اصلا موضوع دوست بودن نیست
موضوع یادگیری مهارتشه
وگرنه این خیلی خوبه که آدم پایبندی بودی به اصولی که توی زندگی داشتی
انقدر خودتو اذیت نکن رها کن مساله ازدواج رو فعلا
نمایش نسخه قابل چاپ
اصلا موضوع دوست بودن نیست
موضوع یادگیری مهارتشه
وگرنه این خیلی خوبه که آدم پایبندی بودی به اصولی که توی زندگی داشتی
انقدر خودتو اذیت نکن رها کن مساله ازدواج رو فعلا
امروز خواهر نامزدم دومیم آمده بود خانه یکی از اقواممون که باهاش در ارتباطه
خوب اونجا حقایق رو تا حدودی بر ملا کرده بود و گفته بود که نامزدم از این قضیه خیلی ناراحته و میگه اسم شوهر افتاده روم خواهر نامزدم گفته بود که باعث بانی اینکه اونها منصرف بش علاوه بر بدگوی هایی که فرد اجیر شده از طرف نامزد قبلیم. عمو و عمه های نامزدم بودن که پدر نامزدم رو از این کار منصرف کرده و نگذاشتن که این وصلت صورت بگیره و کلی دروغ بسته بودن به من و حتی یکی که هم نام فامیلیش مثل فامیلی من هستش و معتاد بوده و سابقه دار هم بوده آورده و گفته ببین اینها پسر عموی من هستن
و خواهرش هم گفته که پدرم از این قضیه خیلی خیلی ناراحت هستش و فعلا کمی دست نگهدارید البته باید بگم که قضیه نامزدی ما ازهمون وقت که پدرش جوابمون کرد دیگه بهم خورد العان هیچ ارتباطی با هم نداریم ولی حالا نمیدانم که با این اوضاع که در خانه ایشان حاکم هستش و خیلی راحت خانواده درجه دومش در کار اونها مداخله میکنه و تصمیماتش رو عوض میکنه اصلا به صلاح هست که بعدا برم جلو چون فامیلیون اینطور احساس کرده که خواهرش طوری حرف زده که جای برگشت هستش
اصلا اگر قرار بردم اونها چه شرایطی رو میذارن جلوم آیا همون شرایط هستش یا شرایط مثل سابقه که فکر نکنم مثل ثابق باشه
یک چیزی که یادم رفت بگم این بود یکی از عمه ها دختر رو واسه یکی از اقوام خودشون میخواسته که اونهاهم بهش ندادن و یکی از نفراتی که خیلی با این وصلت مخالفت میکرده اون عمه بوده
واقعا چرا اینقدر دنیا بیرحم شده چرا ؟
چطور کسی حاظره به خاطر حسادت دونفر رو که به هم دل بستن رو از هم جدا کنن
چرا؟
ولی یک سوال در ذهنم نقش بسته و هیچ جوابی براش پیدا نمیکنم اونم اینه که حالا که علت اصلی بهم خوردن این وصلت مشخص شده پس چرا دختره اینهمه ایراد از من گرفته بود که تو خسیس بودی اینقدر دخالت خواهرام رو که اصلا صحت نداشته و همش پیش میکشیده و دلایل دیگه ای رو عنوان میکرده چرا؟؟؟؟؟؟؟
لطفا کمک کنید ممنون میشم
سلام دوستان یه چند وقتی بود که سر نزده بودم آخه رفته بودم مسافرت وای کاش دیگه برنمیگشتم تا اون چیزی رو که دیدیم نمیدیدم
چند روز پیش وقتی ایمیلم رو نگاه میکردم دیدم که نامزد اولم برام پیغام فرستاده و شروع کرده به نفرین من هم اصلا جوابش رو ندادم خیلی دوست داشتم که جوابش رو بدم ولی خوب جلوی خودم رو گرفتم حالا سوالم اینه که بعد از این برنامه ای که پیاده کرد چرا دیگه ول نمیکنه اگر میخواد برگردم خوب من چند بار بهش گفتم ولی اون قبول نکرده خیلی خنده دار وقتی کار تمام میشه و نامزدی کاملا بهم میخوره میاد مسیج میده شروع میکنه به ارتباط تلفنی و قرار ملاقات میزاده نزدیک 3 ساعت بهش التماس میکنم که برگرده اون قبول نمیکنه بعدش بازهم مسیجش ادامه داره شروع میکنه به نفرین کردن واقعا قصدش از اینکارا چیه میخواد من برگردم خوب چرا مثل آدم بیان نمیکنه یا اجازه نمیده یا اینکه قصدش آزار من هستش و میخواد آتیشم رو روشن نگه داره چرا این حرکات رو میکنه
آیا جواب ندادن مسیجش کار درستی بوده یا غلط
از دوستان خواهشمندم جوابم رو بدن ممنونم
دوست عزیز:72:نقل قول:
نوشته اصلی توسط tomcat
دوستان قبلا هم شما را راهنمایی کردند ولی رفتی بعد از مدت کوتاهی برگشتی با نامزدی دیگر ؟!
لطفاً برای مدتی مثلاً 6 ماه :324::324: اصلا اصلا اصلا...... اصلا به فکر ازدواج نباش.
از فکر نامزد اول و رفتارهای عجیب و غریبش و نامزد دوم و برخوردهای خانواده اش کاملاً بگذر و ذهنت را خالی کن.
کلیه راههای ارتباطی از طریق پیام و تماس و ایمیل و...... را کاملاً مسدود کن.
اگه بازم میخوای بیای بگی چرا اولی اینجوری کرد؟؟ چرا دومی اینکار و کرد ؟؟ چرا اولی نفرین کرد؟ چرا خانواده دومی اونجوری برخورد کرد؟؟
لطفاً زودتر بگو دوستان بدونند تکلیفشون با شما را.
ممکنه دور وبر ما پر باشه از انسانهای بیمار و ناسالم قرار نیست بر مبنای رفتارهای نادرست
آنها ما هم دچار رفتارهای بیمار گونه شویم. و مرتب دنبال دلیل رفتارهای مرض گونه آنها باشیم.
ذهنت را از این افکار وسواس گونه و چراها خالی و رها کن. بعد از این مدت بیا ودر مورد ازدواج از دوستان مشاوره بگیر.
موفق باشی.:72: