RE: چگونه فراموش کنم لطفا راهنمایی کنید
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ستوده تنها
اون تاپیک رو خوندم اون خانوم دو روز با اون اقا ارتباط تلفنی داشته اینجور بهم ریخته حالا من که یکسال با روح و احساسم بازی شده چی بگم تا حالا شده واسه بیماری نداشته یکی گریه کنی نذر و نیاز بکنی غصه بخوری؟؟؟؟ تا حالا شده همه زندگیت بشه یه نفر و تموم تلاشت رو بکنی که بهش کمک کنی
منم خیلی احساس گناه داشتم و دارم منم اهل هیچ دوستی و رفاقت با پسری نبودم منم نماز و روزه و قرانم ترک نمی شد و نمی شه .....
اشتباه من این بود که عشق و علاقه رو جدی گرفتم فکر کردم توی این دور زمونه همه مثل خودم روراست هستند نمی دونستم.....
به قول یه بنده خدایی طرف مقابلت رو جوری دوست داشته باش که اگه روزی ولت کرد رفت داغون نشی .... منم باید همین کار رو می کردم البته اون اول ها خیلی جلوی احساسم رو گرفتم اما طرفم به حدی زبون باز بود که سنگ رو هم عاشق خودش می کرد...[/size][/b]
سلام ستوده جان! تاپیک من رو هم بخون http://www.hamdardi.net/thread-20977.html
منم مثل تو مدت ها برای مریضیش گریه کردم قبل اون هم دوسال برای ندیدنش برام به سختی گذشته و در کل حدود سه سال از عمرم رو فقط به غم و اندوه گذروندم... من که هنوزم نمیدونم که بیماریش واقعیت داشته یا نه!... اونم نه بعد از یکسال که بعد از پنج سال رابطه با کسی که همه زندگیم بسته شده بود بهش... خواستم فقط بهت بگم که تو تنها نیستی من و خیلی های دیگه هم شبیه تو و حتی بدتر هستیم که توی این جریانات افتادیم منم اهل نماز و روزه و زیارت عاشورا بودم هنوزم که هنوزه کسی جز خدا نتونسته منو سرپا نگه داره... منم مثل تو خیلی درد تو دلمه که دلم میخواست یکی قبل از هرچیزی اونارو واقعا درک میکرد ولی از طرفی هم خوشحالم که کسی جای من نیست و دردی که من میکشمو تجربه نمیکنه... دارم سعی میکنم دیگه بهش فکر نکنم تو هم همین کارو بکن هرچیزی بوده بذار کنار این اصلا خوب نیست که تو نفرینش کنی برای اینکه بتونی با خیال راحت فراموشش کنی باید بگذری! ببخش و بگذر منم دارم همین کارو میکنم هیچی نمیدونم و شاید هیچ وقتم ندونم که بالاخره واقعا مریض بوده یا نه که واقعا بازی داده شدم یا نه دوستم داشته یا نه ولی حتی اگر امروز بفهمم ازدواج کرده و بخاطر زن دیگه ای منو گذاشته کنار بازم دیگه فرقی نمیکنه و کینه ای به دل ندارم... تصمیم گرفتم فراموشش کنم و بگذرم تو هم همین تصمیم رو بگیر خدارو شکر کن ستوده جان که من و تو امروز فهمیدیم که باید همه چیزو تموم کنیم و این به چندسال بعد موکول نشد... در هر اتفاقی که بیفته حکمتی هست و من مطمئنم که این اتفاق هم جدای از همه سختی ها و دردهاش باعث شده من و تو چندتا چیز خوب ازش یاد بگیریم و بزرگتر بشیم این مراحل و سختی ها هم بالاخره ابدی نیستن و تموم میشن...
اینم میدونم که من و تو کار درست رو کردیم که صادقانه و عاشقانه عشقمون رو نثار طرف مقابلمون کردیم و اگر شخص مقابلمون لایق این عشق نبود یا درکش نکرد یا صادق نبود این تقصیر ما نبوده اگر لایق تجربه دوباره احساس زیبای عشق باشم باز هم پاک و خالصانه و از ته قلبم عشقم رو نثار میکنم چون همین راه مستقیمه!
مرسی عزیزم که حرفامو خوندی :72:
RE: چگونه فراموش کنم لطفا راهنمایی کنید
نقل قول:
نوشته اصلی توسط elnaz_fa
[quote
سلام ستوده جان! تاپیک من رو هم بخون http://www.hamdardi.net/thread-20977.html
منم مثل تو مدت ها برای مریضیش گریه کردم قبل اون هم دوسال برای ندیدنش برام به سختی گذشته و در کل حدود سه سال از عمرم رو فقط به غم و اندوه گذروندم... من که هنوزم نمیدونم که بیماریش واقعیت داشته یا نه!... اونم نه بعد از یکسال که بعد از پنج سال رابطه با کسی که همه زندگیم بسته شده بود بهش... خواستم فقط بهت بگم که تو تنها نیستی من و خیلی های دیگه هم شبیه تو و حتی بدتر هستیم که توی این جریانات افتادیم منم اهل نماز و روزه و زیارت عاشورا بودم هنوزم که هنوزه کسی جز خدا نتونسته منو سرپا نگه داره... منم مثل تو خیلی درد تو دلمه که دلم میخواست یکی قبل از هرچیزی اونارو واقعا درک میکرد ولی از طرفی هم خوشحالم که کسی جای من نیست و دردی که من میکشمو تجربه نمیکنه... دارم سعی میکنم دیگه بهش فکر نکنم تو هم همین کارو بکن هرچیزی بوده بذار کنار این اصلا خوب نیست که تو نفرینش کنی برای اینکه بتونی با خیال راحت فراموشش کنی باید بگذری! ببخش و بگذر منم دارم همین کارو میکنم هیچی نمیدونم و شاید هیچ وقتم ندونم که بالاخره واقعا مریض بوده یا نه که واقعا بازی داده شدم یا نه دوستم داشته یا نه ولی حتی اگر امروز بفهمم ازدواج کرده و بخاطر زن دیگه ای منو گذاشته کنار بازم دیگه فرقی نمیکنه و کینه ای به دل ندارم... تصمیم گرفتم فراموشش کنم و بگذرم تو هم همین تصمیم رو بگیر خدارو شکر کن ستوده جان که من و تو امروز فهمیدیم که باید همه چیزو تموم کنیم و این به چندسال بعد موکول نشد... در هر اتفاقی که بیفته حکمتی هست و من مطمئنم که این اتفاق هم جدای از همه سختی ها و دردهاش باعث شده من و تو چندتا چیز خوب ازش یاد بگیریم و بزرگتر بشیم این مراحل و سختی ها هم بالاخره ابدی نیستن و تموم میشن...
اینم میدونم که من و تو کار درست رو کردیم که صادقانه و عاشقانه عشقمون رو نثار طرف مقابلمون کردیم و اگر شخص مقابلمون لایق این عشق نبود یا درکش نکرد یا صادق نبود این تقصیر ما نبوده اگر لایق تجربه دوباره احساس زیبای عشق باشم باز هم پاک و خالصانه و از ته قلبم عشقم رو نثار میکنم چون همین راه مستقیمه!
مرسی عزیزم که حرفامو خوندی :72:
[/quote]
الناز جان سلام تاپیک ات رو خوندم خیلی غمگیانانه بود واقعا سخته واسه یه دختر چنین شرایطی البته تو هنوز خیلی جونی و هنوز مونده تا بخوای از زندگی ناامید بشی
اما من با این که 25 سالمه خیلی احساس پیری می کنم احساس می کنم روحم پیر شده هر چقدر تلاش می کنم به فراموشی کمتر نتیجه میگیرم گاهی وقت ها به حدی حالم بد میشه که فقط دوست دام برم یه جای خلوت و داد بکشم و گریه کنم حالا فرض کن سرکار هم باشی امکانش نیست و بیشتر و بیشتر میسوزی این اواخر بس که مرخصی گرفتم دیگه روم نمیشه درخواست مرخصی بدم
دارم کم کم به این نتیجه میرسم که تموم حرفهای که به من زد دروغ بود همه چی اش حتی اسم و فامیلش سخته باور کنی کسی که بهت بگه دیوانه وار دوستت دارم بعد از این که دستش واست رو شد بگذاره بره به همین راحتی منه احمق کوچکترین کاری نمی کردم که اون ناراحت بشه اما برای اون الان اصلا مهم نیست من چه حالی دارم
نمی دونم چقدر دیگه میتونم تحمل کنم میترسم از روزی که طاقتم تموم بشه احساس می کنم هرچی بیشتر میگذره بیشتر داغون میشم به جای این که بهتر بشم
چی بگم؟!!! خود کرده را تدبیر نیست موندم با این دوره زمونه دیگه میشه به خوشبختی فکر کرد میشه به کسی اعتماد کرد کی دروغ میگه کی راست معلوم نیست.....
RE: چگونه فراموش کنم لطفا راهنمایی کنید
اشتباهی شد
لطفا این پست حذف شود
RE: چگونه فراموش کنم لطفا راهنمایی کنید
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ستوده تنها
الناز جان سلام تاپیک ات رو خوندم خیلی غمگیانانه بود واقعا سخته واسه یه دختر چنین شرایطی البته تو هنوز خیلی جونی و هنوز مونده تا بخوای از زندگی ناامید بشی
اما من با این که 25 سالمه خیلی احساس پیری می کنم احساس می کنم روحم پیر شده هر چقدر تلاش می کنم به فراموشی کمتر نتیجه میگیرم گاهی وقت ها به حدی حالم بد میشه که فقط دوست دام برم یه جای خلوت و داد بکشم و گریه کنم حالا فرض کن سرکار هم باشی امکانش نیست و بیشتر و بیشتر میسوزی این اواخر بس که مرخصی گرفتم دیگه روم نمیشه درخواست مرخصی بدم
دارم کم کم به این نتیجه میرسم که تموم حرفهای که به من زد دروغ بود همه چی اش حتی اسم و فامیلش سخته باور کنی کسی که بهت بگه دیوانه وار دوستت دارم بعد از این که دستش واست رو شد بگذاره بره به همین راحتی منه احمق کوچکترین کاری نمی کردم که اون ناراحت بشه اما برای اون الان اصلا مهم نیست من چه حالی دارم
نمی دونم چقدر دیگه میتونم تحمل کنم میترسم از روزی که طاقتم تموم بشه احساس می کنم هرچی بیشتر میگذره بیشتر داغون میشم به جای این که بهتر بشم
چی بگم؟!!! خود کرده را تدبیر نیست موندم با این دوره زمونه دیگه میشه به خوشبختی فکر کرد میشه به کسی اعتماد کرد کی دروغ میگه کی راست معلوم نیست.....
سلام عزیزم :43:
ستوده جان من و تو که تقریبا هم سنیم ولی منم مثل توام ها گاهی احساس پیری میکنم عیب نداره عزیزم عوضش وقتی از این حس میایم بیرون از اینکه هنوز تا پیری کلی مونده میتونیم خوشحال باشیم :310:
میفهمم دقیقا چی میگی منم یه وقتایی سرکلاس یا توی خونه که همه هستن دلم میخواد بزنم زیر گریه بلند بلند و خب امکانش نیست واقعا خیلی سخته آدم بخواد جلوی دیگران خودشو نگه داره و نذاره کسی متوجه این حالتاش بشه... چقدر خوبه که میری سر کار من چون فقط دارم درس میخونم و بیشتر مواقع خونه و توی اتاقم تنهام خیلی فرصت برای غصه خوردن الکی دارم توی جمع حالم بهتره حداقل همین که بتونیم تظاهر کنیم حالمون خوبه کمک میکنه کم کم فراموش کنیم... :46: چه فایده ای داره تا آخر عمر بخاطرش خودمون رو عذاب بدیم؟ گاهی که میشینم فکر میکنم میبینم مگه من چندبار دیگه 23 ساله میشم؟ سه سال سختی کشیدن و کلا پنج سال توی یه رابطه اشتباه بودن بس نبوده که حالا بخوام بازم با فکرش خودمو عذاب بدم؟ ستوده جون منم خیلی به حرفاش و کارهاش فکر میکردم بخصوص قبلاها الان خداروشکر خیلی کم شده باید سرت جایی گرم باشه یه کاری که خیلی دوست داری انجام بدی یا توی جمع شادی قرار بگیری من که دارم سعی میکنم شده ادای شاد بودن رو دربیارم ولی دیگه غصه نخورم! مطمئنم این کم کم منو واقعا تبدیل به یه آدم شاد و باروحیه میکنه :310:
منم هرکاری که تونستم برای داشتن و حفظ رابطه م کردم و نتیجه ای که میخواستم نگرفتم ولی اشکالی نداره چه اصراری که آدم کسی رو که تازه دیگه فهمیده بهش دروغ گفته کنار خودش داشته باشه یا بخواد اصلا فکر کنه که چرا بهش دروغ گفته؟ اون آدم برای احساسات تو ارزش قائل نبوده و بهت دروغ گفته تو که نباید عین کار اونو با خودت بکنی... حالا که میدونی بهت دروغ گفته خودت برای خودت ارزش قائل باش فکرتو با خاطره ی اون با خیال اون خراب نکن حیف ما نیست به کسایی فکر کنیم که برای وجودمون ارزشی قائل نبودن انقدر که راحت گذاشتن رفتن انقدر که باهامون صادق نبودن؟ نمیگم اینارو که بشینی غصه شو بخوری ها میگم که بدونی اصلا ارزش غصه خوردن نداشته :46:
من نمیدونم کسی که این همه سال فکر میکردم عاشقش بودم حتی اگر جزام هم گرفته باشه چطور به خودش اجازه داده جای من تصمیم بگیره و ازم فرار کنه... میدونی منظورم چیه؟ حتی اگر طرف مقابل تو بهت دروغ هم نگفته بود و واقعا مریض بود بازم حق نداشت بی خبر ترکت کنه چه برسه به اینکه با افشای دروغش این کارو کرده!!! من و تو عاشق جسارت و روحیه مردانه ی یه مرد میتونیم بشیم نه ترسو بودن کسی! کسی که دروغ میگه نمیتونه شجاعت و جسارت داشته باشه ترس لایق و برازنده هیچ انسانی نیست!!! بخصوص کسی که قراره ما رو دوست داشته باشه!!!
ازش بگذر اول خودتو و بعدم اونو ببخش بخاطر هرچیزی که فکرت رو بهش مشغول میکنه به خودمون ظلم کردیم که خودمون رو وارد همچین رابطه ای کردیم ولی الان که حداقل میدونیم اشتباه کردیم میتونیم که جبرانش کنیم... راجع به خوشبخی عزیزم به نظر من آدم اگر وسط بیابون هم گیر افتاده باشه و مثل من و تو به یه سراب رسیده باشه بازم دلیل این نیست که یعنی اینجا فاقد حیاته بالاخره یه جای این بیابون برای من و تو هم یه چشمه قشنگ و واقعی پیدا میشه... تا کی باید برای اینکه به جای آب به سراب رسیده بودیم غصه بخوریم؟؟؟ اگر همینجا بشینیم و فقط غصه سرابی که بهش برخوردیم رو بخوریم هیچ وقت به آب واقعی نمیرسیم ها...
به دروغاش دیگه فکر نکن همین لحظه ای که داری این نوشته رو میخونی تصمیم بگیر همه دروغاشو فراموش کنی در حالی که هیچ چیزی توی دلت نیست ببخشش باید خالی از هرنوع حسی نسبت بهش باشی تا بتونی واقعا فراموشش کنی نه عشق نه دوست داشتن نه تنفر نه کینه نه... هیچی هیچی :72:
من میخوام فراموشش کنم و این کارو میکنم تو هم میتونی اینو مطمئنم :46:
RE: چگونه فراموش کنم لطفا راهنمایی کنید
الناز جان واقعا ممنون از صحبت هات تا حدودی با حرفهات ارومم کردی:72:
دارم تمام سعی ام رو می کنم فراموشش کنم اما میدونم خیلی سخته من خیلی اشتباه داشتم که مهم ترین اش که الان مثل خوره داره وجودم رو میخوره اینه که نتونستم تموم حرفهام رو بهش بزنم یعنی همیشه یه حیا و نجابتی مانع از این میشد که بتونم به کسی که بهم دروغ گفته و با احساسم بازی کرده حرفهام رو بزنم جالبه من از گفتنش شرمم میشه اما اون از انجام دادنش شرم نداشت.....
کلا این روزها حالم خوب نیست با یه زوری خودم رو سرپا نگه داشتم از خیلی چیزهای زندگیم ناراضی ام که با نبودن کسی که یه زمانی دوستش داشتم حالا همه اونها بهم هجوم اوردن حالا دیگه هر مسئله برام بزرگ شده و از کاه کوه میسازم نمی دونم چرا شاید از عوارض افسردگیه:163:
با رفتن اون احساس می کنم بی انگیزه ام دیگه نمی خوام این اشتباه رو تکرار کنم و به کسی علاقه مند بشم اما بالاخره ما هم ادمیم تا کی تنهایی؟؟؟؟؟؟؟؟ اگه کسی اهل هیچ فرقه ای نبود باید تنها بمونه ؟؟!!!گاهی وقت ها تو حرفت رو به هیچ کس غیر از کسی که دوسش داری نمی تونی بزنی همین خلای که توی وجودم درست شده بیشتر عذابم میده
نمی دونم که خوب میشم یا نه؟:302:
RE: چگونه فراموش کنم لطفا راهنمایی کنید
سلام
امروز اس ام اس داد و زنگ زد که جواب ندادم مدعی هست که دروغ نگفته
دیگه نمی دونم چی درسته چی غلط اما تصمیم رو گرفتم میخوام فراموشش کنم به هر زحمتی که شده
RE: چگونه فراموش کنم لطفا راهنمایی کنید
حتما فراموشش کن .ببین عزیزم فراموشی هم سخته میدونم ولی کم نیار من این ادرسو بهت میگم یه کم برو پایین صفحه دیدگاهها . بچه ها تجربه های دوستیو مشکلاتشونو گفتن برو بخون شاید کمکت کنه.حداقل اینکه ببین بدتر از تو هم هستن آروم میشی منم تجربمو اونجا نوشتم
http://1farakav.com/2008/05/23/love-and-life/
RE: چگونه فراموش کنم لطفا راهنمایی کنید
نقل قول:
نوشته اصلی توسط daryaaram
حتما فراموشش کن .ببین عزیزم فراموشی هم سخته میدونم ولی کم نیار من این ادرسو بهت میگم یه کم برو پایین صفحه دیدگاهها . بچه ها تجربه های دوستیو مشکلاتشونو گفتن برو بخون شاید کمکت کنه.حداقل اینکه ببین بدتر از تو هم هستن آروم میشی منم تجربمو اونجا نوشتم
http://1farakav.com/2008/05/23/love-and-life/
ممنون دریا جان
هرچند برام واقعا سخته چون عشق من به اون واقعی بود و عشق اون به من دروغین ... اما گاهی وقت ها به خودم میگم من هر کاری تونستم کردم وقتی اون نمی خوادو میخواد به روال گذشته دروغ بگه چه کاری می تونم بکنم جز فراموشی..!!!!!
RE: چگونه فراموش کنم لطفا راهنمایی کنید
ستوده جان من با توجه به تجربه ای که داشتم بت میگم هیچ تاپیک دیگه ای و نخون
من اوایل خودم که حساس بودم و الکی گریه میکردم باورت میشه برای هر تاپیکیم میشستم گریه میکردم و واقعا تو روحیم تاثیر میزاشت
برای فراموش کردم سعی نکن به طرفت فکر نکنی
وقتی میاد تو ذهنت کاملا تصورش کن با همه خصوصیات و جزییات بعد کمکم توی ذهنت با یه مداد خیالی تصویر ذهنیو خاطراتو سیاهش کن
طوری که همه تصور ذهنیت سیاه شه
بعد تصویر ذهنی و که سیاه شده کم کم کوچیک کن تا به یه نقطه بره و این نقطه رو محو کن
و به جاش یه نقطه روشن و نورانی تصور کن
حالا این نقطه روشن رو تو ذهنت بزرگ و بزرگ تر کن تا جایی که کاملا حسش کنی و همه ذهنت روشن شه
این یه جوور تمرین ذهنیه که اوایل شاید یکم سخت باشه اما کاملا جواب میده
تمرینش کن ویادش بگیر و تکرارش کن
:72::72::72:موفق باشی اتفاقی که تو زنگیت افتاده برای اینکه باش کنار بیای باید بپذیریش
RE: چگونه فراموش کنم لطفا راهنمایی کنید
نقل قول:
نوشته اصلی توسط fa mo
ستوده جان من با توجه به تجربه ای که داشتم بت میگم هیچ تاپیک دیگه ای و نخون
من اوایل خودم که حساس بودم و الکی گریه میکردم باورت میشه برای هر تاپیکیم میشستم گریه میکردم و واقعا تو روحیم تاثیر میزاشت
برای فراموش کردم سعی نکن به طرفت فکر نکنی
وقتی میاد تو ذهنت کاملا تصورش کن با همه خصوصیات و جزییات بعد کمکم توی ذهنت با یه مداد خیالی تصویر ذهنیو خاطراتو سیاهش کن
طوری که همه تصور ذهنیت سیاه شه
بعد تصویر ذهنی و که سیاه شده کم کم کوچیک کن تا به یه نقطه بره و این نقطه رو محو کن
و به جاش یه نقطه روشن و نورانی تصور کن
حالا این نقطه روشن رو تو ذهنت بزرگ و بزرگ تر کن تا جایی که کاملا حسش کنی و همه ذهنت روشن شه
این یه جوور تمرین ذهنیه که اوایل شاید یکم سخت باشه اما کاملا جواب میده
تمرینش کن ویادش بگیر و تکرارش کن
:72::72::72:موفق باشی اتفاقی که تو زنگیت افتاده برای اینکه باش کنار بیای باید بپذیریش
خدايا عشقي نصيبمون كن كه شيرينيش اين همه تلخي رو از يادمون ببره.
خدايا معشوقي نصيبمون كن كه لياقت عشق رو داشته باشه.
خدايا همه ما با اينكه شكست خورديم ته دلمون هنوز به عشقمون وفاداريم ، اگه طرفمون لياقت اين عشقو داره خودت برشون گردون ، اگر نه خدايا ما راضي به اين نيستيم كه بلايي سرشون بياد ولي همين حاليو كه براي ما درست كردن براشون درست كن كه تو عادلتريني.
خدايا
به ما صبر بده تا آنچه را كه نمي توانيم تغيير دهيم تحمل كنيم.
خدايا
به ما نيرو بده تا آنچه را كه مي توانيم تغيير دهيم ، تغيير دهيم.
خدايا
به ما درك بده تا آنچه را كه مي توانيم از آنچه راكه نمي توانيم تشخيص دهيم
این روزها دارم تمام تلاشم رو می کنم که عاقلانه تصمیم بگیرم خدایا کمک ام کن....