RE: چطور شناختم را تكميل كنم و تصميم بگيرم
به قطعيت بهت ميگم بين اهل فكر بودن و با نشاط بودن هيچ تناقضي نيست .
و باز به قطعيت بهت ميگم اگر فردي رو پيدا كني كه اهل فكر باشه و توي دينش هم اهل فكر باشه ، قطعا آدم با فرهنگي هم هست .
اما اينكه دوستات ميگن ميتوني خودت دختري رو شكل بدي ، مطمئن باش سرعت زندگي انقدر بالاست كه وقت واسه شكل دادن همديگه نداريد . شايد يه روزي بعد از سالها موفق بشي اندكي به معيارهات نزديكش كني ، اما مطمئن باش به خاطر اون انرژي كه پاي تغيير يه آدم گذاشتي ، خودت كلي از زندگيت عقب افتادي .
به قول سعدي :
تهي پاي رفتن به از كفش تنگ ----------------- بلاي سفر به كه در خانه جنگ
RE: چطور شناختم را تكميل كنم و تصميم بگيرم
به نظر من در حالت ایده ال این امکان وجود داره که شخصی هم شاد باشه ، هم پخته باشه، هم تحصیلکرده باشه ، هم مذهبی باشه و .....
اما در امار ...
خودتون هم می بینید که کار ساده ای نیست که هم درس بخونید و هم در درستون خیلی موفق باشید و هم زمان برای نشاط و شادابی داشته باشید. ضمن اینکه بعد ازدواج باید محیط خونه رو هم شاداب کنید. یا اینکه برای پخته شدن (غیر از بعضی خصوصیات ذاتی ) نیاز هست که انسان بتونه زمان داشته باشه برای تجربه کردن، برای مستقل بودن. فکر می کنید چند تا دختر (مخصوصا گفتم دخترها چون دختر ها در ایران زیاد تحت کنترل خانواده هستند) در ایران هستند که قبل از 18 سالگی تونسته باشند تجربه مستقلی از زندگی داشته باشند. تقریبا میشه گفت 0%. یعنی این خانم 23 ساله ، در بهترین حالت 5 سال زمان داشته تا تجربه مستقل داشته باشه.
البته این مسائل رو در مورد پختگی گغتم نه در مورد عاقل بودن. چون توی زندگی عاقل بودن خیلی مهمه.
می دونید شاید لازم باشه هر فرد رو به تنهایی با توجه به شرایط زندگیش، سنیش بررسی کنیم نه اینکه با دیگرانی که اصلا نمی دویم که چطور زندگی ای داشتند مقایسه کنیم.
RE: چطور شناختم را تكميل كنم و تصميم بگيرم
سلام آقا سید،
من با توجه به پستی که دیروز ارسال کردید (پست 32) پاسخ می دهم و فرصت نکردم پست های قدیمی رو مرور کنم. البته شاید بهتر می بود اگر یک تاپیک جدید باز می کردید. چون الآن دو موضوع مورد بحث هست. یکی خواستگاری از اون دختر خانم و یکی هم یک سری سوالات کلی تر که مد نظر من هم هستند. نکته جالب اینجاست که من و شما خیلی مشکلات و مشابه داریم و این رو در طی این مدتی که شما رو در این تالار شناختم متوجه شدم.
من هم نتوانستم برای سوالم پاسخ درستی پیدا کنم. من دنبال دختری می گشتم که افکارش سطحی نباشه، راجع به دنیا و زندگی و مسائل مهم فکر بکنه و دنبال یک سری مسائل ظاهری و پیش و پا افتاده نباشه. منظورم دخترهایی هست که تمام فکر و ذکرشون مد جدید یا فلان خواننده و فلان هنرپیشه هست.
و من چنین دختری رو پیدا کردم. اولش خیلی خوشحال شدم و جذبش شدم. به عنوان یک انسان یا یک دوست معمولی خیلی آدم جالبی بود. ولی برای من یک سری جذابیت های زنانه رو نداشت. من این رو ایراد اون نمی دانم. چون مطمئنم شخص دیگری رو پیدا خواهد کرد که خیلی برایش مناسب تر از من باشه. ولی منظورم این هست که آدم باید خودش رو درست بشناسد و بداند که چه کسی رو می خواهد.
من و شما یکم دور و تنها افتادیم. شاید شما هم مثل من باشی و انتظار داشته باشی که یک خانمی پیدا کنی که تمام تنهاییت و جای خالی تمام آدم هایی که باید در زندگیت باشند رو پر کند. هم قرار است حافظ بخواند، هم قرار است عاقل و پخته باشد، هم تحصیل کرده باشد، هم سنش از شما کمتر باشد، هم زیبا و دلربا باشد، هم پخت و پز بلد باشد و ...
باید تکلیف خودمون رو روشن کنیم. باید ببینیم از ازدواج چه انتظاری داریم. چه تعریفی از همسر داریم.
باید ببینی چند ساعت در روز رو با همسرت می گذرانی. چه تصوری از این با هم بودن داری و چطور می خواهی این وقت رو بگذرانی. چقدر قرار است با هم حافظ بخوانید؟ از همسرت چه انتظاراتی داری؟
خودم دارم کمی به این نتیجه می رسم که مهم تر از اینکه همسرم اطلاعات عمومی بالایی داشته باشه یا اینکه بشود با او راجع به مسائل اجتماع بحث کرد، این هست که کسی باشد که بتوانم در کنار او آرامش داشته باشم. حقیقتش فکر می کنم من می توانم دوستان مختلفی پیدا کنم که باهاشون راجع به مسائلی که مد نظرم هست بحث کنم. ولی مناسب ترین شخص برای گرفتن محبت و آرامش و انرژی مثبت همسر هست. البته که نباید تفاوت ها در سطح فکر زیاد باشند و مثلاً شما نباید با شخصی کاملاً برونگرا ازدواج کنی...
و باید خانم ها رو بهتر شناخت. من اصلاً نمی دانم این دختر مناسب شما بود یا نه. ولی برای مثال این رو باید بدانیم که برای اکثر دخترها (و حتی پسرها) جشن تولد یک مسئله ی مهم هست. این دختر هدفش این بوده که به شما بگوید که جشن تولدش برایش اهمیت دارد. و دوست دارد همسرش به این مسئله توجه کند. به نظر من لزوماً چیز منفی نیست. حالا شاید اگر کمی تجربه اش بیشتر بود، این مسئله رو در جلسه اول عنوان نمی کرد. باید دید این در جلسه اول عنوان کردن به خاطر کم تجربگی بوده و یا اینکه نه، یکی از مهم ترین مسائل زندگی او جشن تولد است!! که خب اگر مورد دوم باشه، جای تامل دارد.
من احساس می کنم تفاوت سنی شما هم کمی زیاد بوده...
دعا می کنم هر دو همسر مناسب خودمون رو پیدا کنیم.
RE: چطور شناختم را تكميل كنم و تصميم بگيرم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط deljoo_deltang
به نظر من در حالت ایده ال این امکان وجود داره که شخصی هم شاد باشه ، هم پخته باشه، هم تحصیلکرده باشه ، هم مذهبی باشه و .....
اما در امار ...
خودتون هم می بینید که کار ساده ای نیست که هم درس بخونید و هم در درستون خیلی موفق باشید و هم زمان برای نشاط و شادابی داشته باشید. ضمن اینکه بعد ازدواج باید محیط خونه رو هم شاداب کنید. یا اینکه برای پخته شدن (غیر از بعضی خصوصیات ذاتی ) نیاز هست که انسان بتونه زمان داشته باشه برای تجربه کردن، برای مستقل بودن. فکر می کنید چند تا دختر (مخصوصا گفتم دخترها چون دختر ها در ایران زیاد تحت کنترل خانواده هستند) در ایران هستند که قبل از 18 سالگی تونسته باشند تجربه مستقلی از زندگی داشته باشند. تقریبا میشه گفت 0%. یعنی این خانم 23 ساله ، در بهترین حالت 5 سال زمان داشته تا تجربه مستقل داشته باشه.
حرف شما را قبول دارم تا حدی. اما به این نکته توجه کنید که اگر مثلا ۱۰۰ تا دختر ۲۳ ساله را کنار هم بگذآریم همه از یک درجه پختگی برخوردار نیستند.
بهر حال ان بخشه از پختگی که به تجربه مربوطه با زمان بهتر میشه اما بخشی که شاید بیشتر همون عاقل بودن هست فکر نمیکنم.
البته این مسائل رو در مورد پختگی گغتم نه در مورد عاقل بودن. چون توی زندگی عاقل بودن خیلی مهمه.
خیلی دوست دارم از زبان شما دوستان بشنوم عاقل بودن چی و شما چطور تشخیص میدید ی فرد عاقل هست یا نه
می دونید شاید لازم باشه هر فرد رو به تنهایی با توجه به شرایط زندگیش، سنیش بررسی کنیم نه اینکه با دیگرانی که اصلا نمی دویم که چطور زندگی ای داشتند مقایسه کنیم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط hamed65
سلام آقا سید،
من با توجه به پستی که دیروز ارسال کردید (پست 32) پاسخ می دهم و فرصت نکردم پست های قدیمی رو مرور کنم. البته شاید بهتر می بود اگر یک تاپیک جدید باز می کردید. چون الآن دو موضوع مورد بحث هست. یکی خواستگاری از اون دختر خانم و یکی هم یک سری سوالات کلی تر که مد نظر من هم هستند. نکته جالب اینجاست که من و شما خیلی مشکلات و مشابه داریم و این رو در طی این مدتی که شما رو در این تالار شناختم متوجه شدم.
حامد جان دار واقع خاستگاری ان دختر خانوم منتفی شد (حداقل دار حال حاضر) اما مشکلم الان پس لرزهای انه.
درست میگی شما مسائل ما به هم شبیهه... شاید چون هر دومون پس زمینه مذهبی و فرهنگی داریم و دوست داریم فرد مقابل هم اینجور باشه بعلاوه اینکه ما هر دو از ایران دوریم.
من هم نتوانستم برای سوالم پاسخ درستی پیدا کنم. من دنبال دختری می گشتم که افکارش سطحی نباشه، راجع به دنیا و زندگی و مسائل مهم فکر بکنه و دنبال یک سری مسائل ظاهری و پیش و پا افتاده نباشه. منظورم دخترهایی هست که تمام فکر و ذکرشون مد جدید یا فلان خواننده و فلان هنرپیشه هست.
و من چنین دختری رو پیدا کردم. اولش خیلی خوشحال شدم و جذبش شدم. به عنوان یک انسان یا یک دوست معمولی خیلی آدم جالبی بود. ولی برای من یک سری جذابیت های زنانه رو نداشت. من این رو ایراد اون نمی دانم. چون مطمئنم شخص دیگری رو پیدا خواهد کرد که خیلی برایش مناسب تر از من باشه. ولی منظورم این هست که آدم باید خودش رو درست بشناسد و بداند که چه کسی رو می خواهد.
من و شما یکم دور و تنها افتادیم. شاید شما هم مثل من باشی و انتظار داشته باشی که یک خانمی پیدا کنی که تمام تنهاییت و جای خالی تمام آدم هایی که باید در زندگیت باشند رو پر کند. هم قرار است حافظ بخواند، هم قرار است عاقل و پخته باشد، هم تحصیل کرده باشد، هم سنش از شما کمتر باشد، هم زیبا و دلربا باشد، هم پخت و پز بلد باشد و ...
دقیقا... البته من این خاسته هم بیشتر مربوط به ایدال گرایم هست تا دور بودنم
باید تکلیف خودمون رو روشن کنیم. باید ببینیم از ازدواج چه انتظاری داریم. چه تعریفی از همسر داریم.
باید ببینی چند ساعت در روز رو با همسرت می گذرانی. چه تصوری از این با هم بودن داری و چطور می خواهی این وقت رو بگذرانی. چقدر قرار است با هم حافظ بخوانید؟ از همسرت چه انتظاراتی داری؟
به نکته خوبی اشاره کردی، الان چند وقته دارم به این سوال ها فکر میکنم. بعضی وقتا احساس میکنم اصلا دیگه انگیزی برا ازدواج پیدا نمیکنم. چرا برا فرار از تنهائی اما این کافی نیس.
خودم دارم کمی به این نتیجه می رسم که مهم تر از اینکه همسرم اطلاعات عمومی بالایی داشته باشه یا اینکه بشود با او راجع به مسائل اجتماع بحث کرد، این هست که کسی باشد که بتوانم در کنار او آرامش داشته باشم. حقیقتش فکر می کنم من می توانم دوستان مختلفی پیدا کنم که باهاشون راجع به مسائلی که مد نظرم هست بحث کنم. ولی مناسب ترین شخص برای گرفتن محبت و آرامش و انرژی مثبت همسر هست. البته که نباید تفاوت ها در سطح فکر زیاد باشند و مثلاً شما نباید با شخصی کاملاً برونگرا ازدواج کنی...
من خیلی وقت هست که مهمترین چیزی که تو ازدواج دنبالش هستم آرامش هست. اینکه میگم دوست دارم طرف مقابلم عمیق فکر کنه برا اینه که این بهم آرامش میده. اما خوب تعادل هم جنبه دیگه زندگی هست. مسلم که همه زندگی حافظ و اینها نیست.
اگه بخاهم واضحتر بگم نوع نگاه فرد به زندگی برم مهمه.
میدونم اینها همه کلی گوئی هست شاید هم برا همین گیج شدم.
و باید خانم ها رو بهتر شناخت.
واقعا دارم به این نتیجه میرسم که خانوم ها را نمیشناسم و تصور درستی از زندگی مشترک ندارم.:316:
من اصلاً نمی دانم این دختر مناسب شما بود یا نه. ولی برای مثال این رو باید بدانیم که برای اکثر دخترها (و حتی پسرها) جشن تولد یک مسئله ی مهم هست. این دختر هدفش این بوده که به شما بگوید که جشن تولدش برایش اهمیت دارد. و دوست دارد همسرش به این مسئله توجه کند. به نظر من لزوماً چیز منفی نیست. حالا شاید اگر کمی تجربه اش بیشتر بود، این مسئله رو در جلسه اول عنوان نمی کرد. باید دید این در جلسه اول عنوان کردن به خاطر کم تجربگی بوده و یا اینکه نه، یکی از مهم ترین مسائل زندگی او جشن تولد است!! که خب اگر مورد دوم باشه، جای تامل دارد.
نه بیشتر کم تجربگی بود اما خوب این کم تجربگی در مورد دیگه هم خودش را نشون میداد... مثلا ایشون میگفت من همه را تو خونه مجبور کردم شما را آقای دکتر صدا بزنند :311: و مثال هائی از این دست
من احساس می کنم تفاوت سنی شما هم کمی زیاد بوده...
شاید اما مساله اصلی من ناپختگی یا عاقل نبودن بود + درخاست های احساسی زیاد... مثلا ی روز بعد ۳-۴ ساعت صحبت ایشون گفت من برم و بیام من هم گفتم اگه میخاید دیگه صحبت مون را جمع کنیم که ناراحت شد و گفت شما انگار مجبورید با من حرف بزنید !!! بعد من ازش خاستم بگه من باید چی میگفتم یا چه جوری میگفتم. ایشون میگفت باید میگفتی من از اینکه با تو حرف بزنم خیلی لذت میبرم و خوش حالم اما الان کار دارم و باید برم:311: همین چیزا است که میگم اصلا خانوم ها را نمیشناسم... البته فکر کنم ایشون هم یکم شور از مزه برده بود :311:
دعا می کنم هر دو همسر مناسب خودمون رو پیدا کنیم.
انشالله
ی موقعی این آیه ملکه ذهنم بود ... چقدر پس رفتم :302:
وَعَسَىٰ أَن تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ ۖ وَعَسَىٰ أَن تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّكُمْ ۗ وَاللَّـهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ ﴿بقره ٢١٦﴾
به ملازمان سلطان که رساند این دعا را
که به شکر پادشاهی ز نظر مران گدا را