RE: می خوام خودم رو اصلاح کنم و به زندگیم برگردم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط گل یاس
دوستان سلام
خیلی ممنون که راهنمایی کردید
باشه اگه زنگ زد که برم دادگاه بهش می گم قبل از دادگاه یه جا دیگه همدیگرو ببینیم و بعد تصمیم بگیریم
اگه قبول کرد یه جا قرار میزارم و تو این قرار بهش می گم که من تو و زندگیمو دوست دارم و نمی خوام ازت جدا بشم در اخر بهش می گم من از کرده ی خودم پشیمونم و می خوام به زندگیم برگردم
یه چیز دیگه می خوام بگم و گریم در میاد
فکر می کنم باردارم می گید چیکار کنم:302:
اگه زنگ زد؟
اگه قبول كرد؟
خوب شد گفتم خودت زنگ بزن...
منفعل نباش.پرخاشگر هم نباش.نقش خودتو بپذير.سهم خودتو قبول كن.اين اما و اگرها نشانه انفعاله.نشانه ي ترديده.پس تصميم بگير...
لازمم نيست نه پشت تلفن و نه حتي اگه ديديش خيلي عجز و لابه كني يك عذر خواهي كفايت ميكنه...به شرط اين كه در ادامه درست رفتار كني.
در مورد بارداري هم نگران نباش.استرس به خودت وارد نكن.اگر هم باردار باشي كه ان شالله قدم بچه ات خيره.اما خيلي حواست به افسردگي اوايل بارداري باشه حتما حتما برو پيش مشاور.
دوست عزيز...اينها همه بخشهاي زندگي شماست.اين زندگي مشترك شماست نه ماله من يا مال اونايي كه ميان تاپيكتو ميخونن و نظر ميدن.با اين همه من وقتي ميبينم كه چقدر راه درست كردن اين زندگي آسونه و چقدر اين مشكلات كوچيكن واقعا ناراحت ميشم كه چرا به جاي حل كردنشون فقط اين دست و اون دست ميكني.مشكلات مثل غولي ميمونه كه از انفعال ما تغذيه ميكنه هر چه ما منفعل تر اين آقا غوله بزرگتر.اما به محض اين كه ما شروع كنيم به اين كه جرات مند باشيم،نگيم زنگ بزنه،قبول كنه!بلكه زنگ بزنيم و تلاش كنيم اين غول كوچيك و كوچيك تر ميشه تا حدي كه حتي ديگه به چشممون نمياد.
حتي اگر باردار هم نباشي اين احتمال بارداري رو بزار به حساب يك نشونه.ديگه چي ميخاي زمين و زمان دارن راه درست رو نشونت ميدن،اگرم واقعا كه بار دار بودي با كمكهاي تخصصي يك مشاور و برگشتن به خونه ات سعي كن بهترين زندگي رو براي خودت،همسرت و فرزندت به وجود بياري و بسازي.
ان شا لله
RE: می خوام خودم رو اصلاح کنم و به زندگیم برگردم
سلام
صبح بهم اس ام اس زد که میایی دادگاه منم گفتم باشه
بعد رفتم جلوی دادگاه
گفتم بیا اینجا پارک هست اول حرفامونو بزنیم بعد
وقتی رفتیم پارک بهش گفتم من زندگیمو تو رو دوست دارم و می خوام زندگی کنم
اونم گفت یه سری شرط و شروط دارم که بیا تو دفتر خونه امضا کن و هر چی من گفتن همون باشه
حتی بهم گفت عروسی دوستت هم نمی ری منم گفتم همه ی شرطاتو قبول می کنم ولی دفترخونه نمیام
اونم گفت نه با دفتر خونه میایی تو اون خونه
به من تا امضا ندی حق نداری بیایی حتی لباساتو ورداری
منم گفتم من با یه کلید ساز میام و همه ی وسایلامو ورمیدارم بر گشت گفت غلط می کنی با بابات
دوستان خیلی ناراحتم
خیلی داغونم:302:
نمی دونم چیکار کنم
در ضمن رفتم تست بارداری دادم منفی بود
RE: می خوام خودم رو اصلاح کنم و به زندگیم برگردم
خوب شرط و شروطشو گفت؟
گذاشتی بگه؟
RE: می خوام خودم رو اصلاح کنم و به زندگیم برگردم
سلام
دو سه تا شرط و شروط و گفت ولی یه سریشو تو دفترخونه می خواست بگه
مثلا شرطاش اینا بودن:
1.با دوستام قطع رابطه کنم(چون وضع مالی شوهرشون خیلی خوبه)
2.خونه بابام نمیاد و اونا هم خونه ما نیان
3.گفتم بمیر باید بمیری و به من بگی چشم
اینا رو گفت و منم قبول نکردم یعنی قبول می کنم ولی نه اینکه تو دفتر خونه امضا بدم
نمی دونم چیکار کنم.شب بهش اس ام اس زدم که بریم پیش مشاور میگه من نمیرم
RE: می خوام خودم رو اصلاح کنم و به زندگیم برگردم
خانمی چی کار کردی که همسرت این شرطا رو گذاشته؟
با دوستام قطع رابطه کنم(چون وضع مالی شوهرشون خیلی خوبه)
حتما همسرت رو این موضوع حساسش کردی که این شرط رو گذاشته .حتی دلیلت اینه که چون شوهراشون پولدارن .احتمالا شوهرت رو با شوهرای اونا مقایسه نکردی که این شرط رو برات گذاشته؟
گفتم بمیر باید بمیری و به من بگی چشم
این شرط رو هم فکر میکنم به خاطر اینکه واقعا حرصش دادی گذاشته .البته به خاطر جریاناتی که قبلا خودت تعریف کردی این حدس رو می زنم چون خیلی ناشی عمل کردی .
فکر می کنم خیلی بی سیاست تو زندگی عمل کردی
RE: می خوام خودم رو اصلاح کنم و به زندگیم برگردم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط گل یاس
سلام
صبح بهم اس ام اس زد که میایی دادگاه منم گفتم باشه
بعد رفتم جلوی دادگاه
خانمی گوش نمیکنی ها! :300: مگر قرار نشد اصلا اگر گفت بیا دادگاه بگی نه! پس چی شد؟
وقتی رفتیم پارک بهش گفتم من زندگیمو تو رو دوست دارم و می خوام زندگی کنم
این خوب شد!
گفت به من تا امضا ندی حق نداری بیایی حتی لباساتو ورداری
منم گفتم من با یه کلید ساز میام و همه ی وسایلامو ورمیدارم بر گشت گفت غلط می کنی با بابات
نباید اینو میگفتی این لج و لجبازیا رو بذار کنار! فقط داری بیشتر عصبانیش میکنی. سعی کن از در محبت وارد نشی :43: نه کلیدساز و دادگاه و دفترخونه و امضا و ...
RE: می خوام خودم رو اصلاح کنم و به زندگیم برگردم
سلام .
ميشه بگي كدوم دفترخونه ميخوايد بريد ؟
شرط اول : اگر شوهر گفت بمير ، زن هم بميرد .
هر دفترخونه اي اين شروط رو نوشت بگو بيايم پلمپش كنيم .
دختر خوب تو روح آزرده شوهرت رو پشت اين حرفها و شرطها نمي بيني ؟
اون از تو فقط يكم حرف شنوي ميخواد .
بهت ميگه بايد بياي دفترخونه امضا بدي كه هر چي من گفتم بگي چشم ، بعد ميگه اون خونه نمياي تا بريم دفترخونه ، تو ميگي من با كليدساز ميام ؟
اون چشم گفتنت چيه ، اين با كليد ساز اومدنت چيه ؟
يكم نيم من شو .
شوخي شوخي نذار كه قصه جدي شه و حريمها بيشتر از بين بره .:72:
RE: می خوام خودم رو اصلاح کنم و به زندگیم برگردم
گل یاس عزیزم؛ لینکی رو براتون پیدا کردم که فرشته ی مهربان عزیز؛ در اون راهنمایی های خوبی رو به مراجعی که شاید وضعیت زندگیش از شما وخیم تر بود کردند؛ که یه جورایی فوق العاده ست!
مطمئنم که این لینک میتونه خیلی کمکت کنه!
http://www.hamdardi.net/thread-20872.html
لطفا دقیق اون رو مطالعه کن و راهنمایی های ارزنده ی اون رو برای زندگیت به کار ببر.
امیدوارم که به زودی زود برگردی سر زندگیت و به فکر از این به بعدش باشی!
RE: می خوام خودم رو اصلاح کنم و به زندگیم برگردم
سلام
پریروز به اداره زنگ زدم گفتم که من شرط و شروطتو قبول می کنم ولی با دفترخونه نه
میگه من تو رو نمی خوام بیا تفاهمی جدا بشیم
منم گفتم من قصد جدایی ندارم
بعد از ظهر پدرش به بابای من زنگ زد گفت که چرا دخترت به ادارش زنگ میزنه اون جلوی همکاراش ابرو داره
بابام گفت که اگه یه روز یه سرباز با نامه بیاد جلوی ادارش می خواد چیکار کنه بعد پدر شوهرم گفت اون امری دیگر گفت چرا شما اقدام نمی کنید بابام هم گفت کسی که به در قفل زده اقدام کنه
میدونید چیه شوهرم هر روز یه شرط میزاره مثلا اخرین بار میگه اگه بابات از من معذرت خواهی کنه میزارم بیایی تو این خونه
بابام میگه مگه من چیکار کردم که معذرت خواهی کنم در ثانی اون بیاد بگه دخترت فلان اشتباهو کرده منم طرف اون میشم و تو رو میفرستم خونت
اون خودش درو قفل کرده نه میاد گناهو تورو میگه من پاشم زنگ بزنم بگم دخترم غلط کرده
میدونید چیه شوهر من قصد زندگی نداره
یعنی از خداشه من توافقی جدا بشم پس این یه ذره هم به زندگیش فکر نمیکنه
من تصمیمه خودمو گرفتم می خوام مهریمو ازش بخوام
میگه مهریتو میدم ولی 5 سالم بمونی خونه بابات طلاقتو نمیدم
میگه بیا بدون مهریه طلاقت بدم توهم راحت شو منم
اینم بگم من به ادارش زنگ زدنی بی احترامی نکردم فقط چون گوشیشو جواب نمیده منم به ادارش زنگ زدم و خیلی اروم گفتم که به گوشیت جواب بده کار دارم
یعنی با این دو کلمه ابرویه ادم میره
عموم میگه تو دوست دخترش نیستی که یا هنوز طلاق نگرفتی که پدرش اینجور رفتاری میکنه
تو زنشی و شاید به یه چیزی احتیاج داری که بهش زنگ زدی
به خدا من تو تلفن به جز این دو کلمه چیزی نگفتم دیگه هیچ وقت بهش زنگ نمیزنم
من اگه یه قدم به طرفه اون وردارم اون صدقدم از من فاصله میگیره
RE: می خوام خودم رو اصلاح کنم و به زندگیم برگردم
عزیز دلم خیلی ناراحت شدم .شا یکم صبر کن .دیگه نه بهش زنگ بزن نه هیچی بزار یک مدت به حال خودش باشه
مگه بابات که با پدر شوهرت صحبت میکردن اسمی از طلاق آوردن که باباشون گفتن چرا شما اقدام نمیکنید؟
بابات چی کار کردن که شوهرت گفته باید از من معذرت خواهی کنه؟
چرا قصد زندگی داره ولی می خواد کاری کنه که دیگه این مشکلات پیش نیاد .از اتفاقاتی که افتاده خیلی ناراحته.
درسته که اگه زنگ زدی اداره فقط 2 کلمه حرف زدی ولی چون شوهرت موبایل داره شاید جلو همکاراش کم آورده که به اداره زنگ زدی.و نمی خواد حتی همکاراش چیزی از زندگی خصوصیش بفهمن .مردها رو این موضوع ها حساسن .
اگه زنگ میزدی موبایلش جواب نمی داد دیگه زنگ نمی زدی تا بشینه با خودش فکر کنه که تو چی می خواستی بهش بگی .... 1 هفته بعد که زنگ می زدی به گوشیش جواب می داد.
عزیزم فعلا صبر کن هیچ اقدامی نکن .