RE: شوهرم میخواد جدا بشه اما من میخوام زندگیمو حفظ کنم
با سلام مجدد وتشکر فراوان از همیاریتون
مورد 1 و 2 رو متوجه شدم و مخصوصا در مورد 2 خودم هم احساس میکنم میخواد سر حرفش ایستاده باشه ...احساس میکنم میخواد سر لجبازی هی بهم ثابت کنه که دوسم نداره
همیشه میگفت : همه جا حرف توبوده واسه همین میخواد ثابت کنه حرف من درسته
در مرد چرخه منفی زیاد متوجه فرمایشتون نمیشم
البته تاحدودی فهمیدم ...همیشه من میگفتم که چی میخوام وچه احساسی دارم ولی اون نه
ولی همیشه هم ازش نظر میپرسم وقتی جواب نمیده چطوری این چرخه رو از بین ببرم؟
در الف گفتین که چرخه منفی باید از بین بره ودر مورد ب گفتین اگه یکی جرات مند باشه این چرخه از بین میره.......
من متوجه نمیشم اگه نظر دادم مودبانه من باعث میشه شوهرم منفعل باشه وخودشو از نظر دادن کنار بکشه پس چرا فرمودین یه طرف که جرات مند باشه این چرخه از بین میره ببخشید میشه بیشتر توضیح بدین تا بفهمم؟
در مورد د : من احترام میذارم به ایده هاشون (اختلاف سلیقه زیاد داریم) اما ایشون احترام به نظرشو نمیخواد میکه عینا باید نظر منم همون باشه نه اینکه به خاطر ایشون احترام بذارم یا بپسندم
بله من دقیق نمیتونم بگم همسرم چی میخواد ....مخصوصا نمیدونم از من چی میخواد چون در این مورد صحبتی نمیکنه و همچنین تا چند ماه پیش مشکلی نداشتیم و من فکر میکردم راضیه
جواب سوالها:
1-میخوام علاقه و عشقش به من برگرده حالا نه اینکه مثل روزای اول 1000 بار بگه دوست دارم اما ابراز علاقه داشته باشه ومیخوام از صمیم قلبش دوست داشته باشه با من زندگی کنه نه چون من خواستم ویا به خاطر وجدان یا بخاطر
خانواده هامون
2- ایشون مهربون هستن ...طوری که وقتی در مورد بچه دار شدن وزایمان یه بار حرف میزدیم اشک تو چشماش جمع میشد و میگفت دلم نمیخواد تو این شرایط باشی و درد بکشی
در اداره ومحیط کار خیلی وجدان داره وبراش مهمه که کار مردم رو راه بندازه
برای پیشرفت در کارش خیلی برنامه ریزی میکنه و همیشه کارمند نمونه میشه چون ایده های خوبیو ارائه میده
به خانواده من خیلی احترام میذاره.و تاحالا به پدر مادرم هیچ بی احترامی نکرده
من فقط از 2تا اخلاقش خیلی شاکیم یکی اینکه بی دلیل دروغ میگه و اینکه در شوخی هاش جلوی من از کلمات بدی استفاده میکنه نه شوخی بامن....مثلا نطر در مورد کسی
3-خوب ما برای این زندگب خیلی زحمت کشیدیم خیلی سختی تحمل کردیم
و خیلی عاشقانه همدیگرو میپرستیدیم من فکر میکنم باز هم میتونیم اینجوری باشیم
4. متوجه منطورتون نمیشم
5-میپذیرم یعنی: متوجه شدم که نمیتونم عوضش کنم اگه کاهل نمازی میکنه دیگه گیر نمیدم برو بخون قضا شد گناه داره
بو خودم میگم بچه که نیس مارو تو قبر هم نمیذارن
یا اگه تنبله و یه لامپ به زور وصل میکنه بهش با ارامی میگم که فلان کار هست اما اگه نکرد اعصابمو دیگه کنترل میکنم در صورتی که قبلا حرص میخوردم واگه اون کارو نمیکرد دعوا راه مینداختم
6-همیشه میگفت عشق وارامش میخواد از زندگی
شوهر من دلش میخواد وقتی اومد خونه هیچ کاری باهاش نداشته باشم
دلش میخواد هر وقت خواست بخوابه حالا 7 شب 9 شب هر وقت
دلش میخواد هیچ کاری نگم بهش نگم لامپو وصل کن نگم شیر دستشویی خرابه و....
باز هم ممنون از توجه و راهنماییهاتون
RE: شوهرم میخواد جدا بشه اما من میخوام زندگیمو حفظ کنم
دوستان خوبم .....منویادتون رفت؟
میدونید کجا باید درخواست کنم که کارشناسا راهنماییم کنن
دیگه خسته شدم دلم میخواد بمیرم ومشکلمو باخودم به گور ببرم واقعا دوست دارم بمیرم
دلم نمیخواد کسی بفهمه چه مشکلی داشتم و شوهرم دیگه دوستم نداشت
کاش مشکلم یه جور دیگه بود
دارم گریه میکنم و اینارو مینویسم
امیدوارم هیچکس به روز من نیفته خیلی دلم شکسته
RE: شوهرم میخواد جدا بشه اما من میخوام زندگیمو حفظ کنم
دوست عزیز:72:
من کارشناس نیستم اما وقتی آخرین پست تونو خوندم واقعا متاثر شدم. :302:
شب عیدی این حرفا چیه میزنی آخه.
اینطور که از حرفات معلومه زیادی حساسی رو رفتارهای همسرت. یه مدت تمرکزتو از روشوهرت بردار. به خودت تمرکز کن و سعی کن عیوب رفتاری خودتو اصلاح کنی. دوست من به تجربه میگم بهت اینقدر بهش نگو منو دوست نداری ، به زور ازش محبت نخواه. نامزد سابق منم اینطوری بود . یکم زودرنجی و حساس بودنتو کم کن از شوهرتم توقع محبت نداشته باش می دونم خیلی سخته اما به نظرم اینجوری رفتارای همسرتم به مرور باهات بهتر میشه عزیزم. چون بیشتر رفتارایی که از اطرافیانمون می بینیم در واقع یه جورایی انعکاس رفتارای خودمونن. پس کلید مسئله دست خودمونه.
امیدوارم موفق باشی دوست عزیز.:72:
RE: شوهرم میخواد جدا بشه اما من میخوام زندگیمو حفظ کنم
پروانه جون خسته شدم از کم محلی هاش
دیگه اصلا نمیپرسم دوستم داری یا نه
تمام رفتارامو هم عوض مردم الان 1 ماهه
دم عیده منم موهامو رنگ کردم همه میگن چه خوشکل شدی...لباس عید خریدم ....واسش عیدی گرفتم...سبزه سبز کردم ...2 فروردین داریم میریم مکه ....اما تا چشمش به من میفته انگار برج زهر مار میشه
انگار فقط میخواد ثابت کنه سر حرفشه که گفته ما بدرد هم نمیخوریم؟
اخه من چه گناهی کردم ؟ چه خطایی؟ هفته ها گذروندم 1000 تومن تو کیفم نبوده...چقدر خانوادش دلمو شکوندن...چقدر قسط داشتیم حالا هر بدی هم که داشتم درستش کردم دیگه چشه؟
منم ادمم
دلم میخواد بغلم کنه
برام دعا کنین امشب خیلی دلم شکسته
همین که مینویسم و گریه میکنمو امید دارم یکی نوشتمو میخونه و دلداریم میده یه کم اروم میشم
اون راحت خوابیده عین خیالش هم نیست......
RE: شوهرم میخواد جدا بشه اما من میخوام زندگیمو حفظ کنم
سلام دوستان خوبم .....منو دیگه یادتون رفت؟
راستش امشب یه کاری کردک که کمی میترسم ....نمیدونم که کار درستی کردم یا نه
اخه الان 1ماهه که از اخرین باری که مشاوره رفتیم وبهم گفت ما بچه نیستیم که خانواده ها برامون تصمیم بگیرن( اخه همه مخالف جدایی بون) بیا خودمون جدا شیم ....میگذره
دیگه از بس خودشو توهم گرفت خسته شده بودم....ازش چیزی پرسیدم جواب نداد گفتم صدامو نمیشنوی؟ با سر نشون داد نه( میشنید میخواست بگه یعنی محلت نمیذارم) منم گفتم:
هر چی دوست داری خودتو ناراحت بگیر من مشکلی ندارم ودارم زندگی میکنم...عیده همه دارن واسه عیداماده میشن وشادن تو هم بخند نا زندگی شیرینتر بشه
بلند شد رفت تو اتاق که بخوابه
گفتم: فکر نکن هرچی اخم کنی و خودتو ناراحت بگیری به من بد میکنی ...اره شاید منم ناراحت بشم اما اول به خودت بد میکنی هم این دنیارو بخاطر ناراحتی واسه خودت خراب میکنی وهم هون دنیارو ....اون دنیایی که خدا جلوتو میگیری و نمیبخشتت که اینقدر به خانوادت بد کردی
بهش گفتم من هر ایرادی هم داشتم برطرف کردم و الان زن کاملی هستم اگه تو نمیتونی از وجود من لذت ببری مشکل خودته
..من کاری نکردم که تو اینجور میکنی بشین به کارات واشتباهاتت فکرکن ....گفتم بدون که من پای زندگیم ایستادم وبهت اجازه نمیدم با ابرو و اینده و جوونی من بازی کنی ....
گفتم داریم میریم پابوس پیامبر....میریم خانه کعبه چطوری میخوای اعمالتو بجا بیاری وقتی توخونه با زنت اینجوری میکنی ...تو دورو و دورنگی جلوی دیگران میخندی و تو خونه با من اینجوری.....
مرد باش و مشکلاتتو حل کن...مرد اونه که اگه زندگیش مشکل داره پای زندگیش وایسه و حلش کنه نه اینکه فرار کنه .....گفتم فلانی از تو مردتره طرف معتاده اما میگه زنمو طلاق نمیدم دوسش دارم اما تو میخوای منو حدف کنی تا مشکلاتت رو پاک کنی....(میدونم مقایسه کار درستی نیس اما...)
گفتم هر چی التماس کردم وگریه کردم اشتباه بود چون من خطای غیر قابل گذشتی مرتکب نشدم....دیگه نه گریه میکنم و نه التماس میکنم....من ایراداتموبرطرف کردم و الان زن کاملی هستم بازهم مشکلی باشه درستش میکنم دیگه این خودتی که بخوای از وجود من لذت ببری یا.....اما بدون از زندگی کنار نمیگیرم چون میدونم از پس این مشکل هم مثل مشکلای دیگه برمیام
هیچی نگفت.....فقط اونجایی که گفتم فلانی از تو مردتره گفت بس کن دیگه اما من ادامه دادم
به نطرتون حرفام خوب بود یا بد؟
باور کنید 1ماه بود هیچی نگفته بودم وهر کاری کرد صدام در نیومده بود قبل اون 1ماه هم 2 ماه بود مشکلی نداشتیم اما از بس خودشو تو هم گرفت من دیگه صبرم تموم شدو با گریه و زاری که به جایی نرسیدم زنگیدم به خانوادش و خانواده خودمون که اومدن و اشتیمون دادنو حالا بعد 1 ماه اینارو گفتم اما بدون گریه و با قاطعیت
بچه ها مگه باهام دوست نیستین ؟چرا یه سر بهم نمیزنین ونطراتونو بهم نمیگین
RE: شوهرم میخواد جدا بشه اما من میخوام زندگیمو حفظ کنم
سلام خانم؛
حرفاتون خوب نبود متاسفانه...
چندی پیش برای شما نوشتم، قبل از اینکه بگید همه تلاشم رو می کنم، واژه " تلاش " رو برای خودتون تعریف کنید.. این بود همه تلاش شما؟
برای شما ننوشتم چون اونقدر هیجان زده هستید که پستها رو نمی خونید و قبول کنید برای کسی که گوش نمی کنه و حرف می زنه، نوشتن خیلی سخته و این کار رو معمولا نمی کنم!
شما باید اول بپذیرید! همان چیزهایی که اشتباه کرده اید! همون که مهارتها رو بلد نبودید! و اشتباهاتتون رو قبول کنید و تبعاتش رو بپذیرید! تا زمانیکه نپذیرفته باشید و سعی در تغییر نگاه خودتون به زندگی نکنید، چیزی تغییر نمی کنه!
اجتناب شوهر شما در بحث ها، عدم اعتماد به نفس ایشون، تنهایی، زود رنجی، نوعی افسردگی، نداشتن رفتار جرات مندانه توسط هر دو شما، همه اینها موجب می شه که زندگی شما به ناکامی کشیده بشه و اون عشق هرگز برنگرده!
چند تا سوال رو دوباره می پرسم:
- شما چه تلاشی کرده اید که شما رو دوست داشته باشه؟ آیا خودتون رو واقعا در مقام معشوق می بینید؟
- ایشون از شما عشق و آرامش می خواد! آیا این خواسته زیادیه؟ چگونه می تونید عشق و آرامش رو به زندگی ایشون بدید؟
- شوهر شما به نظر دچار نوعی افسردگی و احساس تنهایی شده که این اصلا خوب نیست و این چرخه منفی که اسیرش شده اید داره این اوضاع رو بدتر می کنه... قبلا توضیح دادم! امیدوارم توضیحات قبلی رو بخونید
- شما باید، باید، باید مهارت رفتار جرات مندانه رو یاد بگیرید و جایگزین سبک رفتاری منفعلانه و پرخاشگرانه خودتون بکنید! شما در پست قبلی گفتید چند ماه بود که ساکت بودم ( منفعل) و بعد پرخاشگری کردید!!! هر دو این سبکهای رفتاری در رابطه با آنچه شما می خواهید یعنی برگشت عشق به زندگی کمکی نخواهد کرد!! شک نکنید!
- شما باید آداب گفتگوی همسران رو یاد بگیرید! سرچ کنید در تالار همدردی و یاد بگیرید.. فکر می کنم تاپیک چگونه منفعل نباشیم خانم سبکتکین بسیار خوب باشه!
در مجموع کار شما رو تایید نمی کنم هر چند می دونم چقدر آزرده هستید و وضعیت روحی شما رو درک می کنم!
سوالی بود بپرسید
RE: شوهرم میخواد جدا بشه اما من میخوام زندگیمو حفظ کنم
سلام اقای sci
خیلی دلم از حرفاتون گرفت که گفتین براتون ننوشتم چون....من دفعه قبل که برام پست گذاشتین با دقت خوندم و به سوالهاتون جواب دادم از فرداش 2 ساعتی یه بار میومدم و چک میکردم ببینم در جوابهایی که گذاشتم چی بهم میگین
حتی پست های همه رو تو دفتر نوشتم (چون خودم سیستم ندارم مال شوهرمه وهمیشه نمیتونم بیام)
خیلی گریه کردم .....من خیلی تو شرایط بدی ام تو روخدا شما دیگه درکم کنین
من که گفتم پزیرفتم مگه شما پست 50رو نخوندین بابا من هر اشتباهی داشتم میپذیرم 1000 بار گفتم که
رفتار جرات مندانه یعنی چی؟ خوب من نمیدونم فقط از پست قبلیتون فهمیدم یعنی اینکه نطراتمونو در مورد چیزای مختلف بگیم
اخه من نمیدونم چطوری به سوالهاتون جواب بدم
اینکه پرسیدین شما چه تلاشی کردین که دوستون داشته باشه؟ خوب من سعی کردم کارایی که میدونستم از نظر اون غر هست رو انجام ندم ...حرفایی که ناراحتش میکنه نزنم...به اینکه زیاد میخوابه گیر ندم و....به همه اینها کارهای خونه و زیبا بودن و شاد بودن و احترام و پیگیری از احوال خانوادشون هم اضافه کردم
من کی گفتم خواسته زیادیه عشق وارامش؟ شما که مردهستین بگین چطور عشق ورارامش رو به کسی بدیم که خودشو از ما دور میگیره
من خودم هم احساس میکنم شوهرمم افسردگی داره اما مشاوری که پیشش میرفتیم که روانپزشک هم بود میگفت نه افسردگی نداره
بعد از ارسال این پست میرم واون پستی که گفتین رو میخونم اما میشه توضیح بدین رفتار جراتمندانه یعنی چی؟
من پست چکامه و سبکتکین رو کامل خوندم وچیزایی رو که فهمیدم درسته اجراکردم:
گریه و زاری و التماس و وابستگی باعث میشه مرد بیشتر دور بشه
ابراز علاقه کلامی رو قطع کردم و فقط محبت غیر مستقیم داشتم
بعد از سکوت زیاد مثل این 1 ماه از همین پستها متوجه شدم که اگه اون بفهمه من محکم پای زندگی هستم خودشو جمع میکنه( در تاپیک چکامه که مشکلش خیلی به من شبیهه میبینیم که هر چه خودشو محکمتر میگیره شوهرش بیشتر طرفش میاد وبرعکس هرچی خودشو ناراحتووابسته بگیره اون بیشتر دور میشه
اینا چیزایی بود که من فهمیدم و اجرا کردم ....کجای کار من اشتباهه؟
RE: شوهرم میخواد جدا بشه اما من میخوام زندگیمو حفظ کنم
مینو،
حتما تمامی پستهای این تاپیک رو بخونید : http://www.hamdardi.net/thread-19883-lastpost.html
.
..
...
من شما رو درک می کنم و اوضاع روحی آشفته شما رو می فهمم و اطمینان دارم که می توانید با کمی درایت، دقت و مهارت، عشقی حقیقی نه احساساتی رو به زندگی خودتون برگردونید... عشقی با دوام که سالها بمونه و بیشتر بشه!
ببینید عشق رو باید حفظ کرد! برای اینکه حفظش کنید نیاز داره مهارت بدست بیارید!
شما اگر برای باغبانی یک گل ساده، مهارت نداشته باشید، چقدر برای شما باقی خواهد موند؟ حالا هی بدون اینکه مهارت داشته باشید رسیدگی کنید.. می دونید حاصلش چیه؟ خشک می شه... همین! بعدش می شینی و غصه می خوری و می گی من همه تلاشم رو کردم... همش بهش آب دادم! همش بهش نور دادم! اما خشک شد!!!
شما برای حفظ عشق باید مهارت داشته باشی... باید راهش رو بلد بشی! می دونید شما در حال حاضر تلاشتون رو متمرکز زندگی و آنچه شوهرتون می خواهد کردید! در صورتیکه باید خودتون رو ببینید! فقط خودت رو ببین!
ایشون خودش رو از شما دور نگه نمی داره... شما کاری نمی کنی که ایشون به شما نزدیک بشه!
گفتید اشتباهاتون رو بگم، بخشیش رو می نویسم:
شما سرزنش می کنید/ راهکار می دید/ مقایسه می کنید/ از جملات " تو" استفاده می کنید/برچسب می زنید/ فیلتر می کنید/ متهم می کنید/ تهاجم می کنید و پرخاشگری می کنید/ سکوت نا بجا می کنید/ کوتاه می آیید و اجتناب می کنید/ حرفاتون رو صریح نمی زنید/ همدلی نمی کنید/ جرات مند نیستید/ متوجه تفاوت مردها و زنها نیستید/ به حقوق فردی خودتون و همسرتون احترام نمی گذارید و و و
از من دلگیر نشو خواهر گلم! من اینجا نیستم که شما رو تایید کنم.. بلکه اینجا هستم که به شما کمک کنم بهترین احساس رو داشته باشید و زندگی سعادتمندی رو تجربه کنید. می دونم این روزها خوب نیست... اما این نیز می گذرد...
RE: شوهرم میخواد جدا بشه اما من میخوام زندگیمو حفظ کنم
ممنون از جوابتون:72:
برادرعزیزم بله اینایی که گفتین اشتباهات منه رو قبول دارم و همه رو میپذیرم اما چطور روی رابطه ای کارکنم که طرف مقابلم هیچ تلاشی واسه درست شدنش نمیکنه
الان دارم همون تاپیک چگونه منفعل نباشیم رو میخونم
لطفا به سوالهام جواب بدین:
1-از نظر شما الان من باید رو خودم کار کنم...لطفا بگین چه مهارتهایی ؟ و ایا شما فکر میکنین من رو خودم کار کنم اون به سمتم میاد؟ خوب من که این مدت اونجوری بودم که اون میخواد؟
2-حالا که شوهرم منفعل هست و هیچ درخواست ونظری نداره وفقط خودشو کنار میکشه من باید چکار کنم؟ اگه من جراتمند باشم که به قول خودتون رابطه تسلط ایجاد میشه و اگه منفعل باشم مثل خودش که روز بروز رابطه سرد تر میشه
3-گفتین که ایشون خودشو از شما دور نمیگیره شما کاری نمیکنی که بهت نزدیک بشه...میشه بگین چیکار کنم که نزدیک بشه ؟میشه مثالی بزنین که بهتر متوجه بشم
باز هم ممنونم ازتون و ناراحت نمیشم ایراداتمو بگین به خدا دارم سعیمو میکنم حرفاتونو بفهمم اما اگه با مثال باشه بهتر میفهمم
RE: شوهرم میخواد جدا بشه اما من میخوام زندگیمو حفظ کنم
سلام دوست خوبم
هیچ گناهی بزرگتر از نا امیدی نیست
قرار بود محکم باشی و با سختی ها بجنگی...
قرار بود به خدا توکل کنی....
باید به همسرت کمک کنی ..الان این تویی که داری زندگی رو میکشی..پس ناامیدی ممنوع
دوست عزیزم
نگرن نباش.من ناراحتیت رو درک میکنم .باور کن.منم الان نوشته هات رو خوندم گریه کردم.
تنها نیستی خانومی.اول از همه خدا رو داری...بعد هم ما همدردیا باهاتیم
خوش به حالت که عازم مکه ای.مگه میشه دست خالی برگردی؟.......
من هم برای باز شدن گره از کار شما 1000 تا صلوات میفرستم
بچه ها دعا برای دوست عزیزمون یادتون نره
ضمنا به توصیه های جناب آنی توجه کن و محکم باش
انقدر در خونه خدا رو بکوب تا خدا درو باز کنه
بگو خدایا رهات نمیکنم تا مشکلم رو برطرف نکنی