RE: عشق و خیانت- ناخواسته دارم هووی کسی میشم!
سلام سارا خانم
من در جریان تاپیکتون هستم و دنبال میکنم ولی چیزی ننوشتم تا امروز که حس کردم اگه چیزی به ذهنم میرسه و نگم عذاب میکشم
میخوام داستان شخصیو بهت بگم که دوست خوب منه و برام خیلی عزیزه این داستانو میخوام بگم چون خیلی به داستان زندگی شما شباهت داره
اون خانم هم دقیقیا مثل شما تو نت با یه اقایی اشنا شد از اولش نمیدونست متاهله چون اون اقا خودشو مجرد معرفی کرد بعدش گفت 7ساله زندگی میکنیم ولی یه روز خوش تو زندگی نداشتیم اصلا ازدواج ما از اول اشتباه بوده ما هیچ مدل و در هیچ زمینه ای با همسرم تفاهم نداریم حدوده یکساله دور از هم زندگی میکنم بخاطر همینه که من به نت پناه اوردم و ...
اون خانم هم مثل شما عاشق اون اقا شد و حرفهای منو دیگران به گوشش نرفت که نرفت دقیقا همه حرفهای شمارو میزد وقتی مطالبتو میخوندم فکر میکردم اینهارو همون خانم نوشته
میگفت پس طلاقو واسه چی گذاشتند اونها با هم تفاهم ندارند از اول ازدواجشون اشتباه بوده ما هر دو بالغیم و حق انتخاب داریم این اقا به هر دلیلی نمیخواد با همسرش به زندگیش ادامه بده با من و در کنار من احساس خوشبختی میکنه چرا شماها میخواین مانع خوشبختی ما بشین
اونها هم مثل شما 2 تا شهر مختلف بودند و اون اقا هم خیلی بیشتر از عشق شما فداکاری و از خود گذشتگی میکرد
واسه تولد این خانم کادوهای گرانقیمت خرید یه لحظه تاب دوریشو یا نشنیدن صداشو نداشت عشقشونم از شما خیلی اتیشی تر بود با همه جنگیدند بخاطر عشقشون
همسر اون اقا به هر دری زد از هر راهی رفت التماس کرد خواهش کرد دعوا کرد شکایت کرد ریش سفید فامیلو اورد ولی عشق اون اقارو کور کرده بود و حاضر نشد به زندگیشون ادامه بده
میدونی چه اتفاقی افتاد؟
اون اقا خونشو فروخت مهر خانمشو داد توجه داشته باش که اینقدر این خانمو دوست داشت حاضر شد از خونش که بخاطرش وام گرفته بود کار کرده بود بگذره کلی هم از خونوادش پول قرض گرفت تا مهر خانمو نقدا داد و طلاق گرفتند
بعدشم اومد با این خانم با یه عشق به قول خودشون رویایی و افسانه ای ازدواج کردند ماه عسل رفتند خیلی هم احساس خوشبختی کردند ولی بعد از چند ماه ندای وجدان اون اقا بیدار شد و مدام تو خودش بود احساس گناه شدید میکرد و جالبه که به این خانم گفته بود زنها همشون یکی هستند فقط مدل ظاهریشون متفاوته من خیلی احساس گناه میکنم که اون همه زنم التماس کرد ولی من ازش جدا شدم نمیتونم تحمل کنم بچم بدون پدر بزرگ شه اینقدر این ندای وجدان تو دل و ذهن این اقا قوت گرفت که بعد از یکسال از این خانم جدا شد
و رفت همسرشو برگردوند در مقابل این خانم هم فقط یه جمله گفت: عزیزم متاسفم من اون زمان واقعا دوست داشتم الان هم دوست دارم ولی نمیتونم با عذاب وجدان به این زندگی ادامه بدم
سارا جان ازت خواهش میکنم خودتو ملعبه دست همچین مردهایی نکن ارزش وجودی تو بیشتر از این حرفهاس بخدا اگه با این اقا ازدواج کنی خوشبخت نخواهی شد و یه روز میای همینجا و راه چاره میخوای
این حسی که الان در تو هست یه جور حس حسادت و رقابته تا عشق الان فکر میکنی یه رقیب سر سخت داری که باید از میدان به درش کنی وقتی رقیبت رفت میبینی این عشق همچین اش دهان سوزی هم نبود که بخاطرش جنگیدی
دو نفر که عاشق همدیگه هستند بعد از ازدواج عشقشون رفته رفته کم رنگ میشه و به دوست داشتن تبدیل میشه و این در حالتی بوجود میاد که زندگیشون روال عادی باشه در مورد شما به دوست داشتن تبدیل نخواهد شد و عشقتون هم مطمئنا از این همه شور و هیجان می افته و فقط پشیمونی میمونه واست
ادم عزیزشو از دست میده 40 روز براش گریه میکنه عذا میگیره شیون میکنه بعدش فراموش میکنه حالا این که از مرگ عزیز بدتر نیست قوی باش و خودتو بیشتر از این ازار نده که روزهای خوشی در انتظارت نخواهد بود
اگه هم از دستم ناراحت میشی اشکال نداره ولی ما بعنوان یه همجنس یه دوست نگرانت هستیم
RE: عشق و خیانت- ناخواسته دارم هووی کسی میشم!
من خواستمش و هر کاری دلم خواست براش انجام دادم چون دوستش دارم و عاشقشم
اینکه بهش دل بستم و خودم رو در اختیارش گذاشتم کاملا آگاهانه بوده و مظلوم نمایی ندارم و اصلا بحث من بکارت نیست چون اینقدر درگیر این عواطف و کش و قوس هاش بودم که این مسئله دیگه برام کمترین اهمیتی نداره چون فعلا دارم از درون خورد میشم
در ضمن خانم yalda7 شما طوری صحبت میکنید که انگار منو دستگیر کردن آوردن اینجا و منم دارم مظلوم نمایی میکنم و حاشیه میرم!!! یادتون رفته خودم با اختیار خودم اومدم و از سرگذشتم میگم چون احساس سرگردونی میکنم چون توی این رابطه سوال هایی دارم که میخوام به جواب برسم و تکلیف خودم رو معلوم کنم جوابهای کلیشه ای و اینکه فقط از یک دید مرسوم مطلب رو ببینیم و سریع حکم بدیم دردی از هیچکس دوا نمیکنه اینکه شما و اون آقا کیفیت رابطه و علاقه تون چه جوری بوده و توی چه شرایطی بودن مسلما" با کسی دیگه فرق میکنه نمیشه یه نسخه رو برای همه پیچید
همه دوستان عزیز از جمله آقای همدردی و دانوب و شیرین بانو و الناز و تمنای من و دوستان دیگری که برام مطلب گذاشتن خیلی خوب سعی کردن منو از خطرات آینده آگاه کنن و برخی هم سریع بر علیه من موضع گیری کردن
به هر حال من همه مطالب شما ها رو چندین بار در روز میخونم و با افکار خودم جمع بندی میکنم
امیدوارم که بتونم به جواب سوالم برسم.
ممنونم از شما ترانه عزیز
میدونم دقیقا" داری از چی صحبت میکنی شاید اگه من گرفتار این سرنوشت نمیشدم و کسی دیگه ای بود عین همین مطالب رو براش میگفتم و سعی میکردم اونو از خواب خرگوشی بیدار کنم ولی ترانه جان وقتی خود آدم درگیر همچین ماجرایی بشه خیلی سخته بخواد کاری بر علیه دلش انجام بده اون هم بعد از اینهمه ماجرا
جواب های شما همه قانع کننده و منطقی هستش ولی نمیدونم چرا همیشه خودم یه جواب برای این شکها دارم مثلا همین موضوع دوست شما با خودم میگم از کجا معلوم عشق من اخلاقش با اون آقا یکجور باشه شاید هر کسی یه اخلاقی داره و ... خلاصه میبینی واسه خودم توجیه میکنم
خیلی سخته بعد از اینهمه دوست داشتن و وابستگی یکدفعه شبیه یه آدم کاملا متفاوت با یه دید دیگه بشم و بخوام پشت پا بزنم به همه چی
تو درست گفتی بخاطر عشقم حس رقابت و حسادت هم دارم و بیشتر اوقات تو دلم به اون زن فحش هم میدم ولی با این حال ته ته قلبم برای اون زن دلم میسوزه نمیدونم چرا؟! حالا که یکسال گذشته و کم کم داریم به هدف مون نزدیک میشیم یاد زنش می افتم و ندایی تو گوشم زنگ میزنه ولی توی نبرد با دلم رنگ می بازه! بخاطر همین دنبال پیدا کردن سایتی بودم تا بتونم مشکلم رو راحت بیان کنم و مشورت بگیرم
ترانه جان روحم سرگردانه و آرامش ندارم ...........
RE: عشق و خیانت- ناخواسته دارم هووی کسی میشم!
با سلام...
سارا@عزيز...اغلب پستهاي اين تاپيك رو خوندم و البته تمام جوابهاي شما رو.
نميتونم بگم حس شما يا حس اون خانم رو في الواقع درك ميكنم،چون به شخصه اعتقاد دارم درك واقعي از يك تجربه ي مشترك حاصل ميشه ومن هم چين تجربه اي ندارم.اما چون خودم هم عاشق بودم وبراي رسيدن به عشقم بسيار پافشاري كردم و واقعا در اون برهه نميتونستم به هيچ عنوان از عشقم دست بكشم وهمه ي مخالفتها ودلايل منطقي اطرافيان رو به نحوي توجيه ميكردم به خوبي با اين حس شديد وابستگي والبته توجيهي كه الان گريبانگيرتونه آشنام!
دوست عزيز...اين جا اكثرا اومدن و در مورد همسر اين آقا ويا خود شما صحبت كردن،وصحبتهاي كمتري در مورد خود اين آقا شد.به شخصه در رفتار اين آقا مشكلات عديده اي ميبينم كه حتي اگر هم مجرد بود ازدواج با ايشون رو بهتون توصيه نميكردم:
1.پنهان كردن واقعيت وابراز اون بعد از وابسته كردن شما.
2.عدم كنترل احساسات وپيروي از راههاي غير معمول براي حل مشكل:مثل ايجاد رابطه ي جنسي با اين عقيده كه هميشه ماله هم شيم!
3.عدم توانايي يافتن راه حل براي مشكلات فردي وفرار از اونها:مثلا به جاي اين كه به دنبال حل مشكلات خانوادگيش باشه به يك رابطه ي جديد پناه آورده.حتي اگر مطمئن بود اين مشكلات حل نميشه ميتونست اول از همسرش جدا بشه بعد وارد رابطه هاي بعدي بشه.
4.مسئوليت پذير تيودن:چرا كه آينده فرزندش كه در اين شرايط داره بزرگ ميشه عملا براش اهميتي نداره(گرچه ممكنه در حرف بارها وبارها در اين مورد ابراز نگراني كنه!)
5.مهم نبودن موضوع پراهميتي مثل خيانت در زندگي مشتركش.درسته كه الان هزاران توجيه ميكنه كه زنم بد بود،تنها بودم وغيره اما همين كه ايشون تن به خيانت داده حالا به هر دليلي نشان دهنده ي يك ضعف شخصيتي بزرگ هست.
دوست عزيز...حتي اگر ايشون از همسرش هم جدا بشه ،اين ضعفهاي بزرگ رو داره،ضعفهايي كه مربوط به همسرش يا زندگي مشتركش نميشه،ضعفهاي شخصيتي ايشونه!با اين فرد با اين شخصيت ميخاد بياد وبا تو زندگي كنه!و به خوبي دور نماي اين زندگي مشترك مشخصه !
حتي اگر به قول خودتون كيفيت وعمق رابطه ي شما بسيار متفاوت باشه.ميدوني كه آدمهاعوض نميشن،پس يه كم بشين وبا خودت فكر كن،حتي با احساست فكر كني،چقدر احتمال ميدي اين احساسات در زندگي با همچين فردي جريحه دار نشه؟
RE: عشق و خیانت- ناخواسته دارم هووی کسی میشم!
خانم عزيز نه ازدواج نه جدايي شما به من سودي نميرسونه , من حرف حساب زدم
بازم داري توجيه ميكني, كيفيت رابطه؟؟؟؟؟؟
خوب ميخوندي ميديدي نوشتم تو الان اينجايي چون از بعدش ميترسي
من نگفتم دستگيرت كردن,دنبال نوازش هم نباش چون خطراتشو ميدوني , خواهر خودمم بودي همينجوري باهات حرف ميزدم, مطمين باش
منم دستگير نكردن بيارن اينجا تو تاپيك شما كه مثلا باهات دعوا كنم و اروم بشم , از قديم گفتن چو ميبيني كه نابينا و چاه است ...
مظلوم نمايي هم هميشه اگاهانه نيست. غم زخمي كه خورديم مارو ناخوداگاه شكننده ميكنه
درمورد پيچيدن يه نسخه هم بهت بگم اين راه فرار ذهنته چون همه ميگيم فرق داريم , عشق ما فرق داره . ديگران درك نميكنند
كيفيت رابطه؟؟؟تو كه تا حالا ميگفتي عشق , قلب ,ببينم قلب شما از پنبه است و قلب بقيه سنگ؟ نه عزيزم ربطي به كيفيت رابطه نداره فقط به قدرت تحليل مسايل بستگي داره
باز هم ميگم خواهرم هم بودي همينهارو ميگفتم , تهش نميپذيرفتي ميگفتم اين گوي و ميدان
چيكار كنم نميتونم نرم تر ازين باشم مگه من قراره شمارو قانع كنم؟
من حقيقتي كه دركش كردم رو ميگم
تو نميخواي درك كني و اين وسط عقلت شده بازيچه احساست من مقصرم
ابجي گلم مرگ خوبه ولي براي همسايه؟
من رفتم و تو بمون و توجيهات اما باز هم ميگم اين ره كه تو ميروي به تركستان است
اگاهانه رفتار كردي كه مثلا زندگي بشه مال تو اما نميشه حتا اگه باهاش ازدواج كني, حقيقته
RE: عشق و خیانت- ناخواسته دارم هووی کسی میشم!
سارا جان خوب ، همه حرف ها و صحبت های شما درست . ولی به نظرم عجله نکن
شما هنوز دلیل منطقی برای اینکه از این آقا جدا بشی نداری و برای همین نمیتونی جدا بشی .
باشه عزیزم ولی لازم هم نیست زود باهاش ازدواج کنی . شما انقدر به این آقا اطمینان داری که همیشه انقدر بهت وفادار میمونه .
پس فعلا نه اون رو تشویق کن تا از همسرش جدا بشه و هم به خودت فرصت بده که بیشتر فکر کنی و بتونی عشق این آقا رو بیشتر محک بزنی تا نسبت به تصمیمی که میگیری مطمئن تر باشی . چون راه برگشت نداری .
ما بیرون گود نشستیم میگیم لنگش کن .میدونم شما که در میدان هستی داری می جنگی چقدر برات همه چیز سخته .
شاید واقعا هم همه فکرهایی که ما داریم میکنیم اشتباه باشه و شما با این آقا در آینده خوشبخت بشی .شاید هم نه .فقط خدا میدونه .
پس برای اینکه مطمئن تر بشی فعلا فقط باید زمان بدی .به خاطر خودت و نه به خاطر کس دیگه ای .
بیشتر صبر کن ببین چه اتفاقاتی میفته .اگه قراره که بعدا از تصمیمی که الان داره میگیره پشیمون بشه پس چرا تو باید ضرر کنی؟ بزار قبل از ازدواجش با تو باشه .
RE: عشق و خیانت- ناخواسته دارم هووی کسی میشم!
از شما ممنونم زن امیدوار و یلدا7 و تمنای من
تمام صحبتهای شما و بقیه دوستانی که برام پیام فرستادن حتی به اندازه چند جمله کوتاه برام ارزشمند هستن
و فکر نکنید که سرسری ازشون رد میشم فقط میخوام با به چالش کشیدن جواب هاتون بیشتر به جواب سوال خودم برسم با پرسش و پاسخ با انتقال دادن اون حس و فکری که توی ذهنم هست و شنیدن صحبت های شما عزیزان.
چند روزی نیست که من توی این سایت اومدم و حداقلش این بود که بطور جدی حتی در حد فکر کردن به رابطه ام وقت بذارم.
امروز هم بهش زنگ زدم تا یه کمی جدی صحبت کنم ولی تا صداش رو شنیدم نتوستم چیزی در این مورد بگم
میدونم در آینده حتما راجع به چیزهای مهمی باهاش صحبت میکنم
برمیگرم و هر تصمیم و نتیجه ای که گرفتم رو بیان میکنم
برای تک تک همه شما دوستان گرامی آرزوی موفقیت میکنم.
RE: عشق و خیانت- ناخواسته دارم هووی کسی میشم!
سلام سارا....
میدونی عشق یعنی چی آخه؟ واقعا معنی عشق اینه که زندگیت رو اینجوری بسازی؟؟؟
اینجا همه جوره باهات حرف زدن... از طرف اون خانوم... بچه ... آقای به اصطلاح عاشق... و حتی از طرف آینده ی تو...
این کار فقط اولش سخته... قدم اولش رو برداری باقیش آسونه؛ کافیه این جرات رو داشته باشی که بگی هرچی بینمون بود تموم ( البته محکم نه با گریه) بعد همه ی راه های ارتباطیت رو با این آقا قطع کن.
این آقا اگر واقعا نخواد با خانمش زندگی کنه خب مسلما بعد از قطع ارتباط تو بازهم باید راه جدایی رو در پیش بگیره؛ اون موقع شما بهش فکر کن.
در غیر این صورت وجود تو تنها مسبب اختلاف این خانواده است!!!!
RE: عشق و خیانت- ناخواسته دارم هووی کسی میشم!
سارای عزیز
می خوام رو یه نکته تکیه کنم و اون چیزیه که خود شما هم به ش در پست قبلی اشاره داشتید :
"یادتون رفته خودم با اختیار خودم اومدم"
اگه قرار گرفتن در این رابطه ناخواسته بوده (که بنده اصلا اینو قبول ندارم ، همه کارهائی که ما می کنیم به خواست ماست چون ما اختیار داریم و حق انتخاب)
اما بدونید (فقط از باب توجه به مطلب) که ازدواج شما با ایشون کاملا بر اساس خواست شماست ، یعنی این شمائید که می پذیرید همسر این آقا بشوید یا نه. اگر جواب مثبت بدهید شما خواسته اید و اگر نخواهید هیچکس نمی تواند شما را مجبور به این امر کند.
پس جا دارد ساعتها و ساعتها روی این جمله فکر کنید:
"ناخواسته دارم هووی کسی میشم!"
واژه دیگر هم مسئولیت است و اینکه بدانیم مسئول کارها و تصمیمات زندگیمان فقط و فقط خودمان هستیم. نه هیچ کس دیگر
RE: عشق و خیانت- ناخواسته دارم هووی کسی میشم!
سارا، حرفهاي ترانه عين حقيقته، بعضي از آقايون، وابستگي رو با عشق اشتباه مي گيرند.
باور كن از خوندن پست ترانه تنم لرزيد ............... آقايون موجودات عجيب و غريبي هستند!!!:311:
من الان يك دخترم، و از ته دلم ميخوام كه با اين آقا ازدواج كنم اما اساس زندگي ام را بر او نگذاشتم يعني الان دارم به ادامه تحصيل و مهاجرت از ايران فكر ميكنم و حتي خودم رو براي ازدواج با فرد ديگري هم آماده كردم.
ولي
هميشه فكر ميكنم كه من جاي سارا بودم چيكار مي كردم؟؟؟
سارا، تو الان عاشقي و شايد جدال عقلت و احساست كمي زياد شده، به قول تمناي من، كمي از اين فضاي عاطفي كه بين خودت و آقا هست فاصله بگير و كمي به خودت فرصت استراحت بده تا بتوني درست تصميم بگيري............ در تصميم گيري هات احساسات الانت رو در نظر نگير و جدي به مشكلات احتمالي ازدواجت فكر كن.
سارا، واقعا نمي دونم اگه جاي تو بودم چه تصميمي مي گرفتم، با اينكه احساساتت مثل احساسات منه اما زندگي بر اساس تصميمات ما شكل مي گيرند.
موفق باشي عزيزم.:72:
RE: عشق و خیانت- ناخواسته دارم هووی کسی میشم!
سارا جان... آقای همدردی خیلی خوب نکات رو گفتند. چند نکته مونده که منم اونارو بهت میگم.
اول اینکه نمی خوام سرزنشت کنم. درکت می کنم در چه موقعیتی هستی. الان و در این وضعیت درک جایگاه زن و بچه اون آقا برات غیر ممکنه. اصلا با این وضعیت شدنی نیست. یعنی این تز هرگز بهت کمک نمی کنه رابطه غلطی رو ترک کنی وگرنه تا اینجا پیش نمی بردیش.
من فقط یه نکته کلیدی بهت میگم. انتظار هم ندارم یک شبه رابطه رو کات کنی چون نمی تونی. تو باید شروع کنی به شناختن مرد مقابلت. یعنی چی؟ یعنی کم کم جدای از احساسات آتشین و کارهای رمانتیکی که برات می کنه برگردی به گذشته آقا و کارهاشو عین فیلم جلوی چشمت بیاری. تجزیه تحلیلش کنی و نتیجه بگیری. اصلا فکر کن آقا زن هم نداره. مگه خواستگار میاد آدم نمیره بشناسدش؟ خب تو هم اینکارو بکن. مثلا یه روز برات تعریف می کنه در فلان موقعیت چطوری عصبانی شده. یا فلان روز زنش فلان کار رو کرده این اینجوری رفتار کرده و ... . متوجه منظورم میشی؟ خودشو بشناس! در نهایت هم اگر باهاش ازدواج کنی با خود واقعیش مواجه میشی نه با عشق آتشینش! بقول بچه ها گفتنی: شما با تقویت اسطوره عشق ابدی خودتون رو با یک خیانت، غافلگیر می کنید.
من به عنوان یک خانمی که در این اجتماع موارد اینچنینی رو دیدم بهت توصیه می کنم به مردی که به راحتی خیانت می کنه اعتماد نکنی و یا لااقل روی کارت بیشتر فکر کنی. چقدر تاسف می خورم برای خانمهای جوانی که بخاطر مرد دیگری حتی دست به خودکشی می زنند. واقعا مردها چیزی جز همین موجودات دوپا با همه نقطه ضعفها و قوتهاشون نیستند و هیچ مردی اونقدر قوی نیست که بتونه تمامی نیازهای یک زن رو برآورده کنه و مطمئنا اگر چنین مردی وجود خارجی داشته باشه انقدر مرد هست که دست به خیانت نزنه!
سارا جان! کم کم پیش برو... کم کم ذهنیت خودت رو در مورد این آقا از همه چیز خوب و تمام و آخی نازی چقدر گناه داره چقدر سختی کشیده به ذهنیت یک مرد معمولی تاحدی ضعیف با اشکالات بسیار که ممکنه با نادانیش جای دیگه ای کار دستت بده تغییر بده.
ذره ذره وقتی ذهنیت رو عوض کنی می بینی این آقا هم چیزی بیش از سایرین نیست. می بینی که همیشه مرد بهتری وجود داره و هیچ مردی آخرین مرد نیست. می بینی که بت این آقا کم کم برات می شکنه و یک روزی می رسه که دیگه خودت نمی خواهیش. احساسات مثل ابر می مونند. هرگز بر پایه احساسات مطلق زندگیتو بنا نکن. همیشه به این فکر کن روزی هیچ اثری از این احساسات نباشه. اونوقت پیش خودت بگو با انتخاب درست اگر احساسی نمونده لااقل با آدم خوبی طرف هستم و امید دارم از روزنه دیگری به زندگیم جون تازه ای بدم.
اگر به حرفهام فکر کنی بعد از چند وقت خودت میای و خداروشکر می کنی که نشستی فکر کردی و همه چی تموم شد. مسیر جلوی خودت رو بسته نبین. شاید واقعا خیرت در بودن با اون آقا باشه(کسی چه می دونه؟؟) اما تا بهت ثابت نشده و تا نشناختیش دست به هیچ اقدامی نزن. خدا کمکت می کنه راه درست رو پیدا کنی. ازش بخواه...