RE: لطفا منو راهنمایی کنید
چند تا دلیل دیگه هم که این چند وقته روی هم جمع شده این ها هستن:
چند وقت پیش که خونشون بودم، از سر کار اومد گفت ناهار نخورده، مامانش براش غذا گذاشت رو میز، بهش گفت بره بخوره، غذاش داشت سرد می شد، گفتم غذات سرد شد مگه نمی خوری، یه دفعه خیلی بد باهام حرف زد، ناراحت شدم رفتم توی اتاق، بهش می گم عادت کردی بد حرف بزنی گفت من بد حرف نزدم چقدر حساس شدی. گفتم من حساس نشدم برای تو عادی شده. بعد دیدم رفت توی اتاق و داره به مامانش می گه نمی دونم چطوری باید رفتار کنم ......................!!! داشتم از عصبانیت منفجر می شدم آخه همه چی رو باید صاف و پوست کنده به همه گفت؟؟؟؟
چند شب پیش خونمون بود. موقع خواب بحثمون شد سر یه سوتفاهم. این جور مواقع هر چی می گم بابا اشتباه متوجه شدی زیربار نمی ره میگه تو منظورت همونی بود که من فهمیدم الان داری الکی می گی. بلند بلند حرف می زد، می گفتم یواش نمی خوام مامانم چیزی بفهمه می گفت بفهمه من چیزی رو از کسی پنهون نمی کنم... خلاصه بعد از نیم ساعت بحث آروم شد. بهش می گم وقتی بحثمون میشه آروم صحبت کن اینطوری همه چی رو ا ز چشم تو می بینن حتی اگه تقصیر من باشه. می گه مهم نیست فوقش با پدر و مادرت رفت و آمد نمی کنیم.. می گم مگه می شه. می گه آره تو برو من نمیام خونشون... جالب نیست؟؟!!
دوباره چند شب پیش مهمون داشتیم. پسرشون شمع دستش بود انداخت زمین، منم تو حال و هوای خودم بودم ولی نگاهم به شمع ها بود. به جز من هم 10 نفر دیگه اونجا بودن. یه دفعه با یه لحن بد به من گفت به جای اینکه بخندی شمع ها رو بردار در صورتی که خودش اگه دستشو دراز می کرد شمع ها رو بر می داشت... بهش گفتم قرار بود به هم احترام بذاریم چرا با این لحن باهام صحبت می کنی. گفت تو بی توجهی من می خوام توجه داشته باشی. یه بار هم روی دوربین فیلمبرداری یه خط افتاده بود یعنی خودش دوربین رو بدون کاور گذاشته بود تو کیف من، دوربین خط افتاده بود.... خلاصه انقدر گفت بی توجهی که دوست داشتم دوربینو بندازم زیرپامو خردش کنم.. خلاصه علی رغم اون چیزی که خودش می گه نمی دونم چرا دوست داره فقط دنبال بهونه باشه و ایراد بگیره..
RE: لطفا منو راهنمایی کنید
شاد عزیزم!
فقط می تونم بگم درکت می کنم !
می دونم چی می گی !
می دونم خیلی بده اگه الان بگم از شنیدن حرفهات اشک توی چشمهام نشسته!
ولی می فهمم چی می گی!
یه قلب شکسته به راحتی ترمیم نمی شه!!!
چرا بعضی از مردها این شکلین!؟مگه زن بودن گناهه!!!
نمی تونم بهت بگم انتخابت درست یا اشتباه بوده!آخه بالاخره هر زندگی مشکلات خودش رو داره!
الان خودم هم اینقدر به هم ریخته ام که نمی تونم هیچ شکلی راهنماییت کنم فقط باهات همدردی می کنم همین!
من هم حسابی دلم گرفته!هر چی سعی می کنم آرامش خودم رو حفظ کنم تا زندگیم رو آروم نگه دارم یه جوری همه چی به هم می ریزه!
ببین تو از صبح توی خونه کار کنی و با وجود همه خستگی خودت رو سرحال نشون بدی جلو همسرت!بعد میاد توی خونه!
شروع می کنه به ایراد گرفتن !!!بعد هم به هم ریختن خونه!بهش بگی چرا وسایل به هم می ریزی !بهت جواب بده نمی خوام بی کار بمونی!!!اونوقت باید چیکار کرد!؟!؟
شاد جونم ببخش وسط حرفهای تو سر درد دل من هم باز شد!
امیدوارم به زودی همه چی درست بشه!!!
RE: لطفا منو راهنمایی کنید
سلام
shad جان از شما يه سوال دارم :
- اگه شما رفتار مشابهي با شوهرتون داشتيد تا به امروز شمارو تحمل ميكرد ؟ ( ازتون ميخوام روي سوالم فكر كنيد... خواهش ميكنم ...)
اگه منطق رو در مورد سوالم بكار بگيريد مطمئن باشيد بهترين تصميم رو خواهيد گرفت !
شايد با توجه به پست هام خيلي ها بگن كه من آدم منفي اي هستم . ولي به قرآن ( نه ) ، به اون كسي كه مارو آفريده من دوست ندارم هيچ زني بخاطر زن بودنش مجبور به تحمل سختي ها بشه .
من خودم يه مردم ولي از جايگاهي كه زن در جامعه ما قرار داره اعصابم خورد ميشه . شايد بعد از شنيدن حرفام حتي بگين كه من كفر ميگم ولي خواهش ميكنم روي حرفام فكر كنيد ( يه جاي ديگه هم پست مشابه همين و نوشتم ) :
بهتون قول ميدم اگه مردي صد در صد مطالب قرآن و بخواد اجرا كنه ، تنها زني ميتونه تحملش كنه كه اون هم صد در صد قرآن ( دين اسلام ) و قبول داشته باشه. ( حداقل در قبال مطالب مربوط به زن و مرد )
...
تا حالا فكر كرديد :
( به جز استثناي مادر ) هيچ كجاي قرآن زن در موضع برتري نسبت به مرد قرار نداره.
اكثر مطالبي كه نوشته شده در جهت رضايت و خرستدي مردهاست ( مثلا تعدد زوج هاي مرد و بي نهايت زن صيغه ، در حالي كه در مورد زن اينطور نيست ): چرا مرد بايد حق ازدواج با زن اي ديگر داشته اشه اما زن نه ؟
حتي در توصيف بهشت هيچ چيزي كه صرفا براي زن ها باشه به زبان نيامده اما درمورد مردها ( مثلا حوري ) بيان شده ( احساس ميكنم ميخواد مردها رو راضي نگه داره )
....
و اگه دقت و كمي فكر كنيد متوجه ميشيد كه چيزهايي كه در بهشت توصيف شده بيشتر چيزهايي كه مردم عربستان در آن زمان نداشتند و يا خيلي خيلي كم داشتند.(مثلا نهر هاي روان و چمن زارهاي و گل و بستان و ميوه هاي فراوان و ....)
و بسياري مطالب ديگر.... كه حاضرم در يك تاپيك جداگانه به بحث در اين مورد بپردازم.( البته اگه تمايل به بحث باشه )
من نميخوام نظري در مورد قرآن بدم ولي ازتون خواهش ميكنم مطالبش رو با دقت بخونيد و فكر كنيد ..فكر..... ، كوركورانه قبول نكنيد !
.....
....
...
..
.
هدف من اينه كه دينم رو از روي منطق و عقل بپذيرم نه صرفا از روي تقليد هاي رايج.
اگه به اعتقاد شما توهيني شد ( البته من قصد توهين نداشتم ) معذرت ميخوام.
------------------------------------ ضمنا اگه غلط املايي وجود داره من ببخشيد ، چون متاسفانه كيبورد من برچسب فارسي نداره
موفق باشيد
RE: لطفا منو راهنمایی کنید
سلام دوستان عزیز ممنونم:43:
گلپر عزیزم از اینکه با من همدردی می کنی خیلی ممنون، کاش همسرم هم اینو درک می کرد که گاهی مواقع من فقط احتیاج به همدردی دارم نه نصیحت و مواخذه و ...
همسرم خوبی های زیادی داره اما شنیدین که می گن آدم از هرچی بدش میاد سرش میاد، دقیقا همون خصوصیاتی که من بدم میاد رو داره، همین باعث می شه خیلی از دستش دلخور بشم خیلی.. اما اونقدر خوب هست که بتونم ببخشمش
بازم ممنونم
امیدوارم مشکلات شما هم حل بشه عزیزم واقعا امیدوارم که به آرامش برسی:72:
RE: لطفا منو راهنمایی کنید
سلام anigma ی عزیز
من فکر نمی کنم شما آدم منفی باشین. اون چیزهایی که شما گفتین رو متاسفانه باهاشون درگیر بودم. بله متاسفانه همونطوره که شما می گین، همیشه می گم وقتی مردم اولین سوالی که از خدا می پرسم همینه، که چرا توی کتاب آسمونیش مرد حق داره دست روی زنش بلند کنه؟ چرا حق داره چندتا زن بگیره؟ چرا فقط به مردها وعده داده؟ چرا چرا چرا... متاسفانه اونقدر هم ایمانم قوی نیست که بخوام از روی قران عمل کنم. همسرم یه مدت تمام حرفاش با سوره نساء شروع می شد. اصلا شده بود سوره مورد علاقه اش.
من هر چیزی رو همینطوری قبول نمی کنم. در مورد ایمان هم، همون ایمانی رو دارم که باهاش احساس شخصیت می کنم نه ایمانی که احساس کنم یه موجود بی دست و پا هستم که اختیار هیچ چیز و هیچ کاری رو نداره.
در مورد اینکه شما می گین رفتاری مثل رفتار ایشون داشته باشم، چند بار سعی کردم توی موارد کوچیک مثل خودش عمل کنم. اما خیلی بهش برخورد. می دونید اصلا انگار فقط اون حق ناراحت شدن داره، حق اینکه بهش بر بخوره، فقط به اون بی احترامی میشه فقط اون غرور داره و...
یه بار داشت مثلا به شوخی می گفت که اگه ازم نافرمانی کنی طبق سوره نساء می تونم بزنمت. گفتم اگه می خوای بر طبق قرآن عمل کنی، باید برای من کنیز بگیری، و هیچ انتظاری هم نداشته باشی که حتی یه لیوان آب بذارم جلوت. دیگه نمی دونید کلی بهش برخورده بود که من دوستش ندارم و از این حرفها..
شاید این جور مسائل کوچیک و جزعی باشه اما چقدر می تونم به جزئیات توجه نکنم؟ کلیات زندگی پر شده از این جزئیات هستن وقتی می بینم همسرم می خواد از من یه چیزی شبیه مادرش بسازه، ناراحت می شم. وقتی می بینم همون کارهای پدرش رو انجام می ده عصبانی میشم وقتی می بینم داره از مادرش (که واقعا دوستش دارم) برام یه موجود مقدس می سازه که هیچ کسی به پاش نمی رسه، دلگیر می شم. وقتی می بینم تو بدترین شرایط که به وجودش احتیاج دارم از ترس اینکه ناراحت نشه، ازم فاصله می گیره داغون می شم.. باورتون نمیشه بعضی وقتها چنان دلم می گیره که احتیاج دارم فقط دو کلمه باهام حرف بزنه ولی اون لحظه ها معمولا خیلی راحت می گه ((حوصلتو ندارم)) من نمی تونم غرورمو بشکنم اما اون فقط به فکر خودشو، فقط وقتایی دوست داره با من باشه که من شاد و سرحال هستم و هیچ غصه ای ندارم..
بعضی وقتها انقدر از آدم انتظار داره که مجبور می شم بهش بگم (( تو چی؟ خودت تا حالا چی کار کردی؟)) اون وقت می گه تو اول باید نیازهای منو برطرف کنی اون وقت من هم نیازهاتو برطرف می کنم. اما دروغ می گه چون امتحان کردم هیچ فایده ای نداشت که نداشت.
بازم ممنونم که کمکم کردین...
منتظر راهنمایی هاتو هستم:72:
RE: لطفا منو راهنمایی کنید
واقعا خدا زن رو فوق العاده خلق كرده ، .. صبر زن بسيار بسيار وسيع تر از صبر و صبوري مرده . كاشكي مردها ميفهميدند كه گاهي رفتاري كه با زن ها دارند ، اگر در مقياس بسيار كوچك ترش از سوي زن با اونها بشه مانند يك فاجعه براي اونهاست و بدترين عذابه .... اما خيلي از زنها (مثل shad عزيز) با عشق تحمل ميكنند
( هميشه خدارو شكر ميكنم كه زن نشدم ، نه اينكه زن رو پست بدونم ، اتفاقا برعكس ، بخاطر اينكه حتي فكر تحمل مشكلاتشون هم ديوونم ميكنه.)
ضمنا من هرگز نميگم شما رفتاري مثل اون داشته باشيد ( چون رفتارش برام قابل قبول نيست )
ضمنا درباره بحث ايمان براتون يه پيغام خصوصي ميفرستم( براي اينكه ممكنه اينجا سو تعبير بشه)
ازت خواهش ميكنم جواب سوالم رو كه توي پست قبليم نوشتم بده : ( جواب اين سوال خيلي مهمه )
* ------ اگه شما رفتار مشابهي با شوهرتون داشتيد تا به امروز شمارو تحمل ميكرد ؟ ( ازتون ميخوام روي سوالم فكر كنيد... خواهش ميكنم ...)
RE: لطفا منو راهنمایی کنید
ممنون از لطفتون
اما فکر نمی کنم من زیاد هم صبور باشم.
در مورد سوالتون، نه فکر نمی کنم که تحمل می کرد. یا اگه هم تحمل می کرد تلافیشو صدبرابر سرم در می آورد.
RE: لطفا منو راهنمایی کنید
بعضی وقتها آقایون عجیب ترین انسانهای روی زمین میشن. بعضی وقتها همسرم رو نمی تونم بشناسم. حتی چند دقیقه بهش نگاه می کنم که ببینم این کیه؟؟؟ بعضی وقتها دوست دارم اونقد با مشت بزنمش که خالی بشم، بعضی وقتها دوست دارم بنفش ترین جیغ ها رو سرش بکشم ، بعضی وقتها دوست دارم بزارمش و برم...
همه این اتفاقا وقتی می افته که از من انتظار داره کسی غیر از خودم باشم، وقتایی که حتی اجازه اظهار نظر بهم نمی ده، وقتایی که خودش رو حق به جانب می دونه و همه چی رو تقصیر من می اندازه، وقتایی که می خواد اشتباهات خودش رو هم گردن من بندازه....
RE: لطفا منو راهنمایی کنید
shad عزيز چند تا سوال ديگه ازت دارم :
تو در حال حاضر از زندگي خودت راضي هستي يانه ؟
شوهرت از اول همينطور بود يا نه ( مثلا دوران نامزديتون)؟ از چه موقعي اينجوري شده؟
چند درصد احتمال ميدي رفتارش رو عوض كنه ؟
آيا وضعيتي روحي و عاطفي كه داري 60% اون وضعيتي هست كه قبلا انتظار داشتي ؟
و يه سري صحبت ها و سوالات ديگه كه سر فرصت و پس از شنيدن جواب هات، ترجيحا با پيام خصوصي برات ميفرستم.
( من همه تلاشم رو براي كمك به تو و امثال تو خواهم كرد ( تا اونجا كه در توانم باشه ) ، چون براي من هم مهمه )
RE: لطفا منو راهنمایی کنید
ممنونم از اینکه مشکل من رو دنبال می کنید
من بعضی وقتها خیلی راضیم و بعضی وقتها احساس می کنم که اشتباه بزرگی کردم.
ما الان عقد هستیم. هنوز سر خونه زندگیمون نرفتیم. اما قبل ازاینکه بیان خواستگاری 2 سال می شناختمش اما اونو پسری منطقی دیده بودم حتی تو حرفایی که برای آشنایی بیشتر با هم می زدیم بهم گفته بود که از آدمای منفعل بدش میاد و دوست داره که همسرش توی زندگی همراهش باشه و بهش کمک کنه. (اما همونطور که قبلا گفتم بعضی وقتا سعی می کنه از من یه آدم منفعل بسازه، دوست داره همونی باشم که اون می خواد و همیشه گوش به فرمانش باشم، حتی بعضی وقتها توی دلش فرمان صادر می کنه و انتظار داره من بشنوم و اجرا کنم!!) حالا اون آدم منطقی، البته هنوز هم منطقی هست اما منطق خودش، منطق هیچ کس دیگه رو قبول نداره، مثلا وقتی از چیزی ناراحت میشه وقتی دلیل اون کار رو بهش بگی می گه اینا توجیه و همون چیزی که منطق من قبول داره درسته و می خوای خودتو توجیه کنی.
شاید میانگینش بشه 50 درصد، چون بعضی وقتها احساس خوبی دارم. بعضی وقتها هم بد. خیلی بیشتر از این حرفها روش حساب می کردم.