تلخ می کنید و روتون توی روی هم باز می شه بعد که یه خورده حرمتها خدشه دار شد اون موقع مسائل دیگه خدای نکرده پیش می یاد . من این لج و لجبازی ها رو توی مواردی دیگه که خیلی هم مهم نبودند انجام دادم و الان هرچی که مشکل دارم نتیجه اون حساسیتهای بیجام بوده چون یه مقداری کم حرمتها که دستکاری بشه دیگه نمی شه کاریش کرد.
بیا یه مدت بی خیال شو اصلا روی این موضوع حساسیت نشون نده این 150 رو هم بگذار توی حسابت و فقط و فقط برای خودت خرج کن مثلا آرایشگاه و شامپو اما دیگه خریدهای دیگه رو انجام نده حتی اگه توی خونه چند روزی خوراکی نداشتید این مسئولیت به عهده شوهر باشه هر موقع هم این 150 خرج شد دوباره پول بگیر حالا که شوهرت اینقدر لجباز شده شما دیگه نمی خواد پس انداز کنی فقط بهشون بگید که برای آینده یه مقداری خودشون کنار بگذارند. اجازه بده که پس انداز گردن خودش باشه که بعدا نگه چرا نگفتی بهم یا تو که از من پول پس انداز می گرفتی چرا اینقدر کم پس انداز داری .
شوهر خانه من یه مرد کارخونه دار فوق العاده لوطی صفت هست خیلی بریز و بپاش توی زندگیش داره اصلا هم بهش نمی یاد ولی خیلی چیزهایی که برای خودش می خره مارک هست. اما اصلا رسم نداره پول جیبی به خالم بده یعنی باورت نمی شه اگه مهمون سرزده بهشون برسه و بخواد میوه بخره و یا حتی یه سر سوپری بره و بیاد یا باید صبر کنه شوهرش ظهر که اومد بخره و بیاد و یا اینکه بره بخره و ظهر که شوهرش اومد بره پولش رو حساب کنه (درواقع نیسه کنه:302:) حالا اون بالای شهر و اون خونه زندگی و اون امکانات مالی و اینقدر بی پولی اصلا من که فکرش رو می کنم باور کن دیوونه می شم باور کن یه وقتایی می گم شوهر خالم دیونه س اما باورت نمی شه چقدر خالم راحت با این قضیه کنار اومده و می گه وقتی خودش دوست داره اینطوری زندگی کنه من چرا اعصابم رو خورد کنم حالا وقتی هم که شوهر خالم خرید می کنه به خدا اینقدر زیاد می خره که دو تا یخچال که پر میشه یه مقداری از میوه ها رو هم توی بالکن می گذارند اما همین خونه و همین یخچال ها اگه کمی میوه توش باشه و مهمون برسه خانم خونه باید بره نیسه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
یه سری از مردها معتقدند زن خونه دلیلی نداره پول جیبی داشته باشه . حالا شاید خیلی مثل مورد شما نباشه ولی می خوام بگم که ببین هر کسی یه اخلاقی داره و مردهای این مدلی هم هستند . ببخشید طولانی شد.
RE: راه حل مشکلاتم با شوهرم چیه؟(همچنان توقع توجه ازش دارم و وقتی بی جواب میمونه..... )
مموش جان، منم دقیقا مثل خالت هستم
ولی من نمیتونم کنار بیام، من برام راحت نیست اینطوری زندگی کنم
وقتی به من گفت کاری که خودم راه انداخته بودم و کلی زحمت کشیده بودم براشو جمع کنم و بهم گفت نیازی به پول درآوردنت نیست باید فکر اینجاشم میکرد
من یه دختر خونه نشین پول تو جیبی بگیر بابام نبودم که، بابامم هیچوقت برام کم نزاشته
همش بهم میگفت برات کم نمیزارم
حالا یادش افتاده اعتقاد نداره زن باید پول تو جیبش باشه؟
من واقعا نمیتونم کنار بیام
اینکه با بچم برم سر خیابون بگه یه بستنی میخوام بگم پول ندارم برای من یه کابوسه
RE: راه حل مشکلاتم با شوهرم چیه؟(همچنان توقع توجه ازش دارم و وقتی بی جواب میمونه..... )
شمیم جان خاله من کارمند رسمی یه ارگان دولتی (دانشگاه) بود اما بعد از ازدواج شوهر خالم نگذاشت بره سر کار و اون با 6 سال سابقه کار دیگه نرفت سرکار یعنی خونه باباش واقعا مستقل بود اما دیگه ازدواجش اینطوری براش رقم خورد.