RE: جدایی به علت عصبی و پرخاشگربودن همسر
اره عزیز یه مرده واسه خودش اما نمیفهمه به خواهرمم که میگم باهاش حرف بزن میگه من دیگه کاری به این چیزا ندارم هر جور خودتون میدونید همون رو عمل کنید به من ربطی نداره حالا درسته شما میگید این حرفا رو به همسرم بزنم اما اگه من اینجوری بگم و تو عمل ازشون هیچی نبینه و همون آش و همون کاسه باشه چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟:302:
دل عزیزم کجایی ؟؟؟؟ دیگه مارو همراهی نمیکنی ؟؟ بیا که بهت زیاد نیاز دارم:303:
RE: جدایی به علت عصبی و پرخاشگربودن همسر
نميدونم چي بگم از خواهرتون تعجب ميكنم كه براش مهم نيست خواهرش چه عذابي ميكشه و زندگيش داره به هم ميريزه به نظرخودت يه همچين خواهروبرادي ارزش دارن كه به خاطرشون شوهرت رو برنجوني و زندگيت وخراب كني حالا كه اونا به فكر زندگي خودشونن شما هم به فكر زندگي خودت باش عزيزم.حرفا هاي شوهرتم جدي نگير اگه از اونا بي محبتي ديد تو دوبرابر محبت كن كه جبران بشه.
RE: جدایی به علت عصبی و پرخاشگربودن همسر
7289 عزیزم؛ خیلی خوشحال شدم وقتی نوشته ات رو خوندم؛ عالیه! باید اول به فکر آرامش خودت باشی و بعد زندگیت!
نباید اجازه بدی عوامل بیرونی روی رابطه ات با همسرت تاثیر بذاره یا بخواد روابطتون رو بهم بریزه؛ و مدیریت این نوع زندگی و تفکر فقط و فقط دست خودته!
سعی کن رفت و آمدت رو کمتر کنی و برای مدتی که اوضاع آروم بشه؛ در ساعت هایی برید که برادرتون نیست!
بعد هم باید غیر مستقیم نظر برادرت رو نسبت به شوهرت تغییر بدی؛ نه برای اینکه به همسرت احترام بذاره؛ برای اینکه یاد بگیره بالغ شده.
بنابراین اولین کار اینه که زندگیت رو آروم کنی؛ پست های قبلیم رو بخون و عملیشون کن! بعد هم در مقابل شکایت های همسرت؛ مدتی فقط باید هم حسی کنی و درکش کنی و بعد به طور خیلی نامحسوس حرف رو عوض کنی تا حواسش از این موضوعات پرت بشه و کم کم فراموش کنه اون موضوع رو و تمرکزش رو بیار روی رابطه ی خودتون!
توی خونه شاد باش و از ویژگی های مثبت همسرت تعریف کن! بذار پندارش نسبت به خودش تغییر کنه! باید یاد بگیری که وقتی میری خونه ی مادرت؛ موقع برگشت؛ در مورد همه چیز حرف بزنی؛ الا رابطه ی خانواده ات با همسرت یا برعکس!
بعد وقتی تنها اون جا هستی و برادرت نشسته؛خیلی نامحسوس برای مادرت از زندگیت و خوبی های همسرت بگو! و همین طور حتی برای مصالحه می تونی بگی که همسرت نظر مثبتی نسبت به برادرت داره؛ جوری که برادرت غیرمستقیم این حرفها رو بشنوه!
عزیزم؛ زندگی خیلی فراتر از این حرفهاست!
باید به مرور یاد بگیری که سیاست داشته باشی و جبهه گیری و برخورد با همسر رو بذاری زمین و اولویتت توی زندگیت آرامش خودت و زندگیت باشه!
RE: جدایی به علت عصبی و پرخاشگربودن همسر
واااای چقدر خوشحالم که با شما دوستان درارتباطم . باشه چشم شماها تسکین قلب من هستید دل عزیزم داداشم گفته بیا باهم صحبت کنیم برم یا نرم به طور یرمستقیم همینطور که گفتی انجام بدم؟ راستی دوستان اون چیزایی که اون شب همسرم بعد از که از خونه مامانم اینا اومدیم رو گفت فردا صبحش اس داد بهم که خیلی دوست دارم و بابت حرفای دیشب که بهت زدم عذاب وجدان گرفتم منم کلی گرم گرفتم باهاش و طرفدار همسرم عصر که همدیگر رو دیدیم گفت چیزایی رو که دیشب گفتم نری به پدر و مادرت بگیا گفتم اتفاقا به مامان یه گوشزدی کردم گفت قول بده نگی چون پدرت مریضه و مامانت ناراحت میشه دوست ندارم بگی الان اصلا موقعیت اونا واسه حرفای تو مناسب نیست بعدم من اصلا ناراحت نیستم دیشب کمی ناراحت بودم که اینجوری گفتم بخدا اصلا مهم نیست و از اینجور حرفا منم خودمو طرف همسرم نشون دادم و یه کارت مال بابام بود دست همسرم که باید بهش میدادش گفت ببر بده بهشون گفتم فعلا صلاح میبینم نرم خواهشا گیر نده تو این موضوع و من احساس کردم همسرم تو این مورد خوشحال بود بعدم گفت میای یه سر بریم خونمون منم با آغوش باز پذیرفتم هرچند تمایلی نداشتم و شب خودش بهم گفت چقدر خوبه آدم فقط فکر زندگیه خودش باشه چقدر من خل بودم دیشب سه ساعت حرف زدم تو رو هم ناراحتت کردم سر مسائل الکی منم گفتم خیلی خوبه که باهم صحبت کنیم و منطقی برخورد کنیم اما همیشه بهت گفتم نذار نفر سومی بیاد تو زندگیمون و بخواد به خاطرش ناراحتی به وجود بیاد حالا هرکی که میخواد باشه مهم نیست مهم خودمون و زندگیه خودمونه درسته پدر و مادر عزیزن اما از همسر که زیزتر نیستن همسرم هم پذیرفت و گفت که باید تغییر روش بده
RE: جدایی به علت عصبی و پرخاشگربودن همسر
7289 عزیزم خیلی خوبه؛ مشخصه که واکنش شما در مقابل واکنش های همسرت بسیار بسیار تاثیر داره؛ یعنی حالا که شما خوب عمل کردی ایشون هم اون واکنش مثبت رو نشون دادن!
در مورد سوالت و صحبت با برادرت؛ به نظر من بهتره به یه بهونه ای بذاری واسه بعد؛ چون من فکر میکنم هرچه شما بیشتر با همسرت گرم بگیری و حواس خودت و همسرت رو به زندگیت معطوف کنی؛ حساسیت های همسرت هم کمتر میشه و بعد هم مشخصه که برادرت هم دوست داره هرچه زودتر این موضوع رو تموم کنه؛ اما من فکر میکنم بهتره شما از این سمت روی اعتماد به نفس همسرت کار کنی و بعد مدیریت روابط بین برادرت و همسرت رو به خودشون واگذار کنی؛ دیگه هم هیچ وقت نیازی نیست مستقیم از خانواده ات یا خواهر یا برادرت بخوای که با همسرت جوری که شما دوست دارید برخورد کنند؛ چون این جوری مشخصه که مقاومت خواهر و برادرت رو برانگیخته میکنی و جبهه گیریشون رو!
عزیزم؛ وقتی خیلی خوب تونستی این موضوع و ارتباط با خانواده ات رو مدیریت کنی و پرونده اش رو ببندی؛ باید یاد بگیری که روی رفتارهای خودت و آرامش فکر و ذهنت بیشتر کار کنی تا یه برخورد کوچیک همسرت؛ تو رو بهم نریزه و سریع به فکر جدایی نباشی!
در ضمن باید تمام سعیت رو بکنی که بیشتر و بیشتر همسرت و افکارش رو بشناسی و نقاط قوت و ضعفش رو شناسایی کنی تا در مواقع مختلف زندگی؛ بهتر مدیریت کنی!
این هم گل و دست تقدیم 7289 عزیز که واقعا داره خوب عمل میکنه و عمیقا دوست داره که زندگیش بهتر بشه!
البته برای همسر عزیزش هم هست که بسیار مهربون و خوش قلبه!
:72::72::72::72:
:72::72:
:104::104::104::104:
RE: جدایی به علت عصبی و پرخاشگربودن همسر
فدای مهربونیات دل . عزیزمی . ارتباط من با شما باعث افتخار منه . عزیز تو این یکسال چون تنشهای زیادی بین همه ایجاد شده بود و تو یه شرایطی که پدرم مریض بودن همسرم همه چیز رو کنار گذاشت و کوتاه اومد و تو این یکسال داداشم خیلی گفت بیا صحبت کنیم و من نرفتم تا اخرین بر که دو هفته پیش بود گفت بیا من هروقت میگم تو بهونه میاری گفتم میام اما دل عزیز میگفت اگه بیای شاید بشه بهتر و زودتر این مساله رو حل کرد نمیدونم چه حساب و فکری پیش خودش در مورد من و همسرم میکنه باشه عزیز نمیرم اما اگه هم میخواستم برم بدون اینکه همسرم بفهمه که من رفتم میخواستم برم و صحبت کنم دل عزیزم این چند روز خیلی باهاش خوب بودم کلی قربون صدقش رفتم چون خیلی زن دوسته و محبت رو خیلی خیلی دوست داره اونم البته متقابلا همینطور بود دیشبم داییم اینا اومدن خونمون و گفت به مامانت اینا هم بگو بیان خلاصه خیلی خوب بود بعدم که رفتن منو گرفت تو بغل :310: و گفت چقدر خوش گذشت امشب و به خودش گفت اگه ادم از همون اول نیت کنه که خوش بگذره واقعا همین اتفاق میفته در ضمن باپدرم هم که اینقدر موقع عصبانیتش بد و بیراه میگفت کلی گرم گرفت و احوالپرسی کرد خلاصه تا الان فعلا همه چی خوبه فقط میمونه ارتباطات و ترس از ارتباط با برادر ؟
بازم جاداره از شما تشکر کنم بخاطر راهنماییهای خوبتون :43: :328:
RE: جدایی به علت عصبی و پرخاشگربودن همسر
عزیزم؛ به نظر من بهتره؛ به برادرت بگی که داداش جان! این موضوع از نظر شوهرم دیگه تموم شده و اون دیگه روی این مساله حساس نیست و تمام حواسش به زندگی مون هست! دیگه راجع به موضوعات گذشته حرفی نمی زنه و من هم چون از زندگیم راضیم؛ دیگه نمی خوام راجع به قبل صحبت کنم. در ضمن داداش جان؛ شوهرم هم راجع به شما این فکرها رو داره (یعنی بهتره؛ برای مصالحه ی بیشتر چند تا از ویژگی های خوب برادرت رو از زبون همسرت بگی؛ و یادآوری کنی که خدا رو شکر همه چیز توی زندگیم خوبه و من دلم نمی خواد دیگه حرفی بین شما و همسرم باشه که باعث ناراحتی تون بشه!)
خیلی هم مسائل قبل رو باز نکن و سعی کن جوری رفتار کنی که انگار همه چیز برای شما و همسرت تموم شده!
عزیزم؛ مشخصه که همسرت خیلی احساساتی هستش و خیلی خوب میتونه بازخورد نسبت به رفتارهای مثبت شما نشون بده! بنابراین سعی کن زندگیت رو روی روال مثبت نگه داری و نحوه ی برخورد درست در زمان هایی که تنش دارید رو یاد بگیری!
دیگه هم به هیچ عنوان مسائل بین خودت و همسرت رو به خانواده ات بروز نمی دی!
یادت هم باشه که نحوه ی درست صحبت کردن با همسرت رو یاد بگیری!
و اینکه کلید ورود به قلب هر مردی؛ یکی تعریف کردن از ویژگی هایی هست که واقعا داره؛ و دو: تشکر کردن بابت رفتارهای درست و بجا و زحماتش هست!
به نظر من الان دیشب جاش بود که شما از همسرت بخاطر برخورد خیلی خوبش با فامیل ها و همین طور پدر و مادرت تشکر میکردی و میگفتی که چقدر بهش افتخار میکنی!:46:
7289 عزیز، یه چیز دیگه اینکه سعی کن نقاطی از زندگیت یا رفتارهای همسرت که به نظر ضعف هستش رو توی یه دفتر یادداشت کنی و تمام سعیت رو بکنی که ببینی میتونی با اونها چیکار کنی!
یعنی با یک سری از این ویژگی ها باید سازش کرد و راه سازش رو یاد بگیری!
یک سری رو با تمام وجود پذیرش کرد و دیگه هم به فکر تغییر اونها نبود!
یک سری رو هم با یادگیری یه سری از مهارت ها تبدیل به حسنه کرد!
و همیشه هم از یک سری از ویژگی هایی که مثبت و مفیده، تعریف و تمجید کرد که تقویت بشه و همیشه توی زندگی تون ساری و جاری باشه!
--------------------
به خودت هم برس و شاداب باش و سعی کن همسری باشی که در عین اینکه مطیعه و دوست داره همسرش هست؛ به خودش هم اهمیت میده؛ به خواسته هاش فکر میکنه و زن جراتمندی هستش!
RE: جدایی به علت عصبی و پرخاشگربودن همسر
خيلي خوشحال شدم كه رابطت با همسرت خوب شده خدارو هزاران هزار مرتبه شكر.ديدي برادرت هم دوست داره و دلش نميخواد خواهرش و اذيت كنه و اين رفتاراش فقط از رو دوست داشتن بوده چون فك ميكرده شوهرت داره اذيتت ميكنه. به خاطر مريضي پدرت متاسفم انشالله به زودي خوب بشه. از همين هم ميتوني استفاده كني و از برادرت بخواي به خاطر مريضي پدرت دست از اين رفتارا برداره تا خدايي نكرده حال پدرت باديدن روابط بد اونا بدتر نشه. تو زن قوي و محكمي هستي و ميتوني زندگي خوبي داشته باشي لايق بهترين زندگي هستي بهت تبريك ميگم.
RE: جدایی به علت عصبی و پرخاشگربودن همسر
سلام دوستان عزیزم . دل قربونت برم آره واقعا همینه که میگی همسرم خیلی احساساتی هستش اما من گاهی از خودمم خسته میشم از زندگی یکنواخت هرروز تکراریه سرکار خونه یا خونه یکی یکم بیرون دوباره روز از نو روزی از نو . کلا با همسرم خوبم اما گاهی که خودش حوصله نداره و خستست باید من درکش کنم اما من جرات خستگی و بی حوصلگی ندارم نمیگم بده ها اما یکم نق میزنه دوست داره همیشه شاداب و سرحال باشم تو خونه زیاد به خودم برسم که متاسفانه چون شاغلم این کار رو خیلی کم انجام میدم آره اینو ازتون میپذیرم (نحوه ی درست صحبت کردن با همسرت رو یاد بگیری) گاهی باهاش تند و بد حرف میزنم خودم میدونم که باهاش خوب باشم و یجوری که نمیدونم چجوری رفتار کنم خیلی رام میشه و همیشه خوبه اما چه کنم که ... بعد درضمن دوستان من یه مشکل دیگه که دارم اینه که چون پدر شوهرم سیگاری بوده بهرحال رو بچه هاشم تاثیر داشته خلاصه اینکه از روز اول آشناییمونم من به همسرم گفتم که از این چیزا و کارا متنفرم و پذیرفته و چون تو این یکسال خیلی تنش داشتیم رفته سراغش و حالا هرچی بهش میگم یکساله میگه تو فکرشم تو خوبی بهش میگم میگه تو خیلی بهم گیر میدی خودم میدونم و واسش برنامه دارم البته خیلی استفاده نمیکنه اینجور که خودش میگه روزی 6 یا 7 نخ اما باعث آزار من میشه و خیلی ناراحتم و فشار میاد بهم و بد میشم باهاش تو این مساله راه حلی بهم بدین ممنون میشم از شما saharjavid هم متشکرم که بهم ارزش میدین و قوت قلب من هستین ممنون از هر دوی شما دوستان عزیز
عزیزان من نام کاربریم را از 7289 به زندگی مجدد تغییر میدم بنا به دلایل خاص ممنون حواستون باشه دیگه از این به بعد زندگی مجدد رو یاری کنید منتطر یاری شما هستم ممنون
RE: جدایی به علت عصبی و پرخاشگربودن همسر
دوستان ظاهرا نمیشه نام کاربری رو عوض کنم پس با همون 7289 ادامه میدم .
خب یه چیز باحال بگم بهتون دیروز از سرکار مستقیم رفتم باشگاه ساعت 8 اومدم خونه همسرم کلی خوشحال و سرحال و گفت عزیزم بیا بریم قدم بزنیم گفتم همسر گلم باید غذا درست کنم گفت نمیخواد مهم نیست اینکه باهم باشیم خوبه گفتم باشه عزیزم خلاصه رفتیم و ساعتهای 10 شب اومدیم چقدر تو راه که میرفتیم تعریف میکرد و میگفت چقدر خوبه همیشه زندگیمون اینجوری خوب باشه چقدر الکی اعصابمون رو خرد میکردیم منم گفتم آره عزیزم گور بابای همه (میخواستم امتحانش کنم) گفت نه چرا این حرف رو میزنی هرکس هر طور میخواد باشه اما ما خودمون باید بی تفاوت باشیم و مهم برامون نباشه (تغییر) منم کلی تشویقش کردم گفتم آره عزیزم باید همینطور که میگی باشه بعدم 5شنبه شب خونه خالم دعا هست گفتم عزیزم چیکار کنیم بریم یا نریم گفت من نمیام اما اگه خودت میخوای برو منم گفتم حالا تا ببینم چی میشه و حالا راه حل بدین با چه سیاستی هم برم هم همسرم رو دلخور نکنم ؟:46:
لطفا جواب قسمت قبل رو هم بدید و بهم کمک کنید ممنون از لطفتون